تاریخ : پنج شنبه, ۲۷ آذر , ۱۴۰۴ 28 جماد ثاني 1447 Thursday, 18 December , 2025

مدل واقعی چین؛ فرمول ماندگار پکن برای ثروت و قدرت

  • ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۹
مدل واقعی چین؛ فرمول ماندگار پکن برای ثروت و قدرت
مقامات چینی معتقدند که هزینه‌های رشد پایین‌، تورم منفی و شرکای تجاری خشمگین ارزش توجه کردن دارند.

#اختصاصی

به قلم: دن وانگ و آرتور کروبر

ترجمه: امین یوسفی

یک دهه پیش، برنامه‌ریزان پکنی از طرح «ساخت چین ۲۰۲۵» رونمایی کردند، طرحی بلندپروازانه برای رهبری صنایع آینده. این طرح ده بخش را برای سرمایه‌گذاری مشخص کرده بود، از جمله انرژی، نیمه‌رساناها، اتوماسیون صنعتی و تجهیزات دارای فناوری پیشرفته. هدف طرح مذکور ارتقای تولید چین در این بخش‌ها و بخش‌های دیگر، کاهش وابستگی به واردات و شرکت‌های خارجی، و بهبود رقابت‌پذیری شرکت‌های چینی در بازارهای جهانی بود. هدف اصلی، تبدیل چین به رهبر فناوری و تبدیل شرکت‌های قهرمان ملی چین به شرکت‌های در سطح جهانی بود. دولت با حمایت مالی هنگفتی از این چشم‌انداز حمایت کرد و سالانه یک تا دو درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف پرداخت یارانه‌ مستقیم و غیرمستقیم، اعتبار با بهره پایین و تخفیف‌های مالیاتی کرد.

چین در این اقدامات بسیار موفق بوده است. این کشور نه تنها در زمینه تولید خودروهای برقی و برق با فناوری پاک در سطح جهان پیشرو است؛ بلکه در زمینه تولید پهپاد، اتوماسیون صنعتی و سایر محصولات الکترونیکی نیز جزء سرآمدان است. تسلط این کشور بر آهنرباهای کمیاب خاکی منجر به یک معامله تجاری سریع با دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، شد. شرکت‌های چینی در مسیر تسلط بر کالاهای دارای فناوری پیچیده‌تر تولید شده در ایالات متحده، اروپا و سایر کشورهایی آسیایی هستند.

با این حال، مدل چین هنوز هم منتقدان زیادی دارد. این منتقدان خاطرنشان می‌کنند که بودجه‌ی کلان منجر به اتلاف و فساد شده است. این مدل صنایعی را ایجاد کرده است که در آن‌ها ده‌ها رقیب محصولات مشابهی تولید کرده و برای سودآوری تلاش می‌کنند. تورم منفی ناشی از آن، شرکت‌ها را در استخدام کارمند جدید یا افزایش دستمزدها محتاط می‌کند، و همین امر به کاهش اعتماد مصرف‌کننده و رشد کمتر منجر می‌شود. اقتصاد چین، که زمانی به نظر می‌رسید آماده‌ پیشی گرفتن از ایالات متحده به‌عنوان بزرگترین اقتصاد جهان، است، دچار رکود اقتصادی شده و چه‌بسا هرگز در تولید مجموع با اقتصاد آمریکا برابری نکند.

