تاریخ : سه شنبه, ۱۷ مهر , ۱۴۰۳ 5 ربيع ثاني 1446 Tuesday, 8 October , 2024

ریشه‌های تاریخی و فرهنگی منازعه‌ی روسیه و اوکراین

  • ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۷:۲۶
ریشه‌های تاریخی و فرهنگی منازعه‌ی روسیه و اوکراین
چند هفته قبل از آغاز درگیری‌های نظامی روسیه و اوکراین، برخی از کشورهای غربی از برنامه‌ی روسیه برای یک تهاجم همه جانبه و حمله‌ی نظامی به اوکراین خبر دادند. در همین راستا مذاکرات و دیدارهای رسمی با مقامات روسیه آغاز شد و تلاش شد تا این موضوع از مسیر دیپلماتیک حل و فصل شود.

علی اخوان – دانشجوی دکتری مطالعات روسیه دانشگاه تهران

مقامات روسی همواره این مساله را انکار نمودند و اعلام کردند که قصدی برای حمله به اوکراین ندارند. در طول این کشاکش و اخطارهای کشورهای غربی، تحلیلگران و اصحاب رسانه شروع به گمانه زنی در خصوص رویدادهای پیش رو کردند و برخی معتقد بودند که این موضع گیری‌های غربی بیشتر جنبه‌ی سیاسی دارد و برای فشار به مسکو است. اما در ۲۱ فوریه، روسیه با امضای فرمانی توسط رئیس جمهور، استقلال جمهوری‌های خلق دونتسک و لوهانسک را به رسمیت شناخت و مشخص شد که نگرانی‌ها و هشدارهای غرب ناشی از تحلیل و گمانه زنی نبوده بلکه برآمده از گزارش‌های اطلاعاتی قابل اتکا بوده است.

درگیری نظامی روسیه در اوکراین از ۲۴ فوریه آغاز شد. روسیه اعلام کرده که هدف از این «عملیات ویژه‌ی نظامی» غیرنظامی کردن اوکراین است. در طول مذاکراتی که تاکنون نیز بین مقامات روسی و اوکراینی برگزار شده طرف روسی خواسته‌هایی را نظیر به رسمیت شناخت الحاق شبه جزیره‌ی کریمه به روسیه، استقلال جمهوری‌های خلق دونتسک و لوهانسک و همچنین اصلاح قانون اساسی اوکراین و امتناع این کشور از پیوستن به هرگونه بلوک نظامی مطرح کرده است. با تعمق بر همین خواسته‌های روسیه می‌توان اینگونه استنتاج کرد که ریشه‌های منازعات روسیه و اوکراین به دو موضوع اصلی برمی گردد؛ تمایل اوکراین به پیوستن به ساختارها و بلوک غربی و پیوندهای پیچیده‌ی تاریخی و فرهنگی اوکراین و روسیه. درهم آمیختگی این دو موضوع باعث پیچیدگی اوضاع شد و عرصه را به سمتی برد که منجر به رویارویی نظامی شد. تاکنون تحلیل‌های زیادی در خصوص ریشه‌های جنگ روسیه و اوکراین نگاشته شده است که در اغلب موارد، ناظر بر مسائل معاصر به خصوص تمایل اوکراین به پیوستن به ناتو هستند اما ریشه‌های تاریخی و فرهنگی این تقابل تا حد زیادی مغفول مانده است. در این نوشتار سعی بر این است که منشا وضعیت کنونی در اوکراین از ابعاد تاریخی تبیین شود لذا سطح تحلیل در این نوشتار میانی است که جنبه‌های ملی را در برمی گیرد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در دهه‌ی ۹۰ میلادی، روسیه از کشوری که در رقابت با آمریکا و جزئی از نظام دوقطبی بود تبدیل به کشوری با مشکلات فراوان داخلی شد که بحران‌های زیادی را می‌بایست حل و فصل نماید. مشقت‌ها و ناکامی‌هایی که در این دوره بر بدنه‌ی جامعه‌ی روسیه عارض شد، باعث شد تا نوعی بحران هویت میان ملت روسیه ایجاد شود و برای آنها، دوران ابرقدرتی و تاثیرگذاری جدی بر تحولات و رویدادهای بین المللی به نوعی نوستالژی و افسوس بدل شود. زمانی که ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۰ سکان امور روسیه را به دست گرفت پس از مدت‌ها وضعیت اقتصادی و معیشتی رو به بهبود گذاشت و همین موضوع باعث شد تا مجددا امیدی برای بازگشت به روزهای اوج قدرت میان جامعه‌ی روسیه و نیز در سطح نخبگان شکل گیرد.

