تاریخچه اهل حدیث در شبه قاره هند
ریشههای اولیه سلفیگری که در بیشتر نقاط هند، پاکستان و بنگلادش رواج دارد، به جنبش اهل حدیث بر میگردد. این جنبش از طریق فعالیتهای مذهبی شاه ولی الله دهلوی، عالم صوفی قرن ۱۸ تحصیل کرده در عربستان سعودی و از اولین مطالعهگران حدیث (سخنان پیامبر)، شکل گرفت. جریان فکری وی که عمدتا بر اصلاح عقاید مذهبی متمرکز بود، توسط دانشمندان دیگری مانند شاه عبدالعزیز و سید صدیق حسن خان بوپال (متوفی ۱۸۳۲) و ناظر حسین دهلاوی (۱۹۰۲) دنبال شد.
در حالی که این گروه تا حد زیادی بر اصلاحات مذهبی متمرکز بود، بسیاری از اعضای آن درگیر فضای سیاسی حکومت بریتانیا بر شبه قاره هند شدند. بسیاری از چهرههای مسلمان که در شورش سال ۱۸۵۷ دخالت داشتند یا بعدا دستگیر شدند و به دار آویخته شدند، متعلق به جنبش اهل حدیث بودند که وهابیت را پایهگذاری کردند.
نکته مهم این است که در حالی که این جنبش در سراسر هند تحت حاکمیت بریتانیا پیروان زیادی به دست نیاورد، بسیاری از علما و رهبران فوق الذکر آن اعضای خانوادههای با نفوذ در سراسر کشور بودند و بنابراین، آنها توانستند جنبش را حفظ کنند. در سال ۱۹۰۶ کنفرانس اهل حدیث در هندوستان برگزار شد و به این ترتیب این جنبش به عنوان جماعت اهل حدیث به رسمیت شناخته شد.
در جریان انشعاب جنبش، یک فرقه از آنها به پاکستان نقل مکان کردند. سپس با شکلگیری بنگلادش در سال ۱۹۷۱ جماعت اهل حدیث بیش از پیش از هم فاصله گرفت و به این ترتیب به سه شاخه مختلف با مسیرهای کاملا متفاوت تقسیم شد.
سلفیگری در بنگلادش و پاکستان: حضور شاخههای سیاسی و خشن
جماعت اهل حدیث در هر سه کشور گذشتهای متفاوت داشته است. در پاکستان با تشکیل مرکز جمعیت اهل حدیث در سال ۱۹۸۶ به عنوان یک حزب سیاسی و کنترل مدارس اهل حدیث و حزب جوانان کشور، به ساختار سیاسی کشور گره خورد. هدف اصلی این حزب از بین بردن نفوذ غرب و ایجاد یک سیستم سیاسی مبتنی بر قوانین اسلامی بود. اما در انتخابات ۲۰۰۲ جایگاه سیاسی چندانی به دست نیاورد، به طوریکه حدود ۱۱ درصد از کل آراء را در مقابل دیگرُ احزاب سیاسی اسلامگرا و حامیان ارتش کسب کرد و پس از این انتخابات، یک گروه سیاسی بی نفوذ در کشور باقی ماند.
در سال ۱۹۸۹ جماعت اهل حدیث یک شاخه شبه نظامی به نام تحریک مجاهدین تشکیل داد که با حمایت ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان علیه نیروهای امنیتی هند در کشمیر جنگید. این اقدام بخشی از تلاشهای گسترده دولت پاکستان برای برهم زدن صلح در هند به ویژه در منطقه کشمیر بود. علاوه بر این، بسیاری از اعضای اهل حدیث نیز به لشکر طیبه (مسئول حملات در سراسر هند) و همچنین وجهه خیرخواهانه اش، یعنی جماعت الدعوه پیوستند.
بنگلادش
پس از شکلگیری بنگلادش، جنبش تا زمان روی کار آمدن یک استاد زبان عربی دانشگاه راجشاهی بنگلادش به نام اسدالله غالب کاملا از سیاست دور بود. غالب برای اولین بار اهل حدیث جوبو شانقا را در سال ۱۹۷۸ تشکیل داد که بعدا با هدف تبدیل بنگلادش به یک کشور اسلامی در سال ۱۹۹۴ به اهل حدیث اندولون بنگلادش تبدیل شد.
