به قلم: کبیر تنجا
توافق ریاض و تهران برای بازگشایی سفارتهای خود پس از هفت سال وقفه، به اندازه محلی که این خبر از آنجا اعلام شد، یعنی پکن، شگفتانگیز نبود. این یک پیشرفت ادراکی برای چین است که با موفقیت میزبان دو قطب ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک قدرت در غرب آسیا (خاورمیانه) و اسلام است. برای چین، این می تواند به عنوان اولین پیروزی بزرگ دیپلماسی در قالب یک بازیگر بی طرف خارج از منافع فوری آن در اقیانوس هند و اقیانوس آرام تلقی شود. این واقعیت که این توافق تقریباً همزمان با بیستمین سالگرد تهاجم آمریکا به عراق اعلام شد، پیامهای نه چندان ظریف از سوی پکن برای نشان دادن خود به عنوان یک قدرت “خوب” است.
هم ریاض و هم تهران مدتی است که برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در حال گفتگو هستند. مذاکرات نه تنها در پایتخت های منطقه ای عراق و عمان بلکه حتی تا برزیل نیز پیش بینی شده است. در ژانویه ۲۰۲۲، دیپلماتهای ایرانی برای تصدی پستهای خود در سازمان همکاری اسلامی (OIC) در جده به عربستان سعودی بازگشتند. این یک سیگنال قوی بود مبنی بر اینکه هر دو طرف قصد جدی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک برای اولین بار از سال ۲۰۱۶ به بعد دارند. عراق که به طور فزاینده ای در معرض خطر تبدیل شدن به یک منطقه جنگ نیابتی مانند یمن بین مراکز قدرت سنی و شیعه بود، حتی در زمان هایی که این روند نزدیک به فروپاشی بود، به طور مداوم برای گفتگو فشار می آورد.
چین مدتی است که با استفاده از شکاف بین شرکای امنیتی سنتی یعنی عربستان سعودی و ایالات متحده در میان چالشهای دیگر، به دنبال گسترش فضای مانور خود در خاورمیانه است. در حالی که پکن و تهران در سال ۲۰۲۱ یک قرارداد استراتژیک ۲۵ ساله گسترده و در عین حال ضعیف را امضا کردند، این کشور ارتباط قابل توجهی با جهان عرب را عملیاتی کرد تا امنیت انرژی خود را به عنوان نقطه اتکای این تعاملات حفظ کند. در حالی که بیشتر جهان به دلیل حضور نظامی محدود آن در نزدیکی حاشیه های جغرافیایی خاورمیانه در مکان هایی مانند جیبوتی، بر روی اهداف نظامی چین متمرکز شدهاند، این کشور در حال آماده شدن برای استفاده از موقعیت خود به عنوان دومین اقتصاد بزرگ در جهان بود. در واقع، این فقط کسانی در جهان عرب یا ایران نبودند که به همکاری با چین علاقه مند بودند، نزدیکترین متحد ایالات متحده در منطقه، یعنی اسرائیل نیز وسوسه اقتصاد چین و فناوری های پیشرفته آن را غیرقابل مقاومت می دانست. این نزدیکی با پکن البته کوتاه مدت بود.
برای امثال ریاض، محورهای بنیادین ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آمریکا در منطقه، مبتنی بر تامین امنیت در ازای سطحی از امنیت انرژی بی نظیر بود. این توافق که در سال ۱۹۴۵ بین فرانکلین دی روزولت، رئیس جمهور وقت ایالات متحده و ملک عبدالعزیز بن سعود، پادشاه وقت عربستان سعودی در کشتی یو اس اس کوئینسی در آبراه بسیار مهم کانال سوئز ایجاد شد، روابط بین این دو را تا سال ۲۰۱۹، زمانی که اوضاع تغییر کرد، تثبیت کرد. سکوت ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نسبت به حملات گروههای حوثی مورد حمایت ایران علیه تأسیسات نفتی عربستان، تفکر استراتژیک در پادشاهی عربستان که اکنون تحت حاکمیت ولیعهد جوان محمد بن سلمان است را احیا کرد. از نظر بنسلمان غیبت آمریکایی ها را دوستانه نبود. با طرحهایی برای مدرنسازی اقتصاد عربستان و کنار گذاشتن آن از اعتیاد به دلارهای نفتی، تلاشهای اقتصادی آزادانهتری توسط سعودیها آغاز شده است و برای همین، چین مقصدی آشکار است. سفر رئیس جمهور چین شی جین پینگ به عربستان سعودی در دسامبر ۲۰۲۲ برای شرکت در اولین اجلاس سران چین- کشورهای عربی و نشست چین- شورای همکاری خلیج فارس، لحظه ای محوری برای موقعیت اقتصادی پکن بود که این هفته به یک موقعیت سیاسی نیز تبدیل شد.
