از زنگزور تا آناتولی؛ بازتعریف موازنه قدرت انرژی در قفقاز و گزینه های راهبردی ایران
سرنوشت روسیه و اروپا به کلی از یکدیگر جداست
بیانیه نتانیاهو درباره نسلکشی ارامنه و پیامدهای آن برای شامات و قفقاز جنوبی
ایران شناسان روس
ریشهیابی مواضع آسیای مرکزی نسبت به تجاوزات رژیم صهیونیستی
مجمع بینالمللی شهری بریکس ۲۰۲۵: پلتفرمی راهبردی برای همگراییهای نوین و توسعه پایدار ایران
مواضع متفاوت و بعضاً متناقض آسیای مرکزی شامل فرصتها و تهدیدهایی برای جمهوری اسلامی ایران است. این موضعگیریها، با ظهور در وضعیت ضعیف خود در قبال جنگ 12 روزه و تفاوت معنادار آن در قبال موضع مشابه این کشورها در قبال تجاوز محدود رژیم صهیونیستی به قطر، نشان داد که عملاً ایران اولویت بالایی در موازنهها و منطق هزینه و فایده کشورهای آسیای مرکزی ندارد. لذا، برای پیشگیری از تکرار چنین مواضعی و حتی پیشروی آن در حمایت از رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران باید تقویت بسترهای اثرگذاری بر مواضع و تصمیمهای آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهد.
در نشست اخیر شورای امنیت، چین و روسیه آشکارا از مواضع ایران دفاع کردند. به نظر شما این حمایتها صرفاً سیاسی است یا میتوان آن را نشانهای از همراهی عملی این دو کشور در مقابله با سازوکار تحریمهای سازمان ملل دانست؟
با توجه به رقابت قدرتهای بزرگ و میانی در آسیای مرکزی و چالشهایی که ایران در داخل و عرصۀ بینالمللی با آنها روبروست، ضرورت دارد راهبرد ج.ا.ایران در آسیای مرکزی یک «راهبرد عملگرایانه» و با ترکیبی از مؤلفههای امنیت، اقتصاد و ژئوپلیتیک باشد.
آنچه در تابستان 2025 در بستر روابط واشنگتن و عشقآباد رخ داده است، در اساس، نه صرفاً یک نمونه یا استتثناء، بلکه به نظر میرسد نشاندهندۀ چالش دوگانگی و بروز سطحی از روانپریشی در سیاست خارجی ایالات متحده است.
نگاه آسیای مرکزی نسبت به دالان زنگهزور بسیار محافظهکارانه است. بهنظر میرسد این کشورها درصدد همراهی با جریان کلانتر ژئوپلیتیکی مرتبط با این کریدور با بازیگری آمریکا هستند. این موضع در میانمدت و با پیشبرد طرحهای پیوست و گفتمانی مربوط به زنگهزور میتواند تقویت شده و در بلندمدت به اثرگذاری قابل توجهی برسد. در صورت تحقق این سطوح میتوان شاهد شکلگیری سطحی از بازیهای جدید ژئوپلیتیکی در آسیای مرکزی بود که مستقیماً ایران، روسیه و چین را هدف قرار میدهند.
روابط ایران و پاکستان، همواره تحت تأثیر عوامل تاریخی، تمدنی، سیاسی، فرهنگی و قومی بوده است. قبایل و خاندانهای تاریخی مشترک بهویژه در مناطق مرزی، از مهمترین عناصر تأثیرگذار بر مناسبات دو کشور بودهاند. این خاندانها و قبایل علاوه بر شکلدهی به روابط دوجانبه، به عنوان پل ارتباطی بین دو ملت عمل کردهاند. لیکن، تفاوتهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی گاه باعث ایجاد چالشهایی در این مسیر شده است. برخی از این قبایل به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، در معرض تأثیرپذیری از تحولات منطقهای و بینالمللی قرار داشتهاند که این امر میتواند هم به عنوان فرصتی برای همکاریهای بیشتر و هم به عنوان عاملی برای تنشهای احتمالی عمل کند. با توجه به نقش نیروهای اجتماعی در همگرایی فرهنگی و سیاسی جوامع، فهم دقیق پویاییهای قبیلهای و کارویژۀ خاندانهای مهم و اثرگذار تاریخی بین پاکستان و ایران که ناشی از تمدن و فرهنگ مشترک است، بیش از پیش ضروری به نظر میرسد. در این مطلب، تلاش شده است به اختصار به برخی خاندانهای کنونی پاکستان که ریشه در تبار ایرانی و اعماق تاریخ مشترک دو کشور دارند و نقش و کارکرد آنها در همگرایی فرهنگی دو جامعه پرداخته شود.
منارههای مسعود و بهرام شاه که به منارههای غزنی شهرت دارند، از معروفترین بناهای تاریخی افغانستان هستند