تاریخ : جمعه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۳ 12 جماد ثاني 1446 Friday, 13 December , 2024

زندگی‌نامه و بررسی آثار ویکتور آستافیف

  • ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۶
زندگی‌نامه و بررسی آثار ویکتور آستافیف
مردم از کودکی باید بدانند که در جنگ هیچ چیز زیبا و قهرمانانه‌ای وجود ندارد.

#اختصاصی

#فرهنگی

 

به قلم: شکوفه محمدی، کارشناسی ارشد مطالعات روسیه، دانشگاه تهران

یکی از شگفتی‌های ادبیات روسیه، تأثیر تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین پهناور و التهاب‌های سیاسی در ادوار مختلف چون سقوط امپراطوری تزارها، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم است که زادگاه نویسندگان بزرگ و تأثیرگذاری در ادبیات روسیه و ادبیات جهان بوده است. همچنین شاهکارهای ادبی قرن بیستم روسیه در فضای مختنق دیکتاتوری استالین، در عالم سرگردانی و فقر و جنگ خلق شدند. شاید بسیاری از مردم ادبیات روسیه را با مفاخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی همچون تالستوی، داستایفسکی و… بشناسند، اما ادبیات غنی روسیه راه درخشان خود را تا قرن بیستم و پس از انقلاب اکتبر و با توجه به وضع زمانه‌ به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ادامه داد. ادبیات این دوره به اخماتووا، بونین و پاسترناک و… محدود نمی‌شود و نویسندگان دیگری نیز جنگ و خفقان را دیدند و همچنان ادبیات روسیه را زنده نگه داشتند. هدف از سیر مختصر درباره زندگی نویسندگان بزرگ قرن بیستم روسیه، معرفی نویسنده‌‌ای است که شاید خوانندگان ایرانی کمتر با نام او آشنا باشند.

ویکتور پتروویچ آستافیف نویسنده، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس برجسته دوران اتحاد جماهیر شوروی بود. عضو اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، قهرمان کار سوسیالیستی، شرکت کننده در جنگ بزرگ میهنی، برنده بسیاری از جوایز دولتی و رهبر بلامنازع جنبشی به نام “نثر روستا” که در دهه ۱۹۵۰-۱۹۸۰ ظهور کرد.

وی در ۱ می ۱۹۲۴ میلادی در روستای اووسیانکا در جمهوری کراسنویارسک متولد شد. آستافیف مردی با سرنوشت شگفت انگیز بود. او بر بسیاری از مصائب غلبه کرد: از دست دادن والدینش، بی‌خانمانی، ماندن در یتیم خانه و جنگ. همه این‌ها باعث شد تا ویکتور آستافیف بعدها در طول زندگی خود به یک نویسنده کلاسیک تبدیل شود.

ویکتور چندین سال در نزد مادربزرگش کاترینا پترونا گذراند و او را در داستان زندگی‌نامه‌اش «آخرین کمان» توصیف کرد. در سال ۱۹۴۲، آستافیف که از مدرسه راه آهن فارغ التحصیل شد و به عنوان مامور ایستگاه کار می‌کرد، داوطلبانه به جبهه رفت. او در نبردهای مختلفی شرکت کرد و از یک جراحت جدی جان سالم به در برد.

در سال ۱۹۴۵ در شهر استانیسلاوچیک، ویکتور پتروویچ با همسر آینده خود، ماریا سمیونونا کوریاکینا ملاقات کرد. ماریا برای سرباز نیمه کور جوان که عاشق خواندن بود، کتاب‌هایی آورد که در زمان جنگ به دست آوردن آنها بسیار دشوار بود. به دلیل شایستگی‌هایش در زمان جنگ به او نشان ستاره سرخ (۱۹۴۴)، مدال “برای شجاعت” (۱۹۴۳)، “برای آزادی ورشو” و “برای پیروزی بر آلمان” اهدا شد.

پس از پایان جنگ، آستافیف و همسرش به شهر اورال چوسووی نقل مکان کردند. ویکتور پتروویچ برای حمایت از خانواده خود به کار غیر ماهر با دستمزد کم مشغول شد: ابتدا به عنوان مکانیک و کارگر، سپس به عنوان نگهبان و بارگیر در یک مغازه اغذیه فروشی کار کرد.

