#اختصاصی
به قلم: تیموفی بورداچف، مدیر برنامه باشگاه والدای روسیه
شکلگیری نظم جدید بینالمللی ناگزیر با تضاد بین قدرتهایی همراه است که به دنبال حفظ جایگاه خود هستند و دولتهای نوظهوری که اهداف توسعه آنها را وادار میکند تا نقش فعالتری در ایجاد قوانین و آداب و رسوم جدید تعامل در صحنه جهانی داشته باشند. درگیری نظامی-سیاسی بین روسیه و غرب و همچنین رویارویی در حال جوشش بین چین و ایالات متحده، موقعیت مرکزی اوراسیا و آسیای بزرگ را در سیاست بینالملل تعیین کرده است. اولاً به این دلیل که این منطقه عظیم فضایی است که در آن ثبات و توسعه برای مسکو و پکن مهم است، اما بحرانها و درگیریها برای ایالات متحده و اقمار اروپایی آن بسیار مطلوب است. سال ۲۰۲۳ نشان داده است که اوراسیا و آسیای بزرگ تا کنون در برابر تأثیرات منفی خارجی که شدیدترین پیامدها را در اروپا و خاورمیانه داشته است، مقاوم هستند.
هیچ ائتلاف نظامی-سیاسی متضادی در آسیا و اوراسیا وجود ندارد و به اصطلاح «خطوط گسلهای ژئوپلیتیکی» تنها در تصور خوانندگان تحت تأثیر روزنامههای آمریکایی وجود دارد. این به دلیل ویژگیهای فرهنگ سیاسی آنجا، و همچنین به دلیل روندهای عمومی زندگی بینالمللی در مرحله کنونی است. اولاً، علیرغم این واقعیت که این منطقه کلان تجربه خود را از رویارویی شدید بین دولتی دارد، روی آوردن به درگیری خشونت آمیز به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف، بخش مرکزی فرهنگ سیاست خارجی در اینجا نیست. به عبارت دیگر، زمانی که مردم غرب اسلحه به دست میگیرند و درگیری را راه حل شرایط دشوار میدانند، حل مسالمت آمیز اختلافات برای آسیا و اوراسیا ارجحیت دارد.
ثانیاً، گرد هم آمدن کشورهای در حال ظهور در آسیا و اوراسیا برای دستیابی به اهداف تهاجمی در رابطه با کشورهای ثالث نیستند. هدف آنها در درجه اول اجرای اهداف توسعه اعضای خود و حفظ ثبات داخلی آنها است. بنابراین، در حال حاضر در آسیا و اوراسیا هیچ اتحادیهای ایجاد نشده است که موقعیت ممتازی را برای اعضای خود در رابطه با بقیه منطقه کلان تضمین کند. سوم، در منطقه کلان هیچ دولت نسبتاً بزرگی وجود ندارد که به عنوان “عامل” بازیگران فرامنطقهای عمل کند. تنها کشورهایی که ممکن است از این نظر استثنا باشند ژاپن و کره جنوبی هستند. این کشورها حق حاکمیت محدودی دارند و برای امنیت اساسی به آمریکا وابسته هستند. اما حتی در مورد ژاپن، دستیابی به اهداف توسعه و دستیابی به منابع لازم برای این امر مطلقاً وابسته به سیاست تهاجمی در قبال همسایگانش نیست. این در تضاد با اتحادیه اروپا است که قدرتهای پیشرو آن علاقه مند بودند روسیه را به گوشهای بکشانند و به منابع آن دسترسی انحصاری به دست آورند. در نهایت، مقاومت نسبی آسیا و اوراسیا در برابر چالشهای بیثباتی روابط بیندولتی به این دلیل است که همه کشورهای منطقه کلان به اکثریت جهانی تعلق دارند، یعنی اهداف راهبردی مشترکی دارند، اگرچه وظایف خاص مورد نیاز برای دستیابی به آنها ممکن است متفاوت باشد. به عبارت دیگر، اگر جامعه بینالمللی را به دو گروه تقسیم کنیم: کشورهایی که نسبت به بقیه انگلی هستند و کشورهایی که به منابع خود (چه طبیعی و چه جمعیتی) متکی هستند، در آسیا و اوراسیا از گروه اول نمایندگانی نخواهیم دید. این بدان معنی است که آنها علایق مشترکی دارند، اگرچه روشهای آنها برای دستیابی به اهداف ممکن است متفاوت باشد.
در عین حال، آسیا و اوراسیا، همانطور که در رویدادهای اصلی زندگی منطقهای در سال ۲۰۲۳ نیز نشان داده شده است، از تضادهای داخلی خاصی که حل آنها از وظایف مهم همکاریهای بین دولتی است، خالی نیستند. مهمترین تضاد، البته، رابطه نسبتاً دشوار بین دو غول جمعیتی جهانی، هند و چین است. علیرغم این واقعیت که دهلی نو و پکن نشان دادهاند که میتوانند از رسیدن درگیری خود به مرحله رویارویی سیستمی جلوگیری کنند، وجود مشکل مرزی نقش مهمی در همکاریهای منطقهای در کل دارد.
