#اختصاصی
به قلم: ابوالفضل جعفری، کارشناس ارشد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران
با تفوق آذربایجان در جنگهای دوم و سوم قرهباغ و اعاده حاکمیت مناطق قرهباغ کوهستانی و دشت، عملاً منازعه فیمابین با ارمنستان بر مبنای یک ادعای تاریخی جدید بر استان سیونیک ارامنه و تفسیر خودرأی آذریها از بند نهم قرارداد آتشبس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ وارد فصل جدیدی از رویاروییها شد. بهصورت کلی از جنگ دوم قرهباغ که عملاً از آن بهعنوان یک پوشش برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه تعریف میشود، ترتیبات ژئوپلیتیکی و امنیتی قفقاز جنوبی به سمت منطقهای شدن رفته است که بهتبع تحولات در آن متأثر از رقابتهای درون منطقهای، کنشگری تجدیدنظرطلبها و منافع راهبردی قدرتهای خارج از منطقه و همسایگان آن بوده است. با واکاوی رفتوآمدهای سیاسی و دیپلماسیهای شکلگرفته توسط آذریها و ترکها با سایر قدرتها در زمان قبل و بعد از جنگ دوم قرهباغ، نکتهای که به ذهن متبادر میگردد این است که جنگ مزبور صرفاً یک نزاع آذری – ارمنی بر سر مواضع مورد مناقشه سنتی آزادسازی قرهباغ نبوده است؛ بلکه تکه پازلی در پازل بزرگتر مسائل منطقهای و فرامنطقهای و جنگ کریدورها تصویر میگردد؛ چراکه اوراسیا مجدداً و با تأکید بیشتری بهعنوان هارتلند و مرکز بازتوزیع ثروت و قدرت در نظام بینالملل مطرح است و واحدهایی که در این میان وظیفه ترانزیتی آن را برعهده بگیرند بهتبع در کنار جایگاه خاص، پیشرفت و مزیتهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی بسیار بزرگی در نظام بینالملل و تجارت جهانی بدست خواهند آورد.
آذریها با گمان قدرت بالادست و پشتیبانی ترکیه و چراغسبز روسیه که توضیح داده خواهد شد با تفسیر راههای مواصلاتی، مصرح شده در بند نهم قرارداد مزبور به کریدور در کنار ادعای تاریخیِ سرزمینی – حاکمیتی نسبت به استان سیونیک _استان جنوبی ارمنستان، حدفاصل قرهباغ و نخجوان که شامل کل مرز مشترک ایران و ارمنستان نیز است_ و نامگذاری آن با عنوان آذری، “زنگهزور غربی” خواهان احداث کریدور زنگهزور بجای راههای مواصلاتی است که به لحاظ حقوق بینالملل بار معنایی خاصی دارد. راههای مواصلاتی یا کریدور مدنظر، از سرزمین ارمنستان گذر خواهد کرد و اینکه در تمامی پروژههای تحقیقاتی و رسانهای بجای نامگذاری آن با عناوینی مانند راه دوستی، راه برادری، صلح و غیره، با نام آذری آن را خطاب قرار میدهند نشان از هزینهکرد بالای آذریها و ترکها در روایتگری بر مبنای ادعای تاریخی اشاره شده و اراده آنها اولاً در بازنگری قانون اساسی و پایاندادن به وضعیت خودمختاری نخجوان و ثانیاً در دستگرفتن حاکمیت استان سیونیک و ایجاد پیوستگی سرزمینی در آیندهای نهچندان دور است که در صورت ازدسترفتن حاکمیت ارامنه بر استان سیونیک، عملاً مرز مشترک ایران و ارمنستان و بهتبع دسترسیهای بدیل و سنتی ایران به گرجستان، دریای سیاه و نهایتاً به اروپا از این مسیر سنتی از بین خواهد رفت و یک وابستگی جدی به آذربایجان و ترکیه بواسطه حاکمیت غیر ارمنی بر این مسیر ایجاد خواهد شد. باتوجهبه ابزارها، ظرفیت و پتانسیل پایین ایران در چانهزنی در قفقاز جنوبی، نوع و سطح روابط با آذربایجان و ترکیه، بازیگری اسرائیل در منطقه و عدمموازنه سیاست خارجی ایران با شرق و غرب، این امر نهتنها در راستای منافع ملی ایران نخواهد بود بلکه ایران را در تنهایی ژئوپلیتیکی و استراتژیکی خود، تنهاتر خواهد کرد.
