#اختصاصی
به قلم: حسن اونال؛ استاد دانشگاه مالتپه استانبول
تلاشهای اخیر اردوغان در حوزه سیاست خارجی به گمانهزنیهای مختلفی هم در غرب و هم در جنوب جهانی و هم در داخل ترکیه منجر شده است. بسیاری در غرب در ابتدا او را تحسین کردند، زمانی که او اعلام کرد که در ازای برخی تضمینهای کوچک بی معنی استکهلم، به ورود سوئد به ناتو چراغ سبز نشان میدهد. بنا به گزارشها، سوئد به طور کلی از پیشنهاد ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا و همچنین از درخواست آنکارا برای بهبود اتحادیه گمرکی آنکارا با اتحادیه اروپا حمایت خواهد کرد. علاوه بر این، فعالیتهای تروریستی ضد ترکیه را در سوئد به طور دقیق رصد میکند، و حمایت از شاخه پکک در سوریه، PYD، YPG و غیره را متوقف میکند. دیدار اردوغان با رئیس جمهور بایدن این گمانه زنی را به وجود آورد که آنکارا احتمالاً با شکل گیری چندقطبی به سمت واشنگتن گرایش پیدا کرده است. برخی از علاقه مندان غربی در ترکیه حتی وقتی شنیدند اردوغان برخی از فرماندهان نئونازی آزوف اوکراینی را آزاد کرده است، خوشحال به نظر میرسیدند. آن نئونازیها مردم منطقه دونباس را به وحشت انداخته بودند و از سال ۲۰۱۴ مرتکب جنایات و قتل عام وحشتناکی شده بودند و به عنوان بخشی از معامله مبادله اسیران جنگی بین مسکو و کیف که آنکارا به واسطه آن کمک کرده بود، به ترکیه آمده بودند. با این حال، طبق این قرارداد، آنها باید تا پایان جنگ روسیه و اوکراین در ترکیه باقی میمانند.
با انتشار خبر آزادی آنها، همراه با تغییر نظر ناگهانی اردوغان در مورد پذیرش سوئد در ناتو، به نظر میرسید همه اینها سیگنالهای گیج کنندهای را ارسال کرده است. در حالی که آنهایی که در جبهه داخلی از یک خط سیاست خارجی متعادل و محتاطانه برای ترکیه در نظم جهانی چندقطبی به سرعت در حال ظهور حمایت میکنند، در ابتدا نمیتوانستند از این حرکتها برداشتی جز روی آوردن ترکیه برای مشاوره و حمایت از غرب داشته باشند، محافل در ترکیه و رسانههای غربی و همچنین دولتهای غربی پس از نمایش اولیه شور و نشاط، نگرش نسبتاً محتاطانه خوشبینانهای اتخاذ کردند. از سوی دیگر، روسیه، در عین محتاط ماندن، به سرعت به این نکته اشاره کرد که آزادی آن نئونازیها قطعاً نقض مفاد توافقنامه مبادله اسیران جنگی است. در رابطه با درخواست غیرمنتظره اردوغان از اتحادیه اروپا مبنی بر احیای روند متوقف شده الحاق آنکارا، و قرار دادن ترکیه در مسیر سریع برای عضویت، مسکو به همسایه جنوبی خود هشدار داد که واقع بین باشد و توهم نداشته باشد. سخنگوی کرملین وقتی به درستی اشاره کرد که هیچ کشور قابل توجهی در اتحادیه اروپا از پیوستن چنین کشور مسلمان بزرگی مانند ترکیه به اروپا حمایت نمیکند و آنکارا باید عینکهای خوشبینی را بردارد، چیزی را ناگفته نگذاشت. این را میتوان به عنوان یک هشدار دوستانه در نظر گرفت که اردوغان باید از سالهای نخست ریاستجمهوری خود بهتر بداند، زمانی که او را به عنوان عزیز غرب معرفی میکردند و سالها در مورد پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مذاکره میکردند و از نظر استراتژیک، خواستههای غرب را انجام میدادند. در سراسر منطقه اما در کمال تاسف، اتحادیه اروپا در آن زمان بازی شیطانی را انجام داد و یک چیز را به رهبری ترکیه گفت، اما با یکدیگر متفاوت صحبت کردند، به این معنا که ترکیه هرگز اجازه نخواهد داشت به اتحادیه اروپا بپیوندد، همانطور که اسناد ویکی لیکس بعداً نشان داد.
