تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴ 27 جماد أول 1447 Monday, 17 November , 2025

کریدور زنگه‌زور؛ از تنگنای ژئوپلیتیک تا تهدید امنیتی

  • ۰۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۱
کریدور زنگه‌زور؛ از تنگنای ژئوپلیتیک تا تهدید امنیتی
آنچه امروز شاهد آن هستیم، مرحله نهایی استراتژی‌ای است که اسرائیل از سال ۱۳۹۵ برای شکستن محاصره جغرافیایی خود آغاز کرده است.

#اختصاصی

به قلم: امیرحسین ابراهیمی – پژوهشگر روابط بین الملل

آغاز: وقتی جغرافیا به نفع دشمن تغییر می‌کند

در تابستان ۱۴۰۴، در حالی که چشمان رسانه‌های جهان به تحولات غزه و لبنان و حوادث پس از جنگ ۱۲ روزه خیره مانده بود، رویدادی در ۳۵۰ کیلومتری شمال‌غرب تهران رخ داد که ممکن است سرنوشت امنیت ملی ایران را برای دهه‌های آینده رقم بزند. الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، در جلسه‌ای با مقامات ارشد کشورش اعلام کرد که «کریدور زنگه‌زور تا بهار ۱۴۰۵ به‌طور کامل آماده خواهد شد».

این اعلام که در ظاهر خبری داخلی و منطقه‌ای به نظر می‌رسید، در عمق خود پایان یک پروژه چندساله محسوب می‌شود که اسرائیل برای تغییر بنیادین معادله امنیتی منطقه طراحی کرده است. برای درک عمق این تهدید، کافی است به یک آمار ساده نگاه کنیم: طی پنج سال گذشته، اسرائیل بیش از ۶۹ درصد نیازهای تسلیحاتی آذربایجان را تأمین کرده است. این رقم که بر اساس آخرین گزارش موسسه مطالعات صلح استکهلم محاسبه شده، نشانگر همکاری‌ای فراتر از مناسبات تجاری معمول است.

در واقع، آنچه امروز شاهد آن هستیم، مرحله نهایی استراتژی‌ای است که اسرائیل از سال ۱۳۹۵ برای شکستن محاصره جغرافیایی خود آغاز کرده است. این استراتژی که بر پایه ایجاد «حلقه محاصره» اطراف ایران طراحی شده، اکنون به آخرین مرحله خود رسیده است: تبدیل آذربایجان به پل ارتباطی مستقیم میان اسرائیل و مرزهای شمالی ایران.

گزارش‌های اطلاعاتی منتشرشده پس از عملیات ۱۳ ژوئن نشان می‌دهند که بخش قابل توجهی از حملات اسرائیل به اهداف شمال و شمال‌غرب ایران از مسیر حریم هوایی کشورهای همسایه انجام شده است. اما نگرانی اصلی جای دیگری است. کریدور زنگه‌زور که قرار است آذربایجان را به منطقه خودمختار نخجوان وصل کند، در صورت عملیاتی شدن، آخرین حلقه از زنجیره محاصره ایران را تکمیل خواهد کرد. این پروژه ۳۲ کیلومتری نه تنها ممکن است مرز مشترک ایران و ارمنستان را قطع می‌کند، بلکه برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی، امکان دسترسی مستقیم دشمن به مرزهای ایران از سه جهت همزمان را فراهم می‌آورد

فراز نخست: از همکاری تسلیحاتی تا اتحاد راهبردی

تحول روابط باکو-تل‌آویو از یک همکاری تجاری ساده به اتحادی استراتژیک علیه ایران، یکی از مهم‌ترین تغییرات ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی در دهه اخیر محسوب می‌شود. این شراکت که در ظاهر بر پایه منافع متقابل—نیاز آذربایجان به تسلیحات پیشرفته و نگرانی اسرائیل از نفوذ ایران—بنا شده، در عمق خود بخشی از راهبرد بلندمدت تل‌آویو برای شکستن محاصره جغرافیایی و دستیابی به عمق استراتژیک جدید است.

گزارش‌های اطلاعاتی منتشرشده پس از عملیات ۱۳ ژوئن نشان می‌دهد که پایگاه‌های هوایی آذربایجان، از جمله سیتالچای و تأسیسات مخفی در نخجوان، نقش محوری در تأمین امکانات سوخت‌گیری و تعمیر برای جنگنده‌ها و پهپادهای اسرائیلی ایفا می‌کنند. این زیرساخت‌ها که طی سال‌های ۲۰۲۲-۲۰۲۴ با سرمایه‌گذاری مشترک اسرائیل-آذربایجان توسعه یافته‌اند، در واقع شبکه‌ای از پایگاه‌های پیشروی محسوب می‌شوند که فاصله عملیاتی اسرائیل با اهداف ایرانی را از ۱۲۰۰ کیلومتر به کمتر از ۵۰۰ کیلومتر کاهش داده‌اند.

