#نگاه روسی به روابط چین و آمریکا
به قلم: آندری کادومتسف
جوزف بایدن، رئیس جمهور آمریکا، سخنرانی سالانه وضعیت کشور را در کنگره ایراد کرد. یکی از موضوعات اصلی در بخش بین المللی پیام، تلاش برای پیروزی بر چین در رقابتی فزاینده بود. رئیس دولت کاخ سفید این هدف را هدف استراتژیک آمریکا اعلام کرد.
قبل از هر چیز باید توجه داشت که اظهاراتی از این دست قبلاً برای بایدن به نوعی، سنت شده است. سال گذشته، رئیس جمهور فعلی آمریکا در پیامی مشابه به ملت گفت که میداند چگونه چین را در رقابت اقتصادی شکست دهد. بایدن یک «دهه توسعه زیرساختی» را برای ایالات متحده پیشبینی کرد که مدرنسازی عمیق آن، «آمریکا را تغییر میدهد و آن را در مسیر پیروزی در رقابت اقتصادی قرن بیست و یکم قرار میدهد» و «به پیشی گرفتن از پکن کمک میکند».
علاوه بر این، تاکید شدید کنونی بر مسئله چین به طور قطع با رویدادهای روزهای اخیر مرتبط است. یک بالون در ارتفاع بالا بر فراز خاک آمریکا کشف شد که چین آن را بالون هواشناسی خود دانست. در همان زمان، بسیاری از آمریکاییها، تحت تأثیر رسانهها، این حادثه را به عنوان یک “تهدید چینی” که به معنای واقعی کلمه بالای سر آنها بود، تلقی کردند. طبقه سیاسی آمریکا بحثی جدی را بر سر این شیء به راه انداخته و پکن را به تشدید تنش عمدی متهم کرده است. در نهایت، این کاوشگر توسط یک جت جنگنده نیروی هوایی آمریکا سرنگون شد و اکنون لاشه آن در سواحل شرقی آمریکا جمع آوری میشود. واشنگتن این حادثه را چنان جدی و دردناک گرفت که در آخرین لحظه، سفر بلینکن وزیر امور خارجه به چین را لغو کرد.
به نظر میرسد بایدن به تازگی تصمیم گرفته است که با سوار شدن بر موج رسانه ای “بالون” تلاش کند تا مردم آمریکا را قبل از انتخابات بسیج نماید. رئیسجمهور دموکرات، که در حال حاضر عملاً کارزار انتخاباتی مجدد را آغاز کرده است، سعی بر آن دارد تا از طرف جمهوریخواهان، اپوزیسیون، حداقل حمایت ظاهری در تعدادی از مسائل را جلب کند. برای اینکه به عنوان “یکپارچه کننده” طبقه سیاسی آمریکا در مقابل رای دهندگان احتمالی ظاهر شود. این رویکرد در سیاست خارجی آسانترین کارایی را دارد. علاوه بر این، خود جمهوری خواهان در حال تجربه یک انشعاب جدی درون حزبی در بسیاری از مسائل هستند. و اکثریت آنها در مجلس سفلی کنگره آنقدر ناچیز است که اجازه نمی دهد در هیچ موردی یک مسیر ثابت تداوم یابد. از این رو، چند روز قبل از پیام رئیس جمهور به ملت، رهبران جمهوریخواهان قصد داشتند پیش نویس قطعنامهای را تهیه کنند که در آن کاخ سفید را به دلیل بلاتکلیفی و تأخیر در حل مسئله انهدام کاوشگر هوایی مقصر میدانند. اما بعداً در برابر فشار دموکراتها تسلیم شدند و به قطعنامهای مشترک با آنها پیوستند که «دسیسههای چینیها» را محکوم کردند.
با این حال، قبل از شروع کارزار انتخاباتی ۲۰۲۰، بایدن در آمریکا بیشتر به عنوان حامی نزدیک شدن به چین تلقی میشد. اما، چنین دیدگاههایی به سرعت در حال از دست دادن محبوبیت در جامعه آمریکا بود و ترس از پادشاهی آسمانی (چین) جایگزین آنها شد. بنابراین، بایدن لفاظی خود را تغییر داد و ترامپ را متهم کرد که به اندازه کافی در قبال پکن سختگیر نیست. و تقریباً بلافاصله پس از آمدن به کاخ سفید، او شروع به اظهارات در مورد نیاز به “محافظت” فعال و تهاجمی جمهوری خلق چین کرد. با گذشت زمان، مشخص شد که بایدن در تلاش است تا سیاست منزوی کردن جمهوری خلق چین و در همه زمینههای کلیدی را دنبال کند. اما این کار همانطور که تجربه دولتهای قبلی نشان میدهد بسیار دشوار است.
