تاریخ : شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴ 16 جماد ثاني 1447 Saturday, 6 December , 2025

دورنمای شکل‌گیری آسیای مرکزی بزرگ با ادغام آذربایجان

  • ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۳
دورنمای شکل‌گیری آسیای مرکزی بزرگ با ادغام آذربایجان
ادغام جمهوری آذربایجان در آسیای مرکزی فرایندی است که علی‌رغم وجود محرکه‌ها و انگیزه‌های گوناگون، با چالش‌ها و برداشت‌های متعددی روبروست. این فرصت‌ها و چالش‌ها متأثر از روندهای درون‌منطقه‌ای، میان‌منطقه‌ای و بین‌المللی بوده و در چند سطح قابل بررسی است.
نوشته: امید رحیمی، پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق

جمهوری آذربایجان در خلال هفتمین نشست مشورتی سران کشورهای آسیای مرکزی به طور رسمی به این سازوکار سیاسی پیوست. این در حالی است که آذربایجان در دو سال گذشته به‌عنوان مهمان افتخاری در نشست مشورتی سران کشورهای آسیای مرکزی حاضر بوده است. پیش‌تر توکایف، رئیس‌جمهور قزاقستان پیشنهاد کرده بود تا آذربایجان در چارچوب ۵+۱ (آمریکا و آسیای مرکزی) نیز اضافه شود. این ادغام سیاسی در شرایطی صورت گرفت که آسیای مرکزی در آستانۀ تغییرات عمیقی است.

پس از برگزاری دوازدهمین نشست سران سازمان کشورهای ترک در «قبله» جمهوری آذربایجان در روزهای ششم و هفتم اکتبر، شاهد برگزاری دومین نشست سران روسیه و آسیای مرکزی در شهر دوشنبه در روزهای هشتم و نهم اکتبر بودیم. متعاقب آن نیز نشست سران ۱+۵ (آمریکا و آسیای مرکزی) در روز ششم نوامبر به میزبانی کاخ سفید برگزار شد و در نهایت شاهد برگزاری نشست مشورتی سران این کشورها در ۱۶ نوامبر در تاشکند بودیم که به نظر می‌رسد نوعی جمع‌بندی از سازوکارهای سیاسی بزرگ‌تر در داخل منطقه محسوب می‌شود. از این‌رو ادغام آذربایجان در این سازوکار سیاسی می‌تواند در یک چشم‌انداز بزرگ‌تر نظیر شکل‌گیری «آسیای مرکزی بزرگ» ارزیابی شود.

انگیزه‌های اصلی و چالش‌ها

ادغام جمهوری آذربایجان در آسیای مرکزی فرایندی است که علی‌رغم وجود محرکه‌ها و انگیزه‌های گوناگون، با چالش‌ها و برداشت‌های متعددی روبروست. این فرصت‌ها و چالش‌ها متأثر از روندهای درون‌منطقه‌ای، میان‌منطقه‌ای و بین‌المللی بوده و در چند سطح قابل بررسی است.

به‌طور کلی این روندها را می‌توان مبتنی بر سطوح کارکردی در سه بخش تقسیم‌بندی کرد.

رویکردهای سیاسی: سازوکار نشست مشورتی کشورهای آسیای مرکزی کاملاً سیاسی است و مادامی که به سطح نهادی نرسیده است، نمی‌تواند کارکردهای جانبی بیشتری داشته باشد. اگرچه با تأسیس دبیرخانه، برخی اقدام‌های اولیه برای ارتقاء این سازوکار انجام گرفته است، اما همچنان گفت‌و‌گوهای سیاسی «بدون پدرخوانده‌ها» یک کارکرد مهم برای آن محسوب می‌شود. در این زمینه برداشت‌های مختلفی در آسیای مرکزی و البته باکو وجود دارد. ادبیات کلی کشورهای آسیای مرکزی و آذربایجان براساس یک رویکرد کارکردگرایانه تکامل ‌یافته که مبتنی بر تجربۀ جامعۀ زغال سنگ و فولاد اروپا شکل گرفته است. با این حال واقعیت‌ها در عمق این هم‌گرایی اهداف دیگری را نشان می‌دهند. این موضوع اگرچه ممکن است به‌واسطۀ اعلامیۀ خجند و یا طرح‌های مشترکی همچون سد و نیروگاه «قنبرآتا» در آسیای مرکزی قابل توجیه باشد، اما در خصوص آذربایجان زمینۀ کمتری خواهد داشت. این نخستین چالش و وجه تمایز در فرایند ادغام باکو در آسیای مرکزی خواهد بود.

