بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱) بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱) ❗️بسته خبری ایراس از حوزه اوراسیا (چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱) پیامدهای تحریمها علیه روسیه واقعیتهای توافق هستهای اوکراین چالشهای حقوقی تحریمهای اتحادیه اروپا علیه روسیه اهمیت راهبردی اتصال ریلی افغانستان به ترکیه خشک شدن دریای آرال و تاثیر آن در افزایش میزان گرد و غبار در آسیای مرکزی مسیر غرب بیابانی است که بخاطر تحریمها سوخته است سیاست چین در منطقه مشرق: بهترین دوست جدید معرفی داستان کروکودیل اثر فئودور داستایفسکی
تا به امروز، 115 پرونده در دادگاه اتحادیه اروپا برای حذف افراد یا شرکتها از فهرست تشکیل شده است.
سفر اخیر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه به دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان در روزهای 25 و 26 می 2021 میلادی (4 و 5 خرداد 1399) صرف نظر از شرایط حساس کنونی حاکم بر مناسبات دو کشور به ویژه تنشهای مرزی و اختلاف در تفسیر بند نهم موافقتنامه موافقتنامه آتش بس قرهباغ (کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان یا دالان زنگه زور) از نظر رویکرد متوازن ایران در منطقه قفقاز بسیار شایان توجه بود. این سفر که در ادامه سفر سال گذشته سید عباس عراقچی و محمد جواد ظریف به منطقه قفقاز صورت گرفت را باید «شکسته شدن تابوی سفر هم زمان به جمهوری آذربایجان و ارمنستان» دانست. متاسفانه پس از ناکامی ایران در عرصه میانجیگری در جنگ اول قرهباغ و کنارگذاشتن کشورمان از ترکیب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا، رویکرد نسبتاً متوازن ایران در منطقه قفقاز کنار گذاشته شد. در نتیجه به تدریج سنتی نانوشته و البته غلط در عرصه سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز شکل گرفت که بین سفر مقامات ارشد کشورمان به ارمنستان و جمهوری آذربایجان باید فاصله زمانی معناداری ایجاد شود تا باعث ایجاد حساسیت و مخالفت احتمالی در این دو کشور نشود. این قاعده نانوشته که تقریباً به مدت سه دهه در سفر رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، وزیران و سایر مقامات ارشد کشورمان به منطقه دنبال میشد، در واقعیت امر ملاحظاتی بود که با دست خودمان به سیاست خارجی ایران تحمیل شد و قدرت مانور و تحرک موثر را در بسیاری از مقاطع از کشورمان سلب کرد و حتی بعضاً فضایی را ایجاد کرد که برخی از کارشناسان، مقامات و به ویژه نمایندگان مجلس جمهوری آذربایجان و ارمنستان به انتقاد از سفر مقامات کشورمان به ایروان یا باکو برآیند. در راستای این رویکرد نامتوازن بود که با وجود مناسبات دیپلماتیک ایران با هر سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان که روسیه و ترکیه از این ظرفیت دیپلماتیک محروم هستند، هنوز هیچ رئیس جمهوری از ایران در سه دهه گذشته به طور هم زمان از باکو، تفلیس و ایروان دیدار نکرده است و بعد از سفر مرحوم هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران به تفلیس در آوریل ١٩٩٥ میلادی و سفر میخائیل ساکاشویلی، رئیس جمهور وقت گرجستان به تهران در اوت ٢٠٠٤ میلادی، تا کنون دیداری میان روسای جمهور ایران و گرجستان در پایتختهای دو کشور صورت نگرفته است و در دولت حسن روحانی نیز، گرجستان در منطقه قفقاز جنوبی تنها کشوری است که رئیس جمهور ایران در هشت سال گذشته دیدار دو جانبهای با رئیس جمهور این کشور (گئورگی