#اختصاصی
به قلم: جین لیانگ شیانگ؛ پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات بین المللی شانگهای
تلاش چین برای میانجیگری برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان سعودی دور دیگری از بحثها را در مورد نقش چین در خاورمیانه آغاز کرد. یک تحلیل در میدل ایستای Middle East Eye با عنوان “آشتی عربستان و ایران: چگونه چین در حال تغییر شکل خاورمیانه است” نمونهای از این موضوع است. به نظر میرسد منظور نویسنده آن درست است، اما پیش بینی دقیقی انجام ن میدهد.
نقش چین در منطقه نباید اغراق شود. چین یک تسهیل کننده برای کاهش تنشهای منطقهای خواهد بود و به ترغیب و فشار برای طرفین برای کاهش اختلافات خود ادامه خواهد داد.
در دو دهه اخیر، چین نقش فزایندهای در مسائل خاورمیانه ایفا کرده است. این کشور یکی از سرسختترین مخالفان جنگی بود که توسط ایالات متحده و برخی از متحدان اصلی آن در عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز شد. چین همچنین با استفاده بیش از حد از ابزار نظامی در افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و در لیبی در سال ۲۰۱۱ مخالفت کرد. و از سال ۲۰۱۲ با مداخله نظامی در امور داخلی سوریه در چارچوب بهار عربی مخالفت کرد.
چین همچنین حامی سرسخت فلسطینیها در پیگیری حقوق ملی آنها بوده است، به طوری که فرستادگان ویژه چین به طور مکرر برای میانجیگری بین اسرائیل و فلسطین به منطقه سفر میکنند.
با این حال، نقش چین در همه این مسائل کمرنگ بوده است. دلیل آن این است که تلاشهای چین در برابر سیاست مخرب بازیگران خارجی، چه در سال ۲۰۰۳ تا جنگ عراق و چه در سایر موضوعات ذکر شده، منفعلانه یا واکنشی بوده است. در حالی که چین تلاش جدی برای حفظ صلح و ثبات در منطقه انجام داد، نتوانست روندهای مخرب را معکوس کند.
در دو سال گذشته شاهد بودهایم که چین به طور فعالتری درگیر امنیت در منطقه شده است. وانگ یی، مشاور دولتی سابق و وزیر امور خارجه، در سال ۲۰۲۱ به کشورهای بزرگ خاورمیانه از جمله عربستان سعودی و ایران سفر کرد و در سال ۲۰۲۲ وزرای خارجه کشورهای بزرگ خاورمیانه را پذیرفت. او مواضع چین را در مورد مسائل امنیتی منطقهای بر اساس مفاهیم جدید امنیتی بیان کرد. پس از او، «کین گانگ»، وزیر امور خارجه و مشاور دولت جدید منصوب شد.
پل موفقیتآمیز ساخته شده بین ایران و عربستان سعودی که منجر به از سرگیری روابط دیپلماتیک بین دو کشور شد، نه تنها دستاورد مذاکرات پنج روزه پکن است، بلکه نتیجه دیپلماسی چین در منطقه در ترویج مفاهیم جدید امنیتی در دو سال اخیر است.
این نشان دهنده تغییری در سیاست چین است – از کنترل آسیب به تسهیل فعالانه کاهش تنشها برای بازسازی نظم منطقهای. پیش از این، سیاست چین برای جلوگیری از بدتر شدن وضعیت امنیتی منطقه در نتیجه رفتار بازیگران و عناصر خارجی بود. اکنون با میانجیگری بین طرفهای مختلف ثبات را در منطقه تسهیل میکند.
در آینده احتمالاً چین نقش بزرگتری در تسهیل صلح و ثبات در منطقه ایفا خواهد کرد زیرا خاورمیانه را به امنیت اقتصادی و امنیت ملی خود نزدیک میبیند. چین همچنین از بین بردن اختلافات در منطقه را به عنوان راهی برای نشان دادن احساس مسئولیت خود به عنوان یک بازیگر اصلی بینالمللی میداند. تنشزدایی یا کاهش سطح تنها اولین قدم است. از تنشزدایی تا نظم معنادار راه درازی در پیش است و چین مطمئناً مایل است در ایجاد آن کمک کند – به عنوان مثال، تسهیل همکاری اقتصادی و هنجارها و ایجاد قوانینی برای بازسازی.