به عنوان مثال، ترامپ اغلب متهم شده است که سیاست خود را در مورد چین با منافع جهانی آمریکا هماهنگ کرده است. آنها میگویند که «تجار در کاخ سفید» تهدید آمریکا علیه چین را از یک تهدید بلندمدت به یک تهدید مستقیم و فوری تبدیل کرده است که مستلزم بسیج فوری «کل سیستم دولتی» است. در همین حال، پکن ترجیح میدهد تشدید تنش را تا زمانی که جمهوری خلق چین از نظر فناوریهای کلیدی خودکفا شود و همچنین نفوذ ژئوپلیتیکی خود را بیشتر تقویت کند، به تعویق بیندازد. در نتیجه، ترامپ پکن را تحت فشار قرار داد تا سیاست «آمریکایی زدایی» از زندگی مالی و اقتصادی را تسریع بخشد، بدون اینکه در ابتدا مراقب غلبه بر «وابستگی چینی» خود آمریکا باشد.
اکنون، دولت بایدن به دلیل بیخطر دانستن چین در مورد هر موضوع مهمی از رقابت بین دولتی، مورد هدف منتقدان قرار گرفته است. و وقتی بایدن در مورد نیاز به «افزایش مهار پکن» صحبت میکند، استدلال او برای مخالفانش بیش از حد گسترده و انتزاعی به نظر میرسد. علاوه بر این، سیاست “توقف چین” در نسخه بایدن، بیشتر احتمال دارد که خود ایالات متحده را به انزوا بکشاند. به طور ویژه، برنامههای بایدن برای زیرساختها، میکروالکترونیک و ارتقای سرمایهگذاری که قبلاً توسط دولت او رونمایی شده بود، از نظر برخی ناظران، آمریکا را به سمت خودکامگی اقتصادی سوق میدهد.
مخالفان داخلی بایدن معتقدند مشکل این است که واشنگتن دیگر نمی تواند به تنهایی پکن را شکست دهد. او به شدت به متحدان نیاز دارد. با این حال، خط مشی سیاست خارجی که بایدن تا کنون دنبال کرده است، به ویژه در اقتصاد، حوزهای که کاخ سفید از سود بردن از مشکلات شرکا دریغ نمی کند، بیش از آنکه متحدان جدید را جذب کند، متحدان موجود و بالقوه را از خود دور میکند. کاخ سفید منافع اقتصادی کشورهای اسماً متحد را نادیده میگیرد و ابتکارات بیشتری را در زمینه تحریک اقتصاد ملی، صنعتی سازی مجدد آمریکا و فقط آمریکا مطرح میکند.
در همین حال، پکن مدام از رهبری آمریکا به خویشتنداری دعوت میکند. شکست بهمن مانند در روابط مالی و اقتصادی بین چین و ایالات متحده میتواند باعث فروپاشی سیستم تجارت جهانی شود که منافع زیادی را برای بسیاری از کشورها به همراه دارد. در این شرایط، چین روی توسعه تجارت آزاد، انعقاد قراردادهای تجاری جدید و گسترش قراردادهای موجود شرط بندی میکند. پکن همچنان به نشان دادن تعهد خود به روابط همه جانبه سودمند متقابل با همه کسانی که به آن علاقه دارند، ادامه میدهد. و پاسخ میگیرد، از جمله در اروپا و آسیا. چین تا حد زیادی به دلیل متوسل شدن به عمل گرایی، به دنبال پرهیز از سیاسی شدن روابط است.
با این حال، بایدن ترجیح میدهد به خط مشی خود برای تشدید تنشها پایبند باشد. شاید او صادقانه معتقد است که ایالات متحده به نوعی بسیج ملی نیاز دارد، زیرا وضعیت این کشور به عنوان یک هژمون جهانی عملاً از بین رفته است و قدرت مالی و اقتصادی آن در سالهای اخیر رو به افول بوده است. به عنوان مثال، سهم ایالات متحده در تولید ناخالص داخلی جهان از سال ۲۰۰۱ تا کنون هفت درصد کاهش یافته است. بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول، در پایان سال ۲۰۲۲، حجم دلار آمریکا در ذخایر جهانی به پایین ترین سطح تاریخی یعنی ۵۸ درصد رسیده است. در عین حال، روند رو به رشدی در جهان به سمت افزایش سهم ارز کشورهای دارای “بازارهای نوظهور” در تسویه حسابهای بین المللی وجود دارد. و در میان چنین ارزهایی یوان چین در جایگاه نخست است. بنابراین، ما در مورد انتقال تدریجی اما ثابت سیستم مالی بینالمللی به چند قطبی بودن ارز صحبت میکنیم.
