#اختصاصی
روسلان مامدوف، دکترای تاریخ و پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات عربی و اسلامی مؤسسه شرق شناسی آکادمی علوم روسیه و همچنین کارشناس شورای امور بینالملل روسیه RIAC اخیرا در یادداشتی تحت عنوان “امنیت دست جمعی در خلیج و آسیای غربی” در سایت RIAC ضمن بررسی آخرین تحولات در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس به ارائه پیشنهادهایی برای آینده منطقه پرداخته است که اگرچه در برخی موارد (مانند اطلاق نام خلیج به جای خلیج فارس یا هر نام مجعول دیگری) به هیچوجه برای جمهوری اسلامی ایران قابل قبول نیست، اما از جهت آشنایی با نوع رویکرد تحلیلگران روس به موضوع تحولات در غرب آسیا، در اینجا مهمترین بخشهای آن مورد اشاره قرار میگیرد.
به گفته مامدوف، اگر چه درگیریها در غرب آسیا رو به افول گذارده است، اما احتمال شعلهور شدن دوباره آنها وجود دارد. یکی از مؤثرترین سازوکارها برای تثبیت اوضاع در منطقه، ایجاد نظام جامع امنیت جمعی منطقهای است. یکی از راههای بهرهبرداری مناسب از چنین نظامی، کنفرانس امنیت و توسعه است که امکان عملکرد مولد آن تا حد زیادی با توسعه پروژههای یکپارچه سازی در سطح زیر منطقهای مرتبط است.
مامدوف در ادامه موضوع پیشنهاد تشکیل یک سیستم امنیتی منطقهای در غرب آسیا و شمال آفریقا را بسط میدهد، اما در عین حال معتقد است پاسخ به چالش های منطقهای باید توسط کشورهای منطقه صورت بگیرد.
به اعتقاد مامدوف در یک جهان به سرعت در حال تغییر، بازسازی مجدد اتحادها مانند نزدیکی ایران و عربستان و بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، معانی تازهای به روابط بینالملل وارد کرده است. لذا، برای گریز از انحراف مجدد مسیر، به شکلهای جدیدی از سازماندهی نظام روابط منطقهای و زیرمنطقهای نیاز داریم. در این راستا، تحلیلگران و محققان به گونه اجتناب ناپذیری با ضرورت تعریف یک چارچوب مفهومی در شرایط جدید مواجه هستند. مامدوف سپس با طرح این پرسش که آیا باید خاورمیانه را آسیای غربی و خلیج فارس را خلیج تعریف کرد؟ معتقد است از این نظر، نه تنها فرمها و محتوای این واژهها میتوانند تغییر کنند، بلکه مصادیق آنها نیز به سرعت در حال دگرگونی هستند.
به گفته مامدوف «شرق نزدیک» یا «خاورمیانه» که معمولاً در هر دو زبان انگلیسی و عربی استفاده می شود، به عنوان راهی مناسب برای بریتانیایی ها برای رسیدن به هند ابداع شد. آغاز قرن بیست و یکم و پکس امریکانا (معادل لاتین صلح آمریکایی) به ساکنان، تحلیلگران و نخبگان این منطقه تاکید و آنها را مجبور کرد تا از این نام برای نشان دادن فضایی که در آن زندگی می کنند و برای آنها حیاتی است استفاده کنند. این موضوع توسط نیروهای خارجی با چند استثنا دنبال شد. مناطق شرق آسیا، آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی قبلا توسعه یافتهاند، اما به نظر می رسد، آسیای غربی تا حدی تحت سلطه مفهوم “خاور میانه” قرار دارد. به اعتقاد مامدوف برای جستوجوی تصمیمات جدید برای امنیت منطقهای، مفهوم «آسیای غربی» میتواند مترادف خوبی برای مفهوم سنتی «خاورمیانه» باشد، که نه تنها به مشکلات دیرینه نگاهی تازه میکند، بلکه بخش اقتصادی و جغرافیایی همکاری را نیز به منصه ظهور میرساند و امکان مقایسه با سایر مناطق جهان را فراهم میکند.
