#اختصاصی
به قلم: ایوان تیموفیف؛ مدیر کل شورای امور بینالملل روسیه
تشدید مناقشه فلسطین و اسرائیل نشانگر عدم تعادل فزاینده در نظام موجود روابط بینالملل است. این عدم تعادل با ظهور درگیریهای جدید و از سرگیری درگیریهای قدیمی، با تلفات انسانی در مقیاس بزرگ و خطرات تشدید بیشتر مشخص میشود. ایالات متحده در حالی که ادعای رهبری بین المللی و نقش ضامن نظم بین المللی موجود را دارد، نتوانسته است از رشد یک کانون دیگر درگیری جلوگیری کند. در حال حاضر، این احتمال وجود دارد که بحران جدید بدون امکان تبدیل شدن به درگیری بین بازیگران اصلی منطقهای منزوی شود. با این حال، واقعیت بحران نشان میدهد که تار و پود نظمی که پس از جنگ سرد بر ویرانههای نظام دوقطبی پدیدار شد، هر روز بیشتر و بیشتر درزها را پاره میکند. ترمیم چنین تحولاتی روز به روز دشوارتر میشود.
تحولات خاورمیانه، جنگ در اوکراین را به پسزمینه دستور کار رسانهها سوق داده است. در همین حال، وضعیت در آنجا به سختی به نفع تقویت وضعیت موجود پس از دوقطبی به پیش میرود. نشانه چنین تقویتی میتواند بازگشت روسیه به وضعیت یک قدرت شکست خورده و تحکیم نهایی نتایج فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد. با این حال، حقایق روی زمین داستان متفاوتی را بیان میکنند. حمله پر سرو صدا و پر هزینه ارتش اوکراین به اهداف خود نرسیده است. ارتش روسیه به آرامی اما به طور اجتناب ناپذیر فشار را در جبهه افزایش میدهد. تحریمهای اقتصادی منجر به فروپاشی اقتصاد روسیه نشده است. با وجود صدمات زیاد، به سرعت با شرایط جدید سازگار میشود. غرب همچنین نتوانست روسیه را از نظر سیاسی منزوی کند. برای شرکای غربی مقامات اوکراینی، درگیری روز به روز گرانتر میشود. قیمت آن ممکن است در آینده با در نظر گرفتن حذف تجهیزات ساخت شوروی از نیروهای مسلح اوکراین و نیاز روزافزون به تجهیزات جدید افزایش یابد. اقتصاد اوکراین همچنین نیازمند تزریق خارجی در میان خسارات نظامی، شکست جمعیتی و مشکلات مداوم حاکمیتی از جمله فساد است.
اگر درگیری اوکراین تنها مشکل ایالات متحده در کنترل نظم پسا دوقطبی بود، ممکن است خطرات کمتری برای آن وجود داشته باشد. متحدان غربی میتوانند تمام قدرت خود را بر روی مقابله با مسکو متمرکز کنند. اما گسترش مشکلات در جهات دیگر به طور جدی کار را پیچیده میکند. منابع باید نه تنها برای مهار چین، بلکه برای خاموش کردن آتش جنگهایی که ظاهراً نباید رخ میداد، تلف شوند. با احتمال زیاد، واشنگتن میتواند کمکهای نظامی و دیپلماتیک قابل توجهی به اسرائیل ارائه کند و شروع بعدی درگیری را محدود کند. اما شعلهور شدن هر آتشی مستلزم تمرکز منابع مادی و مالی است که حتی برای قدرتی مانند ایالات متحده محدود است.
علاوه بر این، مشکلات حل نشده دیگری نیز وجود دارد. بنابراین، چندین سال تلاش برای جلوگیری از رشد نظامی کره شمالی با شکست به پایان رسید. پیونگ یانگ در حال حاضر هم کلاهکهای هستهای و هم وسایل حمل آنها را در اختیار دارد. بحران در روابط روسیه و آمریکا به کره شمالی ابزار مانور میدهد – افزایش احتمالی همکاری با روسیه در تضاد با اهداف ایالات متحده خواهد بود، در حالی که قبلا مسکو در این زمینه برای واشنگتن مشکل کمتری ایجاد میکرد. در مورد ایران نیز وضعیت مشابه است. خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ منجر به آن نشد که ایران از مواضع خود در مورد برنامه و سیاست موشکی در خاورمیانه دست بکشد. علاوه بر این، شرایط را برای بازگشت ایران به برنامه هستهای خود ایجاد کرد. در هر دو مورد کره شمالی و ایران، راه حل نظامی برای این مشکل به سختی بهینه است. آتش سوزیهای دیگر باقی مانده است. افغانستان تا حد زیادی فراموش شده است، اما نیروهای متخاصم با ایالات متحده و غرب در آنجا قوی تر میشوند. در سوریه، دولت بشار اسد علیرغم تحریمها و تلاش برای انزوا، قدرت را حفظ میکند. در آفریقا، متحدان آمریکا در حال از دست دادن نفوذ خود هستند.
تروریستها، قاچاقچیان مواد مخدر و شبکههای جنایی فراملی در هیچ کجا ناپدید نشدهاند. مبارزه با آنها به طور مشترک با دیگر بازیگران اصلی، هماهنگ کردن سیاستها با آنها از طریق شورای امنیت سازمان ملل امکان پذیر بود. اما سطح اعتماد قبلی تضعیف شده است.