از سوی دیگر، در مورد نقش چین در منطقه نباید زیادهروی شود. درست است که بدون میانجیگری پکن، ایران و عربستان سعودی ممکن بود به توافقی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک دست پیدا نمیکردند، با این حال مذاکراتی در عراق و عمان وجود داشت، اما در نهایت شکست خورد.
با این وجود، این خود ایران و عربستان سعودی هستند که محرک این دور جدید تنشزدایی هستند. هر دوی آنها به تنش زدایی نیاز دارند تا راه را برای اجرای برنامههای داخلی خود هموار کنند. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، همانطور که در سفرهای مکرر وی به استانهای فقیر و دورافتاده دیده میشود، به توسعه اقتصادی داخلی و بهبود رفاه مردم اهمیت بیشتری داد. آشفتگی داخلی اخیر ناشی از موضوع حجاب حتی فوریت اجرای دستور کار جدید اقتصادی را افزایش داد.
طرف سعودی برای توسعه داخلی اهمیت یکسانی قائل است. محمد بن سلمان پس از به دست گرفتن قدرت، تعدادی از پروژههای بزرگ از جمله چشم انداز عربستان سعودی ۲۰۳۰ و شهر آینده را آغاز کرد. جاه طلبی او برای تبدیل عربستان به یک کشور مدرن پر جنب و جوش چیزی است که او را به سمت عادی سازی روابط با ایران سوق داد. اجرای این همه پروژه و چشمانداز بزرگ بدون یک محیط پایدار و دوستانه دشوار است. کشوری که مکرراً مورد حمله موشکی و پهپادی قرار میگیرد چگونه میتواند از سرمایهگذاری صحبت کند؟
چین روند دیپلماتیک را تسهیل کرد، اما این حرکت اساساً از داخل منطقه نشات گرفت. اگر شرایط در منطقه تغییر نکند، چین هرگز در ایجاد تغییرات موفق نخواهد شد. میانجیگری موفقیتآمیز چین نشان میدهد که این کشور به درستی آرزوی توسعه در منطقه را درک کرده است و روند کلی تنشزدایی را در منطقه ترویج میکند در حالی که برخی دیگر از بازیگران خارجی موفق به انجام این کار نشدند.
انتظار میرود که چین به عنوان یک بازیگر خارجی مسئول اصلی، بیش از حد مایل به کمک به پل زدن اختلافات در منطقه باشد، اما موفقیت به تمایل طرفین بستگی دارد. موفقیت در یک مورد به طور خودکار به معنای موفقیت در مورد دیگر نیست.
چین نیز برای ترویج صلح بین فلسطین و اسرائیل سخت کار کرده است، اما چشم انداز صلح به نظر دور از دسترس است. فلسطینیها به طور جدی خواهان صلح و تحقق حق مشروع خود برای ملیت هستند. اما اسرائیل، طرف دیگر ماجرا، هنوز آمادگی آشتی را ندارد. سیاستمداران دست راستی هنوز این دیدگاه را عمیقاً در ذهن خود دارند که همه سرزمینها باید مال آنها باشد. به نظر میرسد بنیامین نتانیاهو مایل است اشتهای آنها را در مسائل مختلف ارضی ارضا کند تا قدرت سیاسی خود را حفظ کند، اما برای راه حل دو دولتی آماده نیست.
به طور خلاصه، چین از این واقعیت آگاه است که مردم منطقه ارباب نهایی سرنوشت خود هستند. چین بیش از آن که مایل است به جای تحمیل تصمیمات برای منطقه، تلاشهایی را برای تسهیل صلح و ثبات در منطقه سرمایه گذاری کند. چین با پر کردن شکاف بین ایران و عربستان سعودی نشان داد که انتظارات مردم منطقه را درک کرده است.