تاریخ : سه شنبه, ۵ فروردین , ۱۴۰۴ 26 رمضان 1446 Tuesday, 25 March , 2025

آیا ترامپ می تواند پوتین را برای ایجاد صلح در اوکراین متقاعد کند؟

  • ۳۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۹:۵۹
آیا ترامپ می تواند پوتین را برای ایجاد صلح در اوکراین متقاعد کند؟
باوجود انتقادات، خصلت‌های غیرقابل‌پیش‌بینی و روحیه معامله‌گر ترامپ می‌تواند به اوکراین کمک کند تا به آتش‌بس و توافق صلحی بر اساس شرایط خود دست یابد.

#اختصاصی

به قلم: مهدی نوری چورتی، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه و همکار پژوهشی ایراس

دونالد ترامپ در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری وعده داد که بزرگ‌ترین جنگ اروپا از سال ۱۹۴۵ را در یک روز پایان دهد، اما تاکنون موفق به انجام این کار نشده است. ترامپ و مشاورانش از زمان آغاز به کار خود اذعان کرده‌اند که ممکن است ماه‌ها طول بکشد تا صلح میان روسیه و اوکراین برقرار شود.

هفته گذشته، ترامپ روند مذاکرات را با تهدید به افزایش تعرفه‌ها و تحریم‌های بیشتر آغاز کرد و به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، هشدار داد که اگر «جنگ مضحک» خود را متوقف نکند، با پیامدهای اقتصادی مواجه خواهد شد. او تأکید کرد: «ما می‌توانیم این را به روش آسان یا سخت انجام دهیم. وقت آن رسیده است که معامله‌ای صورت گیرد.»(۱) ترامپ در نخستین دوره ریاست‌جمهوری خود، فرصت «معامله قرن» برای صلح خاورمیانه را از دست داد. کمک به برقراری صلح در اوکراین، احتمال دستیابی او به جایزه صلح نوبل، که بسیار به آن علاقه دارد، را تقویت خواهد کرد.

اما پایان دادن به جنگ در اوکراین مانند بستن یک معامله تجاری نیست. مذاکره با پوتین مستلزم سطح بالایی از دیپلماسی اجباری است. کتابی که تیم ترامپ باید برای آماده‌سازی خود برای این مذاکرات مطالعه کند، “دیپلماسی اجباری به‌عنوان جایگزینی برای جنگ”، نوشته دانشمند علوم سیاسی، الکساندر ال. جورج، است. بررسی‌های جورج در مورد بحران اوکراین روشن می‌سازد که چرا حل‌وفصل این مناقشه از طریق دیپلماسی بسیار دشوار است و همچنین نشان می‌دهد که چگونه می‌توان این چشم‌انداز را بهبود بخشید.

جایگزینی برای جنگ؟

تا سال ۱۹۹۱ و در دوران جهان دوقطبی، راهبرد غرب جلوگیری از حمله دشمن، یعنی شوروی و متحدانش، بود. ابزار اصلی این راهبرد، «بازدارندگی» بود، به این معنا که اقداماتی انجام شود تا رقیب، از ترس پاسخ متقابل، از حمله نظامی یا خرابکاری خودداری کند. به‌عنوان‌مثال، بمب اتمی نوعی ابزار بازدارندگی برای جلوگیری از حمله دشمن محسوب می‌شد.

