#اختصاصی
به قلم: دکتر شهرام پیرانی
مقدمه
هم زمان با رشد و توسعه اقتصادی چین از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد، توجه این کشور در عرصه بینالمللی نیز بیش از گذشته به ظرفیتها و تواناییهای اقتصادی مناطق گوناگون جلب شده است. در این میان، جایگاه مناطقی همچون آسیای مرکزی به سبب ظرفیتهای اقتصادی منحصربهفرد آن که در مجاورت چین هستند، بهمراتب برجستهتر بوده است. زمینههای حضور پویای چین در این منطقه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال دولتهای منطقه فراهم شد. همسایگی این منطقه با مرزهای غربی چین (بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک)، فعالیت اویغورها در منطقه، منابع انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی که امکان ارتباط با اوراسیا، خاورمیانه و اروپا را برای چین فراهم میکند، جاذبههایی هستند که توجه پکن به این منطقه را افزایش داده است. پکن در راستای اهداف توسعه اقتصادی خود، در چهار دهه گذشته دیپلماسی اقتصادی پویا و فعالی را در منطقه دنبال نموده است، بهنحویکه امروزه ازلحاظ اقتصادی، به کنشگر مسلط در منطقه تبدیل شده است. در این میان نفوذ گسترده چین در منطقه، محدودیتهایی را برای حضور اقتصادی ایران در آسیای مرکزی به دنبال داشته است که لازم است با درپیشگرفتن یک دیپلماسی اقتصادی مناسب، زمینههای لازم برای افزایش نفوذ اقتصادی ایران در منطقه فراهم گردد.
اهمیت آسیای مرکزی
آسیای مرکزی منطقه ایست که بهعنوان پل ارتباطی میان آسیای شرقی و اروپا عمل میکند و شامل کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان میباشد. در سال ۱۹۰۴، جغرافیدان انگلیسی، آلفرد مکیندر با طرح نظریه” هارتلند” بر این عقیده بود که در عصر صنعتی منابع طبیعی آسیای مرکزی (که از آن بهعنوان محور بزرگ نام میبرد) چنان ارزش ژئواستراتژیکی دارد که دولتهایی که آن را کنترل کنند تبدیل به امپراتوریهای جهانی خواهند شد. همچنین اهمیت این منطقه را میشود از تحلیلی مرتبط با یک سند پنتاگون در سال ۱۹۹۲ فهمید که اشاره میکند: ” اولویت و هدف ما (آمریکا) جلوگیری و ممانعت از ظهور مجدد یک رقیب همانند شوروی در قلمرو آسیای مرکزی است… کنترل بر منابع این منطقه، زمینه ظهور یک قدرت جهانی را فراهم میکند.
تا اوائل دهه ۱۹۹۰ میلادی باتوجهبه اینکه این منطقه جزئی از اتحاد جماهیر شوروی بود، نقشی مستقل در تحولات جهانی ایفا نمیکرد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی بنا به دلایل متعددی همچون قدمت تاریخی، وجود منابع فسیلی غنی، موقعیت ژئوپلیتیکی خاص و بسیاری مسائل دیگر موردتوجه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار گرفت. همجواری این منطقه با چین بهعنوان قدرت نوظهور جهانی، ایران با جایگاه درحالرشد خود در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا و روسیه بهعنوان یکی از بزرگترین قدرتهای غیرغربی با جاهطلبیهای منطقهای، باعث برجستهشدن اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه شده است. علاوه بر موارد ذکر شده، عوامل دیگری همچون کنترل تولید منابع و خطوط لوله انرژی، توان اثرگذاری بر بحرانهای منطقهای و بسیاری مسائل دیگر موجب افزایش اهمیت این منطقه در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شده است.
تاریخچه تعاملات چین و آسیای مرکزی
تعامل اقتصادی چین و آسیای مرکزی به دوران سلسله تانگ (۹۰۷-۶۱۸ قبل از میلاد) که دوران شکوفایی چین باستان بود بازمیگردد. در این دوران و دوران بعد، بارزترین ویژگی تاریخی – ارتباطی چین و جوامع آسیای مرکزی را در ” جاده ابریشم” که نقطه عطف تاریخی هم محسوب میشود باید دید. جاده ابریشم یک شبکه ارتباطی فرا قارهای بود که شرق و جنوب شرق آسیا، هندوستان و جنوب غرب آسیا، مدیترانه و شمال اروپا را به هم وصل میکرد. نام این جاده که از تجارت پرسود ابریشم اقتباس شده بود، از امپراتوری” هان” در چین آغاز میشد. سلسله هان نقش مهمی در توسعه مسیرهای تجاری آسیای مرکزی داشت.
