پوریا هامونی
دیروز
هند مانند بسیاری از تمدنهای کهن حق بزرگی به گردن تمدن انسان دارد، اما آن چه هندوستان را از دیگر تمدنها متمایز میکند، تنها تاریخ دراز یا دستاوردهای آن نیست. میاندورود نیز تاریخی بسیار کهن دارد، گهوارهی تمدن است و بسیاری از راهکارهای زندگی اجتماعی برای نخستین بار آنجا اندیشیده شده است. اما فراز و فرود روزگار، هر روز آن را رنگی دیگر زده و سرشت آن را دگرگون کرده است. میاندورود مردم، آیینها و زبانهای بسیاری به خود دیده که بیشترشان را اکنون تنها در کتابهای باستانشناسی میتوان یافت. هند چنین نیست. مهاجمان و فاتحان هند با زبانها و آیینهای گوناگون، هر یک به پردهی نمایش تاریخ آمده، نقش خود را بازی کرده و از صحنه رفتهاند، هند برجای مانده و پیوستگی تاریخی و فرهنگی خویش را نگاهداشته است.
اثر آیین هندو بر هند آنچنان است که به اغراق گفتهاند هندوستان جایی است که مردم به کیش هندو هستند. دین هندو کهنترین دین جهان است که هر فراز و فرودی را از دورهی پیشدادی هند تا امروز تاب آورده و کنار آن هیچ دین دیگری جز اسلام در شبهقارهی هند نپاییده است. حتی کیش بودایی که از هند برآمد و تمام شرق و جنوب شرق آسیا را گرفت امروز در هند جایی برای خودنمایی برابر دین کهن ندارد. ماندگاری آیین هندو و پایداری آن برابر هر کیش یا جهانبینی دیگر مایهی شگفتی تاریخگاران است.
هندوستان در روزگاری که استعمارگران با فناوریهای رنگارنگ برتری خود را به رخ میکشیدند، آغاز به دگرگونی کرد: سلطهی فرمانروایان بریتانیا را پذیرفت و مستعمره شد. نظام آموزشی خود را از نظام آموزش انگلستان گرفت. زبان انگلیسی را برای نخبگان جایگزین زبان پارسی کرد و سرانجام دستگاه سیاسی خود را مشابه نظام پارلمانی برپا کرد، اما هرگز از آیین و باورهای خود دست نکشید، چرا که مهمترین پایهی فرهنگ و کشور هند همانا آیین هندو است و بی آن نشانی از هند نخواهد ماند. مهآتما گاندی بنیانگذار هند نوین برای رهبری کشورش و پیروزی بر استعمار انگلستان، هرگز خود را در قامت فرهیختهای دانشآموختهی غرب نشان نداد. جامهی هندوان پوشید و بر اساس آموزههای آیین هندو راهبرد مبارزهی بدون خشونت را ترویج کرد.
آیین هندو و نظام سیاسی هند معاصر
بسیاری در سدهی بیستم پیشبینی میکردند که پس از روسیه و چین، هندوستان نیز به مرام کمونیستی درخواهدآمد. شاید در نگاه اول چنین بنماید که برای گسترش و قدرتگرفتن کمونیسم جایی مناسبتر از هند نباشد: کشوری با نظام طبقاتی سخت و خشک که مردم را به دستههای گوناگون، به نام کاست، تقسیم میکند و از سوی دیگر اختلاف دارا و ندار در آن شهرهی جهان است. امروز به رغم دههها توسعه و تلاش اقتصادی، بخش بزرگی از کشور آن چنان گرفتار فقر است که هندوستان همچنان وزارتخانهای برای فقرزدایی دارد. بنا به برآورد بانک جهانی در سال ۲۰۱۵، حدود ۱۸ درصد مردم فقیر جهان را در خود جای داده است. بیش از نیمی از هند (نزدیک هفتصد میلیون تن) تنها ۱۰% درآمد هند را در اختیار دارند و ده درصد توانگر در هند شصد درصد آن را. جمعیتی به بزرگی یک دهم جهان دور از بهداشت و خوراک و آموزش، در فقر دست و پا میزند و گروهی دیگر ثروتهای افسانهای دارد. این آمار نمایی از وضع اقتصاد امروز هند نیست؛ تا بوده همین بوده است.
