#اختصاصی
#نگاه روسی به رویدادهای ایران
به قلم: فئودور لوکیانوف؛ سردبیر مجله “روسیه در امور جهانی” و مدیر برنامههای پژوهشی باشگاه مباحثه والدای
مرگ غمانگیز رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران افکاری با ماهیت سرنوشتساز – در مورد پیچیدگیهای سرنوشت – بر میانگیزد. این گمان اجتناب ناپذیر است که کسی به سرنوشت کمک کرده و هلیکوپتر در نتیجه یک نیت مخرب سقوط کرده است. این مشخص خواهد شد، اما در حال حاضر فقط میتوانیم به یاد بیاوریم که چگونه چهارده سال پیش سقوط هواپیمای رئیس جمهور لهستان در نزدیکی اسمولنسک آنقدر باورنکردنی به نظر میرسید که نمیشد به سادگی آن را یک تصادف دانست. همه چیز سادهتر و پیش پا افتادهتر بود، اگرچه همکاران پارانوئید لخ کاچینسکی هنوز بر نسخه یک حمله تروریستی اصرار دارند.
ایران کشوری کلیدی در غرب آسیا است. تقریباً همه مهمترین فرآیندها به نوعی با ایران مرتبط هستند، یا مستقیماً با مشارکت این کشور اتفاق میافتند یا تهران تحت تأثیر واقعیت حضور خود در آن نقطه از جهان است. ثبات کشور ایران یکی از مهمترین عوامل توازن منطقهای است. برخی از مردم آن را دوست دارند، برخی نه، اما همه آن را تایید میکنند. بنابراین اولین سوالی که مطرح میشود این است که آیا این شوک منجر به بیثباتیای در داخل میشود که به بیرون سرازیر شود؟ کارشناسان مطالعات ایران استدلالهای خود را دارند، اما به نظر یک ناظر بیرونی، مانند نویسنده این سطور، این سیستم به اندازه کافی قوی هست که بتواند دقیقاً با این نوع حوادث مقابله کند. در نظام دولتی ایران، رئیس جمهور رئیس دولت نیست، بلکه رئیس قوه مجریه است، تقریباً مانند یک نخست وزیر، اما نه تکنوکراتیک، بلکه دارای ماهیت سیاسی است. رئیس جمهور با رأی مردم انتخاب میشود، اما قبل از آن مرحلهای از انتخاب اولیه ایدئولوژیک و حذف نامزدهای غیرقابل قبول برای متولیان عقیدتی و سیاسی انجام میشود. به این ترتیب، کثرتگرایی انتخابات رعایت، اما تنوع به چارچوب مجاز محدود میشود. دومین وظیفه اجتناب از چرخشهای تند را انجام میدهد. انتخابات ریاست جمهوری (و همچنین پارلمانی) رویهای برای تایید نامزدهای منتخب نیست. رقابت و مبارزه واقعی وجود دارد. نتیجه رأی همیشه آن چیزی نیست که مرجع عالیقدر روحانی ترجیح میدهد. بنابراین، هم رئیس جمهور خاتمی در دهه ۱۹۹۰ و هم رئیس جمهور احمدی نژاد در دهه ۲۰۰۰، اتفاقاً ضد ایدئولوژیک، بر خلاف انتظارات گروه حاکم انتخاب شدند.
درست است، این موارد به دلیل حذف شدید افراط منجر به شوک نشد. و اکنون در ایران نیز مانند اکثر کشورهای جهان، مهارت نظارتی، یعنی توانایی دستیابی به نتیجه مطلوب بدون تحریف آشکار انتخاباتی رو به بهبود است.
با این حال، چشم انداز سیاسی ایران به اندازه هر کشور بزرگ و تاثیرگذاری ناهمگون است. به لطف یک سیستم پیچیده مدیریت و کنترل، و همچنین تا حدی تکراری بودن عملکردها، کار دستگاه دولتی در برابر شوکهایی مانند آنچه اکنون رخ داده است، کاملاً مقاوم است. خلاء قدرت وجود ندارد. با این حال، همین پیچیدگی و حضور گروههایی با منافع متفاوت (گاهی بسیار متفاوت) خطر برهم زدن تعادل داخلی را افزایش میدهد. علاوه بر این، وضعیت داخلی ایران، به بیان ملایم، در حال حاضر با ایده آل فاصله دارد. خستگی بخشی از جمعیت فعال از حاکمیت تئوکراتیک و محدودیتهای مرتبط با آن، از یک سو، تأثیر منفی تحریمهای آمریکا بر توسعه، از سوی دیگر، افزایش کلی اضطراب ناشی از تبدیل منطقه به مرکز تحولات بینالمللی، همه شرایط بالقوه را برای تکان دادن وضعیت ایجاد میکنند. و از این نظر، هرگونه توسعه غیرقابل پیشبینی رویدادها حاوی خطراتی است. اینکه تا چه حد کسی مایل به استفاده از آنها خواهد بود در آینده نزدیک مشخص خواهد شد.
روابط ایران و اسرائیل، دو رقیب اصلی منطقهای، نه تنها به هسته اصلی سیاست در خاورمیانه، بلکه به عاملی با اهمیت جهانی تبدیل شده است.
رویارویی آشتی ناپذیر است، هیچ راهی برای خروج از آن حتی به صورت فرضی برنامهریزی نشده است. طبیعی است که این دو کشور در چارچوب هستهای – اسرائیل بهعنوان مالک واقعی تسلیحات، ایران بهعنوان قدرتی عملاً قادر به ایجاد آنها – قرار میگیرند. این امر بر جایگاه این دو بازیگر تاکید میکند که حتی با کشورهای مهمی مانند ترکیه یا عربستان سعودی متفاوت است.
علیرغم انکار شدید متقابل، ایران و اسرائیل با احتیاط پیش میروند. همانطور که تبادل ضربات اخیر نشان داد، حداقل هنوز هیچ کس نمیخواهد هیجان زده شود. با این حال، در “خط قرمز” درک شده توسط طرفین، رقابت شدید است. و تحریک متقابل بی ثباتی داخلی یک امر عادی است. وضعیت بین ایران و ایالات متحده نیز مشابه است، اگرچه در اینجا توانایی طرفین برای مذاکره کمی بالاتر است. این موضوع در دهه گذشته در جریان مذاکرات بر سر برنامه هستهای نشان داده شد، اما پس از آن، همه چیز فرو ریخت.
اکنون برای رهبری ایران، مهمترین چیز این است که مردم خود و ناظران خارجی را متقاعد کند که هیچ آسیبی به ثبات نظام وارد نشده است و درست کار میکند. نیازی به انتظار تغییرات سیاست خارجی نیست. فرمان در دستان رهبر روحانی [آیتالله]علی خامنهای است. برخی تعدیلات موردی ممکن است. برای روسیه، درگذشت ابراهیم رئیسی یک رویداد غم انگیز است، زیرا رئیس جمهور نسبت به کشور ما همدردی داشت و به همکاری نزدیک متعهد بود. با این حال، هیچ رهبری در ایران اجازه نمیدهد بین تهران و مسکو فاصله بیفتد. چیز دیگری نیز صادق است – منافع ایران و روسیه در همه چیز با هم منطبق نیست و هر رهبری در ایران قاطعانه از مواضع خود دفاع خواهد کرد.