آیا این تحرکات اخیر اردوغان به این معنی است که ترکیه از سیاست متعادل خود که در چند سال گذشته و به ویژه از زمان شروع جنگ بین روسیه و اوکراین، کاملاً دقیق تنظیم شده بود، دست میکشد؟ نگاهی گذرا به آنچه اردوغان گفته است و طرفین وی، به ویژه در غرب، به خواستههای او پاسخ داده اند، نشان میدهد که بعید است که آنکارا از جاده خارج شده باشد. در واقع، پس از تماسهایش با ناتو و دیدار با بایدن، او عازم یک تور در منطقه خلیج شد و در آنجا با رهبران کشورهای عمده عربی خلیجفارس دیدار کرد. مهمتر از آن، او به قبرس رفت، که از سال ۱۹۷۴ بین قبرسهای ترک و یونانی تقسیم شده است، جایی که با تکرار درخواست خود برای حل و فصل بر اساس دو کشور مستقل، یونانیهای سرزمین اصلی و قبرس را خشمگین کرد. در همین حال، رهبران اتحادیه اروپا و در کمال تعجب حتی مقامات ایالات متحده، پیشنهاد عضویت سریع او را با پایبند ماندن به اصول خود رد کردند: اینکه هیچ ارتباطی بین گسترش ناتو و گسترش اتحادیه اروپا وجود ندارد، این بیانیهای همه جا حاضر و ناامید کننده برای ترکها است، زیرا گسترش این دو برای همه کشورهایی که از پایان جنگ سرد به ناتو و اتحادیه اروپا پیوستهاند، به جز ترکیه، امری موازی بوده است. به عبارتی گستردهتر، تمرینات سیاست خارجی سخت اخیر بار دیگر نشان داد که ترکیه مایل نیست وارد آن کابوس مذاکرات الحاق با اتحادیه اروپا شود که در آغاز آن آنکارا باید در قبرس و دریای اژه امتیازات قابل توجهی به یونانی ها و دیگران بدهد و از مخالفت خود با ایجاد کردستان در خاورمیانه توسط آمریکا که تمامیت ارضی ترکیه را به خطر میاندازد دست بردارد. جالب اینجاست که اگرچه اتحادیه اروپا تحت نظر آمریکا، در گذشته بازی مبهمی را انجام میداد و در قبال درخواست از آنکارا برای امتیاز دادن در مورد مسائل مهم، به گونهای وانمود میکرد که گویی روزی به ترکیه اجازه ورود به اتحادیه را خواهد داد، این بار سیاستمداران اتحادیه اروپا نسبتاً “صادقانه” بودند و گفتند که به سختی آینده ای برای ترکیه در باغ کوچک آنها وجود دارد.
همه اینها وقتی به یک خط عملی از سیاست خارجی ترجمه شود، نشان میدهد که ترکیه احتمالاً به سیاست قبلی خود، یعنی باقی ماندن در ناتو اما ایجاد بهترین روابط ممکن با مسکو و مطمئناً عدم پذیرش تحریمهای ضد روسیه، پایبند خواهد بود. با توجه به اینکه آنکارا پس از ورود نامه جانسون به ترکیه در تابستان ۱۹۶۴، به دنبال بهترین شرایط ممکن با اتحاد جماهیر شوروی بود، و توانست روابط خوبی با مسکو برای چندین دهه در گرماگرم جنگ سرد با موفقیت ایجاد کند. شکی نیست که می تواند با همسایه شمالی خود برای بهبود روابط دوجانبه در مقیاسی بزرگتر در بحبوحه نظم جهانی چند قطبی تعامل داشته باشد.