اکنون که مدتها است سدهی بیستم و نبرد ایدئولوژیها به پایان رسیده است، میدانیم که به رغم همهی این نابرابریها مرام کمونیستی پرچمدار برابری هرگز در هند پا نگرفت. برخی دلیل را در نظام طبقاتی تودرتو و پیچیدهی هند میجویند که به رغم توزیع نابرابر ثروت و جایگاه اجتماعی، برای همهی انسانها و حتی جانوران حق زندگی به شیوه ی دلخواه خود را قائل است، حال آن که کمونیسم تاریخ را میدان جنگ طبقههای اجتماعی میدید که نخست راه به دیکتانوری طبقهی کارگر میبرد و سپس جامعهای بیطبقه را نوید میداد. از نگاه این گروه آموزههای انقلابی مارکسیستی که خشونت و کشتار را راهی برای پیشرفت تاریخ به سوی جامعهی بیطبقه میدانست، در هند خشونت گریز بسیار طبقاتی نمیتوانست بشکفد. کسانی دلیل آن را قضا و قدری بودن مردم هند میدانند که تحت تاثیر آیینهای هندی سرنوشت خود را میپذیرند، به آن قانعند و تنها در پی رستگاری روان خود برای رهایی از چرخهی بیپایان زندگی هستند. برخی هم ملیگرایی نهفته در آیینهای هندو را عامل بازدارنده از گسترش کمونیسم میدانند، چراکه پیوستن به کمونیسم چه از گونهی روسیه باشد یا چین، نوعی پشت کردن به هند و کمربستگی برای بیگانگان بود. علت هر چه باشد ریشهی آن در آیینهای هندی است. آیین هندو بیش از سرکوب و زور مردم هندوستان را از جهانبینیهای نوین در سدهی بیستم بینیاز کرد که پیدایش و گسترششان جنگ و انقلاب و دیکتاتوری به بار میآورد.
برای آنکه بزرگی چنین موهبتی آشکار شود همین بس که نگاهی به تاریخ معاصر همسایهی قدرتمند آن بیندازیم. چین یکی از سختترین عرصههای نبرد جهانبینیهای مدرن با اندیشههای گذشته بود و آن چه در چین پیش آمد نشان میدهد این جدال چه پیامدهای سهمناکی میتوانست همراه داشته باشد. چیزی نمانده بود که ستیزهی اندیشههای کمونیستی مائو با جهانبینی و فرهنگ چندهزار سالهی کنفوسیوسی، بنیادهای جامعهی چین را برکند. انقلاب فرهنگی مائو که چشمگیرترین نمود این ستیزه بود، جدا از انگیزههای سیاسی در پی برانداختن همهی نشانههای گذشته از چین بود. رهروان مائو طی انقلاب فرهنگی بسیاری از آثار تاریخی از جمله آرامگاه کنفوسیوس را ویران کردند. برای تمدنی که تاریخی پربار و بسیار کهن را از سرگذرانده است، نابودی دستاوردهای دورههای پیشین به دست مردم خویش تجربهای بسیار دردناک و سرگیجهآور بود که زخمی کاری را در روح جمعی چین برجای گذاشت. به رغم گذشتن نزدیک به نیم قرن هنوز در چین سخن گفتن از انقلاب فرهنگی مائو کاری بسیار حساسیتبرانگیز است که نشان میدهد این زخم تا امروز نیز التیام نیافته و جامعهی چین همچنان با پیامدهای فرهنگی و تمدنی درازمدت آن دست به گریبان است. اکنون که چین آن روزگار پرتب و تاب را پشت سرگذاشته و مدتها است از اقتصاد کمونیستی دست کشیده است، شی جینپینگ میکوشد تا آیین کنفوسیوسی را بار دیگر زنده کند. چین امروز چارهای ندارد مگر آنکه میان تاریخ درخشان سدههای پیشین، ساختارهای سیاسی بازمانده از دوران مائو، میراث اقتصادی خیرهکنندهی جانشینان او و نیازهای زندگی در دوران هوش مصنوعی، که جوهرههایی بسیار ناهمگون و گاه ناسازگار هستند، تعریفی سازگاری از چین نوین به دست دهد.
هند در این دوران پر تلاطم به نظام استبدادی گرفتار نیامد، برای جدا کردن مردم خود از جهان دیوار نکشید، و برابر تبلیغات چشمپرکن و زرق و برق مصرفگرایی غرب نیز خود را نباخت. در پناه آیین باستانی خود از روزگار برخورد سنتها با مدرنیته گذشت. هرگز نسبت به هویت خویش شک نکرد و پیوندش با گذشته گسسته نشد. در جهانی که کشورهای تازه استقلالیافته خود را ناچار از وابستگی به شرق یا غرب میدیدند، هند با آرامش و اعتماد به نفس از هرگونه وابستگی آزاد بود.
