#اختصاصی
به قلم: فائزه محمدنیا، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه دانشگاه تهران
با وجود آنکه امروزه روسیه به عنوان کشوری مدرن و اروپایی با فناوریهای پیشرفته، شهرهای توسعهیافته و دستاوردهای علمی چشمگیر شناخته میشود، اما در لایههای عمیقتر فرهنگ این کشور، باورهایی ریشهدار از دوران گذشته همچنان زندهاند. بسیاری از روسها، در کنار استفاده از ماشینهای روز و حضور در دنیای دیجیتال، همچنان به سنتها و خرافاتی پایبندند که از نسلهای پیش به آنان منتقل شده است. این پیوند میان زندگی مدرن و باورهای عامیانه، جنبهای شگفتانگیز از جامعه روسی را نشان میدهد؛ جنبهای که برای ناظری خارجی، گاه غافلگیرکننده و گاه سرگرمکننده است.
باورهای خرافی در فرهنگ روسیه نه به عنوان عناصری حاشیهای، بلکه به عنوان بخشی از زندگی روزمره مردم جای گرفتهاند. این خرافات، که ریشه در تاریخ و سنتهای شفاهی دارند، در رفتارها، تصمیمگیریها و حتی واکنشهای جسمی و روانی افراد بازتاب مییابند. هرچند نسلهای جوانتر اغلب با نگاهی طنزآمیز یا صرفاً سرگرمکننده به آنها مینگرند، اما در میان نسلهای قدیمیتر، همچنان اعتقادی جدی و گاه همراه با تعصب نسبت به این باورها دیده میشود
یکی از جالبترین جلوههای خرافات عامیانه در فرهنگ روسی، باورهایی است که به خارش اعضای مختلف بدن نسبت داده میشود. در این نوع از تفسیرهای شبهپیشگویانه، هر نقطه از بدن که دچار خارش شود، معنای خاصی را به همراه دارد؛ گویی بدن با زبان خودش آینده را پیشبینی میکند. فهرستی بلند از این تعبیرها در میان مردم رواج دارد که بسیاری حتی به شوخی آن را به عنوان «راهنمای سرنوشت» همراه خود دارند. در چنین فضایی، اگر در روسیه باشید و دچار خارش ناگهانی در بخشی از بدن شوید، ممکن است پیش از مراجعه به پزشک یا استفاده از داروهای ضدحساسیت، ابتدا به معنای احتمالی آن خارش فکر کنید و از دیگران دربارهی نشانهی آن بپرسید!
در نگاه مردمشناسانه، نسبتدادن معنا به احساسهای جسمی مانند خارش، بازتابی از تلاش انسان برای درک و پیشبینی رویدادهای نامرئی است. خارش، که معمولاً بیدلیل و ناگهانی پدیدار میشود، بستری مناسب برای تفسیرهای نمادین و خرافی فراهم میکند؛ بهویژه در فرهنگهایی با پیشینه قوی در باورهای عامیانه مانند روسیه.
از منظر روانشناسی فرهنگی، میتوان این خرافات را به عنوان مکانیزمهای نظمدهی به جهان نامطمئن تحلیل کرد. فردی که دچار خارش میشود، در واقع ناخودآگاه به دنبال توضیح یا پیشبینی است؛ و فرهنگ عامه پاسخی آماده به او میدهد. این تفسیرها، حتی اگر طنزآمیز یا غیرمنطقی به نظر برسند، در عمل به افراد احساس کنترل، پیشآگاهی و حتی آرامش میدهند.
در سطح اجتماعی نیز این خرافات نقش ایجاد گفتگو، پیوند و انتقال فرهنگی بین نسلها را ایفا میکنند. جوانان امروز شاید با خنده به این خرافات نگاه کنند، اما همچنان آنها را بازگو میکنند و در جمعهای دوستانه یا خانوادگی از آنها به عنوان بخشی از “هویت فرهنگی” یاد میشود.
در میان انبوه خرافات و باورهای عامیانهی رایج در روسیه، یکی از جالبترین و شاید عجیبترین آنها، تفسیرهاییست که به خارش اعضای مختلف بدن نسبت داده میشود. این خرافات ریشه در سنتهای شفاهی و فرهنگ عامیانه دارند و با وجود گذشت زمان و پیشرفتهای علمی، هنوز هم در گفتگوهای روزمره و فضای غیررسمی حضور پررنگی دارند.
در باور مردم، خارش ناگهانی هر نقطه از بدن صرفاً یک واکنش جسمی نیست، بلکه حامل پیامیست از چیزی که ممکن است در آینده رخ دهد. خارش، در واقع بهانهای برای نوعی «پیشگویی بدنی» است؛ زبانی غیرکلامی که بدن از طریق آن با سرنوشت سخن میگوید.
جالب آنکه خرافات مربوط به خارش بدن، محدود به روسیه نیست؛ در بسیاری از فرهنگها از جمله ایران، هند، و حتی بخشهایی از اروپا نیز تعبیرهایی مشابه (مانند خارش کف دست راست به معنای دریافت پول) رایج است. این اشتراکها نشان میدهد که زبان بدن، بستری جهانی برای شکلگیری روایتهای خرافی و فرهنگی است.
