تاریخ : دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 28 شوال 1445 Monday, 6 May , 2024

معرفی داستان کروکودیل اثر فئودور داستایفسکی

  • ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۹:۲۰
معرفی داستان کروکودیل اثر فئودور داستایفسکی
کروکودیل، داستان کوتاه بی‌نظیری از داستایفسکی که کم‌تر به آن پرداخته شده است.

به قلم: فائزه محمدنیا حنایی؛ کارشناس ارشد ادبیات روسی

بعید به نظر می‌رسد که کسی در این روزگار نام نویسنده‌ی بلند آوازه‌ی روسی «فئودور داستایفسکی» را نشنیده باشد. اما برای من جالب است بدانم داستایفسکی در ذهن هر کس تداعی‌گر چیست؟

نام داستایفسکی شما را به یاد راسکولنیکوفِ رمان «جنایت و مکافات» می‌اندازد یا پیرزن نزول خور را در ذهن شما پر رنگ می‌کند؟ یا حتی سونیای طفلکی که دل‌ها را می‌سوزاند و انسان‌ها را به فکر فرو می‌برد. اگر چه این اثر شما را با وجه روان‌شناختی ذهن داستایفسکی آشنا می‌کند؛ باید بدانید که ذهن این نویسنده‌ی بزرگ تنها در یک بعد روان‌شناختی خلاصه نمی‌شود.

شاید نام داستایفسکی برای خوانندگان این یادداشت با رمان «برادران کارامازوف» قرین باشد، میان اوضاع نابسامان قرن هفده روسیه و خانواده‌ی کارامازوف‌ها و آن‌چه بر ایشان می‌گذرد. در این کتاب، گویی خواننده در یک دادگاه حضور داشته و  بخش قضاوت کننده‌ی ذهن نویسنده را در مقابل خود می‌بینید.

اگر با شنیدن نام داستایفسکی به یاد رمان «شیاطین» می‌افتید، شما با بخش سیاسی‌نویس ذهن این نویسنده رو به رو هستید. با هر صفحه از داستان در کوچه‌های شهر به دنبال نویسنده می‌روید و اتفاقات را دنبال می‌کنید و نویسنده در هر سطر در تلاش است تا شما را به فکر وادارد و حس کنجکاوی شما را بیدار نگه دارد تا همراهی‎‌اش کنید.

حالا از شما می‌خواهم این تصورات از داستایفسکی را کنار گذاشته و با من همراه شوید تا در این یادداشت کوتاه شما را با قسمتی از ذهن این نویسنده آشنا کنم که تا کنون به آن کم‌تر پرداخته شده است؛ بخش طنز ذهن داستایفسکی که چون یک کودک طفیلی کسی به آن توجه ندارد.

بیش‌ از هر چیز داستایفسکی را یک فیلسوف معرفی می‌کنند، اما طنز کلام او نیز در برخی آثار خواندنی است. آن‌چه احتمالا داستایفسکی را از سایر نویسندگان روسی متمایز می‌کند ذهن خلاق و باز اوست. در بسیاری از حوزه‌ها آن‌چه داستایفسکی بر روی کاغذ پیاده کرده است برای اولین بار در ادبیات رخ داده است و این مسئله نشان از دنیای ذهنی بزرگی در پشت آثار داستایفسکی دارد.

در کنار رمان‌های بزرگی که فئودور داستایفسکی در ادبیات روسیه از خود برجای گذاشته است؛ داستان‌های کوتاه بی‌نظیری نیز از او وجود دارد که کم‌تر به آن‌ها پرداخته شده است.

برخی بر آنند که خلاقیت داستایفسکی در رمان نویسی و طولانی بودن اثر است. اثری که با وجود فراز و فرودهای موجود خواننده آن را زمین نمی‌گذارد. اما داستایفسکی با نوشتن داستان‌های کوتاه بار دیگر توانایی خود را در نوشتن آثار به دور از کلیشه‌های ذهنی خوانندگانش به رخ کشید.

حدس می‎‌زنم برای بسیاری از شما اولین بار است که نام داستان کوتاه «کروکودیل» را می‌شنوید. داستان کروکودیلی که یک فرد آلمانی او را به روسیه آورده بود تا در قبال نشان دادن آن موجود عجیب به روس‌هایی که تا به حال در آن سرزمین سردسیر، کروکودیل ندیده بودند؛ از آن‌ها پول بگیرد و شغل خانوادگی‌اش که نمایش کروکودیل بود را به بهترین نحو انجام دهد. اما این‌بار و در روسیه اتفاقی در انتظار او بود که به ذهن پدر و پدر بزرگ و حتی نسل‌های آینده‌ی او نمی‌رسید.

در مخیله‌ی هیچ‌کس نمی‌گنجید که ایوان ماتوِئیچ، کارمندِ با فرهنگ یک اداره که قصد سفر به اروپا را داشت و با همسرش یِلِنا ایوانوونا برای تماشای این کروکودیل رفته بود؛ بر اثر یک خودنمایی در مقابل همسرش و اظهار شجاعت به او به طور درسته توسط کروکودیل بلعیده شود.