پس از فروپاشی شوروی، تهدیدات جهانی به شکلی متفاوت تغییر یافتند. هرج‌ومرج ناشی از جنگ‌های داخلی در دولت‌های ضعیف و ورشکسته، نقض حقوق بشر در مرزهای داخلی، تلاش کنشگران دولتی و غیردولتی برای دستیابی به تسلیحات کشتارجمعی و ظهور گروه‌های تروریستی از جمله تهدیدات جدید به شمار می‌رفتند. این تهدیدات با روش‌های سنتی قابل مقابله نبودند، مسئله‌ای که در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۱۷ نیز مورد تأکید قرار گرفت.(۲)

الکساندر جورج و توماس شیلینگ از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان دیپلماسی اجباری هستند. جورج در کتاب خود، دیپلماسی اجباری را به‌عنوان «تهدید به استفاده از زور برای بازگرداندن صلح» تعریف می‌کند. این راهبردی دفاعی است که در پاسخ به تجاوز یا اقدامات تهاجمی دشمن اتخاذ می‌شود. جورج این راهبرد را جایگزینی برای استفاده مستقیم از نیروی نظامی می‌دانست، همان‌طور که هم‌عصر او، توماس شیلینگ، نیز به آن اشاره کرده است. در مقابل، دیپلماسی اجباری به دنبال آن است که حریف را متقاعد کند تا تجاوزات خود را متوقف کند، نه اینکه او را به اجبار وادار به توقف کند.(۳) جورج همچنین نسبت به شیلینگ، توجه بیشتری به ترکیب «چماق و هویج» و استفاده از «اقناع و تطبیق» در کنار تهدیدهای اجباری داشت.

سه راهبرد دیپلماسی اجباری

جورج سه راهبرد متمایز را برای دیپلماسی اجباری معرفی می‌کند: «تلاش و مشاهده»، «افزایش تدریجی فشار» و «اولتیماتوم». راهبرد نخست، مستلزم ارائه یک مطالبه مشخص به طرف مقابل است تا مشخص شود که آیا آن را اجرا می‌کند یا خیر. ایالات‌متحده، اروپا و اوکراین سال‌هاست که این روش را با روسیه امتحان کرده‌اند – برای مثال، از روسیه خواسته‌اند که از کریمه عقب‌نشینی کند، اما این تلاش‌ها بی‌نتیجه بوده است.

راهبرد دوم شامل افزایش تدریجی فشار اقتصادی و نظامی است. از زمان آغاز تهاجم تمام‌عیار روسیه در سال ۲۰۲۲، غرب با افزایش فشارهای نظامی و اقتصادی سعی کرده روسیه را به چالش بکشد. این فشارها تأثیرات جدی بر اقتصاد و جامعه روسیه گذاشته‌اند، اما هنوز پوتین را پای میز مذاکره نیاورده‌اند.

راهبرد سوم، یعنی اولتیماتوم، بدترین شکل دیپلماسی اجباری است. این راهبرد به معنای ارائه ضرب‌الاجل مشخص است که در صورت عدم اجرای آن، پیامدهای جدی در پی خواهد داشت. بااین‌حال، از سال ۲۰۲۲، رهبران غربی نتوانسته‌اند اولتیماتوم معتبری علیه روسیه صادر کنند.

بدترین سناریو

شرایط پیرامون جنگ اوکراین برای پایان دادن به آن از طریق دیپلماسی اجباری چندان مساعد نبوده است. به گفته جورج، این موضوع تعجب‌آور نیست؛ جنگ در اوکراین بدترین سناریوی ممکن برای اعمال دیپلماسی اجباری است: تهاجم یک واقعیت است و درگیری به‌گونه‌ای پیش رفته که ماهیت آن حاصل‌جمع صفر شده است.

عوامل تاریخی که معمولاً به موفقیت دیپلماسی اجباری کمک می‌کنند، در اوکراین وجود ندارند. روسیه از مزایای متعددی برخوردار است: انگیزه قوی، سرزمین و منابع وسیع، نیروی انسانی قابل‌توجه و توانایی تحمل ریسک، که باعث می‌شود این کشور کمتر تحت تأثیر فشارهای قهری قرار بگیرد.

