#اختصاصی
به قلم: سرگئی مارکدونوف؛ دانشگاه MGIMO وزارت امور خارجه روسیه
وضعیت امروز در قفقاز جنوبی را میتوان به عنوان یک وضعیت پیش از طوفان توصیف کرد. ارمنستان مرتباً اعلام میکند که آذربایجان در حال اعزام نیرو به سمت مرزها است و آذربایجان نیز ارمنستان را به اقدامات تحریک آمیز متهم میکند. استدلال کلیدی باکو: ایروان از «غیر نظامی کردن» قره باغ کوهستانی خودداری میکند. به نوبه خود، رهبری ارمنستان و جمهوری به رسمیت شناخته نشده ناگورنو-قره باغ (NKR) بسته شدن کریدور لاچین که ایروان و استپانکرت را به هم متصل میکند، را مانع اصلی صلح میدانند. ارمنستان اصرار دارد که این موضوع فقط فشار بر قره باغ سرسخت نیست، بلکه در مورد محاصره یک جمعیت و یک فاجعه انسانی است.
مشکل قره باغ دهها سال است که وجود دارد. تاریخ آن هم تشدید و هم تنش را به خود دیده است، وضعیت موجود حداقل سه بار تغییر کرده است. اما از آنجایی که طرفین درگیری با تکیه بر زور به عنوان ابزار بهینه حل مسئله، تمایلی به سازش نشان ندادند، بازیگران خارجی هر از گاهی در این موضوع دخالت میکردند. و گاهی اوقات آنها حتی درگیری را “منجمد کردند” ، اگرچه به سمت حل آن حرکت نکردند. اما امروزه «جامعه جهانی» که به وسیله روسیه، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه و ایران نمایندگی میشود، یک فرمول کلی برای اطفای حریق ژئوپلیتیک در ماوراء قفقاز ندارد. و این فقط وضعیت دشوار موجود را تشدید میکند.
اکنون مسئله قره باغ مجموعه ای از معماها است. علاوه بر این، به گونهای است که بدون پرداختن به یکی از آنها، نمیتوان با دیگری مقابله کرد، در غیر این صورت حل و فصل بارها و بارها به تعویق میافتد و تنشها جای خود را به تشدید تنشهای جدید با ریسکهای بالاتر خواهد داد.
ارمنستان – آذربایجان: دنیایی در حال لغزش
مهم نیست که سال ۲۰۲۳ چگونه به پایان میرسد، همچنان نقطه عطف مهمی در تاریخ مناقشه ارمنستان و آذربایجان باقی خواهد ماند، زیرا در این سال، نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان به طور علنی حاکمیت آذربایجان بر قره باغ کوهستانی را به رسمیت شناخت. رئیس دولت ارمنستان قبلاً به صراحت اعلام کرده بود که آماده امضای صلح با کشور همسایه بر اساس به رسمیت شناختن متقابل تمامیت ارضی است. اما هیچ یک از رهبران ارمنستان در کل تاریخ پس از شوروی به اندازه ماه مه ۲۰۲۳ در مورد مالکیت اراضی قره باغ صحبت نکردند. بله، از طرف لوون تر-پتروسیان، رئیس جمهور اول، درخواستهایی برای سازش وجود داشت. اما این به قیمت استعفا و فعالیت سیاسی او تمام شد. در زمان روبرت کوچاریان و سرژ سرکیسیان به دنبال فرمولهای مختلف قابل قبول متقابل بودند و رهبری ارمنستان از جمله اعطای امتیازات ناخوشایند را مورد بحث قرار داد، اما هیچکدام علنی نشدند.
به نظر میرسد که پاشینیان به این امر اعتراف کرده است. ارمنستان متحمل شکست سنگین نظامی شد و با از دست دادن به اصطلاح “کمربند امنیتی” کنار آمد و از “کاهش نوار مطالبات” در مورد وضعیت قره باغ کوهستانی حمایت کرد. در عین حال، ایروان قدرت انتقام نظامی-سیاسی را ندارد، چیزی که حتی منتقدان سرسخت «سیاست کاپیتولاتوری» پاشینیان بارها به آن اعتراف کردهاند. و جامعه بین المللی در بهترین حالت نگران حقوق بشردوستانه و تضمینهای امنیتی ارامنه قره باغ است، اما آمادگی مبارزه برای موقعیت ویژه جمهوری به رسمیت شناخته نشده را ندارد.