در دوران جدید تا پیش از فروپاشی شوروی، مناسبات چین با کشورهای آسیای مرکزی بهعنوان بخشی از قلمرو تحت حاکمیت شوروی، به طور مطلق متأثر مناسبات پکن و مسکو بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ پایههای برقراری روابط میان چین و جمهوریهای تازهاستقلالیافته را فراهم کرد. در ابتدا چین هنوز یک سیاست خارجی یکپارچه در قبال آسیای مرکزی را ایجاد نکرده بود. دولت چین عمدتاً بر موضوعات سیاسی – نظامی ازجمله: حلوفصل مرزها، کاهش حضور نظامی در مناطق مرزی، مبارزه با جداییطلبان اویغور تمرکز نموده بود. از سال ۲۰۰۰ رشد اقتصادی و شکاف داخلی تقاضا و تأمین انرژی، اهمیت واردات انرژی را افزایش داد و همین امر موجب توجه بیشتر چین به این منطقه شد و در ادامه از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ پس از تصمیم ایالات متحده آمریکا برای کاهش حضور خود در افغانستان، واشنگتن نیز توجه کمتری به آسیای مرکزی داشت و همین امر و دلایل اقتصادی منجر به افزایش حضور چین در منطقه گردید.
دلایل اهمیت آسیای مرکزی برای چین
منطقه آسیای مرکزی در سیاست خارجی چین دارای ارزش ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک خاصی است. کشورهای قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان بهعنوان کشورهای همسایه چین در آسیای مرکزی بیش از ۳ هزار کیلومتر با چین مرز مشترک دارند. این همسایگی سبب شده که چین به بازارهای منطقه آسیای مرکزی دسترسی داشته باشد و اقدامات لازم را برای تقویت حضور و نفوذ خود در این منطقه انجام دهد. واقعیت این است که سیاست خارجی چین در این منطقه در وهله اول در راستای تأمین امنیت منطقه استراتژیک سین کیانگ که سرشار از منابع طبیعی غنی است، است. در مرحله دوم، سیاست خارجی چین نسبت به این منطقه از لحاظ ژئواکونومیک قابلبررسی است. باتوجهبه اینکه این منطقه، بهمثابه پل ارتباطی میان اروپا و آسیا میباشد، وجود خطوط منظم ارتباطی و روابط سیاسی – اقتصادی میتواند عامل مهمی در تضمین سیاست نوسازی چین و تأمین اهداف ملی این کشور باشد. از طرف دیگر وجود ذخائر غنی نفت و گاز در قزاقستان و ترکمنستان و حوزه دریای خزر و امکان تبادل تکنولوژی کشف، استخراج و بازاریابی آن برای چین بسیار حائز اهمیت است.
از سوی دیگر کشورهای آسیای مرکزی بازار مصرف خوبی برای کالاهای چینی است. چین سیاست خارجی خود را از ابتدای دهه ۱۹۹۰ بر حلوفصل اختلافات مرزی و نفوذ در آسیای مرکزی بالاخص قزاقستان (به دلیل منابع نفت، گاز، اورانیوم موقعیت مهم استراتژیک)، ازبکستان (بهخاطر منابع طلا) و ترکمنستان (به دلیل منابع غنی گاز) قرار داده است.
سیاست اقتصادی چین در آسیای مرکزی
علیرغم اقدامات امنیتی و اقتصادی کشورهایی نظیر روسیه در آسیای مرکزی، وضعیت اقتصادی و انرژی این منطقه با سرمایهگذاریهای هنگفت پکن در آسیای مرکزی از اوایل سده بیست و یکم دگرگون شده است. همان گونه که ذکر شد، آسیای مرکزی منبع مهمی برای تأمین انرژی موردنیاز اقتصاد پویای چین است. این عامل و مجاورت جغرافیایی چین به آسیای مرکزی، به پکن اجازه میدهد تا منابع انرژی موردنیاز خود را – که بیشتر آنها از کشورهای بیثبات و تحت کنترل ایالات متحده آمریکا هستند – متنوع کند.