استفاده از اصطلاح «آسیای غربی» برای یک ساختار فراگیر بالقوه جدید – در صورتی که پایتختهای کشورهای منطقه تصمیم بگیرند بستری برای گفتگوی مداوم در مورد مسائل امنیتی و توسعه ایجاد کنند – به حل مسئله همگرایی بین جهان عرب از یک سو و اسرائیل، ایران و ترکیه از سوی دیگر کمک خواهد کرد.
به گفته مامدوف بسیاری از محققان تغییرات منطقهای کنونی را به ظهور «نسل جدید رهبران» نسبت دادهاند. این امر در کنار سایر عوامل، به دلیل محبوبیت فزاینده تحقیقات در مورد ″رهبری″ به عنوان چراغ راه است. محمد بن سلمان، قبلاً تمایل خود را برای تبدیل منطقه به “اروپای جدید” قرن بیست و یکم اعلام کرده است. با این حال، وجود نسل جدید رهبران بدون رهبران نسل قبل که نسلی عملگرا و نه چندان روزآمد، مخفیکار اما تهاجمی برای کسب منابع و فرصت ها در تضمین جایگاه خود در جهان نوظهور بودند، ممکن نبود. متعاقبا رفتار نسل جدید با تغییرات ماهیت جهانی همراه می شود. به همین دلیل، در شرایط تحولات جهانی، بازگشت “جهان عرب” به عرصه جهانی قابل انتظار بود. امروز، رهبر عربستان سعودی می تواند، همانطور که قبلاً در تاریخ این کشور در دوران جنگ سرد مشهود است، درباره تحریم ها علیه ایالات متحده مذاکره و از پیروی از شرکای غربی خود امتناع کند.
به اعتقاد مامدوف زیرمنطقه کلیدی که به کشورهای آسیای غربی اجازه میدهد تا وارد گفتگوی کافی در مورد امنیت و توسعه شوند، منطقه خلیج [فارس] است. همگرایی در خلیج [فارس] منجر به کاهش تنش در غرب آسیا میشود. مامدوف بدون توجه به اینکه نامهای تاریخی و بینالمللی مانند خلیج فارس نمی توانند تحت تاثیر برخی شرایط خاص با تغییر مواجه شوند، بر این موضوع تاکید می کند که متأسفانه، اغلب خود این اصطلاحات تأثیری منفی بر جوهر قضاوت ها و انتظارات میگذارد. نام پذیرفته شده در اروپا «خلیج فارس» (که ایران نیز آن را چنین مینامد) با نامی که کشورهای عربی برگزیدهاند در تضاد است. بازیگران خارجی بسته به اینکه با چه کسی و در چه موقعیتی مذاکره میکنند، از هر دو اصطلاح استفاده میکنند اما اگر هدف ایجاد فضای تعامل جمعی باشد، چنین رویکرد فرصت طلبانهای نامناسب است. از این منظر، اراده سیاسی رهبران تهران و پایتختهای عربی برای تشکیل یک کنفرانس زیرمنطقهای (و سپس یک سازمان) در مورد امنیت مورد نیاز است، جایی که با بیطرفی مثبت ایجاد صلح را تضمین کنند. “خلیج” غرب آسیا می تواند به تنها “خلیج” در جهان تبدیل شود.
به اعتقاد مامدوف چندقطبی بودن به معنای داشتن برنامههای متعدد توسط بازیکنان مختلف است. چند قطبی بودن در منطقه دو سوال ایجاد خواهد کرد:
۱) آیا بازیگرانی که امروزه طرفدار جهانی چند قطبی و فراگیر هستند، آماده پذیرش نقش هژمون های سابق و متحدانشان هستند؟ محدودیتهای این جهان فراگیر چیست؟
۲) آیا هژمون های سابق و متحدان آنها موفق خواهند شد رویکردهای خود را برای مدیریت دستور کار منطقهای تحمیل کنند؟
هنگام ترویج رویکرد جمعی برای ایجاد امنیت، محققان ناخواسته به تجربه نیم قرن پیش توافق هلسینکی تکیه می کنند. قالب «سه سبد» (امنیتی، اقتصادی و همکاری بشردوستانه) که اساس فرآیند هلسینکی در اروپا شد، میتواند با تعدیلهای آشکار برای ویژگیهای منطقهای، شالوده نظام جدیدی از امنیت جمعی را در خاورمیانه تشکیل دهد. اصول اساسی فرآیند هلسینکی – که شامل چشم پوشی از استفاده از زور و تهدید به اعمال زور برای حل مشکلات مورد مناقشه، احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی، تعهد به حل و فصل اختلافات ارضی و مرزی منحصراً از طریق مذاکره یا سایر ابزارهای مسالمت آمیز، تحقق تعهدات بینالمللی مفروض میشد – به همان اندازه که به اروپا در سال ۱۹۷۵ مرتبط است، به خاورمیانه مدرن هم مرتبط است.