این مشکلات مهم هستند. اما اشتباه جدی در اینجاست که فکر کنیم آن‌ها به حدی بزرگ هستند که می‌توانند حرکت فناوری چین را از مسیر خود منحرف کنند. سیاست صنعتی پکن نه به دلیل انتخاب برنامه‌ریزان بخش‌های مناسب و اعطای یارانه به آن‌ها، بلکه به این دلیل موفق شد که دولت زیرساخت‌های غنی مورد نیاز برای تبدیل شدن به مرکز فناوری منعطف را ایجاد کرد. این سیاست یک زیست‌بوم نوآوری با محوریت برق قوی و شبکه‌های دیجیتال، و نیروی کار عظیمی دارای دانش تولید پیشرفته ایجاد کرد، و آن را راهبرد فناوری همه جانبه نامید. این رویکرد، چین را قادر ساخته است تا فناوری‌های جدید را توسعه داده و سریع‌تر از هر کشور دیگر آن‌ها را در مقیاس وسیع به کار گیرد. بعید است که این مدل به دلیل رشد اقتصادی کُند یا تحریم‌های ایالات متحده از مسیر خود منحرف شود.

قدرت صنعتی و فناوری چین اکنون ویژگی دائمی اقتصاد جهانی است. ایالات متحده باید برای حفظ رهبری خود درحوزه فناوری و پایداری صنایع مورد نیاز برای رفاه و امنیت ملی فراگیرش، با چین رقابت کند. اما سیاست‌گذاران آمریکایی باید تشخیص دهند که دست فرمان فعلی آن‌ها- کنترل صادرات، اعمال تعرفه‌ و سیاست صنعتی پراکنده- جواب نمی‌دهد. تلاش صرف برای کند کردن چین کارگر نخواهد بود. در عوض، واشنگتن باید با سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت و بردباری نه تنها در صنایع کلیدی و منتخب، بلکه در زیرساخت‌های انرژی، اطلاعاتی و حمل و نقل، بر ایجاد سامانه‌های قدرت صنعتی خود تمرکز کند. در غیر این صورت، ایالات متحده با صنعتی‌زدایی بیشتر مواجه خواهد شد و رهبری خود در بخش فناوری را از دست خواهد داد.

اما در ژوئن ۲۰۲۵، پیست مسابقه‌ای نوربرگ‌رینگ، واقع در کوه‌های غرب آلمان، موسوم به جهنم سبز، شاهد رکورد سرعت جدید برای وسایل نقلیه الکتریکی بود. خودرویی که این رکورد را ثبت کرد متعلق به شرکت شیائومی بود. این شرکت نخستین خودروی خود را یک سال قبل تولید کرده است. با وجود این، شیائومی سومین خودروی سریع- برقی و غیربرقی- را که تاکنون در جهنم سبز مسابقه داده است، ساخت. پیروزی شیائومی در این رقابت نمادی از ظهور شگفت‌انگیز و سریع چین به سمت تسلط بر انرژی پاک بود. چین تقریباً سه چهارم خودروهای الکتریکی جهان را در سال ۲۰۲۴ تولید کرد و ۴۰ درصد از صادرات جهانی خودروهای برقی را به خود اختصاص داد. این کشور بر زنجیره تأمین انرژی خورشیدی سیطره دارد. شرکت‌های چینی بیشتر باتری‌های جهان را، چه برای خودروهای برقی و چه برای کاربردهای دیگر، تولید می‌کنند. و این کشور ۶۰ درصد از الکترولیزهای مورد استفاده برای استخراج هیدروژن از آب را تولید می‌کند، که موثرترین روش تولید انرژی پاک مبتنی بر هیدروژن است.

توضیح استاندارد برای موفقیت فناوری چین این است که دولت مرکزی صنایع مختلف را مورد حمایت قرار می‌دهد؛ صدها میلیارد دلار در قالب اعطای یارانه، تخفیف مالیاتی و وام‌های کم‌بهره برای راه‌اندازی این بخش‌ها ارائه می‌دهد؛ و به شرکت‌های چینی کمک می‌کند تا فناوری را از سایر دولت‌ها سرقت کرده یا کپی کنند. اما این داستان تصویر بزرگ‌تر را نادیده می‌گیرد. چین نه تنها به دلیل اعطای یارانه به صنایع خاص، بلکه به این دلیل موفق شد که در زیرساخت‌های عمیق- سامانه‌های فیزیکی اصلی و تخصص انسانی- که نوآوری و تولید کارآمد را ممکن می‌سازد، سرمایه‌گذاری کرده است.