این گروه در سال ۲۰۰۶ قصد خود را برای رقابت در حدود ۶۰ کرسی مختلف در انتخابات پیش رو اعلام کرد. اگرچه این برنامهها پس از کودتای نظامی خنثی شد و این گروه به عنوان یک نیروی سیاسی تا حد زیادی کنار گذاشته شد.
به لحاظ خشونت طلبی از این گروه به عنوان سرچشمه ایدئولوژیهای جماعت المجاهدین بنگلادش یاد میشود که عامل چندین بمبگذاری و حمله تروریستی در سراسر بنگلادش و چند حمله به هند نیز بود. رهبر این گروه، غالب، حتی در سال ۲۰۰۵ با اتهامات تروریستی دستگیر شد، اگر چه او چند سال بعد به دلیل کمبود شواهد آزاد شد. با این وجود هم بنگلادش و هم پاکستان نشان داده اند که سلفیهای این کشورها همزمان نقش پررنگی در سیاست و اقدامات تروریستی داشته اند.
هند
در هند، جماعت اهل حدیث که در همان شکلی که از ابتدا وجود داشت،باقی ماند و تحرکات سیاسی زیادی نداشت و در عوض ترجیح میداد مشغول پالایش دین باشد و در مورد مناسک به زیارتگاه رفتن با سایر مسلمانان (به ویژه صوفیان) بحث کند. در حالی که شاخه بنگلادشی و پاکستانی به شدت بر این موضوع متمرکز بودند، شاخه هندی به غیر از رای دادن وارد حوزهی سیاست نشد. به گفته رهبران درون جنبش، آنها معمولا پیروان خود را تشویق میکردند که برای جامعه مسلمان رای دهند. جامعه اهل حدیث در هند در بسیاری از موضوعات سیاسی سکوت کرده و حتی از برخی تصمیمات دولت فعلی مانند تقسیم جامو و کشمیر به دو بخش مختلف حمایت کردند.
در بخشهایی از جنوب هند، جنبش متفاوتی به نام ندوتول مجاهدین کرالا (KNM) (1950) تحت تأثیر جریانهای مذهبی در مصر در دهه ۱۹۲۰ شکل گرفت. این گروه از طریق پیوند با اتحادیه مسلم لیگ هند (IUML) و در برخی موارد، حتی با جبهه چپ کرالا، بیش از جماعت اهل حدیث در سیاست مشارکت داشته است. رهبران این جنبش غالباً رای دادن و نشان دادن میهن پرستی به ملت را وظیفه می دانند. با این حال هر دو از گروههای خشن و تروریستی از طریق کمپینهای متعددی که برای مبارزه با افراطگرایی و افراطگرایی راهاندازی میکنند، انتقاد میکنند و هر دو با هیچ اتهام عمدهای مبنی بر ارتباط با هیچ گروه تروریستی مواجه نشدهاند.
شناخت تنوع در میان سلفیهای جنوب آسیا
با توجه به مباحث مطرح شده، چند نکته قابل طرح است. اول اینکه بر اساس گستردگی بستر سیاسی سیاستهای سلفی در ملل مختلف، متفاوت است. دوم اینکه با توجه به حضور بیشتر مسلمانان در پاکستان و بنگلادش، گروههای سلفی به راحتی میتوانند به عنوان یک حزب سیاسی در انتخابات شرکت کنند، در حالی که در موزد هند اینچنین نیست. سوم اینکه جاه طلبیهای سیاسی نیز باعث نظامی شدن برخی جناحهای اهل حدیث پاکستانی و بنگلادشی شده است، اگرچه شواهد قطعی در مورد ارتباط سلفیهای هند با خشونت و تروریسم دیده نشده است. چهارم اگرچه از دهه ۸۰ عربستان سعودی مسئول تامین مالی این جنبشها بود، اما سلفیهای آسیای جنوبی مدتها قبل از حمایت عربستان وجود داشته اند. بنابراین سیاستگذاران در سراسر جهان میبایست به طور جداگانه به جنبشهای مختلف سلفی در آسیای جنوبی نگاه موشکافانه داشته باشند تا به طور موثر با آنها روبرو شوند.