به اعتقاد مامدوف امروزه به سختی می توان تجربه هلسینکی را یک تجربه کاملا موفق نامید، اما باید دو شرط اساسی برای ایجاد کنفرانس امنیت در اروپا که به سازمان امنیت و همکاری اروپا تبدیل شده است در نظر گرفت. اولین مورد، توافق ضمنی ابرقدرت ها_ آمریکا و شوروی _در مورد بی طرفی در اروپا بود که توسعه صلح آمیز آن را تضمین کرد. دوم انگیزه داخلی برای ایجاد همکاری است که با منافع اقتصادی مشترک تحکیم(جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا) شد. اگر بخواهیم این وضعیت را در غرب آسیا جاری کنیم، اولاً می توان در مورد کاهش علاقه به منطقه از طرف ابرقدرتی که قبلاً آن را در شرایط گذار به چند قطبی بی ثبات کرده بود، گفت که باعث تقویت نقش بازیگران منطقه و ایجاد موانعی برای مداخله قاطع خارجی می شود. ثانیاً، اگرچه سازمان اوپک اتحادیه ذغال سنگ و فولاد نیست، اما می تواند به نوعی «اتحادیه نفت و سرمایه» تبدیل شود. علاوه بر این، شاخههای فناوریهای جدید در منطقه در حال شکل گیری است، زیرساخت های بین دولتی ساخته می شود، سبد انرژی در حال توسعه است و همچنین نمونه های موفقی از انجمن های اقتصادی زیرمنطقهای وجود دارد. این شرایط میتواند به کشورهای منطقه اجازه دهد تا بر سر اصول امنیت جمعی منطقهای آینده بر سر میز مذاکره بنشینند.
مامدوف در تلاش برای تعریف جایگاه روسیه در آینده منطقه معتقد است رویکرد فراگیر به امنیت منطقهای بدون تعیین نقش و جایگاه نیروهای خارجی غیرممکن خواهد بود. منطقه همیشه یک «مصرف کننده» و نه «تامین کننده» امنیت بوده است. از این نظر، ایالات متحده، روسیه، کشورهای اروپایی و همچنین چین، هند و غیره که قدرت خود را در منطقه به نمایش میگذارند، نیز باید با بازیگران منطقهای در مورد چگونگی نقش خود در نظم نوین منطقهای به توافق برسند. اما در اینجا ما با تقابل رویکرد جمعی و بلوکی برای تامین امنیت روبرو هستیم.
اولویت های آمریکا بر مهار چین است. علیرغم این واقعیت که منطقه تا حدودی از چشمان ایالات متحده افتاده است، اما آمریکایی ها ممکن است همچنان آن را به عنوان میدان مبارزه با پکن تلقی کنند. ایالات متحده استراتژی هند و اقیانوسیه را برای مهار چین تحت فشار قرار می دهد، اما تحولا اخیر حاکی از آن است که آمریکاییها به دنبال تقویت سیاست فنی مهندسی خود و تکمیل آن با استراتژی به روز شده در «خاورمیانه» هستند.