در عین حال رویکرد توسعه‌ای آسیای مرکزی در مقایسه با آذربایجان عمل‌گرایانه‌تر است. از یک سو محدودیت‌های ژئواکونومیکی منطقه، با تحریم روسیه و امنیتی‌سازی ایران تشدید شده است. از طرف دیگر روسیه درگیر جنگ است، چین در حال تدارک راهبرد تدافعی در مقابل آمریکاست و غرب اگرچه زمینه‌های هم‌گرایی نشان می‌دهد، اما در عمل گام خاصی بر نداشته است و تضمینی در خصوص ثبات این منطقه ارائه نمی‌دهد. درمقابل نگاه جمهوری آذربایجان عموماً متمرکز بر جایگاه خود است.

خود را در قامت یک قدرت منطقه‌ای می‌بیند. ادبیات باکو مدل‌سازی از خود به‌عنوان ترکیه‌ای کوچک، تبدیل شدن به یک اهرم قدرتمند برای ناتو و توسعۀ عرصه‌های نفوذ به‌واسطۀ دلارهای نفتی است. در کنار این موضوع جاه‌طلبی‌های درون‌منطقه‌ای نیز یک چالش مهم محسوب می‌شود. در شرایطی که بعد از ۲۰۱۷ نوعی رقابت پنهان برای رهبری منطقه‌ای بین ازبکستان و قزاقستان شکل گرفته است، آذربایجان با جاه‌طلبی‌های بسیار بزرگ‌تر می‌تواند تنش‌های بیشتری را به ارمغان بیاورد. به‌نظر می‌رسد نگاه تاشکند و آستانه در بازۀ کنونی، مهار این جاه‌طلبی‌ها از سوی باکو است، اما باتوجه به مدل رفتاری آذربایجان، این قابلیت مهار و کنترل در میان‌مدت احتمالاً کاهش خواهد یافت. این موضوع رویکردهای دو طرف را مستقیماً در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد.

در کنار این موارد، اضافه شدن جمهوری آذربایجان به سازوکار مشورتی آسیای مرکزی، به‌معنای استقلال بیشتر این منطقه از مسکو و در واقع، واگرایی تدریجی و کنترل‌شده از روسیه ادراک می‌شود. در میان کشورهای شوروی سابق، آذربایجان تنها کشوری است که توانسته است در یک چارچوب کنترل شده سطح بالایی از واگرایی را با روسیه به اجرا در آورده و در عین حال همچنان از مزیت‌های راهبردی مسکو بهره ببرد.

این درحالی است که پیش‌تر گرجستان و اوکراین و حتی در بازه‌هایی قرقیزستان و ازبکستان در فرایند واگرایی از مسکو متحمل هزینه‌های سنگینی شده بودند. از این‌رو آذربایجان یک گزینۀ مطلوب در حوزۀ ارتقاء استقلال سیاسی محسوب می‌شود.با این حال برخی کشورهای منطقه همچون قزاقستان و البته خود آذربایجان این روند را ناکافی می‌پندارند. توکایف در دیدار با ترامپ رسماً درخواست اضافه شدن آذربایجان را به دلیل «دیدگاه راهبردی و ارادۀ سیاسی رئیس‌جمهور علی‌اف» عنوان کرده بود. در این زمینه چشم‌اندازهایی برای تبدیل سازوکار ۵+۱ به ۱+۶ وجود دارد.

توسعۀ رویکرد ژئوپلیتیکی توران‌گرایی

یکی از موضوع‌های کلیدی مورد توجه آذربایجان، توسعۀ ایدۀ توران‌گرایی است. در طول سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای توسعۀ همکاری‌های نظامی و دفاعی ترکیه و تقویت زیرساخت‌های ژئوپلیتیکی تورانی صورت گرفته که با حساسیت‌های روسیه مواجه شده است. در این شرایط به‌نظر می‌رسد آذربایجان به موتور محرک این روند تبدیل می‌شود. در بازۀ بعد از سال ۲۰۲۰ ترکیه و غرب برای مدل‌سازی از آذربایجان به‌عنوان یک برندۀ نبرد و تنها برندۀ تنش‌های نظامی در شوروی سابق و در مقابل ارادۀ مسکو، تلاش زیادی کرده‌اند.