نکته‌ی جالب توجه این‌جاست که این داستان پس از بلعیده شدن ایوان ماتوِئیچ توسط کروکودیل به ژانر وحشت وارد نمی‌شود و تازه آغاز طنز ماجراست چرا که او در میان شکم کروکودیل زنده است و صحبت می‌کند. داخل بدن کروکودیل را برای سایرین ترسیم می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد آرامش خود را حفظ کنند.

ایوان ماتوِئیچ نه تنها احساس ناراحتی نمی‌کند بلکه از این‌که شاید داخل شکم کروکودیل بودن موجب شهرت او شود بسیار خوش‌حال هم هست. احتمالا تنها نگرانی او از بابت کتی است که بر تن دارد و از پارچه روسی دوخته شده است؛ نگران است که جنس نامرغوب کت در واکنش با  اسید معده‌ی کروکودیل باعث هضم کت شود و او برهنه بماند، که همین نگرانی هم نشان از نکته سنجی و نگاه دقیق داستایفسکی به سیاست پر طرفدار استفاده از کالاهای وارداتی دارد.

ایوان ماتوِئیچ در بدن کروکودیل به دنبال کسب درآمد است و از دولت می‌خواهد به موجب این وضعیت به او مزایایی هم تعلق بگیرد. خود را برای سخنرانی‌های گوناگونی که هیچ‌گاه فرصت بیان‌شان را نداشته آماده می‌کند و مردم را در حین شنیدن این سخنان ارزش‌مند تصور می‌کند.

تنها دوست خانوادگی اوست که به وخامت اوضاع واقف است و در تلاش است تا راهی بیابد، اگر چه حماقت ایوان ماتوِئیچ گاهی او را هم ناامید می‌کند .

بیایید از ۱۸۵۶ روسیه بیرون بیایم و امروز به این داستان نگاه کنیم، این ایده‌ی نو و بی‌نظیر از چه کسی به غیر از داستایفسکی بر می‌آید. چه کسی جز او می‌تواند زندگی جالبی برای ایوان ماتوِئیچ در میان شکم کروکودیل ترسیم کند و تصمیم عجیب او به واسطه‌ی طمع به پول (به اقتضای اقتصاد آن روزهای روسیه) را متصور شود.

اگر فریادهای بی امان یِلِنا ایوانوونا در زمان بلعیده شدن ایوان ماتوِئیچ توسط کروکودیل نبود؛ گمان می‌کردید در میان یک داستان فانتزی قرن بیست و یک ایستاده‌اید و منتظرید که رفتار کروکودیل را مشاهده کنید.

طنز آمیخته به مسائل سیاسی و اقتصادی روز در دل داستانی کوتاه از میان بدن یک کروکودیل آلمانی در این داستان در جریان است. ایوان ماتوِئیچ که سخنرانی غرا و بی محتوایی از میان بدن کروکودیل دارد و نشان از طبل تو خالی این قبیل سخنرانی هاست و یِلِنا ایوانوونا که در میان این بحران به فکر منافع خویش است. تنها یک دل‌سوز را می‌توان در این داستان دید؛ دوست خانوادگی آن‌ها که او نیز در لحظاتی آن‌چه حقیقتا در دل داشت در تناقض با عملش بود. و مهم‌تر از همه دولتی که قصد دارد این بحران را در جهت هرچه کارآمدتر بودن دولت روسیه بیان کند؛ اقتصادی که حرف اول را می‌زند و برای آن باید به هر طریقی که می‌توان عملی انجام داد حتی به شکم کروکودیل رفت!

کدام یک از شما این وجه داستایفسکی را تصور می‌کردید؟ فکر می‌کردید در پس داستایفسکی متفکر «جنایت و مکافات» این شیطنت در نوشتن نهفته باشد.

گاهی فکر می‌کنم آن‌چه الهام بخش نوشتن آثار داستایفسکی بوده است؛ به نوعی الهام از آینده است. نویسنده‌ای که به خوبی خواننده را می‌شناسد و او را شگفت زده می‌سازد.

متاسفانه آن‌چه این روزها کم‌تر به آن توجه می‌شود وجود آثار زیادی شبیه به آثار نویسندگان بزرگ است که بعضی را دچار این اشتباه می‌کند که آثار این نویسندگان نمی‌تواند یک شاهکار ادبی باشد.

آن‌چه ما به عنوان یک خواننده ادبیات روسیه و جهان باید بدانیم؛ ارزشمندی این آثار در پیش‌گام بودن نویسندگان آثار دنیای بزرگ ادبیات است.

 

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=10383
  • نویسنده : فائزه محمدنیا حنایی؛ کارشناس ارشد ادبیات روسی
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
  • 629 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.