در دهه ۲۰۰۰، بهرغم تسلط کمنظیر روسیه بر آسیای مرکزی، وزن سنگین اقتصادی چین بر هژمونی روسیه چیره شد. در سال ۲۰۰۹ تکمیل خطوط لوله چین انحصار روسیه را در خروجیهای انرژی این منطقه شکست. شرکتهای انرژی چین با فعالیتهای گسترده، بخش زیادی از تجارت انرژی منطقه را به کنترل خود درآوردند. امروزه شرکتهای دولتی چین در بخش انرژی آسیای مرکزی بهویژه در طرحهای نفتی قزاقستان، خطوط لوله چین – قزاقستان، گاز ترکمنستان و خط لوله چین – آسیای مرکزی فعالیت گستردهای دارند. سه خط لوله ساخت چین، میزان فراوانی از انرژیهای تولید شده آسیای مرکزی را به چین منتقل میکنند که نزدیک به یکچهارم نفت تولیدی قزاقستان و تقریباً نیمی از صادرات گاز ترکمنستان را شامل میشود.
همچنین از سال ۲۰۱۵، چین بهعنوان شریک اصلی منطقه بالاتر از اتحادیه اروپا، و روسیه بهعنوان منبع اصلی سرمایهگذاری خارجی شناخته شده است. بهنحویکه دو کشور کوچکتر آسیای مرکزی، قرقیزستان و تاجیکستان بخش اعظم وامهای خود را از بانک توسعه چین دریافت میکنند. بااینحال خطوط لوله نفت و گاز تنها یکی از عناصر درحالرشد چین در عرصه اقتصادی آسیای مرکزی است، زیرا چین بهعنوان شریک تجاری شماره یک اکثر کشورهای منطقه میباشد. بانکهای چینی میلیاردها دلار وام به کشورهای آسیای مرکزی اعطا نمودهاند. علاوهبرآن، پکن مبالغ هنگفتی را در امور زیربنایی کشورهای منطقه همچون زیرساختهای جادهای و خطوط راهآهن سرمایهگذاری نموده است. در حال حاضر چین مهمترین شریک اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی است و حدود ۲۲ درصد از صادرات، ۳۸ درصد از واردات و حدود ۲۱ درصد از صادرات مستقیم آنها را تشکیل میدهد.
بنا بر برخی آمارهای منتشرشده، حجم تجارت میان چین با کشورهای آسیای مرکزی از ۰٫۴۶ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۲ به ۷۰٫۰۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ افزایشیافته و در سهماهه اول سال ۲۰۲۳ نسبت به سال قبل ۲۳ درصد افزایشیافته است. چین بهعنوان دومین مصرفکننده بزرگ انرژی در جهان میلیاردها دلار برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز در آسیای مرکزی سرمایهگذاری کرده است.
با پیشبرد ابتکار” یک کمربند – یک راه” سهم و حجم تجارت چین با کشورهای آسیای مرکزی افزایش چشمگیری یافته است. به طور خلاصه ارتباط چین با کشورهای آسیای مرکزی را میتوان این گونه تشریح کرد: قزاقستان مهمترین شریک اقتصادی چین در آسیای مرکزی است و پکن در سال ۲۰۱۹ روابط دیپلماتیک خود با آن کشور را به سطح ” شریک راهبردی جامع دائمی” ارتقا داد. کشور قرقیزستان به دلیل وامهای دریافتی از چین، بیشتر از قرقیزستان و کشورهای دیگر به چین وابسته است و روابط دو کشور از ژوئن ۲۰۱۸ به سطح” شریک راهبردی جامع” ارتقا یافته است. در مقایسه با قرقیزستان، تاجیکستان روابط اقتصادی عمیقتر و متنوعتری با چین دارد. این کشور با چین بهواسطه همکاری امنیتی برجسته است. در روابط ازبکستان با چین ردپای اقتصادی چین در ازبکستان در حال حاضر بسیار متنوع و بهویژه در زمینه همکاریهای صنعتی بوده است. نخستوزیر ازبکستان در سال ۲۰۱۹، از چین بهعنوان ” نزدیکترین و قابل اعتمادترین شریک ازبکستان” یادکرد. پیرامون ارتباط چین با پاکستان باید گفت که بالغ بر ۸۰ درصد از مقصد صادرات نفت و گاز ترکمنستان به چین است و پکن همچنان طلبکار اصلی ترکمنستان است.