البته ما در این یادداشت کار را برای خواننده آسان کردهایم و موارد نسبتاً مفصلِ تعبیرهای مرتبط با خارش اعضای بدن را بهصورت دستهبندیشده گردآوری کردهایم. این موارد به مخاطب این امکان را میدهد که در صورت مواجهه با خارش ناگهانی در نقطهای از بدن، بدون نیاز به جستوجوی پراکنده، به سرعت به تفسیر مورد نظر دست یابد. در باور عامیانه روسها، خارش بخشهای مختلف بدن نشانههایی نمادین از وقایع آینده یا وضعیتهای روانی و اجتماعی است. در ادامه، این تعبیرها را با توجه به محل خارش دستهبندی و مرور میکنیم:
اگر ابروی راست شما شروع به خاریدن کند، این نشانهی خوشایندیست: دیدار با یکی از عزیزان در راه است. اما اگر خارش در ابروی چپ باشد، ماجرا متفاوت میشود؛ این بار با فردی حقهباز و حیلهگر روبهرو خواهید شد و باید حسابی حواستان را جمع کنید. چشم راست اگر بخارد، لبخند و شادی در انتظارتان است، ولی خارش چشم چپ را به اشک و اندوه تعبیر میکنند؛ اشکی که بیخبر از راه میرسد. همینطور، اگر گونههایتان بخارد، معنای آن مشخص است: قرار است گریه کنید.
در مورد بینی، داستان کمی پیچیدهتر است. خارش بینی میتواند به معنای آمدن مهمانی عزیز باشد یا برعکس، شروع یک دعوا و مشاجرهی ناخواسته. لب پایین هم اگر دچار خارش شود، نشانهایست از گفتوگویی ناخوشایند با فردی که ای کاش اصلاً دهان باز نمیکردید! گفتوگویی که نهتنها دلخوری بهبار میآورد، بلکه ممکن است به مشاجرهای جدی منجر شود.
گوش هم در این میان نقش خودش را دارد؛ وقتی گوش میخارد، به این معناست که کسی در غیاب شما از شما سخن میگوید. خارش سر اما معنای لطیفتری دارد: کسی بیآنکه بدانید، به شما فکر میکند. در مقابل، خارش گردن هشداردهندهتر است. در این مورد، باور رایج این است که اطرافیانتان در حال توطئهاند یا نقشهای در سر دارند. برخی هم معتقدند این خارش، خبر از درگیری یا حتی کتککاری میدهد.
از بالاتنه که عبور کنیم، خارش کتفها نیز بینصیب نماندهاند. اگر کتف راست میخارد، باید منتظر موفقیت و پیروزی بود. اما اگر خارش در کتف چپ باشد، خبر از ناکامی یا شکست میدهد. خارش بین دو کتف نیز معمولاً با یک اتفاق غیرمنتظره یا خبر مهم مرتبط است. خارش در ناحیهی بازو، به معنای این است که فردی به شما حسادت میورزد یا در حال قضاوت شماست.
آرنجها هم تعبیر خاص خود را دارند. اگر آرنج دست راست بخارد، دیداری با یک مرد در راه است، همراه با احساسی از غم و اندوه. همین خارش در آرنج چپ اما دیدار با زنی را نوید میدهد، با همان بار عاطفی. خارش کف دست راست یکی از شناختهشدهترین خرافات است: نوید دریافت پول یا هدیهای ناگهانی. در مقابل، اگر کف دست چپ بخارد، باید منتظر خرجی ناخواسته یا از دست دادن پول بود. خارش انگشت شست(دست)، پیشدرآمد یک تصمیم مهم در زندگی است و خارش بین انگشتان، نوید آشتیای نزدیک با کسیست که پیشتر با او اختلاف داشتهاید.
در نواحی پایینتنه، خارش کمر یا پشت معمولاً با فشارهای زندگی و تحمل سختیهای زیاد ارتباط دارد. اگر شکمتان میخارد، خبر خوب است: مهمانیای در راه است، یا غذایی خوشمزه که حسابی دل شما را خواهد برد. اما اگر زانوها بخارند، این ممکن است نشانهای باشد از دلخوری یا رنجش کسی نسبت به شما. پشت زانو هم نمادی از فرار است – چه از یک موقعیت، چه از مسئولیتی.
در نهایت، اگر کف پای شما بیدلیل شروع به خاریدن کند، باید آمادهی سفر شوید؛ سفری که ممکن است کوتاه یا طولانی باشد، اما لذت و خوشگذرانی را با خود به همراه دارد.
با توجه به این فهرست بلندبالا از تعبیرهای خارش اعضای بدن، میتوان گفت که در فرهنگ عامهی روسیه، پیش از مراجعه به پزشک یا مصرف دارو، بسیاری ابتدا به سراغ تفسیرهای نمادین این نشانهها میروند. این نگرش نشان میدهد که حتی یک حس کاملاً فیزیولوژیک، مانند خارش بدن، میتواند در بستر فرهنگی خاص، معنایی فراتر از عملکرد جسم داشته باشد.
شاید در نگاه نخست، چنین خرافاتی سادهلوحانه یا سرگرمکننده به نظر برسند، اما بررسی و شناخت آنها از زاویهی مردمشناسی، درک ما از لایههای پنهان فرهنگ روسیه را عمیقتر میکند. این ریزهکاریهای ظاهراً پیشپاافتاده، دریچههایی به سمت فهم بهتر ذهنیت جمعی، زبان غیررسمی فرهنگ، و شیوهی تفسیر جهان توسط مردمان یک سرزمیناند.
خرافات، بهویژه در روسیه، همچنان بخشی زنده از میراث شفاهی و زندگی روزمرهاند. حتی اگر نسل جوانتر با نگاهی طنزآمیز به آنها بنگرد، این باورها همچنان در گفتوگوها، ضربالمثلها و عادتهای روزانه حضور دارند. درک این خردهروایتها، پلیست میان فرهنگها؛ پلی که عبور از آن، ما را به شناختی دقیقتر، انسانیتر و محترمانهتر از «دیگری» میرساند.