مارگولاشویلی، رئیس جمهور سابق و خانم سالومه زورابیشویلی، رئیس جمهور کنونی) در تهران یا تفلیس نداشته است. در حالی ایران از این ظرفیت بالقوه جغرافیایی و دیپلماتیک خود به صورت موثری بهره برداری نکرده است که کشورهای اروپایی و آمریکایی به دلیل عدم توانایی روسیه (قطع ارتباط با گرجستان) و ترکیه (قطع ارتباط با ارمنستان) در سه دهه گذشته در عرصه مدیریت مناسبات دیپلماتیک، رویکرد متوازنی را در پیش گرفتهاند و تقریباً تمامی رهبران و مقامات اروپایی و آمریکایی در سفر به منطقه قفقاز به صورت هم زمان به باکو، ایروان و تفلیس سفر میکنند که سفرهای منطقهای آنگلا مرکل (صدراعظم آلمان)، فرانسوا اولاند، سارکوزی و امانوئل ماکرون (روسای جمهور سابق و کنونی فرانسه)، سرجو ماتارلا (رئیس جمهوری ایتالیا)، جان بولتون (مشاور سابق امنیت ملی آمریکا) و حتی پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک جهان به روشنی گویای این امر است. لذا اگر ایران درصدد اجرایی نمودن الگوی 3+3 (ارمنستان، آذربایجان، گرجستان + روسیه، ترکیه و ایران) در منطقه قفقاز است، مقدمه و پیش شرط آن حرکت به سمت الگوی 1+3 (ایران + جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) خواهد بود. بنابراین، روندی که با سفر سید عباس عراقچی و محمد جواد ظریف در چند ماه اخیر در پیش گرفته شده است، مسیر عقلانی، درست و منطبق با رویکرد متوازن سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز است که باید از سوی سایر مقامات کشورمان ادامه پیدا کند. این امر باید تبدیل به یک سنت و رویه در رویکرد سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز تبدیل شود و با تغییر دولت ها در ایران نیز نباید تغییری در آن ایجاد شود که اگر این گونه شود، بازگشت به رویکرد غیر منطقی و نامتوازن گذشته خواهد بود. با عنایت به نکات و ملاحظات یاد شده، در یادداشت تحلیلی پیش رو کوشش خواهد شد شناخت و درک بهتری از الزامات و ضرورتهای رویکرد متوازن ایران در قبال سه کشور منطقه قفقاز جنوبی حاصل شود.
معمولاً در کشورهای درحال توسعه یا نسبتاً توسعهیافته این رویه معمول است که شیوه حکومتداری، جایگاه و موقعیت سیاسی نظام سیاسی و شخصیت و رفتار سیاسی حاکمان، با دیگر کشورها و حکومتها مقایسه و ارزیابی می شود.
جمهوری خلق چین با اعلام استراتژی "جریان دو گانه" double circulation و گنجاندن آن در برنامه توسعه کشور برای دوره تا سال 2025، بار دیگر مطالب جدیدی را برای تجزیه و تحلیل در اختیار کارشناسان بین المللی قرار داده است.
رئیس سلیمانوف[۱] تاثیر ترکیه بر مسلمانان تاتارستان از اویل سالهای ۱۳۶۹ آغاز شد و باید گفت که خیلی فعالانه و با شدت انجام شد. آنکارا این کار را از طریق روابط رسمی با دولت و موسسات مذهبی تاتارستان و همچنین از طریق اعزام مبلغان دینی از جماعتهای (انجمنهای) مختلف اسلامی از خاک ترکیه به تاتارستان […]
چین به شکل فزایندهای به عنوان موتور رشد جهانی و بازیابی پس از همهگیری (ویروس کرونا) جایگاه خود را مستحکم میسازد. البته این موفقیت نمی تواند بی دلیل باشد.
ترکیه در سال های اخیر به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه پیرامونی و گاهی مناطق دور دست بوده و سودای ایجاد عثمانی جدید و یا ارتش متحد کشورهای ترک تبار را در سر می پروراند. این سیاست ترکیه که گاهی به رویکرد تهاجمی اش در قبال همسایگان منجر شده، همراه بوده با سیاست توسعه سریع تسلیحاتی و افزایش توان دفاعی، مبتنی بر دانش و تولیدات داخلی.
