#اختصاصی
به قلم: حمیدرضا شیرزاد – کارشناس فرهنگی افغانستان
آنچه مسلم است، جنبش طالبان یک پدیده چند بعدی است که به وسیله چند عامل که روابط متقابل نزدیکی با هم دارند، مانند زمینههای مذهبی و اجتماعی و ترکیب نژادی، تشکیل شده و این عوامل، اهداف سیاسی، فرهنگی و امنیتی آنها را تحت تاثیر قرار میدهند.
این گروه که با ادعای تحقق و اجرای شریعت اسلامی حضور خود را در عرصه افغانستان آغاز کرد ؛ تمام مسائل را از دریچه و نگاه شریعت (بنابر قرائت طالبانی و قوم پشتون) نگریسته و اراده آنان اسلامی کردن همه موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… است. البته آنچه که آنها از شریعت و دین تفسیر و تبیین میکنند در یک چارچوب سخت، خشک و محدودکننده است که بر پایه شرع؛ عقل و عرف استوار نیست.
بدین لحاظ است که تا اسم طالبان برده میشود اذهان به سمت برخوردهای سخت، خشن و قومگرا هدایت میشود.
بر همین اساس و با تفکر مذهبی و قومی طالبان پس از تسلط بر افغانستان در دولت اول خود در خلال سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و در طول نزدیک به سه سال از تسلط مجدد خود بر افغانستان یک دوران دیکتاتوری و حذف رقبا از عرصه سیاسی و اجتماعی را در عرص افغانستان ایجاد نموده است.
در این میان آنچه بر مردم افغانستان و جهانیان قابل توجه بود؛ ممنوعیت فعالیت(کار) ،آزادی در عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان و جلوگیری از تحصیل دختران بوده است.
در این دوره طالبان با تفسیری بسیار افراطی از اسلام، زنان را از کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی محروم کرده و درهای مراکز آموزش متوسطه و عالی را بر روی دختران بسته و آموزگاران و اساتید دانشگاه زن را از کار برکنار و آنان را از طبیعیترین و ابتداییترین حقوق انسانی خویش محروم کردند.
در این خصوص ملامحمد عمر مجاهد اولین رهبر گروه طالبان در یک عکسالعمل خشمگینانه نسبت به درخواست سازمان ملل متحد مبنی بر رعایت حقوق زنان (از جمله دستیابی زنان به تحصیل و آموزش در مراکز تحصیلی)، این درخواست را مساوی با کفر و ترویج فحشا دانست.
نوشتار پیش رو سعی دارد با بررسی موارد زیر به به صورت اختصار به علل مخالفت بی چون چرای طالبان با مقوله زنان و دختران در عرصههای اجتماعی، علمی، آموزشی، سیاسی و فرهنگی بپردازد.
طالبان و ویژگیهای قوم پشتون
بدون تردید، عوامل: دین، فرهنگ، عـرف، اجتمـاع و موقعیتهـای اجتمـاعى، اقتصـادى و،… هریک تأثیرى بر افکار و رفتار انسان برجاى میگذارد. تأثیرگذارى این گونـه عوامـل بـر بیـنش و رفتار افراد، بسیار واضح و نیاز به استدلال نـدارد. جامعـه پشـتون، یـک جامعـه قبـایلى اسـت کـه ارزشهاى قومى و قبیلهاى در آن، بسیار ریشـه دار و مسـتحکم میباشـد. از ویژگیهـای بارز جامعـه پشتون و طالبان، میزان تأثیرپذیرى فرهنگ عمـومى آنـان از آداب و رسـوم قبـیله خود است. درونمایـه فرهنـگ عمـومی طالبـان، تشکیل یافته از آداب و رسوم بادیه نشینی و قبایلی است؛ به دلیـل اینکـه طالبـان، هـم بـه لحـاظ قومیت به گروه قومی پشتون تعلق دارد و هم در جوامع قبایلی و صحرایی رشد و نمو یافتهانـد. در این قسمت، توضیح در خصوص آیین قوم پشتون و یا همان «آیین پشتونوالی» و یکی از ویژگیهای این آیین که شاهد بر موضوع این نوشتار میباشد پرداخته میشود.