این درحالی است که اساساً در عمل، بدون چراغ سبز کرملین و عدم وجود پویایی‌های پرتنش بین مسکو و ایروان، باکو ولو با وجود برتری نظامی و فنی، قابلیت خاصی در جنگ قره‌باغ نداشت. از این‌رو مدل آذربایجان به‌عنوان یک نقطۀ شروع ادغام نظامی-دفاعی نیز در نظر گرفته می‌شود که از درون ماهیتی غیرروسی دارد که می‌تواند به تدریج ضدروسی شود.‌

در نتیجۀ این روند در سال‌های اخیر تعاملات دفاعی و نظامی آذربایجان با آسیای مرکزی تشدید شده است. در این زمینه رزمایش «وحدت ۲۰۲۵» در سمرقند با حضور نیروهای نظامی این کشورها برگزار شد. تابستان اخیر نیز یک رزمایش مشترک دریایی در دریای خزر برگزار شد که شامل شلیک به اهداف دریایی و هوایی و مین‌های شناور بود. در سال ۲۰۲۴ آذربایجان دو رزمایش با نام‌های «بیرلستیک ۲۰۲۴» و «آلتین کیران ۲۰۲۴» با حضور کشورهای آسیای مرکزی برگزار کرد.

این روندها تقویت‌کنندۀ یک رویکرد ژئوپلیتیکی توران‌گرایی به‌واسطۀ گفتمان قدرت است. با این حال تاجیکستان یک مانع دیگر در این زمینه محسوب می‌شود. حضور تاجیکستان در این فرایند می‌تواند تضمینی برای عدم تقابل و مانع‌آفرینی در این فرایند توسط محور ژئوپلیتیکی «ایران‌گرایی» باشد. در این زمینه به نظر می‌رسد دوشنبه با دریافت برخی امتیازها در مراحل ابتدایی قانع شده است. آذربایجان اخیراً وعدۀ سرمایه‌گذاری در شرکت تالکو (تاجیکستان) را برای نوسازی و به‌روزرسانی زیرساخت‌های تولید و رسیدن آن به ظرفیت کامل داده بود. در ادامه این امکان وجود دارد که برای پیشگیری از واگرایی در مقابل این ایدۀ ژئوپلیتیکی، امتیازهای بیشتری به تاجیکستان ارائه شود. در عین حال باید توجه داشت که گرایش ژئوپلیتیکی تاجیکستان به جای غرب به سمت جنوب است و اساساً نمی‌تواند به‌طور جدی در مرزهای غربی محل تعارض و تنش باشد و این یک مزیت مهم برای رویکرد توران‌گرایی است.

بازیگری نیابتی

در کنار این روندها، آذربایجان قابلیت‌های بازیگری نیابتی را از خود نشان داده است. اولین و مهم‌ترین سطح از این بازیگری برای ترکیه انجام می‌گیرد. همان‌طور که قبل‌تر توضیح داده شد، ترکیه در مواجهه با حساسیت‌های روسیه و عدم برخورداری از منابع کافی برای رقابت، سیاست‌های حساسیت‌برانگیز خود را با محوریت آذربایجان پیش می‌برد.

با این حال برخی فرضیات رقیب نیز مبتنی بر ایدۀ «رقابت باکو و آنکارا» و یا «واگرایی باکو از آنکارا» وجود دارد. در این برداشت‌ها، عضویت مستقل آذربایجان در سازوکار مشورتی آسیای مرکزی دلیلی بر درک واقع‌گرایانۀ باکو از شرایط کشورهای منطقه بوده و می‌تواند برخلاف ترکیه موفقیت نسبی بیشتری داشته باشد. از این منظر این مشارکت می‌تواند دستور کار آینده را در سازمان کشورهای ترک برای ترکیه تعریف کند که به‌معنای سطحی از کاهش نقش آنکارا و بازیگری پررنگ‌تر آسیای مرکزی و آذربایجان باشد.