در حالی که دو دهه روابط اقتصادی و تجاری بین ترکیه و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد مزایای زیادی برای آنکارا به همراه داشت، به ویژه به توسعه صنایع سنگین ترکیه کمک کرد، شکوفایی روابط در چند دهه اخیر پس از پایان جنگ سرد، شاهد رونق فزاینده در روابط اقتصادی دوجانبه و همچنین همکاریهای قابل توجه در طیف وسیعی از زمینه ها مانند انرژی هستهای، گردشگری، ساخت و ساز و غیره بوده است. علاوه بر این، دو طرف مکانیزمی را برای مشاوره سیاسی هم به صورت دوجانبه و هم به صورت چندجانبه بر سر مسائل سیاسی مهم آنکارا و مسکو ایجاد کردهاند. جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ موفقیت مدیریت بحران دوجانبه بین ترکیه و روسیه بود، در حالی که پلتفرم آستانه که در آغاز ترکیه، روسیه و ایران را گرد هم آورده بود، از نظر همکاری و رایزنی بین ترکیه و روسیه نمونهای از این دست است. به صورت چند جانبه پلتفرم آستانه که ابتدا توسط آنکارا، مسکو و تهران برای برقراری صلح در سوریه ایجاد شده بود، اکنون شامل دمشق میشود و احتمالاً بر اساس حاکمیت آن کشور بر تمام سرزمینهایش، حل و فصلی جامع برای بحران سوریه به ارمغان میآورد. همچنین این احتمال وجود دارد که ترکیه و روسیه در آینده نه چندان دور در زمینه صنایع دفاعی در قالب تولید مشترک تسلیحات پیشرفته و پیشرفته همکاری کنند.
روابط با روسیه یکی از موضوعات کلیدی برای ترکیه خواهد بود، زیرا چند قطبی شتاب بیشتری میگیرد، اما ماجراجوییهای خارجی آنکارا فراتر خواهد رفت. برای مثال، این احتمال وجود دارد که ترکیه به جستجوی امکانات و منافع خود در جهان چندقطبی در حال ظهور ادامه دهد. احتمالاً علاقه خود به بریکس و سازمان همکاری شانگهای را مضاعف خواهد کرد و تا جایی که بتواند رهبری سازمان کشورهای ترکیه را بر عهده خواهد داشت، زیرا به نظر میرسد عوامل متعددی این سیاست خارجی چند وجهی و چند بعدی را دیکته میکند. همه شواهد نشان میدهد که اکنون، پس از پیروزی در انتخابات سخت، اردوغان مسیر خود را طی خواهد کرد، زیرا این چیزی است که پیش نیازهای کشور حکم میکند. درست است که اگر اپوزیسیون کاملاً طرفدار غرب در انتخابات پیروز میشد، تلاش میکرد تا مسیر ترکیه را تغییر دهد، اما حتی آنها نیز بدون ایجاد خرابی در روابط خارجی کلی آنکارا، انجام این کار را اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار مییافتند.
به هر حال، آنچه باید در نظر داشت این است که برای چندین دهه و به ویژه پس از پایان جنگ سرد، ترکیه با آمریکا در موضوعات مختلفی روبرو بوده است که برای آنکارا بسیار عزیز است. تلاشهای آمریکا برای ایجاد کردستان در خاورمیانه تمامیت ارضی ترکیه را تهدید میکند و حمایت مستمر پکک و PYD/YPG از سوی واشنگتن عامل تحریککننده دائمی در روابط دوجانبه بین دو متحد ناتو است. این مسائل صرف نظر از اینکه کدام دولت در آنکارا در قدرت است، احتمالاً در آینده قابل پیشبینی بر روابط ترکیه و آمریکا تأثیر میگذارد. طی چند سال گذشته، ترکیه نه تنها با آمریکا در سوریه مقابله کرده است، بلکه چندین بار از طریق نظامی با این کشور مقابله کرده است تا PYD/YPG و تمامی وابستگان آنها را که تحت حمایت ایالات متحده است، از بین ببرد. همچنین علیرغم تهدیدهای آمریکا و حتی تهدید به تحریم، زمانی که واشنگتن از فروش سامانههای دفاع هوایی پاتریوت به آنکارا امتناع کرد، این کشور به خرید موشکهای پیشرفته دفاع هوایی اس-۴۰۰ ساخت روسیه ادامه داد در مورد قبرس، مجدداً، ترکیه از یک سو، و ایالات متحده و اتحادیه اروپا از سوی دیگر، عمیقاً در مواضع کاملاً متضاد خود قرار دارند. علیرغم اینکه این طرف یونانی بوده است که هر طرح صلح بینالمللی را که مذاکرهکنندگان بینالمللی به منظور اتحاد مجدد جزیره تقسیم شده در برابر طرفین قرار داده بودند، رد کرده است، به نظر میرسد غرب جمعی مخالف تشکیل دو کشور به عنوان راه حل مشکل است. به جرات میتوان گفت که به ندرت موضوع مهمی برای آنکارا وجود دارد که در مورد آن ترکیه و ایالات متحده و غرب دسته جمعی رو در رو نباشند.