برخی از این زیرساخت‌ها شامل سامانه‌های حمل و نقل مانند جاده‌، راه‌آهن و بنادر است. در طول ۳۰ سال گذشته چین یک شبکه بزرگراه ملی به طول دو برابر سامانه بین ایالتی آمریکا، یک شبکه قطار پرسرعت با مسیر طولانی‌تر از مجموع مسیرهای سایر نقاط جهان، و یک شبکه عظیم از بنادر ساخته است، که بزرگ‌ترین آن‌ها، در شانگهای، در برخی سال‌ها محموله‌های بیشتری را نسبت به مجموع تمام بنادر ایالات متحده جابجا می‌کنند.

اما اگر چین به همینجا اکتفا می‌کرد، به دستاوردهای فناوری امروز نمی‌رسید. سایر سامانه‌های زیرساختی نیز بسیار مهم بوده‌اند. یکی از آن‌ها شبکه دیجیتال چین است. در اوایل، تصور عمومی بر این بود که اینترنت باعث فرسایش رژیم‌های خودکامه می‌شود، زیرا انحصار اطلاعات را از بین برده و سازماندهی مردم در دوردست‌ها را آسان‌تر می‌کرد. در سال ۲۰۰۰، بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده، اعلام کرد که کنترل اینترنت مانند «تلاش برای چسباندن ژله به دیوار» است. اما رهبری چین خلاف آن را ثابت کرد. آن‌ها شرط بستند که زیرساخت داده با کیفیت بالا، دولت را در نظارت بر و مدیریت بهتر افکار عمومی و نیز ردیابی تحرکات مردم، قدرتمند می‌کند، در حالی‌که به بخش‌های صنعتی کشور سود زیادی می‌رساند و یک زیست‌بوم با فناوری پیشرفته ایجاد می‌کند.

بنابراین چین ژله را به دیوار کوبید. اینترنت داخلی ساخت که تقریباً کل جمعیت را به سرعت به آن متصل کرد و همزمان اینترنت بین‌الملل را فیلتر کرد. این قمار نتیجه داد. به لطف تبلیغ زودهنگام و تهاجمی تلفن‌های همراه توسط پکن، شرکت‌های چینی به پیشتازی اینترنت تلفن همراه کمک کردند. پلتفرم‌های برتر مانند بایت‌دنس، علی‌بابا و تنسنت به نوآوران درجه یک جهانی تبدیل شدند. هواوی به تولیدکننده پیشرو تجهیزات جی فایو در جهان تبدیل شد. مردم چین هم‌اکنون از تلفن‌های هوشمند استفاده می‌کنند و حزب کمونیست همچنان از قدرت زیادی برخوردار است.

سامانه زیرساختی مهم بعدی، شبکه برق چین است. در طول ۲۵ سال گذشته، چین در ساخت نیروگاه در جهان پیشرو بوده و معادل کل عرضه سالانه بریتانیا به شبکه این کشور برق اضافه کرده است. چین درحال حاضر هر سال برق بیشتری نسبت به مجموع ایالات متحده و اتحادیه اروپا تولید می‌کند. این کشور در خطوط انتقال ولتاژ فوق‌العاده بالا، که می‌توانند برق را در مسافت‌های طولانی منتقل کنند، و در انواع ذخیره‌سازی باتری، سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام داده است. این منبع برق فراوان، رشد سریع سامانه‌های حمل و نقل وابسته به برق، یعنی قطارهای پرسرعت و وسایل نقلیه الکتریکی، را ممکن ساخته است. چین در مسیر تبدیل شدن به نخستین اقتصادی در جهان است که عمدتاً برق مصرف می‌کند. برق ۲۱ درصد از مصرف انرژی کل جهان و ۲۲ درصد از مصرف انرژی ایالات متحده را تشکیل می‌دهد. در چین، برق تقریباً ۳۰ درصد از مصرف انرژی را تشکیل می‌دهد، که بیشتر از هر کشور بزرگ دیگری به جز ژاپن است. این سهم به سرعت درحال رشد است: حدود ۶ درصد در سال، در مقایسه با ۶/۲ درصد برای کل جهان و ۶/۰ درصد برای ایالات متحده.

