#اختصاصی
نویسنده: حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل بینالملل و عضو شورای علمی ایراس
روابط ایران و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر دستخوش تنشها و برداشتهای متعارضی بوده است؛ تنشهایی که اگرچه گهگاه رنگ امنیتی به خود گرفتهاند، اما اکنون نشانههای روشنی از اراده دو طرف برای بازتعریف مناسبات دیده میشود. سفر اخیر وزیر خارجه ایران به باکو نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است؛ سفری که اهداف آن تنها به بهبود روابط دوجانبه محدود نمیشود، بلکه با تحولات ژئوپلیتیک قفقاز، آینده گذرگاههای ارتباطی و جایگاه ایران در کریدورهای منطقهای گره خورده است.
گذرگاه ترامپ و الزامات ژئوپلیتیک جدید
پس از بسته شدن پرونده «کریدور زنگزور» و جایگزینی آن با مسیری که اکنون «گذرگاه ترامپ» نامیده میشود، معادلات قفقاز وارد مرحله جدیدی شده است. این طرح – بر اساس روایت موجود – قرار نیست حاکمیت ارمنستان را نقض کند و مرز ایران و ارمنستان نیز دستنخورده باقی میماند. از این منظر، تهران مسیر جدید را تهدید ژئوپلیتیک نمیداند؛ البته به شرط آنکه فاصله آن با مرز ایران حفظ شود و تغییری در دسترسی ارمنستان به مرزهای جنوبی ایجاد نکند.
با تثبیت این رویکرد، امکان ایفای نقش ایران در مدیریت یا اتصال به این گذرگاه نیز مطرح است؛ موضوعی که میتواند بر معادلات ترانزیتی، بهویژه در محورهای ارتباطی ایران–قفقاز–روسیه تأثیرگذار باشد.
ضرورتهای شکلگیری همکاریهای جدید
آنچه روند تحولات منطقه را برای ایران حساستر میکند، جایگاه ویژه آذربایجان در کریدور شمال–جنوب است. مسیر زمینی و ریلی ایران به روسیه تنها از خاک آذربایجان میگذرد. ارمنستان فاقد مرز مشترک با روسیه است و مسیرهای جایگزین یا از شمال قفقاز عبور میکنند یا از خطوط دریایی. بنابراین اگر تهران میخواهد اتصال خود به بازارهای روسیه و اوراسیا را پایدار کند، چارهای جز بازسازی روابط و تعریف همکاریهای جدید با باکو ندارد.
این همکاریها میتواند شامل توسعه خطوط ریلی، تقویت مسیرهای جادهای، پروژههای ترانزیتی مشترک، و حتی هماهنگیهای بندری و گمرکی باشد. در عین حال، عضویت احتمالی آذربایجان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا – هرچند هنوز محقق نشده – میتواند دسترسی ایران به معافیتهای گمرکی و فرصتهای تجاری گستردهتری را فراهم کند. از این رو، ایران مشتاق است با نزدیکشدن باکو به سازوکارهای اوراسیایی، شراکت سهجانبه ایران، روسیه و آذربایجان را نیز تقویت کند.
امنیت مرزهای شمالی؛ دغدغهای قدیمی، ابهامی پابرجا
در کنار الزامات اقتصادی و ترانزیتی، بحث امنیت مرزهای شمالی ایران همچنان یکی از مهمترین محورهای گفتوگو میان دو کشور است. طی جنگ ۱۲ روزه و برخی تنشهای پس از آن، گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه اسرائیل برای عملیات علیه ایران از خاک آذربایجان استفاده کرده است؛ ادعاهایی که باکو همواره بهطور جدی تکذیب کرده است.
تحلیل دقیق نشان میدهد که برای این ادعاها شواهد قطعی وجود ندارد. مشابه اتفاقی که در عراق رخ داد و از آسمان آن کشور برای حمله به ایران استفاده شد، بدون آنکه دولت عراق در جریان باشد، این احتمال نیز مطرح است که اگر اقدامی از سوی اسرائیل انجام شده باشد، لزوماً با اطلاع و رضایت آذربایجان نبوده است. بنابراین تصویرسازی از آذربایجان بهعنوان «عامل اسرائیل»، فاقد مستندات محکم است و به واقعیتهای میدانی منطقه نیز انطباق کامل ندارد.
اختلاف ایران با اسرائیل پیش از استقلال آذربایجان وجود داشت و منشأ آن اختلافهای ژئوپلیتیک است. در این میان اسرائیل تنها دارد از حضور خود در جمهوری آذربایجان و مرزهای شمالی ایران برای کسب برتری اطلاعاتی و عملیاتی استفاده میکند؛ امری که تهران نسبت به آن حساس است، اما این حساسیت نباید بهعنوان مانعی بر سر راه گسترش روابط باکو – تهران تلقی شود.
چرا ایران و آذربایجان باید به فهم مشترک برسند؟
تداوم فضای خاکستری میان دو کشور، نه تنها همکاریهای اقتصادی را متوقف میکند، بلکه میتواند ایران را از ظرفیتهای کلیدی منطقهای محروم سازد. قفقاز جنوبی در حال تغییر سریع است؛ بازیگران جدید در حال شکلگیریاند و کریدورهای تازهای در حال طرحریزی. در چنین شرایطی، ایران و آذربایجان اگر روابط خود را بازتعریف نکنند، زمین بازی را به دیگران میسپارند.
واقعیت آن است که ایران برای دسترسی دائمی به روسیه، اوراسیا و حتی گرجستان، ناچار به تقویت روابط با باکو است؛ همانگونه که باکو نیز برای توسعه توازن منطقهای خود به روابط پایدار با تهران نیاز دارد. از این رو، سفر اخیر وزیر خارجه ایران به آذربایجان یک اقدام نمادین نیست، بلکه بخشی از روندی گستردهتر برای خروج روابط دوجانبه از حالت واکنشی و ورود به مرحله جدیدی از همکاریهای تعریفشده، حقوقی و پایدار است.