در نهایت، در میان “جنگ ترکیبی” با روسیه خشمگین و تضادهای فزاینده با چین، مقابله موثر با این مشکلات دشوارتر خواهد بود. در عین حال، به نظر میرسد درگیری اوکراین برای نظم پسا دوقطبی کلیدی باشد. آغاز عملیات نظامی ویژه در سال ۲۰۲۲ چندین مزیت تاکتیکی را برای ایالات متحده به ارمغان آورد. واشنگتن اکنون اهرم قدرتمندی بر متحدانش در اروپا دارد. ناتو جان تازهای پیدا کرده است و روند گسترش اتحاد در حال انجام است. مقاومت طولانی مدت کشورهای بزرگ اروپایی در برابر درخواستهای مداوم ایالات متحده برای افزایش هزینههای دفاعی و خرید تسلیحات سرانجام شکسته شد. نظامی کردن اروپا با سرعتی سریع پیش خواهد رفت. کشورهای اروپایی باید هزینه آن را خودشان بپردازند و منابع را از خدمات اجتماعی منحرف کنند. شرایطی فراهم شده است که آمریکاییها حداقل تا حدودی بازار انرژی اروپا را تصرف کنند: چیزی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده فقط میتوانست رویای آن را ببیند، تقریباً یک شبه اتفاق افتاد. موفقیت تاکتیکی مهم دیگر کنترل کامل بر اوکراین بود. توانایی انجام عملیات نظامی و حمایت از اقتصاد تا حد زیادی به ایالات متحده بستگی دارد. کنترل اوکراین یا بخش قابل توجهی از آن، چشمانداز احیای «امپراتوری شوروی» را حداقل در صحنه اروپایی نفی میکند.
با این حال، از نظر استراتژیک، درگیری اوکراین، ایالات متحده را با مشکلات جدی مواجه کرده است. اصلیترین مورد از دست دادن روسیه به عنوان یک متحد احتمالی یا حداقل به عنوان قدرتی است که با منافع ایالات متحده تداخل ندارد. در آستانه قرن بیستم و بیست و یکم، روسیه خود آماده روابط شراکتی برابر با ایالات متحده بود، مشروط بر اینکه منافع این کشور به ویژه در فضای پس از شوروی در نظر گرفته شود. مسکو به وضوح اهداف “احیای اتحاد جماهیر شوروی” را برای خود تعیین نکرد و برای اصلاح فضای پس از شوروی تلاش نکرد. در تمام موضوعات کلیدی در دستور کار جهانی، روسیه مدتهاست که یا با ایالات متحده همکاری میکند یا از مخالفت فعال خودداری میکند. میتوان برای مدت طولانی در مورد اینکه چه کسی مقصر رویارویی فزاینده متقابل است بحث کرد – مواضع طرفین در اینجا کاملاً مخالف است. نتایج مهم است: ایالات متحده در نهایت توانست یک قدرت بزرگ، یعنی روسیه را به جمع مخالفان آشتی ناپذیر خود اضافه کند. مسکو در حال ایجاد روابط نزدیک با چین است که واشنگتن آن را یک تهدید بلندمدت میداند. هزینه درگیری با روسیه برای ایالات متحده نه تنها و نه چندان با حمایت از اوکراین، بلکه با هزینه هنگفت مهار دو طرفه روسیه و چین و همچنین هزینه مشکلاتی که روسیه در آن با انگیزههای متفاوتی ممکن است به آمریکا آسیب برساند سنجیده میشود. اینکه روسیه خودش متحمل هزینهها و زیانهایی میشود به هیچ وجه موقعیت خود ایالات متحده را بهبود نمیبخشد.
نتیجه نهایی این است که دستاوردهای تاکتیکی از درگیری در اوکراین به شکست دیپلماتیک بزرگ برای واشنگتن در قالب افزایش تعداد مخالفان با نفوذ تبدیل میشود، در حالی که همه شرایط برای جلوگیری از این امر وجود داشت. برای اتحادیه اروپا، هزینههای استراتژیک درگیری، علیرغم مزیتهای تاکتیکی آن، حتی بیشتر شده است. نزدیکی جغرافیایی درگیری و خطرات امنیتی مهمتر در صورت درگیری نظامی عمدی یا غیرعمدی با روسیه در اینجا نقش دارد. برعکس، چین در حال تقویت موقعیت خود است. پکن آرامش مرزهای طولانی خود در شمال، بازار بزرگ روسیه و پراکندگی منابع آمریکایی را به دست آورد.
نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که ممکن است در چنین شرایطی ایالات متحده و متحدانش در ایدههای خود در مورد شکست روسیه -به هر قیمتی- در مناقشه اوکراین تجدید نظر کنند. سوال بزرگ این است که چگونه مسکو در رویکردهای خود تجدید نظر خواهد کرد؟ روسیه متعهد به مبارزه طولانی مدت برای منافع خود است. سطح اعتماد به هر پیشنهاد غربی به صفر مطلق میرسد. رهبری آمریکا در «شعلههای» متعددی که در جهان برافروخته، انگیزههای حمایت از هرگونه مصالحهای را بدون در نظر گرفتن کامل منافع روسیه کاهش میدهد.
نتیجه درگیری اوکراین، هر زمان که رخ دهد، یک نقطه عطف اساسی در نظمی خواهد بود که درست جلوی چشمان ما شکل میگیرد.