گسترش آیین هندو در جهان
جهانبینیهای وابسته به کیش هندو توانستهاند به فراخور زمانه خود را از نو سامان دهند و همچنان پیوند خود را با تاریخ نگاهدارند. این گونه نه تنها برای پیروان خود در هندوستان روشی برای زندگی امروزین ارائه دادهاند، بلکه تراوشهای خود را پنهانی در جهان میگسترند. آیینهای هندو با آموزههای رها کردن قیل و قال جهان و پرداختن به آرامش درون، برای بسیاری که در روزگار نو از سرعت فزایندهی تحولات فناوری به ستوه آمدهاند و معنایی برای زندگی معاصر نمییابند، میتواند آرامبخش باشد.
چند دهه است که آموزههای هندو در جهان گسترده میشود. دههی ۶۰ میلادی در سدهی پیش، یکی از نقاط عطف تمدن غرب بود که تاثیرات آن هنوز هم ادامه دارد و گاه جنجال برمیانگیزد. تحولات گستردهی فناوری چنان جامعه، فرهنگ و زندگی مردم را تغییر داده بود که نسل جوان خود را در جهانی متفاوت از دنیای پدران و مادران خود میدید. آنها جدا از شوریدن علیه شیوهی زندگی سنتی غربی و باورهای مذهبی آن، پی جهانبینی و دستورهای تازهای برای زندگی بودند. برای جوانان شورشگر آن دوران آیینهای هندی از مهمترین منابع برای جستن معنا در زندگی مدرن بود. از آن هنگام افزایش آشنایی غرب با آیین هندو موجب شد تا واژگان هندی همچون گورو (به معنای رهبر روحانی یا مرشد) به زبان انگلیسی راه یابد و آموزههای کیش هندو همچون مراقبه (meditation) و یوگا وارد فرهنگ غرب و سپس جهان گردد. شهرت جهانگیر گوروهای هندی از اوشو گرفته ( که در دههی ۷۰ خورشیدی در ایران نیز طرفدارانی داشت)، تا سادگورو که امروز ویدیوهایش در یوتیوب چند میلیون بار دیده میشود و کتابهایش حتی به فارسی برگردانده میشود، نشان از جریان پیوستهای دارد که میتواند در دامنهی تحولات عصر هوش مصنوعی و شبکههای اجتماعی بیش از پیش در جهان گسترده شود.
آیین هندو و آیندهی هند
در سالهای گذشته حزب دستراستی حاکم (بهاراتیا جاناتا) با مرام ملیگراییهندو، در زمینهی کاستن از فقر، مدیریت کرونا، رشد اقتصادی درون کشور و نیز در روایط خارجی کارنامهای پذیرفتنی از خود به جای گذاشته است. با کامیابیهای دولت، حزب حاکم نیز آماده میشود تا برداشتهای افراطی خود از آیین هندو را در جامعهی هند پیاده کند. چرخش هند به سوی ملیگرایی تندروانه با فراگیر شدن سیاستهای هویتی در بسیاری از جوامع جهان همزمان گشته و شاید از سوی برخی روندی طبیعی انگاشته شود، اما گرایشهای بسیار تند حزب حاکم را که چراغ خطری برای آیندهی این کشور پهناور است، نمیتوان نادیده گرفت. گاهی وابستگان حزب حاکم سخن از هندو بودن سراسر هند میگویند که معنای آن نپذیرفتن آیینهای دیگر به ویژه اسلام در این سرزمین است. سادگورو رهبر روحانی مشهور هندو، دورهی فرمانروایی مسلمانان در هندوستان را دورهی اشغال مینامد. چندی است که گزارشهایی از خرید و فروش زنان مسلمان در سایتهای هندی از سوی هندوها دیده میشود.