مهم‌تر از همه، این همکاری تنها جنبه نظامی ندارد. آذربایجان در سال‌های اخیر به عنوان پل ارتباطی اسرائیل با کشورهای آسیای مرکزی و حتی چین عمل کرده و بخش قابل توجهی از تجارت انرژی اسرائیل از طریق شبکه‌های باکو انجام می‌شود. این وابستگی متقابل، پایه‌های اتحاد استراتژیک را محکم‌تر کرده و امکان فشار دیپلماتیک بر آن را کاهش داده است.

فراز دوم: هندسه جدید تهدید؛ مثلث محاصره

کریدور زنگه‌زور، که در ظاهر پروژه‌ای ترانزیتی برای اتصال آذربایجان به نخجوان به نظر می‌رسد، در واقع آخرین حلقه از زنجیره محاصره راهبردی ایران محسوب می‌شود. این مسیر ۳۲ کیلومتری که از استان سیونیک ارمنستان عبور می‌کند، نه تنها مرز مشترک ایران و ارمنستان را قطع خواهد کرد، بلکه مثلث راهبردی ترکیه-آذربایجان-نخجوان را تکمیل می‌کند—ساختاری که برای اولین بار پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، امکان دسترسی مستقیم جهان ترک به دریای خزر و حتی آسیای مرکزی را فراهم می‌آورد.

از منظر امنیت ملی ایران، این هندسه جغرافیایی جدید به معنای شکل‌گیری کریدور تهدید مستقیم از شمال و شمال‌غرب است. پایگاه‌های نظامی اسرائیل در نخجوان که در حال حاضر در فاصله ۴۵ کیلومتری از مرز ایران قرار دارند، پس از فعال‌سازی کریدور زنگه‌زور امکان دسترسی مستقیم به تجهیزات و نیروی انسانی از آذربایجان اصلی و حتی اسرائیل خواهند داشت. این موضوع به معنای ایجاد خط مقدم عملیاتی علیه ایران در کمتر از یک ساعت پرواز از تهران است.

تحلیل‌های نظامی نشان می‌دهد که فعال‌سازی این کریدور، توانایی اسرائیل برای انجام عملیات ترکیبی—همزمان از جنوب، غرب، و شمال—را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد. در سناریوی تحقق کامل این طرح، ایران برای نخستین بار پس از جنگ تحمیلی با تهدید واقعی جنگ چندجبهه‌ای مواجه خواهد شد.

فراز سوم: روسیه در تنگنای انتخاب استراتژیک

یکی از پیچیده‌ترین ابعاد معادله کریدور زنگه‌زور، موضع دوگانه روسیه در قبال این پروژه است. مسکو که از یک سو نگران تقویت نفوذ ناتو در قفقاز جنوبی است، از سوی دیگر نمی‌تواند تمامی روابط خود با باکو را به خطر بیندازد. این دوگانگی، که ریشه در تضعیف قدرت مداخله روسیه پس از جنگ اوکراین دارد، فرصت مناسبی برای پیشبرد اهداف اسرائیل فراهم کرده است.

آمارهای منتشرشده از سوی مراکز تحقیقاتی روسی نشان می‌دهد که مسکو در سال ۲۰۲۴ تنها ۱۵ درصد از نیروهای نظامی مستقر در قفقاز را حفظ کرده و مابقی آن‌ها را به جبهه‌های اوکراین منتقل کرده است. این کاهش قابل توجه حضور نظامی، توان روسیه برای مداخله مؤثر در تحولات منطقه‌ای را به شدت محدود کرده است.

در این شرایط، اظهار نظرهای اخیر سرگئی لاوروف و ماریا زاخاروا در حمایت از دسترسی بدون مانع آذربایجان به نخجوان، نشانگر پذیرش واقعی مسکو از تغییر موازین قدرت در منطقه است. این موضع، که در گذشته غیرقابل تصور بود، نشان می‌دهد که روسیه دیگر آن قدرت بازدارنده سابق علیه طرح‌های غربی در قفقاز را ندارد.