چرا باکو نباید این پاس را قبول کند و بازی را مثبت به پایان برساند؟ همه چیز به نکات ظریف سیاسی مربوط میشود. پاشینیان با به رسمیت شناختن وضعیت قره باغ به عنوان بخشی از آذربایجان، سعی کرد با ارائه ایده تضمینهای بینالمللی برای جمعیت ارمنی منطقه مورد مناقشه، به این موضوع دست یابد. در واقع، این امر مستلزم موقعیت ویژه برای قره باغ کوهستانی است، در حالی که باکو میخواهد کنترل بی قید و شرط بر این سرزمین را به دست آورد.
طوفان جدیدی در قفقاز ممکن است به دلیل این واقعیت رخ دهد که جنگ سه سال پیش نتیجه مسلماً آشکاری برای همه طرفها به همراه نداشت. جمهوری قرهباغ، البته به شکلی کاهش یافته، جان سالم به در برده است، و حتی امروز، زمانی که جمهوری به رسمیت شناخته نشده اساساً در محاصره است، برخی از روسای جمهور (آرییکهاروتونیان) در آنجا استعفا میدهند، در حالی که برخی دیگر (سامول شهرامانیان) به عنوان معاونان عالیترین نهاد قانونگذاری جمهوری انتخاب میشوند. سیاستمداران در مورد چشم انداز موجودیت قره باغ بحث میکنند و برخی از شاهینها، مانند ساموئل بابایان (فرمانده ارتش و وزیر دفاع جمهوری در دهه ۱۹۹۰) مذاکرات معناداری را با باکو پیشنهاد میکنند. اما مقامات آذربایجان این را نمیخواهند. آنها چندان علاقهای به وضعیت سیاسی داخلی در جمهوری به رسمیت شناخته نشده ندارند. همانطور که توماس دی وال، کارشناس بریتانیایی قفقاز به درستی خاطرنشان میکند، «باکو هشدار میدهد: ارامنه قره باغ باید با ادغام کامل در نظام دولتی آذربایجان کنار بیایند. هیچ صحبتی از خودمختاری ارضی برای آنها وجود ندارد.» تنها راه [برای ارامنه قره باغ] گفتگو و بحث درباره آینده آنها به عنوان بخشی از آذربایجان است. به سادگی هیچ راه دیگری وجود ندارد، زیرا هر چیز دیگری نامشروع است. جیحون بایراموف، رئیس وزارت خارجه آذربایجان میگوید: این خط قرمز ماست.
از این رو اولتیماتومها و الزام برای هماهنگ سازی باز کردن کریدور لاچین با مسیر آغدام-استپاناکرت، یعنی باز شدن قره باغ با افزایش ادغام منطقه مورد مناقشه در آذربایجان مرتبط است.
اما چنین خواستههای سختگیرانهای تنها به دلیل ضعف ارمنستان و تمایل آذربایجان برای دستیابی به جبران روانی تحقیرها و شکستهای گذشته نیست. باکو میداند که اکنون روسیه، غرب و ایران، و نه ترکیه، به روابط خوب با آن نیاز دارند. قدرتها به دلایل مختلف نمیخواهند با مقامات آذربایجان درگیر شوند. در عین حال، الهام علی اف به دنبال تبدیل شدن به میخائیل ساکاشویلی جدید نیست – او قرار نیست با مسکو، واشنگتن یا بروکسل درگیر شود. رئیسجمهور آذربایجان با احتیاط اما پیوسته «خط قرمزها» را عقب میاندازد و ابتکارات دیپلماتیک را با فشار قاطع ترکیب میکند. و تا اینجای کار این تاکتیک به نتیجه مطلوب رسیده است. وضعیت قره باغ دیگر روی میز مذاکره نیست، آنها همه پرسی این موضوع را فراموش کردهاند، اما موضوع تمامیت ارضی… ارمنستان به تدریج وارد گردش شد. اینجا و آنجا در مورد زنگزور، «آذربایجان غربی» بحث میکنند. باید توجه داشته باشیم که در این مسیر مشکلات حل نشده کمتر از مسیر قره باغ وجود ندارد.
