تاریخ : دوشنبه, ۱۴ آبان , ۱۴۰۳ 3 جماد أول 1446 Monday, 4 November , 2024

آسیای مرکزی، میدان نبرد اصلی در بازی بزرگ جدید

  • ۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۰
آسیای مرکزی، میدان نبرد اصلی در بازی بزرگ جدید
تا زمانی که روسیه و چین قدرت های سیاسی و اقتصادی مسلط منطقه باقی بمانند، آسیای مرکزی (هارتلند) هدف تهدید، تطمیع و انقلاب های رنگی آمریکا و اتحادیه اروپا خواهد بود.

هارتلند تاریخی – یا آسیای مرکزی – در حال حاضر میدان نبرد اصلی در بازی بزرگ جدید است که بین ایالات متحده و شرکای استراتژیک چین و روسیه در جریان است.
با وجود اینکه بازی بزرگ اصلی در اواخر قرن نوزدهم، بین امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه آغاز شد، ولی در واقع، این بازی هرگز از بین نرفت و فقط به اتحاد ایالات متحده-بریتانیا در مقابل اتحاد جماهیر شوروی و متعاقباً، ایالات متحده- اتحادیه اروپا در مقابل روسیه گسترش پیدا کرد.
بر اساس بازی ژئوپلیتیکی طراحی شده توسط مکیندر که توسط امپراتوری بریتانیا در سال ۱۹۰۴ مفهوم سازی شد، هارتلند به مثابه “محور تاریخ” در نظر گرفته شده بود که به نظر می‌رسد در قرن بیست و یکم نیز دوباره شاهد قوت گرفتن نقش تاریخی این منطقه هستیم: به عنوان یک محرک کلیدی برای دنیای چند قطبی درحال ظهور.
بنابراین جای تعجب نیست که همه قدرت‌های بزرگ به دنبال حضور در هارتلند/آسیای مرکزی هستند: چین، روسیه، ایالات متحده، اتحادیه اروپا، هند، ایران، ترکیه و تا حدی ژاپن.
از پنج کشور آسیای مرکزی، چهار کشور اعضای کامل سازمان همکاری شانگهای (SCO) هستند: قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان. و برخی مانند قزاقستان ممکن است به زودی به عضویت بریکس پلاس نیز درآیند.
در حال حاضر، ایالات متحده برای نفوذ در سراسر هارتلند، از طریق رویارویی مستقیم ژئوپلیتیکی در جبهه های متعددی_ شامل جبهه‌های سیاسی، اقتصادی و مالی_ در مقابل روسیه و چین قرار گرفته است. این در حالی است که دستورالعمل و روش‌های اجرایی امپریالیستی (غربی) با تهدیدها و اولتیماتوم هایی همراه هستند. فقط در یک مورد آن، چهار ماه پیش، نمایندگانی از وزارت امور خارجه، خزانه‌داری و اداره کنترل امور خارجی (OFAC)  ایالات متحده با یک بسته کامل از “پیشنهادها” شامل تهدیدهای آشکار یا پنهان، از هارتلند بازدید کردند. پیام کلیدی این سفر این بود: اگر شما به هر طریقی به روسیه “کمک کنید” یا حتی با این کشور تجارت کنید، با تحریم های ثانویه مواجه خواهید شد. گفتگوهای غیررسمی این هیئت آمریکایی با شرکت‌های تجاری در “سمرقند” و “بخارا” در ازبکستان و همچنین مخاطبان آنها در قزاقستان یک الگو را نشان می‌دهد: به نظر می‌رسد همه آگاه هستند که آمریکایی‌ها برای حفظ هارتلند/آسیای مرکزی از هیچ ابزاری حتی توسل به زور فروگذار نخواهند کرد.