۱ – پشتونوالی
بنیاد فرهنگی قبایل پشتون، تحت تأثیر آیین مشهور «پشتونوالی» و در مرحله بعد، متـأثر از آموزههای اسلام است. در شرایطی که تعارض میان اصول پشتونوالی و آموزههای اسلام وجـود داشته باشد، معمولا اصول پشتونوالی مقدم شمرده میشود. قوانین و احکـام پشـتونوالـی، حـوزه وسیعی از رفتار و روابط انسانی پشتونها را شامل میشود. در این آیین؛ پشـتون «واقعی»، ملازم با پشتون خوب بودن است؛ بـه عبـارت دیگـر ،پشـتون تنهـا برچسـبی بـرای عضویت قومی یا زبانی نیست؛ بلکه به معنای محقق ساختن مجموعهای از ویژگیهای سخت است که پشتونوالی الزام میکند. در نتیجه، پشتون خوب بودن، زیستن و عمـلکردن، بـر اساس ایدهآلهایی است که در عرف پشتونوالی تجسم یافتهاند این ایدهآلها شـامل ارزشهـای بنیادی در مورد شخصیت پشتون و الگوهای رفتاری آن میشود.
با توجه به جایگاه سنّت و عرف در فرهنگ و اندیشه پشتونها، تـأثیر ایـن سـنّت بـر افکـار و رفتار سیاسى سران جنبش طالبان به خوبی روشن میگردد.
جنبش طالبان، که به عنوان یـک جنـبش برخاسته از جامعه پشتون افغانستان اسـت و در دل مردمـان روسـتایى و غیرشـهرى کـه داراى تعلقات سنتّى و قبیلهاى شدیدترى رشد یافته، نمیتواند از تأثیرپذیرى فرهنگ قـومی و قبیلـهاى بـه دور باشد.
همچنین روش حکومتی نظام خلافت در تفکر سیاسی طالبان کـه در آن یـک فرد به صورت خودسر در رأس حکومت قرار میگیرد و برای سـایر افـراد ملـت هـیچ نقشـی قائل نیستند، با مدل نظام ریاستى قبیلهاى مرسوم در جوامع روستایى پشتونهـا شـباهت زیـادى دارد. در مدل نظام ادارى قبیلهاى، شخص رئیس قبیله، مافوق همـه مـردم تصـور شـده و اراده او جنبه قانونیت دارد. همچنین، اعمال ریـیس قبیلـه، از هـر نـوع انتقـادى مصـون اسـت. در نظـام حکومتی طالبان نیز رابطه ملت با امیر، شبیه نوع رابطهای است که میان افـراد قبیلـه وجـود دارد؛ زیرا ملت در چنین نظامى، نه تنها حقّ نظارت بر دولت را که یک حقّ مشروع اسلامى است ندارد، بلکه حقّ آزادزیستن در دایره زندگى خصوصى در چارچوب مقررات اسلامى را نیـز دارا نمیباشـند
به نظر میرسد دغدغه طالبان، بازگشت بـه اصـول و یـا عصـر اوّلیـه اسلام نبود؛ بلکه در صدد است تا اصول پشتونوالی را اعاده نموده، جامعه پشـتون را از زوال رهـایی بخشد؛ به دلیل اینکه رفتار و الگوی سیاسی و مدل نظام خلافت که طالبان آن را مهندسی کرده با اسلام ناب و نظام خلافتی عصر اوّلیـه اسـلام در تعـارض اسـت؛ چـون تفـاخر بـه نسـب، عصبیتهای قومی و انتقامجویی که مـورد نکـوهش شـدید دیـن مبـین اسـلام اسـت و تشـکیل حکومت بر اساس «کینخواهی و انتقامجویی» را نمیپذیرد.