برقی‌سازی چین یک طرح جامع ندارد. در عوض، محصول واکنش‌های فن‌سالارانه به مسائل مجزایی همچون کمبود برق در مناطق صنعتی و نیاز به آزادسازی ظرفیت ریلی برای اهدافی غیر از جابجایی زغال سنگ بود. با وجود این، هم‌اکنون، برقی‌سازی سریع یک هدف راهبردی مشخص است. این امر منبع نوآوری صنعتی است- «قدرت بخشیدن به آینده»، همانطورکه دامین ما و لیزی لی در مقاله‌ ماه ژوئیه در فارن افرز به آن اشاره کردند. دولت چین کاملاً آگاه است که برق فراوان و ارزان، مزیت مهم این کشور در صنایع پرمصرف برقی آینده، به‌ویژه هوش مصنوعی، است. بنابراین، پکن تلاش می‌کند تا اطمینان حاصل کند که سامانه برق آن بزرگترین و بهترین سامانه برق جهان باشد.

ظریف‌ترین بخش زیرساخت عمیق چین، نیروی کار صنعتی بیش از ۷۰ میلیون نفری آن است. به لطف توسعه شدید زنجیره‌های تأمین تولید پیچیده چین، مدیران، مهندسان و کارگران کارخانه‌های این کشور دهه‌ها «دانش فرآیندی»- دانش عملی، حاصل از تجربه- در مورد نحوه ساخت لوازم و بهبود آن‌ها دارند. این دانش فرآیندی، نوآوری تکرارپذیر، یا اصلاح مستمر محصولات را امکان‌پذیر می‌کند تا بتوان آن‌ها را با کارایی بیشتر، کیفیت بهتر و هزینه‌های کمتر تولید کرد. همچنین امکان مقیاس‌پذیری را فراهم می‌کند: کارخانه‌های چینی می‌توانند نیروی کار بزرگ و مجربی را برای ساخت تقریباً هر محصول جدید فراهم کنند. درنهایت، و از همه مهم‌تر، دانش فرآیندی به چین اجازه می‌دهد تا صنایع کاملاً جدیدی ایجاد کند. دانش فرآیندی در نیروی کار چینی ممکن است بزرگترین دارایی اقتصادی پکن باشد. اما کمّی‌سازی آن دشوار است. این یکی از دلایلی است که سایر کشورهای جهان قابلیت‌های چین را همیشه دستکم گرفته‌اند. برخی از تحلیلگران معتقدند که چین کشوری است که اکثر گوشی‌های هوشمند و سایر لوازم الکترونیکی جهان را مونتاژ می‌کند، زیرا هزینه‌های نیروی کار آن پایین است. در واقع، این کشور همچنان رهبر جهان است زیرا نیروی کار آن ارزش خود را در پیچیدگی، مقیاس و سرعت ثابت کرده است.

تحلیلگران همچنین جاه‌طلبی پرشور کارآفرینان چینی را نادیده می‌گیرند. این کشور پر از تجار خوش‌بین، جسور یا احمقی است که سعی می‌کنند بخش‌های مختلف را متحول کنند. لِی جون، بنیانگذار افسانه‌ای شیائومی، در سال ۲۰۲۱ روی خودروهای برقی قمار کرد و اعلام کرد که شرکتش که در آن زمان ۸۰ میلیارد دلار ارزش داشت، ۱۰ میلیارد دلار روی این خودروها سرمایه‌گذاری خواهد کرد و این «آخرین پروژه بزرگ کارآفرینی» او خواهد بود. او توانست تنها در عرض چند سال به یک زیست‌بوم الکترونیکی، شرکای تولیدکننده باتری و یک نیروی کار مجرب متصل شود تا خودروهای برقی پرسرعت تولید کند.

