به قلم: آندری سوشنتسوف؛ مدیر برنامههای باشگاه مباحثه والدای روسیه
بحران اوکراین نقطه اوج فروپاشی نظم بینالمللی پس از جنگ سرد است که توسط غرب ایجاد شد. اهمیت بینالمللی این بحران با این واقعیت مورد تأکید قرار می گیرد که این اوکراین است که به ابزاری در مبارزه با نفوذ فزاینده روسیه و در عین حال به میدان جنگ بین روسیه و غرب تبدیل شده است. این بدون شک بزرگترین بحران منطقه ای در تاریخ معاصر روسیه است. با این وجود، کاملاً تمام منابع سیاست خارجی کشور را جذب نکرده است، لذا سیاست خارجی روسیه در جهات مختلف به توسعه خود ادامه می دهد.
در این زمینه، خاورمیانه یکی از محورهای استراتژیک مسکو است که صرفنظر از آنچه در مناطق دیگر اتفاق می افتد، در دستور کار سیاست خارجی قرار خواهد گرفت. تمایل روسیه به خاورمیانه و کشورهای منطقه همچنان زیاد است: از این طریق، این کشور انتظارات قابل توجهی از همکاری اقتصادی را در شرایط جدید بین المللی به هم پیوند میهد.
با این حال، نمی توان گفت که وضعیت بین المللی در خاورمیانه برای اهداف سیاست خارجی مسکو کاملاً مطلوب است. کشورهای منطقه منتظرند تا دریابند چه کسی در درگیری اوکراین پیروز خواهد شد، زیرا این امر به طور قابل توجهی بر توازن نیروهای سیاسی تأثیر خواهد گذاشت. این امر به ویژه به این بستگی دارد که ایا “لحظه تک قطبی” ادامه خواهد یافت یا جهان چندقطبی در حال بروز است. علاوه بر این، بحران اوکراین به طور مستقیم بر امور خاورمیانه در زمینه سیاست و اقتصاد تأثیر می گذارد.
در حوزه سیاسی، ایالات متحده به طور فعال به همه شرکای خود فشار آورد و آنها را وادار کرد که در مورد بحران موضع روشنی بگیرند و با تامین تسلیحات به اوکراین کمک نظامی کنند. این فشار همیشه اثر ندارد: کشورهای منطقه به دنبال یک راه مستقل در تعیین مسیر خود هستند و اغلب از تفویض اختیار به ایالات متحده برای توسعه موضع خود در قبال بحرانهای بینالمللی خودداری میکنند.
از بین اثرات اقتصادی، اختلال در حمل و نقل، بی ثباتی بازارهای انرژی، اختلال در زنجیره تولید و پیامدهای آن برای امنیت غذایی کشورهای منطقه به طور قابل توجهی احساس میشود. این موضوع مجدداً بر جهانی بودن بحران اوکراین تأکید می کند. اگرچه این بحران در اروپا متمرکز شده است، اما پیامدهای آن بر خاورمیانه تأثیر می گذارد.
این منطقه یکی از مهمترین مراکز تمرکز تلاش های روسیه برای چرخش به شرق است. مسکو این را تقویت استقلال استراتژیک خود و راهی برای حفظ ابتکار سیاست خارجی خود در جهان در حال تغییر می داند. بحران نظم تک قطبی در اروپا، سیاست روسیه را در قبال کشورهای شرق و جنوب در دنیای جدید نشان می دهد – برای مسکو، این مناطق اکنون به گرههای اصلی فعالیت سیاست خارجی تبدیل شده اند. علاوه بر این، روابط اقتصادی روسیه و غرب در حال حاضر عمدتاً با واسطه توسط کشورهای شرق – کشورهای عربی، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی – انجام می شود.
حتی در خارج از چارچوب روابط با غرب، تعمیق روابط روسیه با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، به عنوان یکی از سریعترین مناطق در حال رشد و پویا در جهان، اهمیتی کاملا مستقل پیدا کرده است. برنامهریزی استراتژیک روسیه این واقعیت را در نظر دارد که طی بیست سال آینده، اندونزی، پاکستان، ایران، نیجریه، ویتنام، فیلیپین، مالزی و مصر وزن اقتصادی خود را افزایش خواهند داد و کشورهای غربی را از نظر نرخ رشد به پسزمینه سوق خواهند داد. علاوه بر این، روندهای جاری منطقهای نمیتواند روسیه را نگران کند زیرا از طریق تعداد قابل توجهی از پیوندهای فرهنگی، قومی، اقتصادی و سیاسی با منطقه مرتبط است. روسیه از لحاظ تاریخی یکی از مهمترین بازیگران منطقه بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود.
در سال های اخیر، منطقه شاهد کاهش مشارکت ایالات متحده در امور منطقه و رهایی بزرگترین کشورهایی بوده است که برنامه های توسعه استراتژیک در مقیاس بزرگ و ابتکارات دفاعی بزرگ را اعلام می کنند. این منجر به شکل گیری یک سیستم چند مرکزی در منطقه می شود که در آن هیچ قدرت خارجی نقش مسلط را ایفا نخواهد کرد. این وضعیت برای منطقه جدید است.
ما نباید فراموش کنیم که چند مرکزی خطرات زیادی را به همراه دارد، به ویژه برای منطقه ای مانند خاورمیانه. از یک سو، بدون کنترل خارجی و سلطهگران خارجی، مشکلات و خطوط تقابل جدید منطقهای ظاهر میشود. از سوی دیگر، بدون دخالت آمریکا در امور منطقه، برخی از بحران های دیرینه دیگر از خارج دامن زده نمیشوند و به همین دلیل است که پویایی آنها دیگر برای کشورهای منطقه حیاتی نخواهد بود. بنابراین، تضادهای قدیمی ممکن است کاهش یابد و کشورها به دنبال زمینه جدیدی برای همکاری باشند. برای روسیه، این فرصتی برای تقویت نفوذ خود و گسترش دایره شرکا است.
مترجم: ساره جمشیدی