#اختصاصی
به قلم: فرشته آبنیکی، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه دانشگاه تهران، نوازنده ساز گوسلی و ساز قانون
در ژرفای تاریخ و در گسترهی دشتهای بیپایان روسیه، سازی خاموش و آرام در دل زمان نفس کشیده است؛ سازی که نامش با لطافت نسیم و صداقت خاک درآمیخته: گوسلی.
گوسلی، این ساز افسانهای، شاید کهنترین شاهد زندهی موسیقی سرزمین روسها باشد. سیمهایش چون رشتههای نور، از دل تاریخ عبور کردهاند؛ از قرون نخستین روسیهی باستان، زمانی که نخستین داستانسرایان، بایانیها[۱] (бояны)، با دستانی لرزان از شوق و صدایی لرزان از سرما، در کنار آتشهای کوچک شبهای طولانی، افسانهها را میسرودند. گوسلی تنها یک ساز نیست؛ یک راوی است. راوی رنج و شادی، عشق و دلاوری، طبیعت و رازهای زندگی. در فرهنگ روس، گوسلی صدای روح مردم است. در افسانهها آمده که گوسلی میتواند دل سنگ را نرم کند و اشک را بر گونهی خشک بنشاند. گوسلی، مانند قلب یک ملت، همواره تپیده و با تاریخ روسیه نفس کشیده است.
گوسلی، در هیئتهای گوناگونش، از گوسلی بالدار (Крыловидные гусли) گرفته تا گوسلی کلاویشی (Клавишные гусли)، بازتابی از تنوع و ژرفای روح روسیه است. سیمهایش – گاه پنج، گاه پانزده و حتی بیشتر – بر بستری از چوب سدر یا کاج میآرامند، و نوازنده، با حرکتی آرام و مقدس، صدایی را بیدار میکند که گویی از اعماق زمین برخاسته باشد.
از همان آغاز، گوسلی با آیینها و سنتها گره خورد؛ در جشنها و سوگواریها، در دعاها و افسانهها. در فولکلور روسی، گوسلی همانند جادویی بود که قهرمانان را نیرو میبخشید و عاشقان را به وصال میرساند. از نظر تاریخی، نخستین اشارههای مکتوب به گوسلی در قرن یازدهم میلادی در «سالنامههای اولیه» روسیه آمده است. حتی در افسانههای کییف، نام گوسلی و صدای آن در کنار پادشاهان و پهلوانان طنین میاندازد.
شاید جالب باشد که بدانیم گوسلی، با همهی خاستگاه روسیاش، خویشاوندانی دور در سرزمینهای شرق نیز دارد. قانون ایرانی، یاتگای مغولی، و کوکین ژاپنی، هر یک با تنوعهایی در شکل و شیوهی نواختن، گواهی هستند بر یک ریشهی کهنِ مشترک؛ گویی که مردمان شرق و شمال، در دوردستهای تاریخ، باهم سخنی شیرین داشتهاند و آن را در قالب سازهای زهی روایت کردهاند.
از میان قطعاتی که گوسلی را به اوج میرسانند، میتوان به نواهای کهن”Zvon Guseley” (طنین گوسلیها) و قطعات بازآفرینیشدهی معاصر توسط استادانی چون الکساندر گلبوف اشاره کرد؛ نوایی که هم در دل موسیقی سنتی و هم در آثار مدرن جای دارد.
امروز، گرچه دنیای مدرن با هیاهوی خود، گاه صدای گوسلی را به حاشیه میراند، اما هنوز هم در کنج کلیساهای قدیمی، در دل جنگلهای مهآلود شمال، یا در کنسرتهای فولکلور، گوسلی نجوا میکند. نوایی که ما را به یاد میآورد که موسیقی، چیزی بیش از سرگرمی است؛ آن زبان بیکلام روح است، پلی میان انسان و طبیعت، میان دیروز و فردا. آری، گوسلی، زمزمهی روسیهی جاودان است.
[۱] . دهکده ای در ناحیه چرنیوتسی اوکراین