بهبود شرایط باعث شد تا روسیه از بحران‌های داخلی تا حد زیادی فارغ شود و بیشتر به مسائل بین المللی ورود و اهداف سیاست خارجی خود را دنبال کند. مهم‌ترین اولویت در سیاست خارجی روسیه، حوزه‌ی خارج نزدیک یا کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی است چراکه این مناطق اهمیتی استراتژیک و ژئوپولیتیک برای روسیه دارند و حوزه‌ی نفوذ این این کشور محسوب می‌شوند. در سند تدبیر سیاست خارجی روسیه در سال ۲۰۱۶ آمده است: «اولویت‌های سیاست خارجی فدراسیون روسیه، توسعه‌ی همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه با کشورهای مستقل مشترک المنافع و تقویت بیشتر ساختارهای یکپارچه‌سازی فعال در این حوزه با مشارکت روسیه است». از طرفی تعداد زیادی از دیاسپورای روسی در این مناطق ساکن هستند که روسیه خود را متعهد به دفاع از حقوق آنان می‌داند چنانچه در بند ۴۵ این سند «تضمین حمایت از حقوق و منافع مشروع شهروندان روسیه در خارج از کشور بر اساس قوانین بین المللی و معاهدات بین المللی فدراسیون روسیه» گنجانده شده است.

در حال حاضر در اوکراین جمعیت بسیار بالایی از دیاسپورای روسی حضور دارند. دوازده سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۲۰۰۱ سرشماری جمعیت در اوکراین انجام شد که تا کنون تنها سرشماری این کشور پس از فروپاشی محسوب می‌شود. نتایج این سرشماری حاکی از این بود که اقلیت روس، بزرگترین اقلیت این کشور به لحاظ قومیت هستند. در نمودار زیر نتایج پنج دوره سرشماری در اوکراین آمده است. قسمت آبی رنگ نمودار مربوط به اوکراینی تبارها، قسمت نارنجی مربوط به روس تبارها و قسمت صورتی رنگ مربوط به سایر ملیت هاست.

نمودار ترکیب ملی جمعیت اوکراین بر اساس اطلاعات سرشماری

همانطور که در نمودار فوق نیز مشهود است ۷۷ درصد جمعیت کشور اوکراین را اوکراینی تبارها و ۱۷ درصد را روس تبارها تشکیل می‌دهند اما این نسبت در مناطقی مثل کریمه برقرار نیست. در کریمه بیش از ۵۸ درصد جمعیت را روس تبارها و ۱۲ درصد را تاتارهای کریمه تشکیل می‌دهند. تنها ۲۴ درصد جمعیت این منطقه اوکراینی تبار هستند و مابقی جمعیت را بلاروسی ها، تاتارها، ارمنی ها، یهودی ها، مولداوی تبارها، آذربایجانی‌ها و… تشکیل می‌دهند.

در طول تاریخ روسیه و اوکراین روابط تنگاتنگی با یکدیگر داشتند. در جنگ جهانی دوم، نیروهای روس، اوکراینی و بلاروسی دوشادوش یکدیگر با هدف حفظ تمامیت ارضی و انسجام سرزمینی شوروی می‌جنگیدند و از سرزمین خود دفاع می‌کردند. در کنار یکدیگر رنج‌ها و سختی‌های توسعه در شوروی را متحمل شدند، اما در حال حاضر روابط این دو کشور کاملا تیره شده و به درگیری نظامی انجامیده است. اما همین پیوند مستحکم تاریخی یکی از دلایل تیرگی روابط بین دو کشور در حال حاضر است. چراکه جدایی اوکراین از ریشه‌های شرقی و حرکت به سمت غربی شدن برای روسیه قابل تحمل نیست. برای درک این موضوع لازم است تا نگاه مختصری به اعمال تاریخ بیندازیم.

