#اختصاصی
Hal Brands / فارین پالیسی – ۴ ژوئن ۲۰۲۳
برگردان و چکیده: سید قاسم ذاکری
نکات مهم:
اوراسیا بدلیل برخورداری از ثروتهای غنی و همچنین قرار گرفتنِ قدرتمندترین کشورهای دنیا در این منطقه (بجز آمریکا) ، طی مدتهای مدیدی مرکز ثقلِ درگیری های ژئوپولیتیک میان قدرتهای جهانی بوده است، چنانکه تمامی منازعاتِ بزرگ در عصرِ مدرن از جمله جنگهای بزرگِ جهانی در سرتاسر قرن بیستم در واقع رقابتِ قدرتها و ائتلاف های بزرگِ جهانی برای تسلط بر این فراقارّه و اقیانوس های اطرافش رُخ داده است. برای چهارمین مرتبه در کمتر از صد سال، اینک درگیری و جنگِ دیگری بر سرِ اوراسیا در حال رخ دادن است. اروپا، شرق آسیا و خاورمیانه از مناطقِ زیر مجموعهٔ « اوراسیا» تلقی می شوند. اهمیت اوراسیا برای آمریکا به حدّی بوده است که از قرن آمریکایی به عنوان قرن اوراسیا یاد کردهاند! آمریکا به عنوان ابرقدرت، وظیفه و مأموریت حیاتی خود را حفظِ موازنهٔ جهانی از راه جلوگیری از شکل گیریِ قدرتِ فائقه و وحدت بخش در اوراسیا تعیین کرده است.
جنگِ اوکراین در واقع ادامهٔ کشمکش های ژئوپولیتیکِ گذشته میان قدرتهای جهانی بر سرِ تسلط یافتن بر اوراسیا است لذا انتظار می رود این جنگ برای سالهای خطرناک پیشِ رو ادامه پیدا کند! در جنگِ اوکراین ( به عنوان شکلی جدید از رویارویی های قدیمی در اوراسیا) ، ائتلافی متشکل از نظامهای اقتدارگرایِ تجدیدنظر طلب، در این منطقه ( ایران ، چین ، روسیه و کره شمالی) در مقابلِ دموکراسیهای غربی به سرکردگیِ آمریکا شکل گرفته است. امروزه تقویتِ توانمندیهای نظامی تبدیل به الگوئی فراگیر در میان کشورهای تجدید نظر طلب در اوراسیا شده است و این کشورهای تجدید نظر طلب، در واقع در پیِ براندازیِ نظمِ فعلیِ قوا در دنیا برآمده و آمریکا را مانعِ اصلی بر سرِ راه خود می انگارند. آمریکا به راحتی نمی تواند از بوجود آمدنِ ائتلافِ اوراسیا جلوگیری نماید زیرا ائتلافِ ضدِّ غربی مزبور در نتیجهٔ اشتراکِ قابلِ توجهِ منافع میان شرکاء و حاد شدنِ تنشهای جهانی ( متعاقبِ جنگِ اوکراین) ایجاد شده است. شاید ( بصورت نظری) آمریکا بتواند از طریق انجام سازش و مصالحه با یکی از اعضای ائتلافِ اوراسیا (یا حتی بیشتر از یکی از آنان) موفق به ایجاد شکاف و اختلاف در ائتلافِ ضدِّ غربی مزبور بشود ولی تحقق چنین سازش و مصالحه ای ( بصورت عملی) نیازمندِ اجماع سازی در میان متحدین آمریکا است تا بر اساسِ آن، آمریکا دست از اوکراین و بخشهایی از شرق اروپا برداشته و این مناطق را به مسکو واگذار نماید؛ راهکاری که طبیعتاً باعثِ وخامت هر چه بیشتر مشکلاتِ آمریکا در سطح جهانی خواهد شد. فعلاً در مجموع، آمریکا و متحدینش از نظرِ اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی قوی تر از رقبا هستند. ضرورتِ فوری برای آمریکا ، ایجاد و تقویتِ هر چه بیشترِ ائتلاف ها در نواحیِ در معرضِ مخاطراتِ فوری از طرفِ جبههٔ ضدِّ غربی اورآسیایی است بطوریکه هر اقدامِ تهاجمی از طرفِ جبههٔ اوراسیایی با پاسخی منسجم و قابلِ توجه از جانبِ متحدین آمریکا در عرصهٔ جهانی مواجه شود. آمریکا فعلاً با مشکلی اَلَکی و بشدت مبتذل مواجه شده است؛ اگر نتیجهٔ انتخاباتِ ریاست جمهوری در سال ۲۰۲۴ باعثِ بازخیزیِ جریان یکجانبه گرایی در صحنهٔ سیاسی آمریکا بشود و هیأت حاکمهٔ طرفدارِ اولویت دادن به منافعِ آمریکا به قدرت برسند آنگاه اوضاع پیچیدهتر از وضعیت فعلی خواهد شد.