برای این‌که متوجه شوید چرا شرکت‌های آمریکایی اغلب برای انجام همین کار مشکل دارند، تجربه شیائومی را با اپل مقایسه کنید. در سال ۲۰۱۴، این غول محاسباتی به فکر توسعه خودروهای برقی افتاد. اپل با ارزش بازاری ۶۰۰ میلیارد دلاری و اندوخته نقدی ۴۰ میلیارد دلاری ثروتمندتر از شیائومی بود. با معیارهای متعارف، این شرکت از پیچیدگی‌های فناوری بیشتری نیز برخوردار بود. اما ایالات متحده آن نظام انرژی یا ظرفیت تولید چین را ندارد، بنابراین هیچ زیرساخت راحتی برای اپل وجود نداشت که بتواند از آن استفاده کند. در نتیجه، در سال ۲۰۲۴، هیئت مدیره این شرکت یک دهه توسعه خودروهای برقی را متوقف کرد. اما در همان سال، شیائومی ظرفیت تولید خود را گسترش و بارها هدف‌گذاری خود را ارتقا داد. در همین حال، تسلا، قهرمان خودروهای برقی آمریکا، با کاهش فروش در تمام بازارهای مهم خود، از جمله چین، روبروست. خریداران چینی اکنون معتقدند که برندهای داخلی از تسلا نوآورانه‌تر بوده و با علایق مصرف‌کننده که به سرعت درحال تغییر هستند، هماهنگ‌ترند.

دستکم گرفتن چین اشتباه است. اما این کشور با چالش‌های اقتصادی جدی روبروست، که بسیاری از آن‌ها حداقل تا حدی از همان سیاست‌های صنعتی که منجر به پیروزی‌های آن شده‌اند، ناشی می‌شوند. فن‌سالاران چینی منابع را نه تنها به سمت زیرساخت‌های با بهره‌وری بالا، بلکه به سمت بنگاه‌های دولتی که سهم کمی در زیست‌بوم فناوری پویای این کشور دارند، هدایت کرده‌اند، بدهی‌های هنگفتی به بار آورده‌اند و کارایی اقتصاد را کاهش داده‌اند. محدودیت‌های سیاسی اعمال شده بر برخی از خلاق‌ترین کارآفرینان کشور، همچون جک ما، بنیانگذار علی‌بابا، و جانگ یی‌مینگ، بنیانگذار بایت‌دنس اعتماد بخش خصوصی را از بین برده است.

در عین حال، پرداخت یارانه‌های بدون نظارت منجر به فساد گسترده شده است. نمونه بارز آن صنعت نیمه‌رسانای چین است که از سال ۲۰۱۴ بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار حمایت مستقیم از سیاست‌های صنعتی دولت دریافت کرده است. برخی از این پروژه‌های تأمین مالی شده، کلاهبرداری آشکار بوده‌اند. سایر پروژه‌ها قانونی بودند، اما هم تجار و هم مقامات دولتی از آن‌ها دزدی کرده‌اند. از سال ۲۰۲۲ بیش از دوازده چهره ارشد مرتبط با صنعت تراشه به جرم فساد زندانی شده‌اند، از جمله رئیس شینهوا یونی‌گروپ (که چند تولیدکننده مهم تراشه را مدیریت می‌کند) و رئیس صندوق ملی مدارهای یکپارچه چین. دو وزیر فعلی صنعت و فناوری اطلاعات نیز به دلیل فساداز سمت‌های خود اخراج شده‌اند.