یکی از موارد بسیار حائز اهمیت در شکل گیری تاریخی دولت روس، ارتباط آن با اوکراین امروزی است. اوستینف و مونچایف در کتاب خود تحت عنوان «تاریخ روسیه» به طور مفصل به منشا شکل گیری دولت روس پرداخته اند و فرضیات مختلفی را بررسی می‌کنند و محتمل‌ترین و پذیرفتنی‌ترین آن‌ها را به فرضیه‌ی ریابکف نسبت می‌دهند. آن‌ها در این کتاب می‌نویسند: «از میان نظریات فراوان درباره‌ی سرزمین روس، محتمل‌ترین و پذیرفتنی‌ترین آن‌ها مربوط به نظریه‌ی ریابکف است. {…} شروع دولت روس با تاسیس شهر کیف در ارتباط است. در گذشته کیف را مادر شهرهای روسیه می‌دانستند. همانطور که نستر در رویدادنامه‌ی داستان سال‌های دور نوشته است موسس شهر کیف شخصی به نام «کی» بود. این شخصیت تاریخی یک شاهزاده‌ی اسلاو از حومه‌ی دنیپر مرکزی بود که در راس سلسله مراتب شاهزادگان این شهر قرار داشت».

همانطور که از این نوشته‌ها بر می‌آید میان روسیه و اوکراین پیوندهای عمیق تاریخی وجود دارد. درست است که در درازای تاریخ، کیف از تمدن قدیمی‌تری نسبت به شهرهای روسیه برخوردار است ولی با توجه به قدرت سیاسی و نظامی که امروزه در روسیه وجود دارد و به دلیل ضعفی که برای اوکراین به خاطر دست به دست شدن میان قدرت‌ها وعدم استقلال در طول تاریخ پیش آمده است، روسیه خود را برادر بزرگتر اوکراین می‌داند و جدایی از این پیوندهای محکم تاریخی و حرکت اوکراین به سمت غربی شدن را برنمی تابد.

موضوع دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست، رویکردها و فرهنگ‌های متفاوت و گاه متناقض در جامعه‌ی اوکراین است. به لحاظ هویتی، مردم ساکن شرق اوکراین بیشتر ریشه‌ی روسی دارند و با گسترش ارتباطات و تعمیق روابط با روسیه موافقند در حالی که مردم ساکن غرب اوکراین بیشتر روحیه‌ی غربی دارند و از پیوستن اوکراین به نهادها و سازمان‌های غربی مثل اتحادیه‌ی اروپا و ناتو حمایت می‌کنند. همین موضوع باعث ایجاد دوقطبی در جامعه‌ی اوکراین شده است. در غالب اوقات بخشی از مردم اوکراین از مواضع دولت در پیوستن به نهادهای غربی حمایت می‌کردند و بخش دیگری مخالف این مواضع بودند اما از زمان شروع کفه‌ی ترازو به سمت طرفداران غرب سنگینی کرد به طوریکه طبق نظرسنجی انجام شده از طرف گروه ریتینگ که یک موسسه‌ی غیردولتی و مستقل پژوهش‌های علوم اجتماعی است ۷۶ درصد مردم از پیوستن اوکراین به ناتو و ۸۶ درصد مردم از پیوستن اوکراین به اتحادیه‌ی اروپا حمایت کردند. در حالی که نظرسنجی‌های قبلی اعداد به مراتب کمتری را نشان می‌داد.

نمودار نظرسنجی موسسه‌ی ریتینگ در خصوص حمایت از پیوستن اوکراین به اتحادیه‌ی اروپا و ناتو

این نتایج حاکی از این است که شرایط جنگی باعث ایجاد اتحاد و انسجام در مردم اوکراین شده است اما این اتحاد در راستای غربی شدن این کشور است. لذا حتی اگر عملیات نظامی روسیه در اوکراین با موفقیت انجام شود، پوتین برای هم راستا کردن مردم اوکراین با مواضع روسیه کار سخت و پیچیده‌ای پیش رو دارد.

مراجع:

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=4733
  • نویسنده : علی اخوان
  • منبع : ایراس
  • 2519 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.