ایوان تیموفیف؛ عضو شورای امور بینالملل روسیه
تجربه تاریخی نشان می دهد که خوش بینی بیش از حد چندان بجا نیست. اغلب گفتگوها با یک رویکرد مثبت انجام شدند، اما منجر به رفع تناقضات اساسی در روابط دو کشور نشدند. علاوه بر این، با گذشت زمان، چنین تناقضاتی عمیقتر هم شدند. از این رو لازم است هوشیارانه ویژگی های شرایط سیاسی فعلی و وظایف سیاست خارجی هر دو کشور را ارزیابی کنیم.
واقعیت برگزاری این اجلاس اتفاق مثبتی است. نشست ژنو در مقایسه با مذاکرات ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در هلسینکی در سال ۲۰۱۸ از شانس موفقیت بیشتری برخوردار است. بر خلاف سلف خود، رئیس جمهور فعلی ایالات متحده کمتر تحت فشار محدودیتهای سیاسی داخلی است. او با تشکیلات مستقر نمیجنگد، رسوایی انتخابات و اتهامات “تبانی با روسیه” بر او مسلط نیست. توافقهای احتمالی بین دو رئیس جمهور، هرچند ناچیز، شانس بیشتری برای توجیه دارد. با این وجود، فدراسیون روسیه و ایالات متحده در چارچوب رژیم تقابل استراتژیک به نشست وارد میشوند. مجموعه تناقضات اساسی چشمگیر است. از جمله موارد کلیدی: امنیت یورو-آتلانتیک، روابط در فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی، مسئله اوکراین، اوضاع سوریه، امنیت سایبری، حاکمیت و دخالت در امور داخلی.
از نظر واشنگتن، مسکو یک دشمن سازش ناپذیر و قاطع است که اگرچه از نظر منابع محدود است، اما ممکن است تهدیدی جدی در برخی از مناطق باشد و همچنین مانع تحقق منافع آمریکا در مناطق خاصی از جهان شود. ایالات متحده بسیاری از مشکلات را با سیستم سیاسی روسیه مرتبط میداند، و به طور ضمنی مشروعیت آن را نفی میکند (“یک رژیم اقتدارگرا و فاسد”). در همین حال، ایالات متحده مجبور به تعامل با فدراسیون روسیه است. نادیده گرفتن تناقضات ذکر شده دشوار است. سیاست مهار هم به خودی خود آنها را حل نمی کند، گرچه هیچ کس قصد ندارد این سیاست را کنار بگذارد.
علاوه بر این، مباحثی وجود دارد که بحث در مورد آنها بسیار ساده است. مهمترین آنها کنترل تسلیحات است. تمدید استارت ۳ را می توان یک گام به جلو دانست، اما فقط یک فرصت پنج ساله را برای توسعه توافقنامههای جدید فراهم می کند. با توجه به فروپاشی پیمان INF و برخی رژیمهای دیگر، ظهور سلاح ها و فنآوریهای مدرن جدید، این بازه زمانی مسخره است. علاوه بر این، در برخی از موضوعات، مسکو در رأس منحنی قرار دارد و قطعاً در نقش یک درخواست کننده در میز مذاکره نخواهد نشست. شکی نیست که ایالات متحده قادر خواهد بود ظرفیت روسیه را با منابع خود متوازن کند. در نهایت، هر دو طرف به حداقل پیشبینیپذیری رضایت میدهند، بنابراین درخواست برای رژیم های جدید معاهده ممکن است به خوبی شکل بگیرد. اجلاس ژنو قادر به آغاز این گفتگوها است.