یارانه‌های چین نیز چه‌بسا موجب سرکوب نوآوری شوند. هزینه‌های سخاوتمندانه تولید به ارتقای زیست‌بوم فناوری کمک می‌کند، اما شرکت‌های ناکارآمدتر را نیز قادر می‌سازد تا بسیار طولانی‌تر از یک اقتصاد بازاری به تجارت ادامه دهند. این امر سود همه را کاهش می‌دهد، زیرا شرکت‌ها به‌طور مستمر قیمت‌های خود را برای حفظ سهم بازار کاهش می‌دهند. این مسئله یعنی این‌که شرکت‌های تولیدی نمی‌توانند برای تحقیق و توسعه به اندازه کافی هزینه کنند. در واقع، آن‌ها باید در استخدام کارمندان جدید یا افزایش دستمزدها بااحتیاط عمل کنند.

صنعت صفحات خورشیدی نمونه‌ دیگری است. مالکیت زنجیره تأمین انرژی خورشیدی یک پیروزی راهبردی برای دولت است، اما شرکت‌های تولیدکننده ماژول‌های خورشیدی عمدتاً محصولات یکنواخت می‌فروشند و ر سر سودهای ناچیز با یکدیگر نزاع می‌کنند، در حالی‌که قیمت‌ها را تا جای ممکن کاهش می‌دهند. همین امر در مورد تولیدکنندگان خودروهای برقی، تلفن‌های هوشمند و بسیاری از محصولات دیگر نیز صادق است، زیرا شرکت‌های زیادی محصولات مشابه را با حاشیه سود ناچیز تولید می‌کنند.

پکن دائماً بخش‌های خدماتی را بیش از حد تنظیم می‌کند، و شرکت‌های اینترنتی را که دولت آن‌ها را درگیر در رویه‌های انحصارگرایانه یا تهدیدکننده ایجاد بی‌ثباتی سیاسی یا اجتماعی می‌داند، سرکوب می‌کند. دولت این کشور امور مالی، درمانی و آموزشی را کاملاً کنترل می‌کند. در نتیجه، رشد مشاغل در این بخش‌ها ضعیف بوده است. حتی در این کشور صنعتی، خدمات حدود ۶۰ درصد از نیروی کار شهری و تمام ایجاد اشتغال خالص در دهه گذشته را به خود اختصاص داده‌ است. با توجه به دشواری پیدا کردن شغل، افزایش ناچیز دستمزدها یا عدم افزایش آن و کاهش قیمت مسکن- که دارایی اصلی اکثر مردم چین است- مصرف‌کنندگان چینی تمایلی به هزینه کردن ندارند. کسب‌وکارهای خصوصی، با مشاهده تقاضای پایین، نسبت به استخدام یا افزایش دستمزدها رغبتی نشان نمی‌دهند.

بنابراین، مدل فعلی چین عملاً رشد اقتصادی کمتر را تضمین می‌کند. به دلیل چرخه معیوبی که پکن ایجاد کرده است، اقتصاد این کشور درحال حاضر برای رسیدن به هدف رشد سالانه پنج درصدی خود دست و پا زده و دائماً با تورم منفی دست و پنجه نرم می‌کند. در ضمن، به دلیل کندی تقاضای داخلی، بخش تولید فوق‌العاده مولد چین نیاز به صادرات بیشتری خواهد داشت، که همین امر منجر به مازاد تجاری فزاینده‌ می‌شود. مازاد تجاری چین درحال حاضر تقریباً یک تریلیون دلار، یعنی بیش از دو برابر رقم پنج سال قبل، است. مخاطرات پکن آشکار است. رشد کمتر به این معنی است که اقتصاد می‌تواند پویایی کمتری داشته باشد، و شرکت‌های فناوری می‌توانند توانایی یا انگیزه خود را برای حفظ نوآوری از دست بدهند. مازاد تجاری روبه افزایش می‌تواند باعث حمایت‌گرایی بسیار شدیدتر و هماهنگ‌تر از سوی سایر کشورهای جهان شود، و ده‌ها کشور در ایجاد موانع تعرفه‌ای برای واردات چین به ایالات متحده بپیوندند.