روابط آمریکا و چین به طور عینی سردتر میشود. نشانههایی که مشخصه دوران جنگ سرد اول بود، روز به روز بیشتر قابل توجه است. بی اعتمادی متقابل در حال افزایش است، دو ابرقدرت منافع خود را ناسازگار میدانند و هرگونه اقدام رقیب-رقیب را تلاشی عمدی برای بهبود موقعیت خود به قیمت از دست دادن طرف مقابل میدانند. در حال حاضر، واشنگتن و پکن به یکدیگر چشم دوخته اند و کلماتی در مورد «عدم امکان» یافتن توازن جدید منافع اغلب متضاد را بر اقدامات عملی شدید ترجیح میدهند. در عین حال، روابط اقتصادی بین دو اقتصاد بزرگ جهان از نظر میزان بسیار چشمگیر باقی مانده است.
با این حال، امروزه تقریباً همه جنبههای روابط دوجانبه از منظر مسائل امنیت ملی نگریسته میشود. نگرش به چیزهایی که حدود پنج یا ده سال پیش به صورت مثبت تلقی میشد به شدت در حال تغییر است. مثلاً سرمایهگذاری در تأسیسات تولیدی یکدیگر یا پروژههای مشترک فناوری. در حال حاضر، در ایالات متحده، هر پروژه ای که بتواند به توسعه فناوری چین کمک کند، به عنوان یک تهدید مستقیم برای رقابت پذیری چین تلقی میشود. و حتی به عنوان یک تهدید نظامی. ابرقدرتها از روابط رقبای قادر به تعامل متقابل سودمند هر از گاهی به سمت رویارویی تقریباً در همه جبههها در حال تغییر موضع هستند. و مقصر اصلی در اینجا، بدون شک، ایالات متحده است.
به عنوان مثال، سفر قبلی دیپلمات ارشد آمریکایی به امپراتوری آسمانی در سال ۲۰۱۸ حتی در زمان ترامپ انجام شد. تمامی دیدارهای شخصی و مجازی نمایندگان عالی رتبه رهبری دو کشور که در سالهای اخیر برگزار شد، بدون تجدیدنظر در اقدامات ملموس مهمی که به افزایش اعتماد بین واشنگتن و پکن و همچنین تقویت ثبات استراتژیک کمک میکند، پایان یافت. تعداد حامیان رویکرد معتدل به روابط دوجانبه در طبقه حاکمه آمریکا روز به روز در حال کاهش است.
رویارویی واشنگتن و پکن در حال تبدیل شدن به یک درگیری نظامساز دنیای مدرن است. در مورد چین، یک اجماع قوی دو حزبی در داخل تشکیلات ایالات متحده وجود دارد که “مهار” همه جانبه را به عنوان منافع حیاتی مهم فرض میکند. در این زمینه، «کارزار علیه پکن» یک موضوع انتخاباتی بالقوه مهم برای بایدن است، اگر او همچنان تصمیم داشته باشد در انتخابات شرکت کند. اگر ترامپ دوباره رقیب وی شود، پس باید علیه مردی که در زمان ریاست جمهوری خویش، یک «جنگ تجاری» را علیه چین به راه انداخت و تأثیر بسیار زیادی بر رای دهندگان آمریکایی گذاشت، مخالفتهای فوقالعادهای وجود داشته باشد. اگر هر جمهوری خواه دیگری رقیب بایدن شود، او به عنوان رئیس فعلی کاخ سفید، یک مزیت آشکار خواهد داشت و آن، دستور کار آماده برای حل به اصطلاح “مشکل اصلی سیاست خارجی” آمریکا است.
در نهایت، بایدن، اصولاً به فرصتی برای نشان دادن موفقیت در صحنه بینالمللی نیاز مبرم دارد. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان مانند یک عقب نشینی آشفته در زمینه شکست ژئوپلیتیکی به نظر میرسید. تقریباً هیچ کارشناس نظامی جدی آمریکایی اکنون به چشم انداز “شکست روسیه در اوکراین” اعتقاد ندارد. آیا بهتر نیست، در این مورد، افکار عمومی را با ایده یک “کمپین ضد چینی” جدید جلب کرد؟
ایالات متحده به طور هدفمند روابط با چین را به سمت یک جنگ سرد جدید سوق میدهد. انگیزه “پیروزی بر جمهوری خلق چین” در زمان خود به عنوان توجیهی برای ابتکارات استراتژیک باراک اوباما به نظر میرسید. ترامپ به طور مستقیم و آشکارا از «تحدید» سریع اقتصادی چین حمایت کرد. موضوع “رقابت با جمهوری خلق چین” شاید تنها موضوع سیاست خارجی باشد که دو حزب برجسته آمریکایی در مورد آن اختلاف نظر اساسی ندارند. با این حال، آخرین فیلیپهای ضد چینی رقتانگیز بایدن تا کنون بیشتر شبیه ادعای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری بعدی است تا پیروزی استراتژیک بر یک قدرت بزرگ رقیب در یک رویارویی جهانی.
مترجم: ساره جمشیدی