آستافیف پس از جنگ سعی کرد به حرفه ادبی بازگردد؛ سپس در سال ۱۹۵۱ به عضویت یک محفل ادبی درآمد. او با الهام از یکی از جلسات، داستان «مرد غیرنظامی» را خلق کرد که بعداً با عنوان «سیبری» تجدید نظر و با استقبال مثبت روبرو شد؛ بدین ترتیب راه ادبی کلاسیک او آغاز گردید. اولین کتاب او مجموعه داستان کوتاه به نام «تا بهار آینده» در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. سپس آستافیف به روزنامه چوسوفسکی رابوچی دعوت شد. او در این مدت بیش از ۲۰ داستان و مقالات بسیاری منتشر کرد. دو سال بعد، آستافیف داستان‌هایی برای کودکان در قالب مجموعه دوم کتابش «چراغ‌ها» منتشر کرد. در سال‌های بعد او با نوشتن داستان‌های “دریاچه واسیوتکینو” (۱۹۵۶)، “عمو کوزیا، روباه، گربه” (۱۹۵۷)، “باران گرم” (۱۹۵۸) نویسندگی را برای کودکان ادامه داد.

سهم عظیم نویسنده در توسعه ادبیات روسیه به سختی قابل برآورد است. یکی از دستاوردهای اصلی او شناسایی شخصیت ملی روسیه است. آثار آستافیف را می‌توان تاریخ فرهنگ معنوی، زندگی اجتماعی و روح انسان دانست. موضوع وجدان و سنت‌های اخلاقی مردم در تمام آثار ویکتور پتروویچ جریان دارد. منتقدان معتقدند که نثر آستافیف مملو از “خشم، جزئیات و تصاویر خشن” است. بر اساس طرح‌های آثار نویسنده، فیلم‌های بلند زیادی ساخته شده است.

موضوعات مهم در آثار آستافیف نظامی-وطنی و روستایی است. یکی از اولین کارهای او داستان “زنده” بود که در مدرسه نوشت، البته بعدها توسط نویسنده به داستان “دریاچه واسیوتکینو” تغییر یافت. این یکی از بهترین آثار در مورد مردم سیبری در نظر گرفته می‌شود – افرادی سخت‌کوش و باهوش که می‌توانند طبیعت خشن و زیبای خود را تا حد از خودگذشتگی دوست داشته باشند و در شرایط سخت زنده بمانند.

در سال ۱۹۵۸ اولین رمان “ذوب برف” به چاپ رسید. علاوه بر این، ویکتور پتروویچ به عضویت اتحادیه نویسندگان شوروی پذیرفته شد. یک سال بعد، برای تحصیل در مؤسسه ادبی به مسکو رفت. در این زمان، آستافیف در سراسر کشور شناخته شده بود. دستاوردهای ادبی آستافیف داستان‌هایی مانند “استارودوب”، “سقوط ستاره”، “پاییز گل‌آلود”، “اسب با یال صورتی”، “کارآگاه غمگین” و “سرباز شاد” بود. در اواخر دهه ۱۹۵۰ آثار او بسیار محبوب شده بود.

همچنین این نویسنده مینیاتورهایی با نام “زاتیامی” در مجلات منتشر کرد. ده سال بعد، آنها اساس کتابی به همین نام شدند. این داستان‌ها درباره موضوعاتی همچون جنگ، میهن پرستی و زندگی روستایی بود. داستان “چوپان و شبان زن” در سال ۱۹۶۷ نوشته شد، اما این اثر نیز از سانسورهای آن زمان شوروی در امان نبود و نویسنده پس از مدت طولانی در سال ۱۹۸۹ توانست با تغییر در داستان آن را منتشر کند.

نویسنده برای آثاری چون “آخرین کمان”، “گذر”، “سرقت” در سال ۱۹۷۵ جایزه دولتی اتحاد جماهیر شوروی را دریافت نمود. کتاب “تزار ماهی” (۱۹۷۶) بسیار محبوب شد، و توانست جایزه دولتی اتحاد جماهیر شوروی را برای نویسنده به ارمغان آورد. در داستان “قلب گم شده” این رمان، نویسنده در مورد فتح سیبری در قرن بیستم می‌نویسد، این اثر زندگی زندانیان در اردوگاه‌های کار اجباری و رفتار ظالمانه با مردم بومی را توصیف می‌کند.