بزرگ‌ترین چالش در مسیر دیپلماسی اجباری، بی‌اعتمادی متقابل است. برای پوتین دشوار خواهد بود که باور کند ایالات متحده به هرگونه وعده‌ای مبنی بر کاهش تحریم‌ها یا دوری از اوکراین پس از پایان جنگ پایبند خواهد ماند. از سوی دیگر، اوکراین نیز هیچ تضمینی از سوی روسیه مبنی بر عدم ازسرگیری خصومت‌ها را باور نخواهد کرد—همان‌طور که در توافق بوداپست ۱۹۹۴ و توافق مینسک ۲۰۱۴ تجربه شد، دوره‌ای که در نهایت به تهاجم گسترده روسیه در سال ۲۰۲۲ منجر شد.

ازاین‌رو، اوکراین به دنبال قوی‌ترین تضمین‌های امنیتی ممکن برای مقابله با هرگونه عقب‌نشینی احتمالی روسیه است. بااین‌حال، تجربیات تلخ از توافق‌های پیشین در بوداپست و بخارست، که در نهایت به اقدام مورد انتظار کی‌یف منجر نشد، موجب بدبینی نسبت به ضمانت‌های جدید غرب شده است. به همین دلیل، زلنسکی علاوه بر تضمین‌های امنیتی، به دنبال حمایت نظامی نیز هست تا از طریق “صلح از راه قدرت” از امنیت کشورش اطمینان حاصل کند.

فاکتور ترامپ

متحدان غربی اوکراین، به دلیل ترکیبی از انعطاف‌پذیری اقتصادی غیرمنتظره روسیه، جنگی که هر دو طرف همچنان به پیروزی در آن امیدوارند، و رویکرد تدریجی و محتاطانه در تسلیح اوکراین، نتوانسته‌اند اولتیماتومی معتبر صادر کنند.

اما با ورود احتمالی ترامپ به کاخ سفید، این معادله می‌تواند دستخوش تغییر شود. اقتصاد روسیه در زمان جنگ به مرحله‌ای بحرانی رسیده، درحالی‌که در میدان نبرد به پیشرفت‌هایی دست یافته است. بااین‌حال، مهم‌ترین تحول ممکن است تغییری باشد که خود ترامپ ایجاد می‌کند: تغییر در سیاست ایالات متحده در قبال کمک نظامی به اوکراین. علی‌رغم اظهارات گاه‌وبیگاه ترامپ درباره «صلح از طریق قدرت»، او در کمپین انتخاباتی خود کاهش سطح حمایت از اوکراین را به‌گونه‌ای مطرح کرده که این کشور حتی اگر بخواهد، قادر به ادامه جنگ در بلندمدت نخواهد بود.

علاوه بر این، ترامپ به احتیاط معروف نیست—بلکه برعکس، او همواره تصویری از غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و رفتار «دیوانه‌وار» را برای کسب اهرم فشار پرورش داده است. همان‌طور که زلنسکی گفته است: «من معتقدم ترامپ قوی و غیرقابل‌پیش‌بینی است. بسیار امیدوارم که این غیرقابل‌پیش‌بینی بودن، بیش از هر چیز، متوجه فدراسیون روسیه باشد.»

هنر دیپلماسی اجباری

باوجود انتقادات، خصلت‌های غیرقابل‌پیش‌بینی و روحیه معامله‌گر ترامپ می‌تواند به اوکراین کمک کند تا به آتش‌بس و توافق صلحی بر اساس شرایط خود دست یابد. منش و سبک او، در کنار تغییرات سیاسی، نظامی و اقتصادی پیرامون جنگ، می‌تواند استراتژی اولتیماتوم را دوباره به گزینه‌ای عملی تبدیل کند.

بااین‌حال، حتی اگر اکثریت اوکراینی‌ها و روس‌ها اکنون خواهان یک توافق صلح باشند، این امر به‌خودی‌خود محقق نخواهد شد. متقاعد کردن پوتینی که همچنان به پیروزی در جنگ امیدوار است، برای آمدن به میز مذاکره و پذیرش توافق صلح، امری دشوار خواهد بود. استفاده از این فرصت نیازمند نه فقط «هنر معامله»، بلکه «هنر دیپلماسی اجباری» است.

