مهدی سنایی: شناخت روسیه، پیشنیاز خودآگاهی ملی
مهدی سنایی نویسنده کتاب “نومحافظهکاری عصر پوتین” در آغاز جلسه گفت: باور این است که ما در شناخت جهان پیرامون با چالش مواجه هستیم چون کشورهایی که معمولا صاحب تمدن هستن چندان به آموختن خودشان و مقاطع تاثیرگدار تاریخ خودشان مشغولند که شاید کمتر آموختن جهان در اولویت قرار گیرد و درواقع جامعه شناسان اعتقاد دارند شناخت جهان در خودآگاهی نسبت به خود هر کشوری مهم است به ویژه در دنیای امروز. بنابراین هدف عمده این کتاب تلاش برای شناختن پیرامون است و پیرامون در حوزه این کتاب روسیه است.
دکتر مهدی سنایی در فصلِ «اندیشه سیاسی روسیه» از کتاب خود، «نومحافظهکاری عصر پوتین»، بر قرابت عمیق میان گفتمانهای فکری ایران و روسیه تأکید میکند و مینویسد که این اثر، محصول سالها تجربیات پژوهشی و مطالعات میدانی او تا پیش از سال ۱۴۰۳ است؛ دورهای که مسئولیت اجرایی نداشت و فرصت کافی برای تأمل دانشگاهی درباره تحولهای سیاسی روسیه یافت. انگیزه اصلی نگارش، هم علاقه شخصی نویسنده و هم پرکردن خلاء جدی در زمینه معرفی جریانهای فکری و فلسفی روسی در متون فارسی بوده است؛ چرا که در ایران عمدتاً پژوهشها و ترجمهها به نحلههای نظامی و امنیتی پساشوروی محدود مانده است.
او با اشاره به اینکه در تاریخ مطالعات روسیه، کمتر «جریانمحوریِ» فلسفی و فکری روسیه واکاوی شده، این کتاب را نگاهی گسترده به همهجانبهسازی تجربههای دانشگاهیِ بومی و غربی میداند. سنایی در بازتعریفی که از مفهوم «نومحافظهکاری» روسی ارائه میدهد، بر بازآفرینی محافظهکاری سنتیِ روسیه تأکید میکند و این را متفاوت از معنای محافظهکاری در غرب میداند. افزون بر این، نشان میدهد که برخی دانشگاههای روسیه که بذر لیبرالیسم میکاشتند، در پی جنبشهای ضدتجدد به پایگاههایی برای نقد مدرنیته تبدیل شدهاند.
آنچه از نظر سنایی اهمیت دوچندان مییابد، نقش روسیه بهعنوان مسیری است که مظاهر تجدد و اندیشههای نوین از آن وارد ایران شدهاند؛ بنابراین هرگونه بررسی اندیشه سیاسی روسیه، ناگزیر از رجوع به تاریخ فکری و فرهنگی ایران هم هست. در این باره پنج نقطه اتصال هویتی و اندیشهای میان دو کشور شناسایی میشود:
۱. خاستگاه مشترک باستانی (آرکائیم) که برخی آن را مبدأ آریاییها میدانند؛
۲. تأثیر متقابل دوران اسلام، از حکمرانی خزرها تا تیمور و تاتارها؛
۳. نفوذ فلسفه و علوم آلمانی در هر دو کشور؛
۴. اشتراکات موعودگرایی میان تشیع و مسیحیت ارتودوکس؛
۵. تجربههای مشابه در مسیر توسعه سیاسی و اجتماعی—اگرچه با تأخر یا تقدم زمانی.