اما پکن، همچون گذشته، احتمالاً بر این مخاطرات غلبه خواهد کرد. این کشور به این مسئله اذعان کرده است که یارانه‌ها بسیار زیاد هستند، و درنتیجه شروع به حذف آن‌ها کرده است. بازیگران کوچکتر و ناکارآمدتر از بازار خارج خواهند شد. ادغام در بخش خودروهای برقی قابل مشاهده است، که در آن تعداد شرکت‌ها از سال ۲۰۲۲ از ۵۷ به ۴۹ شرکت کاهش یافته است. یک سوم تولیدکنندگان خودروهای برقی اکنون دستکم ۱۰ هزار خودرو در ماه می‌فروشند، که نسبت به کمتر از یک چهارم تولیدکنندگان سه سال پیش افزایش یافته است. در مورد حمایت‌گرایی، اکثر کشورها متوجه خواهند شد که هیچ جایگزین مقرون به صرفه‌ای برای محصولات صادراتی چین وجود ندارد. همچنین راه‌هایی برای فرار از موانع تعرفه‌ای وجود دارد، همچون حمل کالا از طریق کشورهای ثالث یا راه‌اندازی کارخانه‌های مونتاژ در کشورهای دیگر (مانند آنچه شرکت خودروسازی چینی بی‌وای‌دی در برزیل و مجارستان انجام می‌دهد).

به نظر می‌رسد مقامات چینی معتقدند که هزینه‌های رشد پایین‌، تورم منفی و شرکای تجاری خشمگین ارزش توجه کردن دارند. شی جین‌پینگ، رهبر چین، در سال ۲۰۲۰، سالی که تولیدکنندگان چینی با افزایش تولید تجهیزات پزشکی و کالاهای مصرفی، با چالش همه‌گیری کووید-۱۹ روبرو شدند، گفت: «ما باید اهمیت اصلی اقتصاد واقعی را تشخیص دهیم… و هرگز صنعت‌زدایی نکنیم». پیام واضح بود: هدف اصلی پکن رشد سریع نیست، بلکه خودکفایی و پیشرفت در فناوری است.

و اشنگتن همزمان با پیشرفت بخش‌های فناوری و تولید چین، بی‌تفاوت نمانده است. دولت اول ترامپ که از جاه‌طلبی‌های ساخت چین ۲۰۲۵ احساس نگرانی کرده بود، به برخی از روبه زوال‌ترین ادارات وزارت بازرگانی جان تازه‌ای بخشید، و یک دستگاه دیوانسالار قدرتمند را برای پایان دادن به دسترسی چین به مواد حیاتی ایجاد کرد. مقامات آمریکایی متوجه شدند که چین به تولیدات فناوری غربی، مانند نیمه‌رساناهای پیشرفته و تجهیزات تولید نیمه‌رسانا، کاملاً وابسته است. بنابراین، آن‌ها بر سر این موضوع قمار کردند که تحریم کامل صادراتی این فناوری‌ها، موتور فناوری چین را بسیار کند خواهد کرد. دولت بایدن کنترل‌های صادراتی بر تراشه‌های پیشرفته، به ویژه آن‌هایی که برای هوش مصنوعی ضروری هستند، و تجهیزات نیمه‌رسانا را تشدید کرد.