پادشاهان جاده های ابریشم باستانی
در سرتاسر هارتلند به سختی مکان مناسب‌تری از سمرقند – «روم شرقی» افسانه‌ای- برای مشاهده بازی قدرت کنونی پیدا خواهید کرد. اینجا ما در قلب “سغد” باستانی هستیم – چهارراه تجاری تاریخی بین چین، هند، پارت و ایران، یک محل تقاطع بسیار مهم از گرایش های فرهنگی شرق-غرب، دین زرتشت و اسلام.
از قرن چهارم تا قرن هشتم این سغدی ها بودند که تجارت کاروانی بین آسیای شرقی، آسیای مرکزی و غرب آسیا را از طریق تجارت ابریشم، پنبه، طلا، نقره، مس، سلاح، عطر، خز، فرش، لباس، سرامیک، شیشه، چینی، زیور آلات، سنگ های نیمه قیمتی و آینه در انحصار خود درآورده بودند. بازرگانان زیرک سغدی از حمایت سلسله های کوچ نشین برای تقویت تجارت بین چین و بیزانس[۱] استفاده کردند.
نخبگان چینی نیز از همه موارد فوق آگاه هستند و این یک محرک کلیدی در پسِ مفهوم جاده ابریشم جدید است که رسماً به عنوان BRI (ابتکار کمربند و جاده) شناخته می‌شود و ۱۰ سال پیش توسط رئیس جمهور چین “شی جین پینگ” در آستانه قزاقستان مطرح شد. پکن قصد دارد از طریق این ابتکار به عنوان مسیری ضروری برای افزایش تجارت و ارتباطات پان‌-اوراسیا ، مجددا با همسایگان غربی خود ارتباط برقرار کند.
پکن و مسکو در خصوص روابطشان با هارتلند – همواره بر اساس اصل همکاری استراتژیک – به صورت مکمل عمل می‌کنند. هر دو کشور، از سال ۱۹۹۸ درگیر همکاری های امنیتی و اقتصادی منطقه ای با آسیای مرکزی بوده اند. سازمان همکاری شانگهای که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد، نیز محصول واقعی راهبرد مشترک روسیه و چین و همچنین بستری برای گفتگوی بی‌وقفه با هارتلند است.
اما این که کشورهای آسیای مرکزی چگونه نسبت به این رقابت واکنش نشان می‌دهند، موضوعی چند سطحی است. به عنوان مثال، تاجیکستان که از نظر اقتصادی شکننده است و به شدت به بازار روسیه – به عنوان تأمین کننده و ارائه‌دهنده نیروی کار ارزان برای بازار روسیه – وابسته است، رسماً سیاست “درهای باز” را برای هر نوع همکاری، از جمله با غرب، دنبال می‌کند.
قزاقستان و ایالات متحده یک “شورای همکاری راهبردی” ایجاد کرده‌اند (آخرین جلسه آنها اواخر سال گذشته بود). ازبکستان و ایالات متحده یک فرمت “گفتگوی مشارکت استراتژیک” دارند که در اواخر سال ۲۰۲۱ راه اندازی شد.
اتحادیه اروپا نیز تلاش می‌کند تا همین مسیر را ادامه دهد، بویژه در قزاقستان، که بیش از ۳۰ درصد تجارت خارجی (۳۹ میلیارد دلار) و سرمایه‌گذاری خارجی آن (۱۲٫۵ میلیارد دلار) از اروپا تامین می‌شود. “شوکت میرضیایف”، رئیس جمهور ازبکستان نیز سه ماه پیش در سفر به آلمان، توافق‌های تجاری به ارزش ۹ میلیارد دلار به دست آورد. در یک دهه گذشته_ از زمان آغاز به کار ابتکار کمربند و جاده چین، اتحادیه اروپا حدود ۱۲۰ میلیارد دلار در سراسر هارتلند سرمایه گذاری کرده است: البته این رقم خیلی کم نیست (۴۰ درصد از کل سرمایه گذاری خارجی در این منطقه)، اما همچنان کمتر از تعهدات چین است.
همانطور که انتظار می‌رود تمرکز غرب در هارتلند، با توجه به منابع عظیم نفت و گاز، کشور قزاقستان است. تجارت ایالات متحده و قزاقستان ۸۶ درصد از کل تجارت آمریکا با آسیای مرکزی را تشکیل می دهد که این رقم در سال گذشته ۳٫۸ میلیارد دلار بود. این در حالی است که تجارت آمریکا با ازبکستان تنها ۷ درصد از کل تجارت واشنگتن با این منطقه است.