برای ایران، این واقعیت به معنای از دست رفتن اصلی‌ترین متحد استراتژیک در مخالفت با کریدور زنگه‌زور است. درحالی که تهران سال‌ها بر حمایت روسیه در این مسئله حساب می‌کرد، اکنون باید استراتژی مستقلی برای مقابله با این تهدید طراحی کند.

فراز چهارم: ارمنستان؛ آخرین خط دفاع در برابر طوفان

در میان این پیچیدگی‌ها، ارمنستان به تنها مانع جدی در برابر تحقق کامل طرح کریدور زنگه‌زور تبدیل شده است. اما نیکول پاشینیان و دولتش در وضعیت بحرانی قرار دارند: از یک سو با فشار شدید باکو و حامیان آن مواجه‌اند و از سوی دیگر با تهدیدات داخلی گروه‌های ناسیونالیست ارمنی که او را به خیانت به منافع ملی متهم می‌کنند.

تحلیل رفتار سیاسی پاشینیان در ماه‌های اخیر نشان می‌دهد که وی در حال تدوین استراتژی بقا است که شامل نزدیک‌شدن بیشتر به غرب و فاصله‌گیری از روسیه می‌شود. این رویکرد، هرچند از منظر ایرانی نگران‌کننده، اما در عین حال فرصتی برای عمیق‌تر کردن روابط تهران-ایروان فراهم می‌آورد.

آنچه وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند، طرح اخیر آمریکا برای اجاره ۱۰۰ ساله کریدور زنگه‌زور است. این پیشنهاد که به ظاهر به عنوان راه‌حل میانه ارائه شده، در واقع تلاشی برای مشروعیت‌بخشی بین‌المللی به این پروژه محسوب می‌شود. واکنش منفی فوری ایروان به این طرح نشانگر درک عمق خطر از سوی رهبری ارمنستان است.

برای ایران، حفظ پاشینیان در قدرت اکنون به یکی از اولویت‌های امنیت ملی تبدیل شده است. سقوط دولت فعلی ارمنستان و بازگشت نیروهای وابسته به روسیه یا حتی ناسیونالیست‌های افراطی ارمنی، می‌تواند آخرین مانع جدی در برابر تحقق کریدور زنگه‌زور را از میان بردارد.

فراز پنجم: جنگ اطلاعات و تهدید شبکه‌های نفوذ

یکی از پیچیده‌ترین ابعاد این معادله، جنگ اطلاعاتی گسترده‌ای است که اطراف موضوع کریدور زنگه‌زور در جریان است. مطابق با آخرین گزارشات مربوط به جنگ اخیر قره باغ، شبکه‌های رسانه‌ای مرتبط با کشور آذربایجان طی ماه‌های اخیر کمپین گسترده‌ای برای انتشار اخبار جعلی علیه جمهوری اسلامی ایران راه‌اندازی کرده‌اند که شامل ادعاهای بی‌اساس درباره طمع جمهوری اسلامی ایران به خاک آذربایجان و حمایت نظامی از ارمنستان می‌شود.

از طرفی هم، دیاسپورای ارمنی در آمریکا و اروپا، که به طور سنتی حامی منافع ارمنستان است، به طور فزاینده‌ای ابزاری برای پیشبرد اهداف ایران تبدیل شده است. کمیته ملی ارمنی آمریکا (ANCA) در بیانیه‌های اخیر خود صراحتاً از ایران در برابر اسرائیل حمایت کرده و ادعا کرده که حملات اسرائیل پوششی برای تهاجم آذربایجان به ارمنستان فراهم می‌کند.

این جریانات اطلاعاتی، در حالی که در ظاهر مستقل از یکدیگر هستند، اما در عمل هر دو به تشدید تنش‌های منطقه‌ای و ایجاد زمینه مناسب برای پیشبرد کریدور زنگه‌زور کمک می‌کنند. برای ایران، این بدان معناست که حتی متحدان سنتی نیز ممکن است به ابزار فشار علیه منافع ملی کشور تبدیل شوند.

خطرناک‌تر از همه، گزارش‌های اطلاعاتی حاکی از تلاش‌های اسرائیل برای نفوذ در شبکه‌های تروریستی منطقه و هدایت آن‌ها به سمت مرزهای شمالی ایران است. سفر اخیر احمد الشرع (الجولانی) به باکو و دیدار با الهام علی‌اف، در کنار سوابق مشابه علی‌اف با سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، نشانگر تشکیل شبکه ضدایرانی در حال گسترش است که می‌تواند تهدیدی جدی برای امنیت مرزهای شمالی کشور محسوب شود.