با این حال، این بدان معنا نیست که روابط خوب ترکیه با روسیه، یا نزدیکی به چین و داشتن نگاه به بریکس و سازمان همکاری شانگهای، فقط به این دلیل است که توسط غرب جمعی طرد شده است. اگرچه این عامل مهمی در شکل دادن به رویکرد آنکارا به روسیه و دیگران است. آنچه اساساً ترکیه را به سمت این سیاست چندجانبه سوق میدهد، اشتراک منافع با روسیه و دیگران است و قطعاً با روحیه چندقطبی همخوانی دارد.
به جرات میتوان گفت که روابط دوجانبه ترکیه و روسیه به زودی گرم خواهد شد، زیرا آنکارا احتمالاً به سیاست روسی خود پایبند خواهد بود، همانطور که در ساعات سخت شورش واگنر آشکار شد، زمانی که اردوغان با پوتین تماس گرفت تا حمایت آشکار خود را از رهبر روسیه اعلام کند. در واقع، دو کشور حتی میتوانند در ازای بازنگری مسکو در سیاست قبرس، راه نزدیکی خود را با تغییر سیاست نهایی ترکیه در قبال سوریه، هموار کنند و راه را برای استقرار مؤثر حاکمیت سوریه بر تمام سرزمینهای آن بازکنند. به هر حال، قبرس یکپارچه، تحت هر چارچوبی که باشد، هیچ هدف روسیه را تامین نخواهد کرد، زیرا کل جزیره را به قلمرو اتحادیه اروپا تبدیل میکند، در حالی که راه حل دو کشوری شکاف ترک و یونان را در صفوف ناتو افزایش میدهد. هر گونه اتحاد مجددی که بدون رضایت و همکاری قاطع آنکارا محقق شود، به این معنی است که ترکیه ممکن است از ادامه سیاست فعلی خود در قبال روسیه دست بکشد. اگر روسیه در ازای هرگونه مصالحهای با چنین قطعنامهای موافقت کند، ترکیه قطعاً بیشتر به سمت غرب جمعی خواهد رفت، چیزی که به منافع استراتژیک روسیه در منطقه آسیب میرساند.
اگرچه مسلم به نظر میرسد که آنکارا بیش از پیش درگیر سیاست چندجانبه در چندقطبی نوظهور خواهد شد، اما آنچه باید در نظر داشت این است که ترکیه باید همه این کارها را در عین ماندن در ناتو انجام دهد. در اینجا دو نکته ارزش گفتن دارد: ترکیه برای نظام چندقطبی مبارزه نمیکند و نخواهد کرد، اما از آن سود خواهد برد. در این چارچوب است که میتوان توضیح داد که چرا ترکیه با گسترش ناتو مخالفت نکرده و نخواهد کرد، بلکه برای دستیابی به منافع سیاسی و/یا مالی، کارت وتوی خود را آویزان خواهد کرد. آیا این امکان وجود دارد که ترکیه به نقطهای برسد که تبدیل به یک مبارز ثابت قدم غرب جمعی شود؟ پاسخ کوتاه مطمئناً مثبت نیست، زیرا در نهایت افول برتری غرب، و جایگزینی آن با نظام چندقطبی، به طور قابل توجهی به نفع ترکیه خواهد بود. نکته دیگر این است که آیا ترکیه میتواند خود را به یک کشور متوسط محوری تبدیل کند که در بیش از یک منطقه اعمال قدرت کند و «قرن ترک یا ترکیه» را ایجاد کند. این موضوع به چند عامل بستگی دارد. چنانچه ترکیه باید به سیاست فعلی خود، به ویژه در قبال روسیه، چین و ایران، به شیوه شفاف خود ادامه دهد و با آنها اعتماد ایجاد کند و به طور مداوم از پان ترکیسم تحت حمایت ایالات متحده از هر نوعی که هدف آن آسیب رساندن به منافع قدرتهای اوراسیا و تمامیت ارضی آنها باشد، خودداری کند، در این صورت به جرات میتوان گفت که یک قرن ترکی به خوبی در پیش است.