در سال ۱۹۹۱، ویکتور پتروویچ کار بر روی اثر “نفرین شده و کشته شده” را آغاز کرد. این کتاب در سال ۱۹۹۴ منتشر و با استقبال و بعضا انتقادات گسترده خوانندگان مواجه شد. این کتاب به یک موضوع مهم و وحشتناک در مورد سرکوب‌های زمان جنگ اختصاص دارد. در سال انتشار این کتاب، جایزه دولتی روسیه به نویسنده اعطا شد. آستافیف در آغاز کار خود عمدتاً داستان‌هایی درباره زندگی روستایی می‌نوشت و از موضوع جنگ اجتناب می‌کرد اما پس از اینکه داستان همکارش در مدح و ستایش جنگ را خواند، تصمیم گرفت حقیقت تلخ جنگ را بنویسد. چنین ارائه‌ای از وحشتناک‌ترین سال‌های تاریخ قرن بیستم به گفته آستافیف جنایتکارانه بود. از نظر او مردم از کودکی باید بدانند که در جنگ هیچ چیز زیبا و قهرمانانه‌ای وجود ندارد.

رمان “نفرین شده و کشته شده” – یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌هایی که تا به حال در مورد جنگ نوشته شده است. آستافیف در کتاب خود حقایقی را فاش کرد که صحبت در مورد آنها مرسوم نبود. او از جنگی که دیده و در آن شرکت کرده بود، نوشته است. در مورد شرایط وحشتناکی که در آن سربازان مجبور بودند زندگی کنند، بسیاری حتی به جبهه نرسیده بودند. اینکه چگونه سربازان در اردوگاه‌های آموزشی از بیماری و گرسنگی رنج می‌بردند، شپش‌ها و موش‌ها آن‌ها را می‌خوردند و وسایلشان توسط سربازان دیگر به سرقت می‌رفت. آستافیف در جنگ چیزی دید که نه تنها او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد، بلکه بسیار آزرده کرد. او با درد نوشت که مردم روسیه نه تنها تأثیر فاشیسم، بلکه تأثیر نیروهای داخلی خود، یعنی نظام شوروی را نیز تجربه کردند. از نظر آستافیف، گرچه روس‌ها پیروز جنگ بودند، اما مردمی هستند که در خود چیزهای زیادی از دست داده‌اند.

علاوه بر این او خیلی بیشتر به خلق شخصیت ملی روسیه علاقه‌مند بود. دو ویژگی برای او در شخصیت روسی مهم بود: اول، سخت کوشی باورنکردنی، و دوم سرنوشت سیاه دهقانان روسی که خود او آن را تجربه کرده بود – خانواده پدربزرگش قربانی دوران خلع ید دهقانان شده بودند. در آغاز سرکوب کولاک‌ها بسیاری از اقوام او در راه تبعید به سیبری جان باختند. آستافیف از این که دهقان روسی با کار خود این سرزمین را تغذیه می‌کند، اما در عوض کشته می‌شدند خشمگین بود. او می‌خواست بگوید که چگونه دهقان سعی می‌کرد عشق به زمینی را که از او گرفته شده بود در روح خود حفظ کند. تصویری خشن و سانسورهای دوران کمونیست از جنبه‌های تلخ و ناخوشایند زندگی نیز از ویژگی‌های آثار آستافیف است. او یکی از اولین کسانی بود که به صورت چاپی در داستان‌های «دزدی» و «آخرین کمان» درباره سال‌های گرسنگی و قحطی ۱۹۳۳ در شوروی نوشت.

کتاب‌های آستافیف به دلیل زبان ادبی زنده و به تصویر کشیدن واقع‌گرایانه زندگی نظامی و روستایی، در داخل و خارج از کشور محبوب بود و به بسیاری از زبان‌های جهان ترجمه شد. آستافیف در هفتاد و هشتمین سال زندگی خود در ۲۹ نوامبر ۲۰۰۱ درگذشت. وی در وصیت‌نامه خود نوشته است: نام من در آثارم زنده بماند تا زمانی که این آثار شایسته ماندگاری در خاطره مردم باشد…

 

 

منابع

https://www.nur.kz/family/school/1903200-astafev-biografiya-i-tvorchestvo-pisatelya/

https://xn--80ahlbkct9adc.xn--p1ai/tpost/6jd4o514z1-pust-imya-moe-zhivet-v-trudah-moih-100-l

https://fantlab.ru/autor5335

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=10832
  • نویسنده : شکوفه محمدی، کارشناسی ارشد مطالعات روسیه، دانشگاه تهران
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
  • 375 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.