جورج در تئوری و عمل دیپلماسی اجباری به چهار اصل کلیدی اشاره می‌کند که تیم ترامپ، در صورت بهره‌گیری از آن‌ها، شاید بتواند به یک توافق صلح دست یابد:

  1. مشخص‌سازی خواسته‌ها – تعیین دقیق شرایطی که هر دو طرف باید بپذیرند.
  2. ترکیب چماق و هویج – ایجاد توازن میان فشارهای نظامی/اقتصادی و مشوق‌های دیپلماتیک.
  3. گام‌های تدریجی – حرکت به‌سوی توافق از طریق اقدامات مرحله‌ای، نه ضرب‌الاجل‌های غیرواقعی.
  4. کاهش فشار در زمان مناسب – ایجاد فضا برای مذاکرات واقعی به‌جای تشدید تنش بی‌نتیجه.

مشخص کنید

به گفته جورج، دیپلماسی اجباری مؤثر مستلزم تعیین جزئیات دقیق درباره تهدیدها، شرایط و ضرب‌الاجل‌ها است. اما در آغاز، ترامپ این اصول را رعایت نکرد. او تهدید کرد:

«اگر “معامله” انجام ندهیم، و به‌زودی، چاره‌ای جز اعمال سطوح بالای مالیات، تعرفه‌ها و تحریم‌ها بر هر چیزی که روسیه به ایالات متحده و سایر کشورهای شرکت‌کننده می‌فروشد، ندار»

این پیام ابهامات زیادی دارد: شرط اصلی (“معامله”) و مهلت آن (“به‌زودی”) نامشخص هستند. تهدید اعمال تحریم‌ها، مالیات و تعرفه‌ها نیز مبهم و گسترده است. هرکدام از این عناصر نیاز به وضوح و شفافیت بیشتری دارند.

علاوه بر این، تهدیدها باید معتبر باشند. ازآنجاکه ایالات متحده تقریباً تمام گزینه‌های تحریمی خود را علیه روسیه اعمال کرده، تهدید به تحریم‌های بیشتر ممکن است کارساز نباشد. درعین‌حال، متقاعد کردن سایر کشورهای تجاری مهم مانند هند و چین برای کاهش روابط اقتصادی با روسیه، کار بسیار دشواری خواهد بود.

ترکیب چماق و هویج

اصل دوم در دیپلماسی اجباری، ترکیب تهدیدها (چماق) با مشوق‌ها (هویج) است. جورج نشان داده که این استراتژی زمانی که از «اقناع و تطبیق در کنار تهدیدهای قهری» استفاده می‌کند، بهترین نتیجه را دارد. این همان سیاست ارائه تشویق برای رفتار مطلوب و اعمال مجازات برای رفتار نامطلوب است.

مشکل تهدید ترامپ این بود که هیچ انگیزه‌ای برای روسیه در نظر نگرفت. البته، جورج تأکید می‌کند که ارائه مشوق همیشه ضروری نیست—خصوصاً در بحران‌های شدید یا درگیری‌های حاصل‌جمع صفر، زیرا ممکن است به‌عنوان پاداشی برای رفتار بد تلقی شود یا از سوی رهبرانی که می‌خواهند سخت‌گیر به نظر برسند، رد شود.

بااین‌حال، حتی در این شرایط، امتیازات «ظاهراً پیش‌پاافتاده» نیز می‌توانند تأثیر زیادی داشته باشند. مشوق‌ها می‌توانند اشکال مختلفی داشته باشند، همان‌طور که جورج توضیح می‌دهد:

«هویج در چنین استراتژی‌ای می‌تواند هر چیزی باشد.»

این مشوق‌ها ممکن است شامل امتیازات جزئی، کاهش تحریم‌های خاص، یا اقداماتی باشد که پشت پرده اجرا می‌شوند. حتی مردم عادی روسیه نیز می‌توانند از چنین اقداماتی آگاه شوند و تحت تأثیر آن قرار بگیرند.