روسیه و کریدور زنگهزور
بصورت کلی روسیه دو هدف را در کریدور زنگهزور دنبال میکند:
حضور نظامی:
باتوجهبه تضعیف قدرت روسیه در قفقاز جنوبی و ازدستدادن نسبی ارمنستان بهعنوان شریک راهبردی و واحدی که سنتاً منافع روسیه را در قفقاز دنبال میکرد و همچنین به جهت مقابله با تهدیدات آتی ناتو و ورود هر حاکمیت ثالثی برای نظارت و حراست از راههای مواصلاتی یا کریدور ادعایی حسب بند نهم قرارداد آتشبس ۲۰۲۰، به دنبال تثبیت حضور نظامی خود در قفقاز جنوبی است که این حضور باوجود کریدورهای بدیل مانند کریدور پیشنهادی ایران _کریدور ارس_ محقق نخواهد شد.
از طرف دیگر حضور نظامی روسیه در جنوب ارمنستان، باوجود اراده ارامنه برای خروج از CSTO یک نظارت و فشار فائقه بر عملکرد ایروان که از ۲۰۱۸ و روی کار آمدن پاشینیان گرایشات غرب گرایانه از خود بروز میدهد خواهد داشت تا با این فشار، دولت ارمنستان تغییر موضع و رفتار دهد و چه بسا در یک برنامهریزی میان مدت مهره طرفدار روس را به ایروان تحمیل کند و از طرف دیگر پایگاه نظامی خود را در قفقاز حفظ کرده است.
خروج از انزوای غرب:
کریدور در تعریفی بمعنای درهم کنشی بین چند واحد و شکلی از تکثر توسعه در طول جغرافیا برای ایجاد همبستگیهای امنیتی – اقتصادی – سیاسی است که هسته اصلی آن سرمایهگذاری است و مباحث ذیل ترانزیت و حملونقل در آن صرفاً بخشی از مطالعه امکانسنجی و توجیه مالی (Feasibility Study) آن طرح خواهد بود و از مهمترین خروجیهای آن امنیت، شبکهای از ارتباطات و عدم تحریم است؛ در این راستا بود که روسیه بهصورت جدی به دنبال تحقق کریدور شمال – جنوب است؛ اما بحران ۲۰۱۴ کریمه و جنگ اوکراین و بهتبع تحریمهای اروپا و غرب علیه روسیه باعث شد تا جذابیت این طرح، اثر و عملیاتیشدن آن تا سالها به تأخیر بیفتد، بنابراین روسیه در شرایط کنونی مجبور است گزینه بدیلی را برای تأمین حداقل منافع خود تصویر کند؛ از طرف دیگر روسیه به واسطه عدم توانایی استفاده از مسیرهای سنتی انتقال انرژی _اوکراین_ و همچنین عدم توانایی فروش نفت و گاز به اروپا همچون گذشته و ابزار چانهزنی قوی آذربایجان و ترکیه، نسبت به سیاستهای خود در قبال قفقاز جنوبی تجدیدنظر کرده است.
