#اختصاصی
به قلم: فائزه محمدنیا، کارشناسی ارشد ادبیات روسی، دانشگاه تهران
کشور روسیه در ذهن شما تداعیگر چیست؟ شاید این روزها اولین چیزی که بعد از شنیدن اسم کشور روسیه در ذهن ما نقش ببندد تصویر اوکراین و جنگیست که در تصاویر رسانهای روسیه شروع کنندهی آن است. اما میتوان اندکی به گذشته برگشت و روسیه را با فرهنگ و ادبیات غنی این کشور و نویسندگان بزرگش همچون داستایفسکی و تالستوی به یاد آورد. در میان شبهای روشن داستایفسکی پرسه زد و از زیبایی توصیفات بینظیر داستایفسکی لذت برد. میتوان سری هم به حاجی مراد تالستوی زد و در طبیعتی که تالستوی کاملا زنده پیش روی ما به تصویر کشیده است نفس کشید.
هر جامعهای میراثی را از گذشتگان خود به ارث میبرند که سینه به سینه منتقل گشته تا به روزگار امروز رسیده است. مردم روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیستند و از گذشتگان خود رسوم و آیینی را به به یادگار دارند. اگرچه بعضی از این سنتها در گذر زمان از بین رفتهاند اما علاقهای که مردم روسیه به آیین گذشتگان خود دارند سبب شده تا در حفظ آنچه تا به امروز رسیده و انتقال آن به نسل بعدی تلاش کنند.
در این نوشته به بیان راز پنهان در یکی از اشیای سنتی میپردازیم؛ پرندهای چوبی موسوم به پرندهی خوشبختی، که همچون بسیاری از اشیای فرهنگی افسانههایی در مورد پیدایش و اثرات این پرنده در زندگی مردم وجود دارد.
پرندهی چوبین خوشبختی اولین بار در استان آرخانگلسک ساخته شد. این پرنده نام دیگری نیز دارد که به منطقهای که در آن متولد شده است؛ بازمیگردد: «کبوتر پامرانین». به گفتهی برخی از مورخان در قرن ۱۹ میلادی، وجود پرندهی چوبین خوشبختی برای هر خانهای یک ضرورت بود. چرا که پرواز این پرنده در محیط خانه ارواح خبیث را دور میکرد و اهالی خانه را از بیماری حفظ میکرد.
میتوان گفت افسانهی پیدایش این پرندهی چوبین نقش موثری در باورهایی که نسبت به این پرنده وجود دارد ایفا میکند. در محل پیدایش این پرنده، استان آرخانگلسک و شهر پامرانین، زمستانهایی سخت در جریان بود. در حدود ۳۰۰ سال قبل در یکی از این زمستانهای سخت پسربچهای به شدت سرما خورد. راههای منطقه بسته بودند و امکان ورود پزشک به منطقه وجود نداشت. پزشکان محلی نیز از درمان پسر عاجز شده بودند و اظهار ناامیدی خود را برای والدین پسرک بیان کردند؛ امیدی به بهبود پسرک نبود و بیماری به زودی او را به کام مرگ میکشید.
روزی پسر بچهی بیمار از پدر خود پرسید: «پدر، فصل بهار چه زمانی فرا میرسد؟ »
پدر او در پاسخ گفت: «به هنگام پرواز پرندگان»
پسرک با امید گفت: «پس به هنگام پرواز پرندگان من بهتر خواهم شد.».
پدر پسربچه پس از این مکالمه فکر کرد شاید بهتر باشد پیش از بهار پرندهای به پسرک بیمارش هدیه بدهد. پس به فکر ساخت یک پرندهی چوبی افتاد. او ساعتهای بسیاری را صرف ساخت این پرنده کرد و پس از تمام شدن ساخت پرنده آن را به بالای تخت پسرک آویزان کرد. پرنده هر روز بالای تخت پسرک میچرخید و در کمال ناباوری امیدی که چرخش این پرنده در پسرک ایجاد کرد او را از مرگ و بیماری نجات داد.
پس از بهبود پسرک این داستان زبان به زبان چرخید و این پرنده تبدیل به نمادی از خوشبختی و شادی در میان باورهای مردم شد. مردم در جاهای مختلفی از خانه این پرنده را آویزان میکردند.
برخی پرنده را بالای در ورودی آویزان میکردند تا مانع ورود ارواح خبیث و هر شری به خانه شود؛ پس فقط شادی و سلامتی و صلح پا به خانه میگذاشت. برخی هر بعد از ظهر که بنا به سنت مرسوم سماور در خانههای روسیه روشن بود، پرنده را بالای سماور آویزان میکردند تا بخار سماور باعث گردش پرنده شود و با این گردش خوشبختی در جای جای خانه پخش شود. برخی نیز این پرنده را در کنار منبع نور آویزان میکردند.
باعث اقبال است که این پرنده همچنان در کشور روسیه وجود دارد و این سنت همچنان در میان مردم برقرار مانده است. پرندهی خوشبختی را اغلب از چوب کاج میسازند زیرا ظرافت ایجاد تراشهها روی بالهای ظریف این پرنده که از پنج سانتیمتر تا نیم متر متغیر هستند، در این نوع چوب آسانتر است. برای اتصال قطعات پرنده به یکدیگر نیز از مواد اضافی مثل چسب، میخ یا بست استفاده نمیشود. هر پر به نازکی بریده شده و با مهارت خاصی خم میشود. پرندهی خوشبختی به صورت سنتی فاقد هر گونه زینتی است، و تنها زینت آن ظرافت ساخت این پرنده و تراشههای بالهایش است اما در قرن بیستم نقاشی سبک سنتی بر روی بالهای این پرنده ظاهر شد و بر زیبایی آن افزود.
در باوری دیگر شباهت این پرنده به کبوتر وابسته به باور مسیحیت به تقدس کبوتر است. بنا بر روایات کبوتر در برخی اسطورههای مسیحیت نماد روح مقدس است؛ چرا که در روز عید تبشیر کبوتر قبل از مریم مقدس ظاهر شد و در طول زمان غسل تعمید مسیح، روح القدس به شکل کبوتر از آسمان پایین آمد.
شاید بتوان گفت؛ هر ملتی به نوعی از پرندهی خوشبختی ایمان دارد. پرنده خوشبختی نماد معنایی عمیق در فرهنگ و زیبایی دارد و جز جدایی ناپذیر تاریخ هنر ملتهای مختلف است. پرندهی خوشبختی در هنر ما ایرانیان نیز ققنوس نام دارد که از خاکستر خود برون میآید.سیمرغ شاهنامه را نیز میتوان یکی دیگر از پرندگان اقبال در ادبیات فارسی و در میان مردم ایران دانست.
اگرچه امروزه بسیاری از این باورها در فضای علمی ایجاد شده جایی ندارند، اما میتوان این باورها و افسانهها را دستاویزی برای جدایی ناپذیری از فرهنگهای قدیمی دانست؛ یا حتی به عنوان سرگرمی به برخی از آنها نگاه کرد.
پرندهی خوشبختی شاید توانایی دور کردن تمام غمهای یک خانواده را نداشته باشد اما به نمایندگی از یک فرهنگ سنتی در خانههای امروزی روسیه نیز استفاده میشود و با پرواز خود زیبایی و ظرافت در خانه جاری میکند.