زمینه بینالمللی: چالشهای جدید
توماس دی وال میگوید: «پارادوکس وضعیت این است که تنش در اطراف قره باغ علی رغم تماسهای دیپلماتیک فعال بین رهبران ارمنستان و آذربایجان در حال افزایش است. به این اضافه کنیم که نیکول پاشینیان، الهام علیاف، وزیران، مشاوران و دیپلماتهای ارمنستان و آذربایجان بهشدت با همکارانی از روسیه، فرانسه، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در تماس هستند. با این حال، اگر از نزدیک به وضعیت نگاه کنید، ماهیت متناقض آن به راحتی قابل توضیح است.
تز «وضعیت موجود جدیدی در قفقاز پس از سال ۲۰۲۰ ایجاد شده است» مدتهاست که به یک واقعیت بدل شده است. اما یک نکته ظریف وجود دارد: این وضعیت موجود به دو دوره تقسیم میشود. روابط روسیه و غرب قبل از شروع عملیات نظامی در اوکراین یک وحدت دیالکتیکی متضاد – تقابل و همکاری- بود. فرمتهای “نرماندی۴”، ترانسنیستری “۵+۲″، سه نفر از روسای مشترک گروه مینسک در مورد قره باغ شهادت دادند: ما منافع مشترکی نداریم، اما تمایلی برای محافظت از خطرات وجود دارد. در این زمینه، مسیر قره باغ بسیار برجسته بود. در سال ۲۰۲۰، غرب، به نمایندگی از ایالات متحده و فرانسه، آماده بود تا نوعی رهبری را در اینجا برای روسیه به رسمیت بشناسد – هم برای اینکه خود را زیر بار تعهدات غیر ضروری نیندازد و هم برای اینکه به مسکو اجازه دهد “در میدان” اشتباه کند. و برای اینکه روابط خود با ترکیه را پیچیده کند و اجازه ندهد آنکارای لجباز در منطقه قفقاز جای پای خود را بیش از حد پیدا کند. اما سال ۲۰۲۲ وضعیت را نه فقط در اوکراین و اطراف آن، به شدت تغییر داده است. غرب دیگر روسیه را به عنوان یک شریک (حتی رقیب) در ماوراء قفقاز نمیبیند. اکنون غرب در تلاش است تا اقدامات کرملین را به عنوان یک صلح طلب و به عنوان متحد ارمنستان و شریک آذربایجان بی اعتبار کند. این کار با این واقعیت تسهیل میشود که مسکو، با تمرکز تلاشهای خود بر اوکراین، تنها به قفقاز نگاه ثانوی دارد. شرایط برای کسانی که امیدوار بودند روسیه وضعیت درازمدت موجود در منطقه را تضمین کند، مناسب بود که به عنوان یک شریک ضروری به آن شک کنند.
دیپلماتهای آمریکایی و فرانسوی با کمال میل از مشکلات به وجود آمده در تعاملات مسکو و ایروان استفاده میکنند. عدم تقارن در درک وضعیت روسیه و ارمنستان دوباره در جریان است. مسکو از چه میترسد؟ روسیه به وضعیت ارمنستان نه به تنهایی، بلکه در چارچوب رویارویی جهانی با غرب مینگرد. به عبارت دیگر، برای آن، اول از همه مهم است که ارمنستان راه گرجستان را دنبال نکند و به اردوگاه متخاصم سرکشی نکند. اگر این اتفاق بیفتد، ماوراء قفقاز به فضایی همگن تبدیل میشود که ایالات متحده و متحدانش آن را کاملاً برای خودشان قالببندی میکنند. از این رو، واکنش احساسی به تمرینات نظامی مشترک آمریکا و ارمنستان رخ داد.
ایروان از چه میترسد؟ اگرچه سیاستمداران و جامعه ارمنی در کل دیگر قره باغ را عنصر اصلی هویت دولتی نمیدانند، اما از دست دادن آن هنوز هم نه تنها به عنوان شواهد آشکار شکست، بلکه به عنوان نقطه شروع مسیر منتهی به کوچک شدن قلمرو خود ارمنستان، ترسناک است. ارمنستان نیروهای خود را برای مقابله با این موضوع ندارد و آنها از روسیه بیش از آنچه که امروز میتواند «اینجا و اکنون» بدهد، انتظار دارند. نخبگان و بخشی از جامعه ارمنستان که به خواسته خود نمیرسند، خشمگین هستند، عجولانه و بدون هیچ سیستمی سعی در یافتن جایگزینی برای روسیه دارند و عجولانه نوعی “کنسرسیوم امنیتی” ایجاد میکنند، به ایالات متحده و سپس فرانسه سپس به ایران و هند روی میآورند. با در نظر گرفتن موارد فوق، تمرینات مشترک با آمریکاییها آنقدر برای مسکو چالشی نیست و بیشتر تلاشی برای مهلت گرفتن است.