در شطرنج اروپا و غرب، به ویژه در حوزه امنیت انرژی اروپا بهویژه در راستای مقابله با انحصارگری روسیه در بحث تأمین انرژی و تحریمهای اخیر اروپا و غرب بعد از جنگ اوکراین علیه روسیه، آذربایجان نقش مهمی در این بازی بهعنوان یکی از گزینههای بدیل روسیه در تأمین انرژی اروپا به عهده گرفته است. کمااینکه پس از تحریم خرید انرژی از روسیه، آذربایجان با افزایش تولید گاز، انعقاد قرارداد با قزاقستان و همچنین سوآپ گازی، بخشی از نیاز اروپا را مرتفع کرد. آذربایجان با استفاده از موقعیت خود در امنیت انرژی اروپا و در یک بازی هوشمندانه و با حاصلجمع غیرصفر در راستای چراغسبز روسیه برای تغییرات در قفقاز جنوبی و معرفی خود بهعنوان گزینه بدیل ارمنستان برای روسیه در منطقه و خارج از منطقه و همچنین تأمین انرژی موردنیاز اروپا، گاز روسیه را در شرایط تحریم او و از طریق شرکت سوکار و سایر مبادی خود به اروپا میفروشد و درآمد دلاری برای روسیهِ تحتفشار اقتصادی به ارمغان میآورد و بهتبع جایگاه به نسبت مهمی در سیاست خارجی روسیه برای خود تعریف کرده است.
ترکیه بهعنوان نماینده ناتو در منطقه، با کنترلی که بر تنگههای بسفر و داردانل دارد عملاً روسیه را که به واسطه جنگ اوکراین در یک انسداد ژئوپلیتیکی قرار گرفته است را از جنبه دیگری و به لحاظ دسترسی از دریای سیاه به مدیترانه یا سایر نقاط در اروپا محدود کرده است و آن را به یک ابزار چانهزنی بدل ساخته است و از طرف دیگر، باتوجهبه ازدسترفتن کارایی مسیر سنتی اوکراین برای انتقال انرژی و بهتبع وابستگی بیشتر روسیه به خطوط ترکیه از جمله ترک استریم یک و دو، ایضاً جایگاه ترکیه در اتحادیه اروپا، ترکیه جایگاه مهمی که ابعاد راهبردی و استراتژیک دارد در سیاست خارجی روسیه پیدا کرده است.
ازاینرو باتوجهبه ازبینرفتن کارایی مسیرهای سنتی انتقال انرژی روسیه و جذابیت کریدور شمال – جنوب، تحریمهای اروپا و غرب، حفظ روابط حسنه با آذربایجان و ترکیه و از همه مهمتر خروج از انزوا و انسداد ژئوپلیتیکی، پیوستن به کریدور ادعایی و به دستگرفتن نقطه ابتکار آن در دستورالعمل سیاست خارجی روسیه خواهد بود؛ تنها سؤال بیجواب در اینجا، این است که در صورت تحقق این امر روسیه تا چه زمانی میتواند ابتکار عمل را در کریدور ادعایی در دست داشته باشد و در صورت ازدستدادن این موقعیت، غرب چه کسی را دایه دار این مسیر خواهد کرد و تبعات بعدی آن برای ایران چه خواهد بود؟
ترکیه و کریدور زنگهزور :
قلمروی نفوذ بایستی به قلمروی منافع بدل شود که شرط لازم آن وجود یک دورنمای استراتژیک است. ظرفیت و پتانسیل کنونی ایران و عدم توانایی چانهزنی به جهت پیشبرد منافع ملی در منطقه و از طرف دیگر انسداد منافع ملی و تحتالشعاع قراردادن امنیت ملی مرهون عدم وجود دورنمای استراتژیک در منطقهگرایی در منطقه قفقاز جنوبی است که در حال حاضر و از دورههای قبل به دلیل تمرکز منابع ایران در خاورمیانه و غرب آسیا عملاً برای مناطقی مانند قفقاز جنوبی نهتنها دورنمایی برای آن تصویر نشده است؛ بلکه منابعی هم برای آن درنظر گرفته نشده است؛ درصورتیکه ترکیه از زمان فروپاشی با طرح و برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در منطقه مانند شکلدادن به جامعهپذیری سیاسی – اجتماعی از طریق سرمایهگذاری در ساخت مدارس و بورسیه دانشجویان و همچنین تولیدات رسانهای جذاب در غالب سریالهای تاریخی و القای اشتراکات تاریخی، فرهنگی و زبانی، افزایش حجم تراز تجاری، همکاریهای دوجانبه و چندجانبه، تشکیل مجامع و سازمانهای منطقهای و غیره حضور فعال داشته و امروز ثمره نهال کاشته شده از زمان فروپاشی را میبیند و میفروشد. نکته دیگر در مورد کنشگری ترکیه در قفقاز جنوبی این است که ترکیه همواره به دنبال عمق استراتژیک، پیوستگی سرزمینی با جهان ترک و تکمیل کریدور میانی است که کریدور ادعایی زنگهزور ، قطعه پازل گمشده کریدور میانی و دیگر اهداف ترکیه در منطقه است و باتوجهبه طبیعت انحصارگرایی ترکیه بههیچعنوان خواستار شراکت ایران در کریدور مدنظر نیست، تا از این طریق همواره ابزار چانهزنی و دست بالا را در ارتباطات خود با ایران داشته باشد.