با این حال، همه چیز آنقدرها هم که به نظر می رسد هم برای چین و هم برای عربستان سعودی، ساده نیست. با وجود گرم شدن روابط دیپلماتیک، که هنوز دو ماه زمان برای اجرا دارد (زمان طولانی در ژئوپلیتیک خاورمیانه)، موضوع هستهای ایران همچنان مهم است. علیرغم نقش چین در این مورد و پیروزی برای وجهه خود در منطقه و فراتر از آن، به نظر می رسد پکن هم قادر نیست و هم تمایلی به ورود به مناقشات منطقهای، فراتر از میانجیگری و مانورهای دیپلماتیک، که بیشتر با هدف تامین امنیت اقتصادی و انرژی خود است، ندارد. این موضوع با این واقعیت همراه است که عقب نشینی ایران از برنامه هسته ای خود بعید است. در حالی که ممکن است تهران در نهایت با دادن فضای بیشتر به آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر تاسیسات خود راهی میانی با غرب بیابد، خود گروه ۱+۵ ممکن است پس از جنگ اوکراین در حالتی کاملاً متفاوت عمل کند، زیرا روابط غرب با روسیه، چین و ایران به طور همزمان دچار تغییر می شود. فراتر از موضوع هسته ای، تهران، همچنان به حفظ اکوسیستم نیرومندی از نیروهای نیابتی در سوریه و لبنان که به آن امکان دسترسی به مناطق مرزی عربستان سعودی و اسرائیل را می دهد، ادامه می دهد. از آنجایی که زمزمهها درباره «خبرهای خوب» در جبهه یمن نیز منتشر میشود و یک جنگ وحشتناک را به نوعی به پایان میرساند، مسائل بین ریاض و تهران هم عمیقتر میشود و هم از محدوده جغرافیایی خلیج فارس دورتر میشود.
داستان برای ایالات متحده در منطقه ممکن است تازه یک بار دیگر شروع شود، زیرا مسلم است که آنها از آنچه در حال رخ دادن بود آگاهی عمیقی داشتند. جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، ممکن است در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری خود، عربستان سعودی را “منفور” خوانده باشد، اما سفر کینهآمیز او به این کشور در آگوست ۲۰۲۲ نشان داد که جدا شدن از تعاملات راهبردی طولانیمدت که در پایان به شدت به جایگاه آمریکا بهعنوان یک شریک ثابت و متحد در سراسر جهان لطمه میزند، سادهتر از انجام این تعهدات است. یک برداشت این است که ایالات متحده به مبارزه با شرایط پس از توافق ناموفق با طالبان و خروج آشفته متعاقب آن از افغانستان ادامه می دهد. در پایان، حتی بنسلمان مسلماً میداند که تضمینهای امنیتی مورد نظر سعودیها تنها از سوی یک شریک دارای ظرفیت، توانایی، فناوری و اراده قابل تامین است که آن هم آمریکاست. اجازه دادن به پکن برای ایفای نقش میانجی و از طریق تامین منافع متقابل، ممکن است در واقع به یک ترفند به موقع برای بازگرداندن ایالات متحده به خاورمیانه تبدیل شود.
در حالی که ریاض برای حفظ سطحی از خودمختاری استراتژیک تلاش میکند، آمریکا در ازای آن ممکن است مجبور شود دیدگاه مطلقگرایانه «ما در برابر آنها» را در مورد بازیگران دیگری مانند روسیه (که ریاض با آن اوپک پلاس را ساخته است) و چین کنار بگذارد. برخلاف ۷۸ سال گذشته آمریکا و عربستان، امروز سعودیها به جای انقیاد آشکار در ازای امنیت، خواهان تساوی منافع هستند.
در نهایت، کشورهایی مانند هند باید به این تحولات توجه جدی داشته باشند. تصمیمهای چین در دو جبهه قابل توجه در حال جسورتر شدن است. اول، این واقعیت ساده که این یک اقتصاد ۱۸ تریلیون دلاری است و اکنون مطابق با الزامات اقتصادی خود به نظم جهانی نزدیک می شود تا نه تنها قدرت را حفظ کند، بلکه آن را تداوم و پرورش دهد. دوم، دیدگاه روشنی نسبت به «رقابت قدرت بزرگ» آینده با ایالات متحده دارد و برای جایگزینی در مناطق تحت نفوذ سنتی غرب، جایی که ممکن است خلاء قدرت ایجاد شود، تهاجمی تر خواهد بود. در پایان، چین موفق شد فشار عظیمی را که تحریمهای غرب علیه ایران ایجاد کرده بود، به کار گیرد، در حالی که واشنگتن یا مایل نبود یا نمیتوانست پیشنهادی به ریاض ارائه دهد که پکن را تضعیف کند.
در حال حاضر، بیانیه اعلام شده در پکن باید طی ۶۰ روز آینده اجرا شود زیرا چین به دنبال میزبانی یک نشست بی سابقه بین پادشاهان عرب و رهبری ایران در تابستان امسال است. موفقیت یا شکست این امر ممکن است برای عربستان سعودی یا ایران نقطه عطفی نباشد، اما میتواند برای چین باشد.