ادغام جمهوری آذربایجان در آسیای مرکزی فرایندی است که علیرغم وجود محرکهها و انگیزههای گوناگون، با چالشها و برداشتهای متعددی روبروست. این فرصتها و چالشها متأثر از روندهای درونمنطقهای، میانمنطقهای و بینالمللی بوده و در چند سطح قابل بررسی است.
شواهد حاکی از آن است که در صورت تصویب نهایی متمم ۲۷ قانون اساسی پاکستان، تأثیرات منطقهای آن عمدتا بر دو همسایه اصلی این کشور، یعنی افغانستان و هند متمرکز باشد.
نباید کشورهای آسیای میانه را ناظران منفعل این رقابت دید.
مواضع متفاوت و بعضاً متناقض آسیای مرکزی شامل فرصتها و تهدیدهایی برای جمهوری اسلامی ایران است. این موضعگیریها، با ظهور در وضعیت ضعیف خود در قبال جنگ 12 روزه و تفاوت معنادار آن در قبال موضع مشابه این کشورها در قبال تجاوز محدود رژیم صهیونیستی به قطر، نشان داد که عملاً ایران اولویت بالایی در موازنهها و منطق هزینه و فایده کشورهای آسیای مرکزی ندارد. لذا، برای پیشگیری از تکرار چنین مواضعی و حتی پیشروی آن در حمایت از رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران باید تقویت بسترهای اثرگذاری بر مواضع و تصمیمهای آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهد.
الگوی قزاقستان برای طراحی همکاریهای هستهای با شرکای خارجی و همکاری همزمان با دو قدرت بزرگ همسایه، چین و روسیه، بهعنوان عرصهای برای فعال کردن ظرفیت «پایدارسازی تأمین منافع» و «موازنهسازی فعال» در راستای تحقق امنیت و منافع ملی این کشور قابل ارزیابی است.
با توجه به رقابت قدرتهای بزرگ و میانی در آسیای مرکزی و چالشهایی که ایران در داخل و عرصۀ بینالمللی با آنها روبروست، ضرورت دارد راهبرد ج.ا.ایران در آسیای مرکزی یک «راهبرد عملگرایانه» و با ترکیبی از مؤلفههای امنیت، اقتصاد و ژئوپلیتیک باشد.
پاکستان، که از نظر استراتژیک در چهارراه آسیای جنوبی و آسیای مرکزی قرار دارد، از تعامل با کشورهای همسایه سود زیادی میبرد.
آنچه در تابستان 2025 در بستر روابط واشنگتن و عشقآباد رخ داده است، در اساس، نه صرفاً یک نمونه یا استتثناء، بلکه به نظر میرسد نشاندهندۀ چالش دوگانگی و بروز سطحی از روانپریشی در سیاست خارجی ایالات متحده است.