سخن آخر:
از دیگر دلایل ضعف ایران در قفقاز جنوبی در کنار دلایل تشریح شده، نوع بازی روسیه با ایران است. روسیه هیچگاه در بزنگاههای امنیتی – سیاسی، ایران را وارد معادلات و بازی نزاع – راهحل نکرده است. درصورتیکه ترکیه به دلایل ذکر شده و جایگاه او در سیاست خارجی روسیه همواره در معادلات حضور داشته است. مادامیکه اختلاف بین ایران و غرب وجود دارد، رفتار روسیه با ایران تغییر نخواهد کرد و جنبه راهبردی و استراتژیک به خود نخواهد دید؛ چراکه روسها نیک میدانند از عوامل تعیینکننده سیاست خارجی ایران، عامل آمریکاست و تا زمانی که اختلاف مطروحه جاری و ساری باشد منافع روسیه و حتی چین از قبال ایران تأمین بوده و نیازی به تغییر رفتار ندارند؛ فلذا اصلاح روابط و ایجاد موازنه در سیاست خارجی ایران در قبال شرق و غرب برای پیشبرد منافع ملی بسیار مهم است.
همچنین ایران در قبال قفقاز جنوبی بایستی با تعریف منافع مشترک و همسو وارد روابط دوجانبه، چندجانبه و منطقهای با این منطقه شود تا با ایجاد وابستگی متقابل، شرایط خود را در قفقاز بهبود بخشد که این امر بمعنای داشتن یک دورنمای استراتژیک در منطقهگرایی است؛ از جمله مواردی که ایران میتواند از طریق آنها باب همکاری را گسترش دهد، موضوعاتی از قبیل: صلح و ثبات امنیتی منطقه، مسائل امنیتی و رادیکالیسم، مسائل زیستمحیطی خزر، سوآپ انرژی و مباحث ذیل انرژی، راههای مواصلاتی و ترانزیتی در هر سطحی، مسائل هیدرو پالسی (منابع آبی) است.
در نهایت، کریدور مدنظر و به ویژه حاکمیت آن در وهله اول یک مسئله دوجانبه بین آذربایجان و ارمنستان است، بهمین خاطر رابطه دوجانبه ایران – ارمنستان تا به سرمنزل مقصود رسیدن این طرح بسیار مهم است که ارمنستان ذیل فشارهای آذریها و ترکها به جهت جلوگیری از جنگهای آتی و همچنین خروج از انسداد ژئوپلیتیکی که آنها بر ارمنستان حادث کردهاند، هر توافقی را امضا نکند.
بنابراین، هر طرحی که سبب تغییر در ژئوپلیتیک منطقه، انسداد مرز ایران و ارمنستان، حاکمیت غیر ارمنی بر راه یا کریدور احداثی شود خلاف منافع ملی ایران خواهد بود که بایستی با آن مقابله کرد؛ از طرف دیگر چون اراده قدرتهای بزرگ بر تحقق این مسیر در غالب کریدور است، ایران صرفاً بایستی از مسیر سیاسی – دیپلماسی و نه نظامی منافع خود را در منطقه دنبال کند.