پنج ماه از امضای موافقتنامه 9 مادهای آتشبس قره باغ در 10 نوامبر 2020 میلادی میگذرد و در این فاصله زمانی، هفت ماده این موافقتنامه یعنی آتشبس کامل و پایان دادن به همه درگیریها (بند 1)، بازگشت ناحیه آغدام به جمهوری آذربایجان (بند 2)، استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در کریدور لاچین (بند 3)، خروج نیروهای مسلح ارمنستان از قرهباغ کوهستانی و استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در کریدور لاچین به مدت پنج سال (بند 4)، ایجاد یک پست فرماندهی صلح به منظور اجرای آتشبس (بند 5)، بازگشت مناطق کلبجر و لاچین به جمهوری آذربایجان و تعریف مشخصات کریدور لاچین (بند 6) و بازگشت آوارگان و پناهندگان داخلی به مناطق قره باغ و مناطق مجاور تحت کنترل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (بند 7) اجرایی شده است. اما تبادل اسرای جنگی، گروگانها و سایر زندانیان و همچنین بقایای تلفات (بند 8) و فراهم ساختن امکان ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان (بند 9) هنوز اجرایی و عملیاتی نشده است. طی پنج ماه گذشته، چگونگی اجرایی شدن بند 9 موافقتنامه آتشبس قره باغ که جمهوری آذربایجان از آن با عنوان «کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان» یا «دالان زنگه زور» یاد میکند، از جمله مباحث مهم چالشی و اختلافی بین باکو و ایروان بوده است. اختلاف در تفسیر مفاد ماده نهم این موافقتنامه از سوی دو طرفهای ارمنی و آذری به واسطه عدم اشاره مستقیم و روشن به کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (برخلاف اشاره صریح موافقتنامه آتشبس به کریدور لاچین در بندهای 3 و 6)، نامشخص بودن فضای سیاسی و تصمیم گیری در ارمنستان پس از استعفای نیکول پاشینیان و قبل از انتخابات پارلمانی زودهنگام در 20 ژوئن 2021 میلادی (30 خرداد 1400) و حملات لفظی و کلامی الهام علی اف برای تحقق کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگه زور) از طریق نظامی از جمله ابهامات حقوقی و اجرایی بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ است که حتی در برخی از محافل کارشناسی و تحلیلی کشورمان، امکان وقوع جنگ جدید از سوی جمهوری آذربایجان با حمایت ترکیه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران (28 خرداد)، انتخابات پارلمانی ارمنستان (30 خرداد) به موازات تنش و درگیری هم زمان بین روسیه و اوکراین (با هدف پیشگیری از واکنش موثر و به هنگام روسیه) مطرح شده است. اما واقعیت آن است که هرچند احتمال برخوردها و تنشهای محدود مرزی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان وجود دارد، اما وقوع یک جنگ فراگیر در مقطع کنونی در استان سیونیک ارمنستان، به دلیل واکنش نظامی روسیه (از طریق یگانهای ارتش روسیه مستقر در قفقاز شمالی، دو پایگاه نظامی روسیه در ایروان و گیومری، نیروهای مرزبانی روسیه مستقر در مرزهای مشترک ارمنستان با ایران و ترکیه و سازمان پیمان امنیت دسته جمعی)، قطعی شدن شکست نیکول پاشینیان و به قدرت رسیدن جریانات ملیگرا و مخالف موافقتنامه آتشبس قره باغ، غیر محتمل است و این امر به ضرر جمهوری آذربایجان و نیز فدراسیون روسیه خواهد بود. لذا برخی تحرکات نظامی و تهدیدات لفظی رهبران جمهوری آذربایجان در مقطع کنونی بیشتر با هدف تحت فشار قراردادن دولت ارمنستان برای اجرای بند نهم موافقتنامه آتشبس و اجرایی شدن دالان زنگه زور تا قبل از انتخابات پارلمانی این کشور در 30 خرداد 1400 صورت میگیرد. هرچند بسیار بعید به نظر میرسد تا آن زمان و استقرار دولت جدید در ارمنستان، اتفاقی نیز در اجرای بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ روی دهد. آنچه مسلم است اجرای کامل موافقتنامه آتشبس قره باغ از طریق تهدید و جنگ از طرف جمهوری آذربایجان و بی اعتمادی از طرف ارمنستان امکانپذیر نیست و اگر به هر ترتیبی هم امکانپذیر شود، پایدار نخواهد بود. راه حل منطقی و اصولی، حل و فصل اختلافات از طریق تداوم مذاکرات رهبران جمهوری آذربایجان، ارمنستان و روسیه به عنوان سه کشور امضاء کننده موافقتنامه آتشبس قره باغ در 10 نوامبر 2020 میلادی و نیز انعقاد یک موافقنامه تکمیلی برای ابهامزدایی از موارد اختلافی و تفسیری به ویژه بند نهم موافقتنامه آتشبس سال گذشته است. با عنایت به نکات و ملاحظات یادشده، در این یادداشت تحلیلی کوشش میشود شناخت و درک بهتری از چالشها و ابهامات حقوقی و اجرایی بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ حاصل شود.
آیا باید روابط فعلی روسیه و ایران را به عنوان یک مشارکت استراتژیک یا بهتر بگوییم یک اتحاد تاکتیکی بین کشورهایی با آرمانها و جاهطلبیهای متفاوت سیاست خارجی تعریف کنیم؟ برای پاسخ به این سوال باید روشن کنیم که در واقع در روابط بین الملل مدرن مشارکت استراتژیک به چه معناست.