#اختصاصی
به قلم: حسن نورعلی، دانش آموخته دکتری دانشگاه تهران
در قرن بیستویکم، بنادر دیگر صرفا زیرساختهای لجستیکی نیستند؛ آنها به گرههای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی تبدیل شدهاند که در آن قدرت، فضا و جریانها بازتعریف میشوند. مفهوم «قدرت بندری» تلاشی است برای فهم چگونگی بازپیکربندی نظم جهانی از خلال کنترل و جهتدهی به زیرساختهای بندری و شبکههای دریایی. برخلاف تصور کلاسیک از قدرت دریایی که مبتنی بر ناوگان نظامی و حاکمیت بر دریاها بود، قدرت بندری بر تعامل پیچیده میان اقتصاد، فناوری، فضا و سیاست متمرکز است. در این چارچوب، بندر نهفقط مکان مبادله، بلکه میدان تولید قدرت، هژمونی و معناست.
مفهوم «قدرت بندری» را میتوان بهمنزله توانایی یک کشور برای سازماندهی، کنترل و بهرهبرداری از بنادر در سطح فراملی دانست؛ بنادری که نه تنها کانون مبادلات اقتصادی هستند، بلکه در نظم ژئوپلیتیکی جهانی همچون گرههای استراتژیک عمل میکنند. در واقع، هر بندر یک نقطه اتصال میان خشکی و دریاست، اما وقتی در قالب یک شبکه فراملی تعریف شود، میتواند بازوی ژئوپلیتیکی یک قدرت را در مناطق دوردست فعال کند. چین با توسعه ابتکار کمربند و جاده دریایی، عملاً بهدنبال شکلدهی به چنین شبکهای است؛ شبکهای که از بنادر چین آغاز شده و تا آفریقا، خاورمیانه، اروپا و حتی آمریکای لاتین امتداد مییابد. این شبکه همان چیزی است که از آن با عنوان «رشته مروارید» یاد میشود؛ رشتهای از پایگاههای بندری که چین را قادر میسازد در عرصه اقتصاد و امنیت دریایی به بازیگری بیبدیل بدل شود
تحول نظم جهانی کنونی بیش از هر چیز در مقیاس بندر و در امتداد خطوط کشتیرانی، زنجیرههای تأمین و مسیرهای ترانزیتی رخ میدهد. قدرت بندری با کنترل فضاهای اتصال ــ جایی که خشکی و دریا به هم میرسند ــ، امکان شکلدهی به رژیمهای جریان را فراهم میسازد؛ جریان کالا، داده، انرژی، و حتی ایدهها. بنابراین، کشوری که شبکهای از بنادر راهبردی را در اختیار دارد، در واقع نظامی از نفوذ فضایی و اقتصادی ایجاد میکند که میتواند نظم ژئوپلیتیکی را بازتعریف کند. چین در قالب ابتکار کمربند و جاده، بهویژه شاخهی دریایی آن (MSRI)، نماد بارز این نوع از قدرت است؛ طرحی که در ظاهر اقتصادی، اما در عمل بازتولید فضایی نظم جهانی از منظر چینی است.
قدرت بندری، در معنای نظری، ترکیبی از سه بُعد اصلی است: بُعد فضایی (Spatial)، که بر جغرافیای اتصال و موقعیت بندر در شبکه جهانی تأکید دارد؛ بُعد کارکردی (Functional)، که تعامل میان ظرفیت اقتصادی، فناورانه و نظامی بندر را در نظر میگیرد؛ و بُعد گفتمانی (Discursive)، که نشان میدهد چگونه بندر به نماد اقتدار، توسعه یا مقاومت تبدیل میشود. از این منظر، بندر تنها یک نقطه فیزیکی نیست بلکه یک «گره معنایی» است که در آن روایتهای قدرت جهانی به تصویر کشیده میشوند.
در عصر گذار از جهانیسازی نولیبرال به جهانیسازی زیرساختی، بنادر به ابزارهای اصلی دولتها برای بازتنظیم موقعیت ژئوپلیتیکی خود بدل شدهاند. قدرت بندری نه از طریق اشغال نظامی بلکه از مسیر مالکیت، سرمایهگذاری، و حکمرانی زیرساختی اعمال میشود. این همان چیزی است که میتوان آن را «هژمونی زیرساختی» نامید: توانایی اعمال نفوذ از طریق کنترل بر مسیرها، قراردادها، و فناوریهای حملونقل. رقابت میان چین، هند، و قدرتهای غربی در بنادر گوادر، چابهار، جبلعلی، یا پیرئوس، نماد این جغرافیای نوین قدرت است؛ جایی که نظم جهانی دیگر نه در پایتختها، بلکه در پایانههای بندری بازپیکربندی میشود.
در نهایت، قدرت بندری را باید بهمثابه فرایندی چرخهای فهمید: از سرمایهگذاری و اتصال، تا وابستگی و بازتولید هژمونی. هر بندر میتواند در این چرخه از «گره محلی» به «گره جهانی» و سپس به «مرکز ژئوپلیتیکی» ارتقا یابد. بنابراین، آینده نظم جهانی بیش از پیش در گرو جغرافیای بنادر است ــ جغرافیایی که در آن کنترل بر گرههای کوچک، به معنای کنترل بر مسیرهای بزرگ قدرت خواهد بود.
برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به مقالات قدرت بندری ۱ و قدرت بندری ۲:
Noorali, H., Flint, C., and Ahmadi, S.A. (2022). Port power: Towards a new geopolitical world order, Journal of Transport Geography
https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S096669232200206X
Noorali, H., and Mamadouh, V. (2025). Port power 02: Chinese geoeconomic hopes and American geopolitical fears, Journal of Transport Geography
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0966692325000985