دومین امکان، بازیگری نیابتی آذربایجان برای اروپا است. به‌نظر می‌رسد یکی از محرکه‌های اصلی شکل‌گیری این سازوکار ادغام، نشست اخیر اتحادیۀ اروپا و آسیای مرکزی در ماه آوریل در سمرقند باشد. در حالی که به‌طور کلی به‌نظر می‌رسد آسیای مرکزی و آذربایجان برای بالفعل‌سازی منابع بالقوۀ ۱۰ میلیارد یورویی اروپا در کریدورهای اوراسیایی هم‌گرا شده‌اند، در واقعیت به نظر می‌رسد آذربایجان عملاً به بازیگری تحریک‌کننده و نیابتی بر حوزۀ ژئواکونومی برای اوراسیا تبدیل شده است که در ازای دریافت سرمایه‌گذاری اروپا، آسیای مرکزی را به‌لحاظ ژئواکونومیکی به مسیر غربی هدایت می‌کند. این امر در صورت تحقق می‌تواند زمینه‌هایی برای واگرایی به وجود بیاورد. در عین حال این نقش‌آفرینی آذربایجان بخشی از بازیگری چندسطحی باکو را در رقابت اروپا و آمریکا نیز شامل می‌شود. به‌نظر می‌رسد آذربایجان به‌طور مشابه چنین نقشی را برای آمریکا نیز ایفا کند.

سومین حوزۀ بازیگری نیابتی آذربایجان نیز تسهیلگری برای رژیم صهیونیستی است، کما اینکه اخیراً در موضوع پیمان ابراهیم نیز این نقش به‌وضوح مشهود بود. آذربایجان و شخص علی‌اف به‌طور رسمی لابی‌گری با آسیای مرکزی را برای عضویت در پیمان ابراهیم بر عهده داشت که با موفقیت اولیه همراه شد. آذربایجان همچنین در حوزۀ عملیاتی نظیر صنایع دفاعی و نظامی، عرصه‌های زیرساختی و برخی زمینه‌های اطلاعاتی نیز قابلیت‌های نیابتی زیادی را برای رژیم صهیونیستی در آسیای مرکزی ارائه می‌دهد.

روند ادغام آذربایجان در آسیای مرکزی

مشارکت در شکل‌گیری آسیای مرکزی بزرگ

به نظر می‌رسد در کنار چالش‌های موجود و با در نظر گرفتن محرکه‌های شکل گرفته، دورنمای این ادغام سیاسی به سمت ایدۀ «آسیای مرکزی بزرگ» در حرکت است که پیش از این توسط تئوریسین‌های آمریکایی نظر «فردریک استار» توسعه یافته بود. بنیان این ایدۀ ژئوپلیتیکی ابتدا گفتمان‌های سیاسی، سپس تکامل پیوندهای ژئواکونومیکی و درنهایت ارتقاء به یک ایدۀ ژئوپلیتیکی است. میرضیایف در نشست مشترک اخیر تصریح کرد که «ما یک پل قوی بین آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی خواهیم ساخت» و اضافه کرد که «این پل فقط مربوط به جغرافیا نیست، بلکه مربوط به هم‌گرایی منافع اقتصادی، راهبردی و یک هویت تاریخی مشترک است». آذربایجان به‌طور مشخص نقش این پل را ایفا می‌کند.

آذربایجان همچنین سازوکار سیاسی سه‌جانبه با ازبکستان و افغانستان را نیز پایه‌گذاری کرده است که می‌تواند در سطحی بزرگ‌تر ایدۀ آسیای مرکزی بزرگ شامل افغانستان را نیز توسعه دهد. این رویکرد در مجموع در قالب یک طرح بزرگِ «ادغام» قابلیت تحلیل و ارزیابی خواهد داشت. در هفتمین نشست مشورتی آسیای مرکزی با عضویت آذربایجان به‌نظر می‌رسد فاز گفت‌و‌گوهای سیاسی به سطح عملیاتی رسیده و گذار به حوزۀ ژئواکونومی در دستور کار قرار گرفته است.