فراز ششم: از دست دادن اهرم ترانزیتی و ضرورت تطبیق

فراتر از تهدیدات امنیتی مستقیم، کریدور زنگه‌زور چالش بنیادینی برای موقعیت ترانزیتی ایران در منطقه به شمار می‌آید. این پروژه که با تکمیل مسیر مستقیم آذربایجان-نخجوان همراه خواهد بود، در عمل کریدور شمال-جنوب را که ایران سال‌ها در آن سرمایه‌گذاری کرده، به پروژه‌ای حاشیه‌ای تبدیل خواهد کرد.

مقایسه آمارها نشانگر عمق این تهدید است: کریدور شمال-جنوب مدت زمان حمل کالا از آسیا به اروپا را از ۴۰ روز (مسیر سوئز) به ۱۴ روز کاهش می‌دهد، اما کریدور زنگه‌زور ادعا می‌کند که این مدت را به ۱۱ روز خواهد رساند. این برتری زمانی، در ترکیب با عدم وجود محدودیت‌های تحریمی، مزیت رقابتی قابل توجهی برای مسیر آذربایجان ایجاد می‌کند.

مهم‌تر از همه، این کریدور امکان دور زدن کامل ایران را برای کشورهای آسیای مرکزی و حتی چین فراهم می‌آورد. با توجه به اینکه بیش از ۶۰ درصد از تجارت ایران با آسیای مرکزی از مسیرهای شمالی انجام می‌شود، فعال‌سازی مسیر زنگه‌زور می‌تواند ضربه‌ای جدی به اقتصاد ملی وارد کند.

در این شرایط، ایران نیاز به تطبیق استراتژیک با واقعیت‌های جدید دارد. راهکار مقاومت محض نه تنها مؤثر نخواهد بود، بلکه می‌تواند منجر به انزوای بیشتر کشور شود. بهترین گزینه، تقویت کریدورهای جایگزین و همزمان تلاش برای به تأخیر انداختن هرچه بیشتر پروژه زنگه‌زور است.

نتیجه: زنگ خطر برای تصمیم‌گیران؛ راهکارهای فوری

جمهوری اسلامی ایران امروز در برابر یکی از پیچیده‌ترین و جدی‌ترین تهدیدهای امنیت ملی چهار دهه اخیر قرار دارد. کریدور زنگه‌زور نه صرفاً پروژه‌ای ترانزیتی، بلکه بخشی از معماری راهبردی رژیم اسرائیل برای شکستن محاصره جغرافیایی و دستیابی به عمق عملیاتی جدید علیه ایران است. تأخیر در واکنش مناسب به این تهدید، می‌تواند پیامدهایی غیرقابل جبران برای امنیت ملی کشور داشته باشد.

راهکار مطلوب مبتنی بر اصول رئالیسم سیاسی، استراتژی سه‌محوره است که باید بلافاصله اجرایی شود:

نخست، تقویت فوری روابط با ارمنستان و حمایت همه‌جانبه از دولت پاشینیان. این حمایت نه تنها باید شامل بُعد اقتصادی باشد، بلکه ابعاد امنیتی و دیپلماتیک نیز داشته باشد. پیشنهاد سرمایه‌گذاری مشترک در پروژه چهارراه صلح ارمنستان می‌تواند جایگزین مناسبی برای کریدور زنگه‌زور محسوب شود.

دوم، تسریع در تکمیل کریدور شمال-جنوب و همزمان سرمایه‌گذاری در مسیرهای جایگزین نظیر کریدور آراس که از خاک ایران عبور می‌کند. این اقدام می‌تواند بخشی از مزیت نسبی مسیر زنگه‌زور را خنثی کند.

سوم، تقویت دیپلماسی فعال با روسیه و چین برای توضیح پیامدهای راهبردی کریدور زنگه‌زور برای منافع آن‌ها. مسکو و پکن باید متقاعد شوند که این پروژه نه تنها علیه ایران، بلکه علیه توازن قدرت در اوراسیا طراحی شده است.

تاریخ دیپلماسی نشان داده که مهلت عمل در بحران‌های ژئوپلیتیک محدود است. ایران امروز در برابر انتخابی راهبردی قرار دارد: یا با عمل بموقع و هوشمندانه مسیر تهدید را تغییر دهد، یا شاهد تحقق یکی از خطرناک‌ترین سناریوهای امنیتی چهار دهه اخیر باشد. انتخاب با تصمیم‌گیران است، اما زمان بهای گزافی دارد.

 

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=12945
  • نویسنده : امیرحسین ابراهیمی – پژوهشگر روابط بین الملل
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
  • 845 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.