می‌توان با اطمینان گفت که اکثر این چهار “قطب” آسیای مرکزی در سازمان همکاری شانگهای (قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان)، برای اینکه به طور ناخواسته خشم غرب را جلب نکنند، “دیپلماسی چند وجهی” را اجرا می کنند. در این میان، قزاقستان به سمت “دیپلماسی متوازن” می رود که بخشی از مفهوم سیاست خارجی ۲۰۱۴-۲۰۲۰ این کشور است.
به معنای دیگر، شعار جدید “آستانه” بیانگر نوعی تداوم بر شعار قبلی – “دیپلماسی چند وجهی”- است که طی نزدیک به سه دهه فرمانروایی رئیس جمهور پیشین این کشور “نورسلطان نظربایف” اتخاذ شده بود. قزاقستان، تحت ریاست جمهوری “قاسم ژومارت توکایف”، هرچند یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) و ابتکار کمربند و جاده است، اما در عین حال، باید دائما برای مقابله با دسیسه های غرب آماده باشد. به هر حال، این مسکو و مداخله سریع سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه بود که توکایف را از تلاش مخالفانش برای انقلاب رنگی در اوایل سال ۲۰۲۲ در این کشور نجات داد.
اما چینی‌ها روی یک رویکرد جمعی سرمایه‌گذاری می‌کنند و به عنوان مثال، توسط نشست‌های برجسته‌ای مانند اجلاس سران چین و آسیای مرکزی در غالب ۱+۵، که آخرین نشست آن حدود ۳ ماه پیش برگزار شد، حضور خود را در این منطقه تثبیت می‌کنند.
قدرت بعدی که می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، مورد سازمان کشورهای ترک (OTS)یا شورای ترک سابق است که ترکیه، آذربایجان و سه کشور آسیای مرکزی- قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان- را متحد می کند. هدف اصلی این سازمان، ترویج همکاری همه جانبه بین کشورهای ترک زبان است. هرچند در عمل نتیجه زیادی از فعالیت این سازمان در سراسر هارتلند قابل مشاهده نیست (به غیر از بیلبوردهای عجیب و غریبی که محصولات ترکیه را تبلیغ می کند). بازدید از دبیرخانه این سازمان در استانبول در بهار ۲۰۲۲، نیز جدا از ارجاع‌های مبهم به «پروژه‌های اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و حمل‌ونقلی» و مهم‌تر از آن، «آداب و رسوم»، شواهد روشنی از بازدهی فعالیت‌های آن به همراه نداشت.
البته نوامبر سال گذشته، کشورهای عضو سازمان کشورهای ترک توافقنامه ای را در مورد ایجاد یک کریدور گمرکی ساده در سمرقند امضا کردند. هرچند هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا این کریدور می تواند نوعی جاده ابریشم کوچک ترکیه را در سراسر هارتلند ایجاد کند یا خیر. با این حال، توجه به برنامه‌های پیش روی این سازمان در آینده می‌تواند روشنگر باشد. منشور آنها شامل “توسعه مواضع مشترک درباره مسائل سیاست خارجی”، “هماهنگی اقدام‌ها برای مبارزه با تروریسم بین المللی، جدایی طلبی، افراط گرایی و جنایات فرامرزی” و ایجاد “شرایط مساعد برای تجارت و سرمایه گذاری” می‌شود. از سوی دیگر، ترکمنستان – که یک کشور خاص در آسیای مرکزی است و شدیداً بر بی طرفی مطلق ژئوپلیتیکی خود پافشاری می کند – نیز عضو ناظر در سازمان کشورهای ترک است.