قدم‌های کوچک بردارید

اصل سوم در دیپلماسی اجباری، اتخاذ رویکرد گام‌به‌گام به‌سوی صلح است. به گفته جورج، میزان انگیزه حریف برای سرپیچی از یک توافق بستگی زیادی به میزان خواسته‌های مطرح‌شده از او دارد. به بیان دیگر، هرچه هدف بلندپروازانه‌تر باشد، احتمال دستیابی به آن کمتر خواهد بود. بنابراین، رویکرد مقطعی می‌تواند برای اوکراین سودمند باشد.

اهداف نهایی اوکراین، بازگرداندن تمامیت ارضی و پیوستن به ناتو است، اما در این مرحله، این اهداف بیش از حد جاه‌طلبانه به نظر می‌رسند. به‌جای شروع مذاکرات با این درخواست‌های کلان، اوکراین می‌تواند اهداف کوچکتری را در دستور کار قرار دهد تا روند دیپلماتیک به جریان بیفتد. این اهداف اولیه می‌تواند شامل آتش‌بس‌های محلی، ایجاد کریدورهای بشردوستانه، تعیین مناطق غیرنظامی، مبادله زندانیان، آزادی کودکان اسیر، توافق‌هایی برای حفظ صادرات مواد غذایی و تأمین امنیت سایت‌های هسته‌ای اوکراین باشد. پیشرفت در این زمینه‌ها می‌تواند راه را برای مذاکرات گسترده‌تر و مسائل دشوارتر هموار کند.

همین رویکرد گام‌به‌گام می‌تواند در مورد تسلیح اوکراین و ارائه تضمین‌های امنیتی پس از جنگ نیز اعمال شود. ایده‌آل‌ترین سناریو برای کیف، حفظ سطح فعلی حمایت نظامی آمریکا و دریافت تضمین‌های امنیتی—خواه از طریق توافقات دوجانبه یا پیوستن به ناتو—است. اما به‌نظر می‌رسد که ترامپ، در صورت بازگشت به کاخ سفید، چنین حمایتی را ارائه نخواهد کرد. در همین راستا، مسیر دستیابی به تضمین‌های امنیتی و عضویت کامل در ناتو ممکن است در آینده «بازگشت‌ناپذیر» باشد، اما در کوتاه‌مدت، چندان محتمل نیست. زلنسکی قبلاً پذیرفته است که شاید تنها بخش‌هایی از اوکراین بتوانند «زیر چتر ناتو» قرار بگیرند، اما حتی این هم در حال حاضر هدفی دور از دسترس است.

فشار را کاهش دهید

اصل چهارم در دیپلماسی اجباری، کاهش تنش در رقابت گسترده‌تر میان آمریکا، روسیه و غرب است. جورج هشدار می‌دهد که پس از دستیابی به یک توافق اولیه، هر یک از طرفین ممکن است وسوسه شوند که فشار بیشتری اعمال کرده و امتیازات بیشتری مطالبه کنند. این نگرانی وجود دارد که پوتین، به‌محض پذیرش یک توافق، از آن برای تضعیف بیشتر روسیه استفاده کند. از سوی دیگر، آمریکا، اوکراین و متحدان اروپایی نیز نگران آن هستند که پوتین پس از توقف موقت درگیری‌ها، مجدداً به تجاوزات نظامی خود ادامه دهد.

کاهش تنش‌های ژئوپلیتیکی می‌تواند مسکو را به شرکت در مذاکرات ترغیب کرده و احتمال سوءمحاسبات خطرناک را کاهش دهد. پوتین تاکنون تهدیدهای هسته‌ای مطرح کرده و جنگ ترکیبی در خاک اروپا به راه انداخته است، بنابراین کاستن از این تنش‌ها می‌تواند به ایجاد فضای مناسب‌تر برای گفتگوها کمک کند.