در این زمینه توسعۀ ارتباطات ترانزیتی مبتنی بر ظرفیت‌های کریدور میانی به‌طور جدی در دستور کار قرار گرفته است. توافق‌های مهمی تاکنون به دست آمده است که می‌تواند آذربایجان را به یک هاب/قطب لجستیکی مهم برای آسیای مرکزی تبدیل کند. در کنار این موضوع زمینه‌های عمل‌گرایانه‌ای برای توسعۀ خط لولۀ ترانس‌خزر به دست خواهد آمد. نقطۀ شروع این اقدام می‌تواند استخراج مشترک از میدان دوستلیق (میدان گازی مشترک آذربایجان و ترکمنستان) توسط باکو باشد و سپس اتصال زیرساخت‌های انتقال انرژی از ترکمنستان تا دوستلیق (برای تزریق بیشتر گاز).

در همین حال برخی طرح‌های بلندپروازانه برای انتقال انرژی نیز در جریان است که به‌عنوان نمونه می‌توان به کریدور سبز اشاره کرد که طی آن برق تولید شده از آسیای مرکزی به آذربایجان و سپس از طریق خط انتقال زیربستر در دریای سیاه به رومانی و مجارستان منتقل می‌شود. تنها در دریای سیاه این طرح مستلزم ۱۱۹۵ کیلومتر کابل ولتاژ بالای زیردریایی است که بتواند ۱۰۰۰ مگاوات برق را منتقل کند. آذربایجان همچنین یک طرح را با عنوان «جادۀ ابریشم دیجیتال/رقومی» تعریف کرده است که با حمایت اروپا زیرساخت‌های لجستیک را بین آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی تقویت می‌کند. با این حال در انتقال نفت نیز به نظر می‌رسد قزاقستان علی‌رغم وجود چالش‌ها، آذربایجان را همچنان یک مسیر جدی صادراتی جایگزین روسیه می‌بیند.

درحالی که دو کشور توافق کرده‌اند صادرات نفت را از خط لولۀ باکو-تفلیس-جیحان از ۱٫۲ میلیون تن به ۳٫۹ میلیون تن در سال ۲۰۳۰ برسانند، همچنان به دلیل مسائل فنی چشم‌اندازی پیش ‌روی آن وجود ندارد. شرکت ملی نفت آذربایجان «سوکار» به دلیل سطح بالای گوگرد در نفت قزاقستان صادرات از این خط لوله را به ۲٫۲ میلیون تن در سال محدود کرده است.

جمع‌بندی: پیامدها برای ایران

شکل‌گیری آسیای مرکزی بزرگ در مجموع یک روند اجتناب‌ناپذیر است. آسیای مرکزی با محدودیت‌های ژئواکونومیکی شدیدی مواجه است و در کنار تنش‌های سیاسی ناشی از قطبی‌سازی روندهای جهانی، به‌طور جدی به متنوع‌سازی دسترسی‌های ژئواکونومیکی و ادغام با محیط پیرامونی نیازمند است. با این حال، برای ایران زمانی چالش در این فرایندِ ادغام به‌وجود می‌آید که دو روند به وقوع بپیوندد:

نخست، این بسط ژئواکونومیکی به‌طور نامتوازن در محیط پیرامونی آسیای مرکزی شکل بگیرد؛ به معنای آنکه در یک جهت، ادغام سریع و هدایت شده صورت بگیرد و در مسیری دیگر، این ادغام با موانع و چالش‌های متعدد انجام شود. یعنی انبساط ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی به‌عنوان مثال در جهت قفقاز زیاد و در جهت ایران با موانع متعدد از سوی کشورهای منطقه انجام صورت گیرد.

و دوم، این بسط ژئواکونومیکی به شماری از ایده‌های سیاسی و امنیتی پیوست شده و ماهیت ژئوپلیتیکی بر اساس منافعی فراتر از کشورهای آسیای مرکزی بیابد. این وضعیت می‌تواند چشم‌اندازهای راهبردی ایران در قبال آسیای مرکزی و حتی قفقاز جنوبی و افغانستان را تحت‌الشعاع قرار دهد. بنابراین لازم است ایران ضمن تقویت روندهای موازی ادغام میان‌منطقه‌ای آسیای مرکزی که با عمل‌گرایی مضاعفی در این منطقه پیگیری می‌شود، پیشگیری از تقویت ابعاد ژئوپلیتیکی این فرایندهای ادغام را تحت نظر داشته باشد.

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=13536
  • نویسنده : امید رحیمی؛ پژوهشگر موسسه مطالعات شرق
  • منبع : موسسه مطالعات راهبردی شرق
  • 28 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.