استراتژی جدید ایالات متحده نه بر اساس رویکردی فراگیر (همانطور که مسکو یا پکن برای منطقه پیشنهاد کردهاند)، بلکه مبتنی بر رویکرد بلوکی است. ایالات متحده از یک سو، نشستی با اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین (نماینده عربستان سعودی)، مراکش و مصر در سال ۲۰۲۳ را در نقب برگزار کرد. و از سوی دیگر، در حال ترویج گروه I2U2 (اسرائیل، هند، ایالات متحده آمریکا، امارات متحده عربی) است. قاهره و ریاض نیز به این بازیگران چشم دوختهاند. برای عربستان سعودی، این گروه جالب است، زیرا با وجود نزدیک شدن به ایرانی ها، سعودی ها باید بتوانند مواضع مذاکره خود را با تهران تقویت کنند. و خود نزدیکی ایران و عربستان، در غیاب اقدامات تقویت کننده دیگر، ممکن است در آزمون زمان تاب نیاورد. اگر این اتفاق بیفتد، چین به دلیل فقدان اهرمهای فشار بر رهبران منطقهای به جز اهرم اقتصادی، آبروی خود را از دست میدهد (اما به دلیل اختلاف تهران و ریاض، چین بعید است تحریمی را علیه یکی از آنها اعمال کند).
به اعتقاد مامدوف از این نظر، چین، با ترویج ابتکار کمربند و جاده خود برای دسترسی به غرب آسیا از طریق کریدور چین-پاکستان، ممکن است با مقاومت اتحاد در حال ظهور هند و توافق ابراهیم (احتمالا به معنای اتحاد هند، اسرائیل و تعدادی از متحدان عرب ایالات متحده) که مورد حمایت فعال آمریکا قرار دارد، روبرو شود. همین معما نیز در برابر بازیگران، دیپلماتها و محققان منطقهای قرار دارد که از نیاز به ساختن یک سیستم امنیتی منطقهای از نوع جمعی صحبت میکنند.
مامدوف در بیان اصول ایجاد یک چارچوب امنیتی معتقد است که تحکیم نزدیکی ایران و کشورهای عربی میتواند بر اساس ماهیت جدید روابط نهادی در خلیج [فارس] باشد. شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج [فارس] باید در این زمینه متحول شود. یک سازمان جدید باید ایجاد شود. اصول تشکیل یک سازمان جدید میتواند بر اساس ابتکارات منطقهای برای اجرای امنیت جمعی و یا بر اساس خواسته دیگر بازیگران سیاسی باشد (در این راستا می توان به مفهوم امنیت جمعی پیشنهادی روسیه در منطقه خلیج فارس اشاره کرد).
ایده روسیه پیشنهاد میکند که به یک اصل مرحلهای تدریجی پایبند باشیم: انجام رایزنی به منظور ایجاد یک گروه ابتکاری که ماموریت آن توسعه اقدامات در زمینه امنیت زیرمنطقهای باشد. این گروه می تواند دستور کار را تعریف کند و تمام اسناد لازم را برای برگزاری کنفرانس امنیت و همکاری خلیج فارس آماده کند.
سپس، بعد از یک سری جلسات، کشورهای این زیرمنطقه میتوانند به سمت ایجاد یک سازمان امنیت و همکاری حرکت کنند. چنین ساختاری میتواند مبتنی بر اصول همکاری در زمینه همکاریهای امنیتی، اقتصادی و بشردوستانه باشد. زیرمنطقه خلیج [فارس] میتواند به عنوان منطقهای عاری از سلاحهای هستهای (از آنجایی که همه کشورها عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای هستند)، بی طرف در امور داخلی سایر کشورها و غیره اعلام شود. در عین حال، منطقهای عاری از سلاحهای هستهای به عنوان اصلی اساسی و تثبیت کننده برای این زیر منطقه پیشنهاد شده است.
به اعتقاد مامدوف به موازات آن، میتوان برای رسیدگی به مسائل امنیتی در غرب آسیا از جمله جلسات کارگروه ها و دستیابی به توافق متقابل در مورد اصول اساسی عملکرد آینده سازمان تلاش کرد. این پیشنهاد شامل یک ساختار منطقهای فراگیر در زمینه مسائل امنیتی با عنوان کاری “کنفرانس امنیتی در غرب آسیا و شمال آفریقا” به منظور تقویت اعتماد بین کشورها، ارتقای صلح و ثبات در منطقه کلان و ایجاد ابزارهایی برای مقابله موثر با افراط گرایی و تروریسم است. موضوع سلاحهای هستهای در این زمینه مهمتر خواهد بود، اما کشورها میتوانند در مورد ارتقای سایر موضوعات به توافق برسند و به مرور زمان به مشکل سلاحهای هستهای بازگردند.