علاوه بر این، به‌نظر می‌رسد پوتین در تلاش است تا از جنگ اوکراین به‌عنوان ابزاری برای حل مسائل ژئوپلیتیکی بزرگ‌تری که مدت‌هاست با غرب دارد، استفاده کند. این مسائل شامل کنترل تسلیحات، ثبات استراتژیک، و معماری امنیتی اروپا می‌شود. خواسته‌های مسکو، نظیر کاهش دامنه ناتو، ایجاد «حوزه نفوذ» روسیه، و محدود کردن دفاع موشکی اروپا و بازدارندگی هسته‌ای غرب، چالش‌های بزرگی را به همراه دارند. در نگاه بسیاری، شروع مذاکرات در مورد این مسائل پیش از پایان جنگ اوکراین، یک امتیازدهی غیرضروری محسوب می‌شود. اما اگر چنین مذاکراتی بتواند به افزایش کارآمدی دیپلماسی اجباری کمک کند، ممکن است در نهایت به نفع اوکراین تمام شود.

در هر صورت، ازسرگیری گفتگو میان آمریکا و روسیه و همچنین میان روسیه و غرب می‌تواند به کاهش فضای خصمانه و حاصل‌جمع صفر کنونی در جنگ اوکراین کمک کند. تاریخ نشان داده است که حتی در اوج تنش‌های جنگ سرد، چنین مذاکراتی راه را برای تعاملات دیپلماتیک باز کرده است.

نتیجه‌گیری

باوجود اشتیاق ترامپ برای ایجاد صلح، واقعیت این است که اکثریت قریب به اتفاق جنگ‌های میان دولت‌ها به‌سادگی پایان نمی‌یابند. بسیاری از آن‌ها ماه‌ها و حتی سال‌ها ادامه پیدا می‌کنند، و زمانی که از یک سال فراتر بروند، معمولاً حل‌وفصل آن‌ها پیچیده‌تر و طولانی‌تر می‌شود. ورود جنگ روسیه و اوکراین به سومین سال خود ممکن است نشانه‌ای باشد که زمان مناسبی برای مذاکره فراهم شده است، اما درعین‌حال، نشان می‌دهد که این درگیری تا چه اندازه عمیق و غیرقابل‌حل به نظر می‌رسد. هر دو طرف، جنگ را مسئله‌ای حیاتی و وجودی می‌دانند و درگیر بن‌بستی شدید شده‌اند که تاکنون هزینه‌های زیادی به همراه داشته است.

مانند بسیاری از مسائل دیگر، بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت می‌تواند این وضعیت را به‌طور اساسی تغییر دهد—چه به‌طور مثبت و چه منفی. او در برهه‌ای حساس از نظر تحولات سیاسی، اقتصادی و نظامی ظاهر شده و تا حدی در شکل‌دهی به این تحولات نقش داشته است. همچنین، ترامپ تمایل زیادی—و شاید حتی نوعی اضطرار—برای انجام یک توافق دارد. اگر او کارت‌های خود را به‌درستی بازی کند، احتمالاً می‌تواند به یک توافق تاریخی دست یابد. اما اگر این تمایل، او را به سمت معامله‌ای شتاب‌زده و ناعادلانه سوق دهد، ممکن است نتیجه‌ای فاجعه‌بار برای اوکراین در پی داشته باشد.

در نهایت، پوتین همچنان خود را در مسیر پیروزی می‌بیند و تا زمانی که به اهدافش دست نیابد، احتمالاً به جنگ ادامه خواهد داد. هرگونه توافق صلحی که بدون درنظرگرفتن این واقعیت انجام شود، مستلزم امتیازدهی به روسیه خواهد بود—امتیازاتی که ممکن است در نهایت به بهای قربانی شدن اوکراین تمام شود.

 

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=11959
  • نویسنده : مهدی نوری چورتی، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه و همکار پژوهشی ایراس
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا
  • 69 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.