به قلم: امید رحیمی؛ پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی شرق
مقدمه
آمریکا بوضوح از زمان آغاز جنگ اوکراین نگاه مضاعفی را نسبت به آسیای مرکزی، معطوف کرده است. تخصیص منابع اقتصادی بیشتر، ارتقاء سطح مشارکت سیاسی و توسعه مشارکتهای امنیتی-دفاعی بخش مهمی از این رویکرد رفتاری بوده است. اگرچه به صراحت بیان نشده، اما در شرایطی که منافع خاص اقتصادی و سیاسی برای آمریکا تعریف نشده، در درجه نخست روسیه و سپس چین عامل اصلی این مدل رفتاری بودهاند. درحقیقت این یک واکنش رفتاری با چاشنی ابتکار عمل در مقابل رفتارهای سنتی بازیگران کلیدی آسیای مرکزی است که میتواند به کنشهای نظاممند تبدیل شود. یکی از مهمترین ابعاد از این مدل رفتاری در حوزه نظامی و دفاعی صورت گرفته است. حوزهای که در صورت تعمیق و موفقیت در دستاوردهای کوتاهمدت میتواند مبین یک استراتژی و راهبرد بلندمدت از سوی آمریکا در قبال این منطقه باشد. در این گزارش با توجه به تحرکات اخیر در روابط نظامی و دفاعی آمریکا و آسیای مرکزی با محوریت سنتکام، تلاش میشود تا مهمترین مؤلفههای این راهبرد احتمالی، مورد ارزیابی قرار گیرد.
تحرکات جدید سنتکام
آمریکا از ابتدای سال ۲۰۲۲ تحرکات آشکار و پنهان زیادی را در حوزه نظامی و دفاعی در آسیای مرکزی داشته است که طیف وسیعی از آموزشهای نظامی، تمرینها و رزمایشهای مشترک، فروش تسلیحات و تجهیزات دفاعی، ارائه کمکهای نظامی و رایزنیهای امنیتی-دفاعی را شامل میشود. با این حال آنچه در سطوح رسمی بیش از سایر تحرکات جلب توجه کرده، تحرکات سنتکام در سطح سیاسی-نظامی بوده است.
اواخر سپتامبر سال جاری میلادی “مایکل کوریلا”، فرمانده ستاد فرماندهی ایالات متحده آمریکا (سنتکام) به عنوان رهبر یک هیئت بلندپایه نظامی آمریکایی، سفری رسمی به تاشکند، پایتخت ازبکستان داشت. این دومین سفر کوریلا به ازبکستان از ابتدای سال ۲۰۲۲ است. او پیشتر در سال ۲۰۲۲ در سفر به تاشکند با “شوکت میرضیایف”، رئیسجمهور و “ویکتور محموداف”، دبیر شورای امنیت ازبکستان دیدار کرده بود. کوریلا در بدو ورود به تاشکند با “بهادر قرباناف”، وزیر دفاع ازبکستان در خصوص همکاریهای دوجانبه و مسائل مشترک دفاعی دیدار و گفتوگو کرد. با این حال، دیدارهای اصلی فرمانده سنتکام در این سفر با فرماندهان ستادکل کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و پاکستان بود. علیرغم حضور مقامهای نظامی پاکستان، بسیاری از گزارشهای رسمی این نشست را بخشی از پلتفرم ۱+۵ آمریکا و آسیای مرکزی خواندند تا پازل سیاسی-امنیتی ارتقاء جایگاه آسیای مرکزی در راهبرد استراتژیک آمریکا پس از دیدار بایدن با سران کشورهای آسیای مرکزی تکمیل شود. محور اصلی مذاکرات در این نشست، موضوعهای مربوط به وضعیت امنیتی افغانستان و تعامل با طالبان، در کنار مسائل مرتبط با جنگ روسیه و اوکراین بود. با این حال بیانیههای رسمی و جزئیات عملیاتی از این نشست و سخنرانی و محورهای طرح شده توسط مقامهای حاضر در این نشست کمتر در رسانهها و مراجع رسمی منتشر شد.
این نشست در حالی برگزار شد که مایکل کوریلا در طول یک سال اخیر از سایر کشورهای آسیای مرکزی نیز بازدیدهای رسمی داشته است. در جولای ۲۰۲۲ در چارچوب سفر کوریلا به آستانه، پایتخت قزاقستان، وی با “روسلان ژاکسیلیکوف”، وزیر دفاع این کشور دیدار کرد. توسعه همکاریهای امنیتی و دفاعی محور اصلی این دیدار بود. در این سفر کوریلا قزاقستان را «یکی از قابل اعتمادترین شرکای آمریکا در منطقه» خواند. در ژوئن ۲۰۲۲ فرمانده سنتکام بازدید دیگری را از بیشکک، پایتخت قرقیزستان برگزار کرد. در این سفر نیز کوریلا با مقامهای مختلف قرقیز اعم از وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، معاون اول وزیر دفاع و مشاور سیاست خارجی رئیسجمهور دیدار کرد. تقویت دفتر نظامی آمریکا در قرقیزستان و توسعه برنامههای آموزشی و کمکهای نظامی، محور سخنان کوریلا در این نشستها بود.