حل معمای روسیه- هارتلند
به نظر می‌رسد که تحریم‌های غرب علیه روسیه، در نهایت به سود تعدادی از بازیکنان هارتلند تمام شده است. از آنجایی که اقتصاد آسیای مرکزی ارتباط تنگاتنگی با روسیه دارد، از زمان آغاز تحریم‌های بین‌المللی علیه مسکو، صادرات این کشورها به شدت افزایش یافته است – اتفاقاً به همان اندازه نیز وارداتشان از اروپا افزایش یافته است.
تعدادی از شرکت‌های اروپایی نیز پس از ترک روسیه در هارتلند مستقر شدند. به موازات آن، ده‌ها هزار نفر از روس‌های نسبتاً ثروتمند نیز پس از آغاز طرح بسیج عمومی نیروهای روسیه، به هارتلند نقل مکان کردند، بنابراین تعداد زیادی از کارگران آسیای مرکزی بویژه در مسکو و سن پترزبورگ، مشاغل جدیدی پیدا کردند. به عنوان مثال، سال گذشته وجوه ارسالی به ازبکستان به ۱۶٫۹ میلیارد دلار رسید که ۸۵ درصد از این مبلغ (حدود ۱۴٫۵ میلیارد دلار) توسط مهاجران کاری ازبک شاغل در روسیه ارسال شده بود.
از سوی دیگر، بر اساس پیش‌بینی بانک اروپایی بازسازی و توسعه، رشد اقتصادی در منطقه هارتلند در سال ۲۰۲۳ به میزان ۵٫۲ درصد و در سال ۲۰۲۴ به میزان ۵٫۴ درصد خواهد بود.
این رونق اقتصادی در سمرقند بوضوح قابل مشاهده است. این شهر امروزه بشدت در حال انجام ساخت و سازها و بازسازی‌های عظیم است. در تاشکند نیز دولت ازبکستان در حال ساخت یک مرکز تمدن اسلامی عظیم و باشکوه است که کاملا بر تجارت پان-اوراسیایی متمرکز است.
اما به هر حال شکی نیست که رابطه با روسیه، همچنان یک عامل کلیدی ژئوپلیتیکی در سرتاسر هارتلند است. همانطور که زبان روسی در تمام زمینه های زندگی مردم این منطقه همچنان به عنوان یک زبان مشترک باقی مانده است.
البته ممکن است بتوانیم چند مثال نقض نیز بیاوریم. مثلا قزاقستان را در نظر بگیرید که مرزی به طول ۷۵۰۰ کیلومتر با روسیه دارد (البته تا کنون هیچ اختلاف مرزی بین دو کشور وجود نداشته است). در زمان اتحاد جماهیر شوروی، پنج کشور آسیای مرکزی در واقع “آسیای مرکزی و قزاقستان” نامیده می شدند، زیرا بخش بزرگی از قزاقستان در جنوب سیبری غربی و نزدیک به اروپا قرار دارد و به همین دلیل قزاقستان خود را اساساً اوراسیایی می‌داند – بنابراین جای تعجب نیست که از زمان “نظربایف”، آستانه همواره به دنبال ادغام اوراسیایی بوده است.
سال گذشته، توکایف در مجمع اقتصادی سن پترزبورگ شخصاً به “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه اعلام کرد که آستانه، استقلال جمهوری های خلق “دونتسک” و “لوهانسک” را به رسمیت نمی شناسد. از سوی دیگر، دیپلمات‌های قزاقستانی نیز دائما تاکید می‌کنند که این کشور نمی‌تواند به عنوان دروازه‌ای برای دور زدن تحریم‌های غرب علیه روسیه باشد – اگرچه، در سایه، این چیزی است که در بسیاری از موارد اتفاق می‌افتد.
قرقیزستان نیز به نوبه خود تمرین‌های نظامی مشترک سازمان پیمان امنیت جمعی “برادری فناناپذیر-۲۰۲۲” را که برای اکتبر سال گذشته برنامه ریزی شده بود، لغو کرد. البته لازم به ذکر است که دلیل لغو این مانور، روسیه نبود، بلکه مشکلات مرزی این کشور با تاجیکستان بود.
از سوی دیگر، اخیرا پوتین پیشنهاد ایجاد اتحادیه گازی سه جانبه روسیه، قزاقستان و ازبکستان را داده است. اما همانطور که می‌دانیم، تا کنون هیچ اتفاقی در خصوص اجرایی کردن این پیشنهاد نیفتاده است و ممکن است در آینده نیز رخ ندهد.
اما همه اینها را باید به عنوان شکست های جزئی برای مسکو در نظر گرفت. سال گذشته، پوتین برای اولین بار پس از مدت‌ها، از هر پنج کشور آسیای مرکزی بازدید کرد. آنها همچنین با الگوبرداری از چین، نشست ۵+۱ را نیز برای اولین بار برگزار کردند. دیپلمات ها و بازرگانان روسی نیز دائما در مسیرهای هارتلند تردد می کنند. و همچنین فراموش نکنیم که رؤسای جمهور هر پنج کشور آسیای مرکزی، شخصا در رژه “روز پیروزی” در میدان سرخ مسکو که در ماه مه سال گذشته برگزار شد، حضور داشتند.
دستگاه دیپلماسی روسیه کاملا نسبت به علاقه وافر غرب برای خارج کردن منطقه آسیای مرکزی از حوزه نفوذ مسکو آگاه است. البته مشخص است که این علاقه فراتر از استراتژی رسمی ایالات متحده برای آسیای مرکزی در دوره ۲۰۱۹-۲۰۲۵ است – با توجه به شکست ایالات متحده در افغانستان و همچنین شکست قریب الوقوع ناتو در اوکراین.