۲- اصل ننگ[۱]
ننگ در لغت، به معنای عیب و عار، شرم و حیا، آبرو و حرمت است. (فرهنـگ عمیـد، ترجمـه منجدالطلاب،) اما مفهوم کلیدی و اساسی در نظام پشتونوالی مفهوم “ننگ” و “ناموس” است. این دو مفهوم کلیدی و محوری در قانون پشتونوالی و در میان طالبان و قوم پشتون تا حد زیادی به زنان ارتباط پیدا کرده است. ننگ در زبان پشتو در معنای شرف بهکار میرود. فردی که «شرف و آبرو» برای گروه خود بیاورد باننگ و ستودنی است و فردی که قوانین سخت پشتونوالی شرافت گروه خود را لکهدار کند «بیننگ» نامیده میشود
افراد با ننگ، نه تنها مایۀ افتخار و باعث شهرت برای خـود و خـانوادهاش میشـود کـه آن را برای قبیله خودش نیز به ارمغان میآورد. در فرهنگ قومی پشتون، بی ننگ نامیده شـدن، بـدترین توهین ممکن و مهلکترین تهدید برای موقعیت اجتمـاعی فـردِ توهین شـده تلقـی میشـود کـه ممکن است واکنشهای احساسی بسیار شدید و تندی را در پی داشته باشد. در فرهنـگ پشـتون، ناموس علت عام برای تعارضات خشونتآمیز در جامعه میباشـد. در پشـتونوالی حرمـت زنـان و سرزمین، ارتباط نزدیکی با هم دارند یا حتی برتر تلقـی میشـوند.گفته مشـهوری وجـود دارد کـه «دست یافتن به زنان، به تملک زمـین کشـیده میشـود» یـا «کسـی کـه نمیتوانـد از تمامیـت خانوادهاش محافظت نماید، نمیتواند از هیچ چیزی محافظت کند. هرکسی مجاز است که هرچـه را میخواهد، از او بربایند.»
اصل ننگ، نقطه مرکزی گفتمان پشتونوالی را تشکیل میدهـد؛ زیـرا اغلـب اصـول اساسـی پشتونوالی، در ارتباط با این اصل، معنا و مفهوم مییابد و در راسـتای تحقـق ایـن اصـل ایجـاد شدهاند. به دلیل اهمیت بسیاری که این مفهوم دارد، گاهی پشتونوالی را «ننگوالی» میخواننـد.
دین مقدس اسلام، بر عفت و پاکدامنی زنان مسلمان و تعصب و حساسیت ورزیدن مردان در قبال نوامیسشان تأکید فروان دارد؛ اما سیاست تجرید کامل جنسیتی که در نظام طالبان در مـورد زنان اعمال میشود و زنان از حق مشارکت اجتماعی و سیاسی به طور کامل محروم هستند، بیشـتر برخاسته از فرهنـگ قبیلـهای در ایـن خصـوص بـوده؛ تـا آموزههـای اسـلامی.
با توجه به اهمیت مرکزی اصل «ننگ» در فرهنگ قبایـل پشـتون کـه از خـانواده تـا دولـت افغان را شامل میشود، میتوان آن را یکی از انگیزهها و عوامل مؤثر در شکل گیری گروه افراطـی طالبان به شمار آورد.
طالبان و زنان
طالبان با الهام از آیین پشتونوالی، آموزههای مذهبی و فرهنگ حاکم بر قبیله؛ مهمترین وظیفه زنان را تولید و ازدیاد نسل، تربیت فرزندان؛ که لازمه آن نشستن در خانه است و اجتناب از حضور در اجتماع میداند.
با توجه به فهم پشتون والی و اینکه اسلام طالبان، منشا قومی پشتونی دارد؛ میتوان رفتار زن ستیزانه طالبان را بهتر درک و فهم کرد. “قوانین طالبان در مورد زنان بسیار سختگیرانه و زن ستیزانه است که این سختگیری و زن ستیزی از قوانین پشتوانوالی بر میخیزد. در پشتونوالی، زنان شرف قبیله محسوب میشوند و محافظت از آنان وظیفه قبیله است. به همین دلیل، باید زنان در خارج از خانه کار نکنند، برقع بپوشند، تنها و بدون ضرورت از خانه خارج نشوند
در قانون جامعه پشتونوالی بر این امر تاکید میشود که محافظت از جامعه، مقید به محافظت از زنان است و شرافت جامعه، بستگی به شرافت زنان دارد. برای مثال، در جامعه قبیلهای پشتون اگر زنی از یک قبیله به وسیله تجاوز فردی از قبیله دیگر، آبروی خود را از دست بدهد، قبیله آن زن حق دارد دقیقا به همین شیوه از آن قبیله انتقام بگیرد.