اگر این تندرویها دوام یابد و اندیشههای افراطیتر به اجرا گذاشته شود، تیرهروزی تنها در انتظار اقلیتها نخواهد بود، که دامن سراسر کشور را نیز خواهد گرفت. ۲۰% جمعیت هند اقلیتهای دینی هستند. اکنون نوک پیکان رفتارهای تبعیضآمیز مسلمانان هند را نشانه گرفته است. مسلمانان هند بزرگترین اقلیت جهان با جمعیتی بیش از دویست میلیون تن (۱۴درصد جمعیت) هستند. فشار بر چنین جمعیت انبوهی، قطعا پیامدهای اجتماعی و اقتصادی ناگواری خواهد داشت. هر چند بزرگی جمعیت مسلمان هند امکان تکرار یک فاجعهی انسانی مانند آنچه برای اقلیت مسلمان روهینگیا در میانمار رخ داد، یا مهاجرتهای گستردهی هنگام جدایی هند و پاکستان را بسیار کمرنگ میکند، اما افزایش تنشهای اجتماعی و هویتی هرگز امنیت، رشد اقتصادی و ثبات سیاسی به همراه نخواهد آورد. برای تودهها در هند معاصر پاسداری از دین، دلیل موجهی برای دست یازیدن به خون رهبران سیاسی بوده است. مهآتما گاندی به خاطر مجاز دانستن تجزیهی کشور به بخشهای هندو و مسلمان، به دست هندوان متعصب ترور شد و ایندیرا گاندی پس از یورش گماشتگان حکومتش به مقدسترین پرستشگاه سیکها. در فرهنگی که تا این اندازه دیندار است، افزایش تنشهای هویتی بر مبنای دین هنوز هم میتواند از کوچه و خیابان به حلقههای قدرت کشیده شود و جان رهبران را بگیرد.
همچنان که تاریخ نشان میدهد بسیاری از دگرگونیهای بزرگ نتیجهی جبری ساختارها و رویدادهای کلان نیستند. گاهی پیشامدهایی همچون ستیزههای پنهان گروههای دینی و قومی هستند که ناگهان در نظام سیاسی فرصتی برای منکوب کردن دیگران مییابند. اگر تندرویهای سیاسی وابسته به ملیگراییهندو مفهوم رواداری را از جامعهی هند بتارانند، در عرصهی داخلی هندی دیگر با سرشتی دیگر پدید خواهد آمد که فراخور تغییر سرشتش ممکن است رویکرد متفاوتی به سیاست خارجی و روابط بینالملل داشته باشد.
آیا ادامهی این جریان در داخل، رویکرد سیاست خارجی هند را تغییر خواهد داد و از هندی که نماد آرامش و صلجویی است، بازیگری پرخاشگر در میدان جهانی خواهد ساخت؟ ایدئولوژیهایی که جهان را برای پیروانشان معنادار میسازند و به آنها آرامش میبخشند، میتوانند ابزاری برای توجیه مصالح سیاسی و منافع راهبردی گردند. در چارچوب سیاست خارجی ملیگراییهندو میتواند راهی برای دفاع از خویش در جهانی باشد که روزبهروز آشفتهتر و سرگیجهآورتر میشود، آن هم هنگامی که که سایهی چین، رقیب ژئوپلتیک و همسایهی زورمند هند هر روز سنگینتر میشود. اما در این چارچوب ایالات متحد آمریکا (چه با موضعگرفتن در زمینهی حقوق اقلیتها و چه با سیاستهای مهار چین) میتواند بر هویت آیندهی هند در عرصهی جهانی تاثیر بگذارد. این نکته به کام رهبران هند که پس از رهایی از بند استعمار تا امروز به استقلال راهبردی خود مینازند اصلا خوش نمیآید، چرا که از نگاه آنها هند بالاتر از آن است که سرنوشت خود را در گروی بازی قدرتهای بزرگ ببیند. هند هرچه تنهاتر باشد و بیشتر احساس خطر کند، سختگیرتر و پرخاشجوتر خواهد شد.
رهبران دینی و سیاسی هندوستان باید روشن کنند که برداشت آنها از آیین هندو و کشور هند در سدهی بیست و یکم چیست: آیا هند کشوری هندو است که اقلیتها را به رسمیت نمیشناسد و حضور پیروان دینهای دیگر را برنمیتابد، یا هنوز پایبند به ساختارهای سیاسیای است که متناسب با جو سیاسی قرن گذشته و نیازهای جامعهی هند، از رواداری آیین هندو برگرفته شدند؟ آیا هند آن گونه که بین ایرانیان مشهور است همچنان سرزمین هفتاد و دو ملت خواهد بود و میتواند از تکههای جورواجور و هزاررنگ یک کشور بسازد، یا رواداریای که هند در جهان به آن شناخته میشود در آینده کمرنگ خواهد شد و جای خود را به برداشتی سختگیر و تنگنظر از مفهوم ملت هندو خواهد داد؟ اندیشهی رهبران هر چه باشد نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که اگر هند رواداری دینی و سیاسی را کنار بگذارد، دیگر سرمشقی برای بقیهی جهان، خواه در مقام رهبر معنوی و خواه الگویی برای ساختار سیاسی مستقل از شرق و غرب نخواهد بود.
پ.ن: دیدگاه های مطروحه در این نوشتار مربوط به نویسنده است و موسسه مطالعاتی ایران و اوراسیا (ایراس) صرفا آن را منتشر کرده است.