انگلیسیها هم که واسطه انعقاد این عهدنامه بودند با این موضوع موافقت داشتند و در عهدنامه تهران مورخ ۲۵ نوامبر ۱۸۱۴ م. تعیین سرحدات بین ایران و روسیه را منوط به نظر و اطلاع نمایندگان سیاسی خود نمودند. همین امور موجب اختلافات مجدد و دوره دوم جنگهای بدفرجام ایران و روسیه گردید.
در دسامبر ۱۸۱۷ نمایندهای از طرف ژنرال یرمولوف به نام مازارویچ برای حل اختلافات مرزی بین دو کشور وارد تهران شد. کمیسیون مرزی در ژانویه ۱۸۱۸ تشکیل گردید ولی موفق به حل اختلافات نشد و بدون اخذ نتیجه تعطیل شد. عباسمیرزا یکی از منشیهای خود به نام میرزا مسعود مهندس رابه تفلیس نزد یرمولوف فرستاد و از وی تقاضا کردچند نقطه مرزی راکه مورد اختلاف بود دوستانه به ایران مسترد کند ولی فرمانده نیروهای روسیه در قفقاز حاضر نشد حتی در این باره گفتگو کند و میرزا مسعود را فورا به تبریز برگردانید. از این تاریخ به بعد مکاتبات زیادی بین عباس میرزا و یرمولوف به عمل آمد ولی باز به نتیجه ای نرسید.
در اثنای جنگ ایران و عثمانی (۱۸۲۱-۱۸۲۳) یرمولوف از فرصت استفاده کرد و چند قطعه از خاک ایران را در بالغلو و گوگ چای تصرف نمود. عباس میرزا نسبت به این تجاوز اعتراض کرد و در ژانویه ۱۸۲۵ فتحعلی خان رشتی حاکم تبریز را به تفلیس فرستاد تا درباره تعبین سرحدات بین دو کشور مذاکره کند. مذاکرات فتحعلی خان و یرمولوف منتهی به امضای موافقتنامه ای در ۲۸ مارس ۱۸۲۵ گردید که به موجب آن گوگ چای به روسها واگذار می شد و در عوض ناحیه قپان به ایران تعلق می گرفت و حال آنکه ناحیه مزبور متعلق به ایران و اصلا مورد دعوی نبود. عباس میرزا از تصویب موافقتنامه مزبور خودداری کرد و یرمولوف هم به عنوان تلافی بقیه ناحیه گوگ چای را در ژوئن ۱۸۲۵ متصرف شد.
فتحعلی شاه میرزاصادق مروزی وقایع نگار دربار خود را مأمور کرد که در معیت مازارویچ به تفلیس برود و با یرمولوف مذاکره نماید. ورودمیرزاصادق به تفلیس با مرگ الکساندر اول مصادف گردید و این امر باعث شد که کسی به نماینده ایران توجهی ننماید و وی پس از مدتی معطلی به تهران مراجعت کند. در مارس ۱۸۲۹ دولت روسیه یکی از شاهزادگان درجه اول روسی به نام پرنس منچیکفا را به عنوان سفیر فوق العاده به ایران فرستاد تاجلوس نیکلای اول را به تخت سلطنت (۱۸۲۵-۱۸۵۵) رسما به دولت ایران اطلاع دهد. ورود سفیر روسیه مصادف با رسیدن اخبار ناگواری از طرز رفتار روسها با امالی مناطق اشغال شده قفقاز گردید.
خشونتی که پرنس روسی در رفتار و گفتگوهای خود با ایرانیان به کار می برد مزید بر اخبار وحشتناکی که از زجر وشکنجه اهالی مسلمان قفقاز به دست روسها میرسید شد و باعث بروز هیجان عمومی در تهران گردید. سیاست انگلستان هم که از توسعه و پیشرفت نفوذ روسها در ایران بیمناک بود و منافع خود را در افغانستان و هندوستان در خطر می دید بی میل نبود ایرانیان جلو روسها را بگیرند و به این جهت زمینه را برای شروع مجدد جنگ فراهم می کرد.
▪️منبع: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران
🌐تهیه شده در تحریریه ایراس