با این حال، موفقیت این کنترل‌ها در بهترین حالت نامشخص بوده است. در سال ۲۰۱۸، دو شرکت بزرگ فناوری چینی، زِدتی‌ای و فوجیان جین‌خوا، پس از قطع دسترسی به فناوری آمریکایی، تقریباً فروپاشیدند. اما کسب‌وکارهای توانمندتر، با کمک وکلا و لابی‌گرهای واشنگتن، توانستند به وضعیت سابق خود بازگردند. (ترامپ اخیراً محدودیت‌های اعمال‌شده بر تراشه‌های هوش مصنوعی پیشرفته ساخت انویدیا را لغو کرد، و به این شرکت اجازه داد تا دوباره محصولات خود را به چین بفروشد). هواوی پس از تحریم‌های وزارت بازرگانی ایالات متحده در سال ۲۰۱۹، کاملاً آسیب دید. اما در سال ۲۰۲۵، این شرکت اعلام کرد که درآمد سال گذشته‌اش به سطح درآمد سال ۲۰۱۹ رسیده است. این شرکت درحال حاضر پس از سرمایه‌گذاری میلیاردها دلاری در جایگزینی تراشه‌های آمریکایی، یکی از نوآوران پیشرو در زمینه نیمه‌رسانای چین است.

سایر شرکت‌ها در مقابله با محدودیت‌های ایالات متحده، عملکرد بهتری داشته‌اند. SMIC، یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های ریخته‌گری تراشه در چین، از زمان تحریم‌ها در سال ۲۰۲۰، درآمد خود را دو برابر کرده است. این شرکت هنوز از نظر سودآوری از TSMC فاصله زیادی دارد، اما به پیشرفت‌های فناوری ملموسی دست یافته و یاد گرفته است که تراشه‌های هفت نانومتری تولید کند. به این ترتیب، محدودیت‌های اعمال شده بر فناوری هوش مصنوعی نیز نتوانست مانع ظهور دیپ‌سیک شود. درک موفقیت دیپ‌سیک دشوار نیست. شرکت‌های هوش مصنوعی چینی ممکن است به همان تراشه‌های پیشرفته‌ای که شرکت‌های آمریکایی دارند، دسترسی نداشته باشند، اما به استعدادهای برتر، تراشه‌های کامل و همچنین انبوهی از داده‌ها دسترسی دارند. آن‌ها نیز از منبع تقریباً نامحدود برق ارزان برخوردارند- مسئله‌ای که رقبای آمریکایی آن‌ها فاقد آن هستند. درنتیجه، طبق معیارهای فنی جهانی، مدل‌های زبان بزرگ چینی حداکثر شش ماه از مدل‌های آمریکایی عقب هستند، شکافی که درحال کاهش است. محدودیت‌های فناوری ایالات متحده، به جای جلوگیری از پیشرفت چین، لحظه‌ اسپوتنیک را برای چین ایجاد کرده است. شرکت‌های این کشور بزرگتر، شرورتر و به‌طور قابل توجهی نسبت به یک دهه قبل مستقل‌تر از شرکت‌های آمریکایی هستند.

سرانجام، مدل چین به این دلیل کارساز بوده است که سیاست‌گذاران آن بسیاری از موارد را درست انجام داده‌اند و شرایط موفقیت را برای کارآفرینان چینی مهیا کرده‌اند. این کشور چه بسا دچار مشکلاتی باشد، اما همچنان مؤثر خواهد بود. و هر چه بیشتر موفق شود، ایالات متحده و متحدانش تحت فشار شرکت‌های چینی در زمینه انرژی، کالاهای صنعتی و شاید حتی هوش مصنوعی، صنعت‌زدایی بیشتری انجام خواهند داد. اگر ایالات متحده بخواهد رقابت مؤثری داشته باشد، سیاست‌گذاران آن باید زمان کمتری را صرف نگرانی در مورد نحوه تضعیف رقیب خود، و زمان بیشتری را صرف درک نحوه تبدیل کشور خود به بهترین و قوی‌ترین نسخه از خود کنند.

لینک متن اصلی

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=12959
  • نویسنده : دن وانگ و آرتور کروبر
  • منبع : https://www.foreignaffairs.com/china/real-china-model-wang-kroeber
  • 1090 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.