در کنار این موارد، میتوان فرض کرد که این درگیری سرزمینی، در مقیاس ناچیز، راهی است برای هر دو قدرت بزرگ برای بومیسازی فضای رویارویی در یک منطقه نسبتاً باریک، بدون اینکه طرفها را به سمت رقابت سیستمی نظامی و یک رویارویی واقعاً بزرگ سوق دهد. در عین حال، هدف عینی هند یافتن منابعی برای افزایش مجموع توانمندی خود به نفع گفتگوی مثبت این کشور با ایالات متحده و غرب است. این البته روسیه و چین را نگران میکند، اما مانعی برای همکاری بین طرفهای بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) نشده است. علاوه بر این، ورود هند و پاکستان به سازمان همکاری شانگهای منجر به ساختار داخلی متوازنتر این انجمن در پس زمینه روابط نزدیک بین مسکو و پکن شده است.
بخش آسیایی منطقه کلان تأثیر منفی از رویارویی فزاینده بین چین و ایالات متحده را تجربه میکند. تحت این شرایط، برخی از کشورهای آسیایی ممکن است واقعاً نگرانی داشته باشند که پکن آنها را پایگاه سرزمینی دشمن اصلی جهانی خود یا یکی از منابع ظرفیت خود میداند. این امر در حال حاضر فرآیندهای داخلی در انجمنهای موفقی مانند آسه آن را پیچیده میکند و باعث ایجاد علاقه در میان برخی کشورها برای تشدید همکاری با ایالات متحده شده است، به عنوان مثال، کاری که فیلیپین انجام میدهد. در عین حال، ما میبینیم که در حال حاضر کشورهای آسیایی در گفتگو با واشنگتن که در حال تجربه یک الحاق دیگری به “پاکتمانیا” pactomania است، سطح درخواستهای خود را بالا بردهاند. با این حال، آنها به هیچ وجه تلاش نمی کنند تا به اقمار ایالات متحده یا “ناوهای هواپیمابر غرق نشدنی” جدید آن تبدیل شوند. تنها استثنا در اینجا تایوان است، جایی که احساسات ملیگرایانه از حفظ حضور آمریکا و باج خواهی علیه سرزمین اصلی چین پشتیبانی میکند.
همچنین لازم است به تهدید مستمر بیثباتی ناشی از بخش مهمی از اوراسیا مانند فضای آسیای مرکزی متشکل از پنج جمهوری سابق اتحاد جماهیر شوروی و افغانستان مجاور اشاره شود. دلایل جدی وجود دارد که میتوان انتظار داشت که این منطقه توسط دشمنان روسیه و چین برای ایجاد مشکلات اضافی در حوزه امنیتی مورد استفاده قرار گیرد. تا کنون، همه کشورهای آسیای مرکزی به جز قزاقستان نشان دادهاند که مقامات ملی آنها توانایی حل مشکلاتی را که در طول توسعه سیاسی و اقتصادی آنها به وجود میآید را دارند. در مورد قزاقستان، وقایع ژانویه ۲۰۲۲ نشان داد که دولت هنوز چقدر شکننده است و به راحتی میتواند توسط مشکلات ساختاری اقتصادی و سیاسی به خطر بیفتد. از سوی دیگر، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان یا دارای اعتماد به نفس دولتی یا حرکتی مداوم در جهت کمتر آسیب پذیر بودن در برابر چالشها و تهدیدهای خارجی نشان دادهاند.
همچنین برخی از جنبههای آینده نهادهای اصلی بین المللی آسیا و اوراسیا نامشخص است. میدانیم که نهادهای مدرن همکاری بین المللی در آسیا و اوراسیا در چارچوب نظم بین المللی قدیمی ایجاد شده اند که اکنون در حال دگرگونی است و در بسیاری از ابعاد آن به موضوعی تاریخی تبدیل شده است. همین را میتوان در مورد درگیریهای بزرگی که قدرتهای منطقهای در فضایی عظیم درگیر میشوند، گفت که مهمترین ویژگی آن نبود خطوط جداکننده مشخص است. با این حال، سازمانها در اوراسیا ممکن است در مقایسه با این شکل از روابط بین دولتها که با کاهش قابل توجه ظرفیت سازماندهی غرب و گذار آن به یک مدل رفتار صرفا خودخواهانه در امور بین الملل مواجه است، در برابر مشکلات سیستمی بهتر محافظت شوند
با این حال، مهم است که بزرگترین مشکلات اکنون از نظر سیاسی توسط آسه آن تجربه شده است، که در چارچوب نظم جهانی لیبرال ایجاد شد و از نظر تاریخی بازتولید الگوریتمهای اصلی خودش را برای توسعه نهادهای بین المللی در شرایط محلی هدف گرفته بود. برای جمع بندی وقایع سال ۲۰۲۳، آسیا و اوراسیا فضای همکاری باقی میمانند، نه رقابت، و قدرتهای پیشرو منطقهای قادر به دستیابی به شرایطی هستند که برای شرکای کوچکترشان نسبتاً منصفانه باشد. علاوه بر این، تمام مشکلات حادی که منطقه کلان با آن سروکار دارد شامل یک بازیگر فرامنطقهای به عنوان یکی از بازیگران میشود. بومی سازی پیامدهای منفی این امر به وظیفه اصلی همکاریهای بینالمللی در آسیا و اوراسیا در سالهای آینده تبدیل خواهد شد.