نتیجه گیری :
با توجه به توضیحات بالا و همچنین با عنایت به اینکه قرائت گروه طالبان از اسلام آمیختهای از آموزشهای آنان در مدارس دینی مکتب فکری دیوبندیه و حقانیه و آیین قوم پشتون(پشتونوالی) که نماد عینی از افراطگرایی دینی و مکانی برای پرورش گروههای رادیکال و فرهنگ قومی پشتون است؛ همچنین برداشت تحریفآمیز از دین و عدم درک صحیح از جایگاه زن در نظام دینی؛ موجب برخورد طالبان با زنان چه در حکومت قبلی و چه در حکومت فعلی این گروه؛ خشونتآمیز، محدودکننده، تند و غیرمسالمتآمیز است.
محرومیت از تحصیل زنان نیز با توجه به آیین پشتونوالی معنا پیدا میکند، زیرا وقتی زن شرف و آبرو حساب شود، لازم است از آن به شدت محافظت گردد و اگر به مکتب فرستاده شود این مهم تحقق پیدا نمیکند و ممکن است شرف و عزت خانواده لکه دار گردد. به همین اساس است که یکی از سران طالبان “تحصیل زنان و رفتن آنان به مدرسه را شرم آور میداند.
به علاوه اینکه طالبان معتقد هستند که تحصیلات جدید جامعه و زنان را فاسد و گمراه میکند و در نتیجه از نظر طالبان هم محیط مدرسه و دانشگاه ناسالم است و هم محتوای آن گمراه کننده و خلاف شریعت است که منع زنان از تحصیل لازم است.
آنچه که میتواند از این نوشتار به دست آید؛ از یک سو این است که پشتونوالی نیز به زن ستیزی طالبان کمک کرده و نه تنها مردان که خود زنان نیز فرودست بودن خود را پذیرفته و رفتار خشن طالبان با زنان را در چارچوب کلی فرهنگ مردسالار از یک سو و قانون پشتونوالی از سوی دیگر قابل پذیرش میدانند و به جز تعداد اندک از آن راضی به وضع موجود هستند و قوانین و رفتار طالبان با زنان را به سود زنان و جامعه دینی و جلوگیری از فحشاء و منکرات میداند.
از سویی دیگر با این طرز تفکرطالبان که ذکر آن در بالا رفت به نظر میآید طالبان در آینده به هیج وجه در برابر فشارهای بینالمللی کوتاه نیامده و حاضر نیست از مواضع خود در خصوص تحصیل و کار زنان ذرهای عقب نشینی نماید و حتی در عملهای واکنشی دیگر اقدام به ایجاد ممنوعیت و محدویت در موضوعات دیگر مربوط به زنان نماید.
در این خصوص ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان نیز در یک نشست خبری بیان داشت که زنان باید در خانههای خود بمانند و اگر هم ضرورتی برای خروج از خانه باشد باید همراه با یک محرم از خانه خارج شوند.
وی میافزاید: حتی حج که یکی از فرایض اسلام است، زن نمیتواند بدون محرم به حج برود. علاوه بر اینها، زنانی که برای بورسیه تحصیلی به خارج از کشور سفر میکنند باید محرم داشته باشند.
منابع :
ویژگیهای قوم پشتون و تاثیر آن بر شکلگیری طالبان پدیدآورنده (ها) : میرعلی، محمدعلی؛ محسنی، محمد / نشریه مطالعات تاریخی جهان اسلام :: بهار و تابستان ۱۳۹۷ – شماره ۱۱ (د/ISC) صفحه ۱۸۱ تا ۲۰۲- https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1492824
بررسی عوامل زن ستیزی طالبان در افغانستان محمد جواد برهانی پژوهشگر علوم اجتماعی https://andishehma.com/barresi-avamel-zan-setizi-dar-afghanestan/
[۱] شرف