سنایی افزون بر این تحلیل ساختاری، به «فاصله شناختی» میان تصویر بیرونی روسیه و فهم روسها از خودشان نیز کنایه میزند: روسها خود را بزرگترین قربانی تاریخ میدانند—از تهاجم تاتارها و مغولها گرفته تا نبرد با ناپلئون و جنگ جهانی دوم—و این نگاه قربانیمحور مدام در اشعار و اسطورههایشان تجدید میشود. از چشمانداز سیاست خارجی، او بر لزوم پرهیز از داوریهای یکسویه و سیاستزدگی تأکید میکند و پیشنهاد میدهد ایران با اتخاذ رویکرد چندبرداری در تعامل با روسیه و دیگر بازیگران، «سبدهای» متنوعی از همافزایی ایجاد کند؛ چرا که رسانههای یکسویه، واکنشهای افراطی در جامعه را دامن میزنند.
در مجموع، سنایی معتقد است که فهم عمیق اندیشه سیاسی روسیه از طریق پیوند تاریخ فکری، فلسفی و فرهنگی با ایران میتواند زیربنای یک سیاست خارجی واقعگرایانه و دور از احساسگرایی احساسی باشد.
ظریف: باید رابطه راهبردی با روسیه داشته باشیم/توقعاتی که ما از کنشگران بین المللی داریم با واقعیت منطبق نیست
در جریان نشست بررسی «روایت و تحلیل ایرانی از تاریخ تحولات روسیه»، دکتر محمدجواد ظریف با تسلیت درگذشت پاپ فقید، سخنان خود را حول محور سه چالش اساسی در روابط ایران و روسیه سامان داد: شناخت، راهبرد و پیوند میان منافع.
ابتدای سخنان ظریف به مسئله «شناخت» اختصاص داشت. او تأکید کرد که دشواری اصلی ما در ایران، «شناخت و خطاهای شناختی» است، چرا که بسیاری از تصمیمات نادرست و توقعات ناسازگار ریشه در برداشتهای غلط از کنشگران بینالمللی دارد. بهعنوان نمونه، گروهی از حامیان روسیه اندکی پس از یک مانور سیاسی همسایگان یا تغییر شرایط منطقهای، ناگهان چهرهای ضدروسی مییابند. این تناقض در انتظار رفتارهای روسها از یکسو و درک ناکافی از واقعیات بینالمللی از سوی دیگر، مخدوش شدن سیاست خارجی ما را رقم میزند.
در بخش دوم، ظریف به ضرورت یک «رابطه راهبردی» با روسیه پرداخت. او یادآور شد که روسیه همسایه دیرینه ماست و چه روابط با غرب خوب باشد و چه نه، همواره کنار ایران خواهد ماند. بنابراین هیچگاه نباید سیاستگذاری ما بهگونهای باشد که بر پایه احساسات ناپایدار «عشق یا نفرت» شکل گیرد. بلکه این تعامل باید بر اساس «شناخت دقیق» و در چارچوب یک استراتژی ملی تعریف شود.
ظریف در ادامه، شخصیت دکتر مهدی سنایی—نویسنده کتاب «نومحافظهکاری عصر پوتین»—را سیَماشناسانه توصیف کرد: «ایشان هم محقق برجسته روسشناسی و هم صاحبنظر روابط بینالملل هستند و از منظر دانشگاهی و میدانی، شناخت واقعبینانهای از روسیه دارند.» به گفته او، موفقیت دیپلماتیک سنایی در مقام سفیر ایران در مسکو نشان داد که وقتی دیپلماسی بر پایه تحلیل دقیق صورت گیرد، نتایج ملموس بهدست میآید. کتاب سنایی نیز دو دوران متمایز پس از جنگ سرد در سیاست روسیه را واکاوی کرده و نیاز به منبعی چنین جامع را برای سیاستگذاران ایرانی تأمین کرده است.
بخش دیگری از سخنان ظریف به «منطق منافع» اختصاص داشت. او تصریح کرد که مناسبات امروز جهانی دیگر بر محور اتحادهای مطلق نیست، بلکه هر کشور بر پایه منافعش عمل میکند. نه «دوستانه یا دشمنانه» صرف، که رابطهای چندبعدی و پویا. وابستگی صرف به یک طرف (تکبرداری) منجر میشود طرف مقابل احساس انحصارگرایی کرده و در برابر گزینههای دیگر مقاومت کند. به همین دلیل هم شرقپرستی یا غربپرستی افراطی را ناشی از «جهل و تصویر کاریکاتوری» از رهبری کشورها دانست و افزود مدیران سیاسی ما تا زمانی که واقعیت منافع را نشناسند، دیگران مناسبات ایران را مدیریت خواهند کرد.