ائتلافِ نظامهای اقتدارگرا در اوراسیا بواسطهٔ نزدیکیِ جغرافیایی به همدیگر متصل شدهاند؛ ائتلافِ نظامهای تجدیدنظر طلب و اقتدارگرای یاد شده در پهناور ترین خشکی و قاره بر روی زمین، از راه مشارکتهای راهبردی و تقویتِ شبکه های بازرگانی و حمل و نقل با همدیگر، همچنین از راه کنار گذاردن دلار در مبادلات بازرگانی میان خود و به دور از نظارت های دریاییِ آمریکا، نوعی تازه از در هم تنیدگی های راهبردی ایجاد کرده اند! ائتلافِ شکل گرفته ، صرفاً یک ائتلافِ تمام عیار از نظامهای اقتدارگرا نیست بلکه تبدیل به اتحادی یکدست تر و خطرناکتر از هر رقیب و دشمنی برای آمریکا طی دهههای اخیر شده است! …. قبلاً وقتی در زمان جنگ جهانی دوم دو کشور ژاپن و آلمان ( به عنوان قدرتهای تجدیدِ نظر طلب)، به منظور تغییر دادن نظام بینالمللی مبارزه می کردند، عاملِ جداییِ جغرافیایی مانع از همکاری میان ایشان شده بود در حالیکه اکنون کشورهای تجدید نظر طلب در اوراسیا ، چنین مشکلی ندارند. تحقق همگرایی در اوراسیا باعث خواهد شد تا دشمنانِ آمریکا، بُنیه های نظامیِ خود را تقویت کرده و از میزان آسیب پذیری های خود در مقابلِ تحریمهای آمریکا بکاهند……. . در آینده ، دژّ و سنگر اوراسیا عرصه را بر آمریکا و متحدینش تنگ خواهد کرد زیرا سنگرِِ اوراسیا باعث خواهد شد تا محیطِ امن تری در این منطقه برای پرخاشگری قدرتهای تجدید نظر طلب فراهم بشود و آنها در این سنگر ، بهتر به همدیگر کمک خواهند کرد و در تحمیل کردن اراده و اشاعهٔ قدرتِ خویش به محیطهای پیرامونی شان ( از جمله حوزهٔ اقیانوس آرام ، اروپا ، خاورمیانه و فراتر از آن) جسورانه تر عمل خواهند کرد. ارتقاء یافتن و تقویتِ مشارکت راهبردی میان چین و روسیه باعثِ خودباختگی و تضعیفِ روحیهٔ ائتلاف غربی خواهد شد! جنگِ اوکراین ، ظهور و برآمدنِ ائتلافِ جدید اوراسیایی علیه غرب را شتاب بخشیده است! تهاجم پوتین به اوکراین، راهکاری از جانب روسیه به منظور بازسازیِ دوبارهٔ اوراسیا از راه توسل به زور بوده است. این جنگ تاکنون باعثِ ایجاد قطب بندی های عمیقی در نظام بین الملل شده است. از نظرِ آمریکا و غرب اگر روسیه در جنگِ اوکراین پیروز شود آنگاه قادر خواهد شد تا تسلطش بر مناطقی از اروپا که طی دورهٔ شوروی بر آنجاها مسلط بود را دوباره احیاء نماید! بدین ترتیب مسکو بار دیگر تسلطش بر قلمروئی از آسیای مرکزی تا نواحی تحت تسلط ناتو در شرقِ اروپا را بازیابی خواهد نمود!
