پنجمین نشست نظم جهانی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با موضوع «چشمانداز تحولات بینالمللی در پرتو تحولات فلسطین و اوکراین» با سخنرانی دکتر محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه سهشنبه هشتم اسفند در محل موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) با حضور جمعی از صاحبنظران و دانشجویان برگزار شد. در این نشست آقای دکتر ظریف در بیان مهمترین ویژگیهای نظم بینالمللی پس از جنگ سرد بر این مسئله تاکید کردند که تحولات بعد از فروپاشی نظام دو قطبی فراتر از شکست یک قطب یا پیروزی قطب دیگر بود، بلکه مسئله اصلی این بود که وضعیت متصلبی که مانع از بروز و ظهور پدیدههای جدید میشد از بین رفت. از جمله این عناصر نقشآفرینی عناصر غیر حکومتی و غیر دولتی بود که مهمترین آن فرد انسان بود. به عبارت دیگر انسان به عنوان یک کنشگر وارد روابط بینالملل شد. در نظام وستفالیایی کنشگر دولت است و شهروندان اتباع و تابع دولت هستند. با فروپاشی نظام دوقطبی قطعیت و جزمیت نظام وستفالیایی دچار خدشه شد. برخی حتی از پایان حاکمیت سخن گفتند و انحصار دولت به عنوان کنشگر در روابط بینالملل به هم خورد.
امروزه شرکتهای خصوصی نظامی، کنشگران هوش مصنوعی، شبکههای مجازی بینالمللی برای هیچ دولتی عمل نمیکنند و تحت کنترل هیچ دولتی نیستند. البته دولتها تلاش میکنند تا این کنشگران را در اختیار بگیرند. در واقع ما با تکثر منابع قدرت مواجه هستیم. فقط قدرت سخت و قدرت نرم نیست. در واقع در چنین تعریفی پیشفرض این است که قدرت اصلی قدرت سخت است و قدرت نرم در حاشیه و مکمل آن است. در حالیکه ما باید آنها را هم عرض ببینیم. قدرت معنایی و قدرت ایده هم به اندازه قدرت سخت تعیینکننده است. هم انواع قدرت متکثر شده است و هم دارندگان و صاحبان قدرت.
آقای دکتر ظریف در ادامه سخنان خود بر این موضوع تأکید کردند که غرب پذیرفته است که ما وارد دنیای پساغربی شدهایم، اما بر اساس خودمحوری و خودبینی دنیای پساغربی را با دنیای پسانظم و پساحقیقت معادل قرار میدهد. یعنی در دنیای پساغربی از نظم و حقیقت عبور شده است. در واقع اگر بحران اوکراین نبود غرب داشت از هویت خودش خالی میشد. این بحران مجددا به غرب هویت و وحدت بخشید.
علاوه بر این، در دنیای جدید ما شاهد آن هستیم که وفاداری به عنوان یک عنصر اصلی قطبیت یا قطبیدگی دارد از بین میرود. دیگر هیچ قدرت برتری نمیتواند از هم پیمانان خود انتظار وفاداری کامل را داشته باشد. توقع وفاداری از اقمار پایان یافته است. بنابر این، اگر عنصر وفاداری را از نظام مبتنی بر قطبها حذف کنیم و در عین حال بپذیریم که کنشگران جدیدی هم وارد عرصه روابط بینالملل شدهاند، در این صورت نظام مبتنی بر قطب دیگر معنا ندارد. البته همچنان ما قدرت برتر در سطح بینالمللی داریم، اما این قدرتهای بزرگ در جایگاه قطب قرار ندارند. به همین دلیل است که عربستان برای بهبود شرایطش در منطقه به سراغ چین میرود و یا اینکه چین به روابطش با عربستان بیش از روابطش با ایران امتیاز میدهد. در نظام مبتنی بر قطب یک رابطه دو طرفه وجود دارد و قطب هم باید برای تابعین خود هزینه کند. ما چون هنوز فکرمان بر اساس قطبیت است تصور میکنیم وقتی مثلا روسیه با امارات تعامل میکند، به ما خیانت کرده است. میشود گفت که دوران گذار تمام شده و وارد دنیای پساقطبی یا بیقطبی شدهایم.
در ادامه نشست برخی از حضار به طرح پرسشها و دیدگاههای خود در مورد مطالب مطرح شده پرداختند.