در پایان، ظریف با استناد به «سند چشمانداز» تأکید کرد که ایران نباید «زندانی گذشته» باشد بلکه باید با آشتی با تاریخ خود، گامی مهم در مسیر آیندهسازی بردارد. همانگونه که ضربالمثل میگوید «تو نیکی کن و در دجله انداز»، نباید انتظار متقابل مطلق داشت؛ بلکه ساختن آینده مستلزم پرهیز از اسارت تجارب دیروز و اتکا بر شناخت عمیق و واقعبینانه است.
حسین سلیمی بخش عمدهای از تفکر روسی محصول قرائت روسی از مدرنیته است نه تقابل با آن
در نشست «روایت و تحلیل ایرانی از تاریخ تحولات روسیه»، دکتر حسین سلیمی، رئیس انجمن علوم سیاسی ایران، با تمرکز بر جغرافیای فکری و هویتی روسیه، سه محور اصلی را در سخنان خود تبیین کرد: نسبت مدرنیته و تقابل، ساخت هویت روسی و نقد الگوهای تحلیل ثابتی.
۱. قرائت روسی از مدرنیته در برابر رویکرد افراطی دوگین
دکتر سلیمی با اشاره به اندیشه الکساندر دوگین و نظریه «نواوراسیاگرایی» او، یادآور شد که دوگین فاقد ارکان بنیادین یک فلسفه سیاسی قدرتمند است و برداشت او از «رسالتگرایی» در روحیه روسی را تا حدی افراطی و آخرالزمانی تفسیر میکند. به باور سلیمی، برخلاف این رویکرد تقابلی، بخش عمدهای از تفکر سیاسی معاصر روسیه محصولِ «قرائت داخلی از مدرنیته» است؛ یعنی ذهنیت و ساختارهای فکری روسها پیشفرضِ تقابل با غرب ندارند، بلکه سعی در درونیسازی و بازیابی میراث تاریخی خود در مواجهه با جریانهای نوین دارند.
۲. شکلگیری هویت روسیه جدید: از حمله مغول تا پوتین
بر پایه تحلیلهای ارائهشده در کتاب «نومحافظهکاری عصر پوتین» دکتر سنایی، هویت کنونی روسیه عمدتاً پس از قرن شانزدهم شکل گرفته است. دولتهای روسی با پذیرش بوروکراسی شرقی در پی حمله مغول، اسطورهای امنیتمحور از خود ساختند که وظیفه حفاظت و عظمتبخشی را بر دوش رهبران گذاشت. این اسطوره در سدههای بعد و بهویژه در دوران پساشوروی، در شخصیت و گفتمان پوتین تجلی یافت. از دیدگاه سلیمی، انتقال «رسالت امپراتوری روم شرقی» به روسیه نیز عاملی کلیدی در تحکیم این هویت تازه بوده است.
۳. انعطافناپذیری تحلیلِ هویتی و نقد رویکرد خیر و شر مطلق
سلیمی به نگرانی از ثباتپنداری هویت سیاسی روسیه پرداخت و تأکید کرد که هیچ هویتی از قرن شانزدهم تاکنون عیناً پابرجا نمانده است؛ هویتها همواره سیالاند و از دورهای به دوره دیگر دگرگون میشوند. او با نقد برداشتهای مطلق خیر و شر—که ریشه در مانیگری دارد—گفت آنچه در سیاست خارجی ایران و روسیه مخمصه میآفریند، همین تقلیلگرایی دوگانه است. به گفته او، در جهان معاصر دیگر مرزبندیهای صریح خیر و شر کارایی ندارد و خود روسها نیز این دگرگونی را در مناسبات اقتصادی و ژئوپلیتیک اخیر، بهویژه وابستگی متقابل با چین، درک کردهاند.