پیامدهای نفوذ اقتصادی چین در آسیای مرکزی
در پیامد حضور و نفوذ چین، ژئو اکونومی آسیای مرکزی تحولیافته است و این کشور با برخورداری از سرمایه و فناوری، به مهمترین بازیگر در تعاملات اقتصادی در این منطقه تبدیل شده است. میتوان گفت که حضور و نفوذ تشدیدشونده چین در ژئو اکونومی آسیای مرکزی بهتدریج قابل ترجمه به نفوذ ژئوپلیتیک خواهد بود. تاریخ قدرتهای در حال ظهور نشان میدهد که این گونه قدرتها همواره نفوذ و حضور اقتصادی را به نفوذ و تأثیرگذاری ژئوپلیتیک نیز تبدیل کردهاند. در واقع حضور اقتصادی گسترده چین در منطقه بخشی از یک اقدام گستردهتر بهمنظور تضمین حقی برای چین متناسب با ظرفیتهای اقتصادی – نظامی این کشور در تنظیم موضوعهای اقتصادی و راهبردی منطقه است.
تأثیرات نفوذ اقتصادی چین در آسیای مرکزی بر ایران
همان گونه که ذکر گردید، باگذشت بیش از چهار دهه، چین به بزرگترین شریک اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی تبدیل شده است. ورود بازیگران جدید و توانمندی همچون چین به عرصه ژئوپلیتیک آسیای مرکزی، از نظر اقتصادی اثرات جانبی منفی را برای ایران به همراه داشته است. واقعیت این است که چین باتوجهبه حجم بالای اقتصادی و پتانسیل عظیم تولیدی خود، عرصه فعالیت اقتصادی را نهتنها برای ایران، بلکه برای کلیه رقبا بهشدت تنگ کرده است. در این عرصه نیز به نظر نمیرسد باتوجهبه روند روبهرشد نفوذ چین، فضای بازیگری جدید و منحصربهفردی برای ایران فراهم گردد و در کوتاهمدت ایران قادر به رقابت با چین در این منطقه نخواهد بود. بااینحال، سیاست جدید” نگاه به شرق” تهران برای تعامل با کشورهای آسیای مرکزی میتواند فرصتهای اقتصادی فراوانی را برای ایران به ارمغان آورد. بر همین اساس، اخیراً آسیای مرکزی به اولویت سیاست خارجی تهران تبدیل شده و تعامل با کشورهای منطقه بهصورت دوجانبه بهویژه قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان آغاز شده است.
درحالیکه ایران و چین دارای ظرفیتهای اقتصادی و اهداف سیاست خارجی متفاوتی هستند، ایران بعدها قادر خواهد بود که خود را بهعنوان یک شریک مکمل احتمالی، مجموعهای از فرصتها را برای آسیای مرکزی ارائه کند. تهران میبایست در پی افزایش همکاریهای اقتصادی خود با کشورهای منطقه باشد. در حال حاضر تجارت خارجی ایران با آسیای مرکزی کمتر از ۲درصد کل تجارت خارجی ایران بوده که در مقایسه با سایر رقبا مانند چین رقم ناچیزی است. در سال ۲۰۲۲ ترکمنستان با ۴۶۰ میلیون دلار و ازبکستان با ۲۹۰ میلیون دلار بیشترین مراودات تجاری را با ایران در میان کشورهای منطقه داشتند. حجم مبادلات ایران با قزاقستان در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال قبل حدود ۲۰ درصد افزایش یافت و از ۴۴۰ میلیون دلار به ۵۲۸ میلیون دلار رسید و حجم تجارت با قرقیزستان و تاجیکستان نیز در سال گذشته با افزایش ۲۰ درصدی به رقم قابلتوجهی رسیده است و ایران حدود ۱۷۰ میلیون دلار کالا به تاجیکستان کالا صادر کرده بود. در مجموع در سال گذشته صادرات ایران به کشورهای منطقه ۱۸ درصد رشد داشت و حجم تجارت ایران با کشورهای آسیای مرکزی در حدود ۱٫۴۰۰ میلیارد دلار بوده است. در دوماهه اول سال جاری نیز این میزان نسبت به مدت مشابه سال قبل نزدیک به ۵۰ درصد رشد داشته است.
در پایان بایستی گفت که اگر ایران بتواند مسیرهای ترانزیتی خود را توسعه داده و کشورهای بیشتری را به این شبکه وارد کند، و درعینحال توافقات امضا شده در سالهای گذشته بهخوبی اجرایی شود، تجارت بیش از ۱۰ میلیارددلاری تا سال ۲۰۳۰ دور از دسترس نیست و میتواند در آینده تعاملات اقتصادی گستردهتری با کشورهای منطقه داشته باشد. قرائن و شواهد هم حکایت از اراده طرفین برای رسیدن به این حجم از تجارت خارجی دارد.