یک عامل مهم پس زمینهای برای این دیدار تقابل رو به رشد بین ایالات متحده و چین است. واشنگتن پکن را در مقایسه با فدراسیون روسیه، دشمن خطرناک تر و دشوارتر می داند. در مذاکرات کنترل تسلیحات، قابلیتهای نظامی رو به رشد چین در حال تبدیل شدن به یک متغیر مهم است. دولت ترامپ سعی کرد مسکو را ترغیب کند تا در موضوع کنترل تسلیحات سه جانبه که شامل پکن هم بشود مشارکت کند. اما این ایده توسط هر دو قدرت اوراسیایی رد شد. رویکرد بایدن دقیقتر است، اما چین چشم انداز آمریکا را رها نخواهد کرد.
آمریکایی ها نگرانیهای دیگری نیز درباره جمهوری خلق چین دارند. واشنگتن برای مدت طولانی چشم خود را بر روی روابط نزدیک مسکو و پکن بست. اعتقاد بر این بود که چنین مشارکتی اعلامی است و تهدید بزرگی نیست: میتوان با روسیه و چین جداگانه برخورد کرد، اما آنها با هم علیه ایالات متحده عمل نخواهند کرد. ظاهراً اکنون دیدگاه واشنگتن در حال تغییر است. به نظر میرسد که همکاری نزدیک بین فدراسیون روسیه و چین به عنوان یک تهدید تلقی میشود و مهار یا برهم زدن روابط نزدیک دو کشور به عنوان یک وظیفه دیپلماسی به شمار میآید. با این حال، ایالات متحده به سختی میتواند حق انتخاب جدی دیگری به مسکو ارائه دهد. سطح اعتماد بسیار پایین است و تجربه تاریخی اخیر بحث برانگیز است.
در پایان، ایالات متحده در قالب یک کیک چند لایه به روابط با روسیه مینگرد. در برخی از لایه ها، تعامل امکان پذیر است، اما در اکثر لایههای دیگر مخالفتها مهار میشوند. هرگونه پیشرفت در موضوع کنترل تسلیحات، مشکلات دیگر را حل نمیکند. لایههای کیک از بسیاری جهات بر هم عمود هستند. گسترش استارت ۳ مانع از تحریمهای جدید نشد. این پارادایم در بلند مدت ادامه خواهد یافت.
از نظر روسیه، ایالات متحده به دو دلیل یک دشمن بلند مدت است. اولین مورد تهدید آشکار یا پنهان استفاده از زور توسط امریکا و متحدانش است. عامل دوم، فشار ایدئولوژیک بر مسکو و تهدید به “خرد کردن” ساختار سیاسی آن است. تا حدی ترس و برداشت دو طرف مشابه است. ایالات متحده نیز از قدرت روسیه میترسد، نیازی به ذکر موضوع “دخالت” نیست. با این حال، تواناییهای آمریکایی از نظر عینی بسیار بیشتر از روسیه است. هزینه هر اشتباه برای روسیه بیشتر خواهد بود که این امر مستلزم یک سیاست پیچیده و هوشمندانهتر هم در داخل کشور و هم در صحنه بینالمللی است.
عامل روابط با چین نیز برای روسیه مهم است. سطح مشارکت حاصل شده با پکن یک موفقیت جدی دیپلماسی روسیه است. سوال بزرگ برای همه بازیگران این است که پیکربندی بعدی دقیقاً چگونه شکل میگیرد؟ یک سیستم دو قطبی با تعهدات شدید متحدانه بین فدراسیون روسیه و چین یک مورد است. مورد دیگر یک سیستم چند قطبی انعطاف پذیرتر با تضمینهای متزلزل است، که در عین حال، فضای بیشتری برای مانور دارد.
بعید به نظر میرسد اجلاس پیش رو منجر به پیشرفتها و موفقیتهای عمده در روابط روسیه و آمریکا شود. با این حال، این اجلاس ممکن است صفحه نه چندان خوب آنها را ببندد. تقابل مسکو و واشنگتن از جهات مختلف ادامه خواهد یافت. این امر نیاز به “سطح پشتیبانی” قابل اعتماد در صورت یک فروپاشی جدید را نفی نمیکند.