در مرحلهٔ نوینِ رویارویی میان قدرتهای بزرگ جهانی در اوراسیا ، برخی کشورها به لطفِ مزایای جغرافیایی و نقش مهمی که در اتصالات و ارتباطات منطقهای از آن برخوردار هستند از جایگاهی مهم نزدِ قدرتهای جهانی رقیب برخوردار شدهاند! ترکیه ، هند و عربستان سعودی از جملهٔ این کشورها هستند. از آنجا که آمریکا برای موفقیت در نبردِ تازهٔ اوراسیا، نیازمندِ تقویت همکاری و ارتباطات در درونِ شبکهٔ مربوط به متحدینش است بنابراین ایفای نقشِ کشورهای فرصت طلبِ یاد شده در مرحلهٔ جدیدِ این رویاروییها، اثری سرنوشت ساز بر نتیجهٔ این منازعه خواهد گذارد. درست مانند دورهٔ جنگ سرد که دنیای آزاد با وجود پراکندگیِ جغرافیایی، با ائتلافی منسجم و یکپارچه مقابله می کرد اکنون نیز گروه سومی از کشورها قادر خواهند بود تا میانِ غرب و کشورهای تجدید نظر طلب، سیاست و رهیافتی نوسانی اتخاذ کنند. چالشِ بزرگِ آمریکا بیشینه سازیِ همگرائی های راهبردی با کشورهای فرصت طلب ، نوسانی و دمدمی مزاج است! مخصوصاً که کمترین میزان از واگرائی با این کشورها سببِ وارد آمدنِ بیشترین زیان به راهبردهای غربی خواهد شد! این دسته از کشورها از انگیزههای زیادی برای دودوزه بازی کردن برخوردار هستند و همین باعث خواهد شد تا آمریکا از روی ناچاری مجبور به انجام دادن کارهایی پُر زحمت و غیر دلچسبی در رابطه با آنها بشود. لازم است آمریکا بمنظور مهار رقبایش در اوراسیا، بر کارهایی مهم و اساسی تمرکز نماید از جمله ممانعت از ایجاد پایگاه نظامیِ چین در خلیجفارس یعنی جایی که آمریکا باید از آنجا به عنوان اهرمی جهت جلوگیری از بهم خوردن موازنهٔ قوا در اوراسیا استفاده نماید. آمریکا می تواند با تشویق کردنِ هند به گسترش دادنِ روابط اقتصادی اش با کشورهای خلیج فارس، مانع از اتکای بیش از حدّ پولی و بازرگانیِ جنوب آسیا و خلیجفارس به چین بشود. نتیجه آنکه در چارچوب انجام سازش و مصالحه ، آمریکا بیشتر از همکاری با کشورهای دموکراتیک و پیشرفته، ناچار به انجام معاملهٔ قوی تر و بیشتری با کشورهای دمدمی مزاج و نوسانی است. در حالیکه آمریکا می تواند از سعودی متنفر باشد و یا اینکه مستقیماً از هند بخاطرِ سیاستهای داخلی اش انتقاد بکند ولی هرگز نباید اجازه بدهد که همکاری آمریکا با این کشورها در موضوعات مهم و راهبردی به خطر بیفتد! آمریکا هرگز نباید اجازه بدهد که کشورهای دمدمی مزاج وارد همکاری با بلوک کشورهای تجدید نظر طلب بشوند. سخت ترین چالش فراروی آمریکا همانا کار با همین کشورهای دمدمی مزاج است چون اگر آمریکا بخواهد از این کشورها انتقاد کرده و یا آنها را تنبیه نماید آنگاه بعید نیست این کشورها دشمنِ آمریکا بشوند ؛ از دیگر سو اگر آمریکا فشاری بر این کشورها وارد نکند آنگاه ممکن است بتدریج ابزارهای فشار خود بر آنها را از دست بدهد.