در مجموع، دکتر حسین سلیمی با تاکید بر لزوم تکیه بر «قرائت بومی از مدرنیته»، «شناخت سیال هویت» و «پرهیز از دوگانهسازیهای مطلق»، چشماندازی واقعبینانه و منعطف برای تحلیل تحولات فکری و سیاسی روسیه ارائه کرد.
متقی: درک روسها از ایران جزئی است/ شناخت عمقی نسبت به روسیه محدود است
در نشست «روایت و تحلیل ایرانی از تاریخ تحولات روسیه»، دکتر ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، با طرح پرسش بنیادین «چرا ایران نسبت به روسیه اینگونه قالب تفکری دارد؟» به بررسی ریشههای روسهراسی و چارچوبهای گفتمانی موجود در ایران پرداخت. او نخست تأکید کرد که بخشی از این ذهنیت منفی، محصول تأثیر آثار رسانههای روسستیز غربی—بهویژه بیبیسی و ایراناینترنشنال—است که روسیه را صرفاً تهدیدی خارجی معرفی میکنند؛ در حالی که تاریخ روابط دو کشور نشان میدهد روسیه همواره همسایهای تأثیرگذار و در مواردی حتی قدرت مهاجم بوده است. متقی با بازخوانی اجمالی تاریخ نیروی نظامی ۳۰۰ هزار نفری روسیه در نبرد ناپلئون و نقش این کشور در موازنه قدرت اروپای قرن نوزدهم، هشدار داد که نگاه صرفاً امنیتی به روسیه، هم در ایران و هم در اروپا، ریشه در هراس دیرپا از یک بازیگر بزرگ دارد.
در ادامه، دکتر متقی به تشابهات عمیق فرهنگی و ژئوپلیتیکی میان دو ملت اشاره کرد. او از وجود «بیگانههراسی» مشترک در هر دو جامعه سخن گفت و نشان داد که چگونه قالبهای فرهنگی—از موعودگرایی تا نوعی امنیتگرایی محافظهکارانه—با ساختارهای ژئوپلیتیکی گره خورده است. به باور او، محافظهکاران روسی و ایرانی هر دو از همین منطق امنیتمحور تغذیه میکنند و این امر در سیاست خارجی شکننده دو کشور بازتاب یافته است. متقی با اشاره به پایاننامه سعید حجاریان در موضوع «موعودگرایی ایران و روسیه»، ضرورت پیوند تحلیل فرهنگی با نگاه ژئوپلیتیک را برجسته ساخت.
در بخش دیگر سخنانش، متقی عملکرد دیپلماتیک دکتر محمدجواد ظریف را ستود و تصریح کرد که «بهجای اعزام هیأت سهنفره، تیم یکنفره ظریف» میتوانست مذاکرهکننده اصلی ایران باشد؛ رویکردی که از بروز حاشیههایی چون ماجرای «خودنویس» جلوگیری میکرد و روند مذاکرات را تسریع میبخشید. او این توصیه را نه تنها نقدی به ترکیب تیمهای مذاکرهای، بلکه نکتهای راهبردی خواند که باید منطق سیاست و منافع ملی را در اولویت قرار دهد.
متقی در پایان به «چالش شناختی» ایران نسبت به روسیه اشاره کرد و یادآور شد که برداشتهای سطحی و انتظارات بیپایه از کنشگران بینالمللی، مانع درک واقعی منافع متقابل میشود. او با نقل قول سعدی در «گلستان»، عمق محدود فهم ما را نقد کرد و پیشنهاد داد که ایران باید با پرهیز از نگاه دوگانه «دوست یا دشمن»، منافع ملی را محور تحلیلهای خود قرار دهد و با پذیرش پیچیدگیهای تاریخی و فرهنگی، افقهای تازهای در سیاست خارجی باز کند.