غرب جمعی “بیگانه
به همان اندازه که روسیه در سرتاسر هارتلند دارای اهمیت است، مدل چینی نیز به عنوان یک نمونه موفق از توسعه پایدار که می‌تواند الهام بخش مجموعه ای از راه حل های بومی برای کشورهای آسیای مرکزی باشد، بی نظیر است.
اما در نقطه مقابل، غرب چه چیزی برای ارائه به این کشورها دارد؟ به طور خلاصه می‌توان گفت استراتژی غرب این است: «تفرقه بینداز و حکومت کن». بر همین اساس، غرب از عوامل تروریستیِ محلیِ خود مانند داعش-خراسان، به عنوان ابزاری برای دامن زدن به بی ثباتی سیاسی در ضعیف ترین نقاط آسیای مرکزی، از دره فرغانه گرفته تا مرز افغانستان و تاجیکستان استفاده می‌کند.
“رستم حیدروف”، تحلیلگر تاجیک کلوپ والدای، تحلیل مختصر و مفیدی از روابط غرب-هارتلند ارائه کرده است:
«غرب جمعی هم از نظر فرهنگی و هم از نظر جهان بینی با ما بیگانه است. در واقع هیچ پدیده یا رویداد و یا عنصری از فرهنگ مدرن وجود ندارد که بتواند مبنایی برای ایجاد رابطه و نزدیکی بین آمریکا و اتحادیه اروپا از یک سو و آسیای مرکزی از سوی دیگر باشد. آمریکایی ها و اروپایی ها هیچ اطلاعی از فرهنگ و نگرش یا سنت‌های مردمان آسیای مرکزی ندارند، بنابراین نمی توانند و نخواهند توانست با ما تعامل داشته باشند و بر این اساس، آسیای مرکزی رونق اقتصادی را در پیوند با لیبرال دموکراسی غربی که اساساً مفهومی بیگانه برای کشورهای منطقه است، نمی بیند.»
با در نظر گرفتن این سناریو، و در چارچوب یک بازی بزرگ جدید که روز به روز به طور فزاینده‌ای در حال پررنگ‌تر شدن (جلوه‌گری) است، جای تعجب نیست که برخی از محافل دیپلماتیک هارتلند، علاقه زیادی به ادغام نزدیک‌تر آسیای مرکزی در “بریکس پلاس” دارند. این موضوعی است که اخیرا در اجلاس بریکس در آفریقای جنوبی مورد بحث قرار گرفت.
فرمول استراتژیک آن، “روسیه + آسیای مرکزی + آسیای جنوبی + آفریقا + آمریکای لاتین” خواهد بود که نمونه دیگری از ادغام “گلوبال گلوب[۲]” (به نقل از “الکساندر لوکاشنکو” رئیس جمهور بلاروس) خواهد شد. این فرایند ممکن است با تبدیل شدن قزاقستان به اولین کشور هارتلند که به عنوان عضو بریکس پلاس پذیرفته می‌شود، آغاز شود.
انتهای مطلب/

نویسنده: “پپه اسکوبار” ستون نویس The Cradle، سردبیر آسیا تایمز و تحلیلگر مستقل مسائل ژئوپلیتیکی است که بر حوزه اوراسیا متمرکز است.

پی‌نوشت:

[۱] . بیزانس یک شهر در یونان باستان در دوران باستان کلاسیک بود که در اواخر دوران باستان به قسطنطنیه و امروز به استانبول معروف است.
[۲] . لوکاشنکو ادغام کامل سازمان همکاری شانگهای و بریکس را به عنوان “گلوبال گلوپ” پیشنهاد کرده است.
لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=9103
  • منبع : موسسه مطالعات راهبردی شرق
  • 605 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.