بنابراین نکته در اینجا مربوط به ویژگیهای زندگی نامه یا شخصیت نیکول پاشینیان نیست. حتی در زمان رهبران قبلی، ارمنستان با ناتو و اتحادیه اروپا همکاری میکرد. ارتش این کشور در گروههایی در کوزوو و افغانستان خدمت میکرد. با این حال، “مکمل گرایی” که قبلاً اعلام شده بود (شعار رسمی دیپلماسی ارمنستان، که در دوره ریاست جمهوری رابرت کوچاریان مطرح شد) چندان مخالف “انحصار” روسیه در امنیت ارمنستان نبود. گفتگو برای پاشینیان و حلقه او با شرکای غربی آسان تر از رهبران قبلی ارمنستان است. عامل نسل هم نقش دارد! در اقدامات مقامات کنونی ارمنستان هم مظاهر ساده لوحی و هم انتظارات متورم را میبینیم. ارزش این همه خوشحالی در مورد تعبیر «نسل کشی مردم آرتساخ» که توسط این یا آن نماینده کنگره آمریکا به کار میرود، چیست؟ با این حال، نمیتوان نادیده گرفت که جامعه ارمنی واقعاً از روسیه ناامید شده است. بدون این و همچنین ناامیدی ناشی از شکست نظامی، هیچ سیاستمداری، حتی یک «غربگرا» نمیتوانست موضع مخالفت شدیدی با مسکو بگیرد. همچنین باید توجه داشته باشیم که عامل قره باغ دیگر به خودی خود موضوع اجماع در جامعه ارمنستان نیست. بسیاری از مردم از “میاتسوما” (اتحاد مجدد) خسته شدهاند و ترجیح میدهند متوجه خطرات “قره باغ” شدن ارمنستان نشوند.
در این شرایط، غلبه بر بحران ارتباطی در روابط با ایروان برای مسکو بسیار مهم است که بدون شک پاریس و واشنگتن سعی خواهند کرد از آن بهره ببرند. چرا این وظیفه در درجه اول برای روسیه مهم است؟ اگر سیاستمداران ارمنی و حتی بخش قابل توجهی از جامعه آماده کنار آمدن با نقش یک شریک منطقهای کوچک غرب و سرزنش متحدی هستند که به اعتماد آنها عمل نکرده است، پذیرش این امر برای روسیه به معنای محدود کردن حضور نه تنها در ارمنستان، بلکه به طور کلی در قفقاز خواهد بود. به احتمال زیاد، چنین سناریویی برای ایالات متحده، فرانسه و کل اتحادیه اروپا مناسب خواهد بود. بنابراین، ما نمیتوانیم بدون گفتگوی معنادار با ایروان ماهیت توهمی پیشنهادهای ایالات متحده و فرانسه (که قصد ندارند به ارمنستان چیزی بیش از آنچه امروز مسکو میدهد به ارمنستان بدهند) و اهمیت حفظ مواضع روسیه در ماوراء قفقاز را نشان دهیم. مهم نیست که روابط بین نمایندگان عالی روسیه و ارمنستان چقدر پیچیده باشد و هر چقدر هم جهتگیریهای نسلی و ارزشی آنها متفاوت باشد. شما باید “خصومت شخصی” را به خاطر چیزهای مهم تر فراموش کنید.
در غیر این صورت، یک “طوفان جدید در قفقاز” میتواند نه تنها برای کشورهای منطقه، بلکه برای کل روسیه نیز مخرب باشد و پس از آن مجبور به ساختن و بازسازی بسیاری از نو خواهد شد. بسیاری مایلند نتایج جنگ دوم قره باغ را قابل درکتر و روشنتر کنند. بسیار مهم است که زمان را در این مبارزه برای اصلاح تلف نکنید.