#اختصاصی
به قلم: صادق پورصادق؛ کارشناس مسائل قفقاز
این روزها تقریبا اغلب رسانهها و افکار عمومی منتظر شروع دور جدیدی از درگیری نظامی در مرزهای شمال غرب ایران بین آذربایجان و ارمنستان هستند. به نظر میرسد رهبران جمهوری آذربایجان سرمست از پیروزی نظامی خود در جنگ ۴۴ روزه دوم قره باغ در سال ۲۰۲۱، میخواهند به بهانه ایجاد کریدور زنگهزور به بخش جنوبی ارمنستان حمله کنند. ادعاهای تاریخی، در کنار ضرورت بازگشایی مسیرهای ارتباطی منطقه، برخورداری از حمایت همه جانبه ترکیه، اسراییل و انگلیس باعث شده است الهام علیاف و دستگاه سیاسی آذربایجان مصمم به اقدام نظامی باشد.
در این میان موضع اصولی ایران مبنی بر عدمتغییر در وضعیت ژئوپلتیک منطقه و تغییر مرزهای تاریخی را طرف آذربایجان، علی رغم مواضع اعلامی ملایم خود، به صورت عملی رد میکند. این امر باعث میشود ما منتظر اقدام بی مهابای آنها در شروع جنگ سوم قره باغ باشیم. تمام شواهد میدانی و جابجایی نیرو و تجهیزات نظامی در طول مرزهای مشترک آدربایجان و نخجوان با ارمنستان هم موید این موضوع است که آذربایجان با تحریک ویژه اسراییل در حمله به ارمنستان و الحاق استانهای جنوبی این کشور به خاک آذربایجان، منتظر ساعت صفر شروع عملیات است.
مسئولان ایرانی البته کماکان و به شدت از مسیرهای دیپلماتیک تلاش میکنند مانع وقوع درگیری جدید در نزدیک مرزهای کشور شوند. در همین حال بخشی از افکار عمومی و نخبگان اجتماعی ایران نگران تحولات آتی و تبعات اقدامات آذربایجان بر امنیت ملی میباشند. در این راستا؛ عدهای از تحلیلگران ایرانی حمله آذربایجان به ارمنستان را در واقع حمله به منافع راهبردی ایران در منطقه قفقاز جنوبی و زمینه سازی جهت ایجاد و تشدید اختلافات داخلی در کشورمان تصور میکنند. آنها بر این عقیدهاند که اسراییل با تحریک آدربایجان به شروع جنگ میخواهد ایران را با بخشی از جامعه خود در تعارض قرار دهد. چون اگر ایران طرف ارمنستان را بگیرد جامعه ترک زبان ایران به این عمل اعتراض خواهند کرد، مخصوصا در زمانی که ارمنستان با امریکا تمرین نظامی ۱۰ روزه برگزار میکند. تصور و یا آرزوی رهبران آذربایجان و ترکیه هم تقریبا همین طور میباشد.
اما باید بگوییم در این رابطه ابهاماتی بزرگی وجود دارد. چون حداقل در طول تاریخ ۵۰۰ ساله اخیر ایران و بویژه از زمان صفویها، بخش بزرگی از رهبران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی ایران از میان جامعه ترک زبان بوده و این توالی نقشآفرینی موثر در تاریخ معاصر باعث میشود ما ادعا کنیم؛ موجودیت ایران امروز به شکل کنونی، مدیون همین جامعه ترک زبان است. به همین خاطر در ضمیر ناخودآگاه اکثریت قریب به اتفاق ترک زبانان ایرانی، آنها نه بخشی از ایران و هویت آن، بلکه خود ایران هستند. بنابراین منافع راهبردی ایران را هم منافع بلند مدت خود میدانند فلذا در این مسئله جاری؛ تعارضی و اختلاف برداشتی میان نظام سیاسی و جامعه ترک زبان ایرانی نمیتواند وجود داشته باشد. موضوع بعدی این است که وضعیت تحمیل شده کنونی در قفقاز جنوبی علیه منافع ایران همانند جریان تعارض ایران و امریکا و یا بحران هستهای، از طرف بخش مهمی از نخبگان و مردم جامعه مورد انتقاد نیست. چون در نتیجه انتخاب نظام سیاسی و یا در اثر سیاستگذاری سوالبرانگیز آن نمیباشد بلکه مردم ایران میدانند وضعیت جاری در منطقه قفقاز جنوبی، به نوعی برنامهریزی طرفهای رقیب و دشمن ایران است. بنابراین افکار عمومی نظام سیاسی را در این مسئله مثل برخی از پروندههای موجود در سیاست خارجی مقصر نمیدانند. بحث دیگر، ماهیت منطقی و اصولی موضع رسمی ایران است. ایران و نظام سیاسی ایران در جنگ قره باغ دوم به صورت عملی از موضع آذربایجان حمایت کرد و هدف آنها در آزاد سازی مناطق اشغال شده کشورشان در قره باغ را تایید نمود. به نوعی که آزادی ۷ شهرستان قره باغ از اشغال طرف ارمنی، آزادی خاک اسلام عنوان گردید. اما در جریان فعلی بوجود آمده، طرف آذربایجانی میخواهد با تکیه بر قدرت نظامی خود و حامیاناش، بر اساس منطق زور، زیادهخواهی ژئوپلتیک و روایت سازیهای تاریخی مرزهای شناخته شده بینالمللی را با انجام تجاوز آشکار مخدوش کرده و منافع منطقهای و ژئوپلتیک ایران را محدود و مخدوش کند. پس در اینجا موضوع حمله برای احقاق حق مسلم نیست، بلکه اقدام به تجاوز غیرقابل قبول از لحاظ موازین و حقوق بینالمللی است. روی این اصل؛ ایران مخالفت جدی خود را اعلامکرده میکند و مانند هر نظام سیاسی و قدرت منطقهای بر حراست از منافع ژئوپلتیک خود تاکید دارد. افکار عمومی ایران و جامعه ایرانی در این فقره نیز، موضع نظام سیاسی را تحسین و تایید میکنند و مخالفتی با آن ندارند.
حتی برخی از نخبگان اجتماعی عنوان میکنند اگر آذربایجان میتواند بر اساس ادعاهای تاریخی؛ خود را محق تجاوز به خاک همسایگان خود بداند، پس ایران هم باید ضمن اعلام رسمی عدم پایبندیاش به عهدنامههای گلستان و ترکمنچای به دلیل حذف عنصر مقابل قرارداد و اتمام محدوده زمانی قید شده در قرارداد، مدعی بازپس گیری سرزمینهای اشغال شده خود در زمان جنگهای ایران و روس باشد. یعنی اگر به تاریخ و ادعای تاریخی برای سیاستگذاری جدید رجوع شود ایران قویترین و مستند ترین ادعا را در میان کشورهای جدید التاسیس منطقه دارد. از نظر شرایط بینالمللی و تحولات جاری در نظام جهانی و گرفتاری روسیه در باتلاق اوکراین نیز، شاید امروز بهترین فرصت برای طرح این موضع برای ایران میباشد.
البته این واقعیتهای مسلم را ممکن است کسانی با طرح یکسری موضوعات نظیر مشکلات اقتصادی موجود در مملکت و تبعات روانی آن بر مردم و بی عدالتیهای ساختاری موجود در جامعه ایران با شبهه روبرو کند و تصورات اسراییل، آذربایجان و ترکیه در ارتباط با آثار غیر مستقیم و تبعی حمله به ارمنستان در ایران را مورد تایید ضمنی قرار دهد. ولی باید به آنها و به همه یادآوری کنیم که، جامعه ترک زبان ایران باهوش و مقتصد هستند و در طول تاریخ نشان دادهاند که ذکاوتمندانه در رویدادهای داخلی و خارجی طوری موضعگیری میکنند که اتحاد و یکپارچگی ایران تقویت شود. شاهد مثال این ادعا فراوان است. مثلا جواب تاریخی ستارخان در قیام مشروطه به فرمانده روس. آنجا که در مقابل درخواست روسها برای آویختن پرچم روس بر سردر منازل انقلابیون جهت در امان ماندن، میگوید من میخواهم تمام شرق و غرب زیر بیرق ایران باشد تو مرا به زیر بیرق روس میخوانی؟!
لذا اگر قرار باشد ترک زبانهای ایران چیزی متفاوت از شرایط کنونی را بخواهند آن چیز؛ دقیقا همانی است که شاه عباس صفوی پیاده کرد. شرق و غرب منطقه را در خدمت ایران بزرگ و پرچم ال الله در آورد. در سیستم صفوی تاجران و صنعت گران ارمنی بخشی از اقتصاد برونگرای ایران و جامعه تجاری_صنعتی کشور را شکل میدادند اما کلیت سیستم سیاسی، مذهبی و نظامی در خدمت راهبردی بنام شکلگیری امپراتوری ایران بزرگ بود. پس اگر از نتایج غائله جدید نگرانی وجود دارد باید برای برای کسانی باشد که نمیدانند در پس جنباندن این رشته تغییر چه خواهد شد.
امید است کسانی که دل به خیالات و اوهام خود سپردهاند در ارزیابی واقعیتهای تاریخی و میزان وطن پرستی جامعه بزرگ ایران، دچار اشتباه برآورد نشوند. چون تبعات سخت این خطای استراتژیک ممکن است موجودیت آنها را تهدید اساسی کند. مردم ایران هر چه قدر هم به رفتار و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران انتقاد داشته باشند در مورد یک موضوع هیچ شک و شبههای ندارند. برای حفظ یکپارچگی سرزمینی کشور ایران در شرایط سیاسی و امنیتی جهان امروز، برای نظام برآمده از انقلاب اسلامی آلترناتیوی وجود ندارد. قاطبه مردم ایران امروز به دنبال اصلاح سیاستهای غلط هستند، نه انقلاب سیاسی جدید. پس اگر کسی روی بی طرفی مردم یا همدستی آنها با نیروی تهدید کننده وحدت و یکپارچگی سرزمینی ایران حساب خیالی بسته است به صورت وحشتناکی در اشتباه مهلک به سرمی برد.