بعد از بیشکک، کوریلا عازم دوشنبه شده و با مقامهای تاجیکستان دیدار و گفتوگو کرد. در این سفر فرمانده سنتکام مستقیما با “امامعلی رحمان”، رئیسجمهور تاجیکستان دیدار کرد که نشانگر سطح بالاتر توجه این کشور به سفر کوریلا در مقایسه با سایر جمهوریهای منطقه است. فرمانده سنتکام در این سفر همچنین با وزیر دفاع، فرمانده ستادکل نیروهای مسلح و معاون رئیس کمیته دولتی امنیت ملی تاجیکستان نیز دیدار داشت. کوریلا در این سفر به کمکهای نظامی ۳۳۰ میلیون دلاری آمریکا به تاجیکستان از ابتدای استقلال اشاره کرد و تاجیکستان را جزو قویترین شرکای سنتکام در منطقه خواند. بازدید کوریلا از ترکمنستان در آوریل ۲۰۲۳ در سکوت خبری بیشتری برگزار شد. درست در بازهای که “رشید مرداف”، وزیر خارجه ترکمنستان برای برخی رایزنیهای سیاسی در واشنگتن به سر میبرد، کوریلا در عشقآباد با وزیر دفاع، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و معاون وزیر خارجه ترکمنستان دیدار کرد. در این سفر کوریلا بر ضرورت احترام به بیطرفی ترکمنستان و توافقهای دوجانبه به عمل آمده در گارد ملی مونتانا تاکید کرد.
محورهای احتمالی استراتژی جدید
تبیین مدل رفتاری آمریکا در حوزه نظامی و دفاعی، بویژه در کشورهای محصور در خشکی و در مناطقی که هیچ حضور نظامی مشخصی وجود ندارد و در شرایط عدم شفافیتی که بهواسطه قدرتهای منطقهای (چین و روسیه) وجود دارد و بخش مهمی از کنشها قابل مشاهده نیست، به دشواری قابل تبیین و ارزیابی است. با این حال کنشهای اعلانی و مدلهای رفتاری در کنار ارزیابیهای میدانی ناشی از تحولات میدانی در سطح منطقه و نظام بینالملل میتواند برخی از محورها و جهتهای این راهبرد نظامی را مشخص کند. به طور کلی مهمترین گزارهها در این استراتژی جدید و منطقِ شکلگیری آن را میتوان به شرح ذیل تبیین کرد:
- _ بخش عمده استراتژی دفاعی و نظامی آمریکا در قبال آسیای مرکزی متمرکز بر وضعیت افغانستان بود که متعاقب تصمیم از پیشطراحی شده در قالب توافق دوحه صورت گرفت. با این حال، وقوع جنگ اوکراین یک سال پس از خروج آمریکا از افغانستان بسیاری از معادلات میدانی را بر هم زد. در چنین شرایطی بخش مهمی از مؤلفههای عملیاتی راهبرد پیشین قابلیت اجرایی شدن نداشته و یا با هزینههای بسیار بیشتری مواجه شد و ارائه کمکهای ۳۰ میلیارد دلاری نظامی به اوکراین بخش مهمتری از راهبرد دفاعی و نظامی آمریکا در اوراسیا را به خود تخصیص داد. با وجود گذشت یک سال از این تحولات، به نظر میرسد آمریکا از شرایط ارائه واکنش نسبت به تحرکات روسیه به کنشگریِ مبتکرانه و برنامهریزی میانمدت و بلندمدت در اوراسیا روی آورده که آسیای مرکزی نیز بخشی از این راهبرد عملیاتی است. در حقیقت برنامهریزی جدید متناسب با درجه اهمیت اوکراین و افغانستان و سایر محورهای مهم (از نظر آمریکا) طراحی شده و یا در دست طراحی است.
_ بنا بر دادههای منتشر شده، سفرهای یک سال اخیر کوریلا در چارچوب یک برنامه مطالعاتی و ظرفیتسنجی در بازهای ۹۰ روزه برای کشورهای حوزه عملکرد سنتکام بوده است. در این چارچوب کوریلا به بیش از ۲۰ کشور سفر کرده و با ظرفیتهای همکاری دفاعی و تهدیدهای موجود مبتنی بر منافع آمریکا آشنا میشود. از همین رو است که کوریلا در بیشکک در یک مصاحبه رسمی این سفر را یک «تور آشنایی» میخواند. در نهایت به نظر میرسد آمریکا در صدد یک ارزیابی مجدد از منطقه است که مبتنی بر آن استراتژی جدیدی را طراحی کند. در این استراتژی، آسیای مرکزی با توجه به تحولات اوکراین احتمالاً نقش عملیاتی پررنگتری خواهد داشت. این در حالی است که تا پیش از این نقش آسیای مرکزی در حوزه عملیاتی عموماً مرتبط با افغانستان و به طور محدود در نظر گرفته میشد.
_ حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی بوضوح یکی از اهداف کلیدی این کشور در راهبرد جدید است. چگونگی دستیابی به این هدف به نظر میرسد در یک کنش عملیاتی چندمرحلهای طراحی شده است. نخستین گام، ارتقاء مشارکت نظامی و دفاعی در رویدادهای پرشمار و بعضاً با عمق قابل توجه است. دومین مرحله به نظر میرسد همکاری در حوزه نظارت و جمعآوری اطلاعات با محوریت افغانستان و نیز در مقابل تهدیدهای تروریستی احتمالی است. از این رو، افزایش تهدیدهای ناشی از تروریسم از منشأ افغانستان و یا کانونهای دیگر در طول ماههای آتی در منطقه محتمل خواهد بود. در عین حال تاکید صریح کوریلا در پروژه هیومینت ( Humint) که بر ابعاد انسانی در جمعآوری اطلاعات و تشکیل یک شبکه اطلاعاتی تاکید دارد، نشانگر فاز بعدی راهبرد آمریکا در آسیای مرکزی است. به نظر میرسد پس از طی این مراحل، استقرار نظامی در منطقه با وجود فشارهای روسیه و چین، و با در نظر گرفتن محافظهکاری کشورهای منطقه دشوار و دور از دسترس نباشد.
_ در حوزه افغانستان، به نظر میرسد رویکرد عملیاتی و حداقل میانمدت آمریکا، شکلدهی به یک ائتلاف سیاسی-امنیتی با همسایگان افغانستان به عنوان یک کمربند امنیتی برای هرگونه کنش عملیاتی و بویژه نظارت و ارزیابی است. چگونگی شکلدهی عملیاتی به این رویکرد همچنان مشخص نیست و تاکنون صرفاً در سطح سیاسی جریان داشته است. با این حال بجز تاجیکستان، تقریباً سایر کشورهای منطقه رویکرد نسبتاً همگرایانهای نسبت به طالبان داشته و تمایلی برای تنشزایی ندارند. همین امر نیز بر ابهامها در خصوص این ایده افزوده است.
_ فروش تسلیحات نظامی به بازار نوظهور آسیای مرکزی بخش دیگر راهبرد آمریکا است. این موضوع در وهله نخست با رویکرد روسیهزدایی از ساختارهای نظامی و دفاعی کشورهای منطقه و کاهش وابستگیهای این کشورها به مسکو صورت میگیرد. در عین حال “گری پیترز”، رئیس کمیته امنیت ملی و امور دولتی سنا که اخیراً به آسیای مرکزی سفر کرده است و دعوتنامه بایدن برای حضور سران کشورهای منطقه در نشست ۱+۵ را به این کشورها تحویل داد، یکی از لابیگران اصلی صنایع نظامی و دفاعی آمریکا است. از این رو به زودی احتمالاً شاهد حضور بیشتر نمایندگان سیاسی و اقتصادی شرکتهای تولیدکننده تسلیحات آمریکا در آسیای مرکزی خواهیم بود.
_ تاجیکستان احتمالاً یکی از نقاط کلیدی و حساس در راهبرد جدید آمریکا خواهد بود. این کشور از برنامه کمکهای ۶۰ میلیون دلاری جدید بهرهمند شده و پهپادهای پوما به ارزش تقریبی ۲۰ میلیون دلار را نیز دریافت کرده است. مرزهای گسترده این کشور با افغانستان و حضور پایگاه نظامی روسیه در این کشور از جمله دیگر عوامل این اهمیت خواهد بود. در عین حال تاجیکستان مهمترین پاشنه آشیل منطقه آسیای مرکزی در حوزه امنیتی است و در واقع نقطهای است که بیش از سایر کشورها منافع ژئوپلیتیکی روسیه و چین در آن متمرکز بوده است. این موضوع اولویت این کشور را برای راهبردهای عملیاتی آمریکا در آسیای مرکزی نشان میدهد. با این حال همچنان مشخص نیست که مدل ارتقاء حضور نظامی آمریکا در تاجیکستان و بازیگری در این عرصه، به واسطه بحران محقق میشود و یا در چارچوب مکانیزمهای سیاسی.
_ یکی از سناریوهای دیگر آمریکا برای تقویت کنشهای نظامی و دفاعی در آسیای مرکزی احتمالاً ایجاد جبهههای جدید علیه روسیه، چین و ایران خواهد بود. حوزههایی که بتواند حداقل، بدون دستاوردهای ژئوپلیتیکی، هزینههای زیاد و مستهلککنندهای را به رقبا وارد آورده و دستاوردهای آن در جبهههای دیگر همچون اوکراین و یا تایوان قابل استحصال باشد. با این حال در نگاه تقلیلگرایانه و خوشبینانه، این کنشها برای ایجاد جبهه جدید، حداقل میتواند یک سیگنال به رقبا باشد تا در مکانیزمهای سیاسی بتوان به امتیازهایی دست یافت. در این زمینه بویژه چین از نگرانیهای بیشتری برخوردار است. “وانگ یی”، وزیر امور خارجه چین در سفر اخیری که به منطقه داشت در قزاقستان صریحاً اظهار داشت که «امیدوار است کشورهای منطقه اجازه ندهند که آسیای مرکزی به درگیری قدرتهای بزرگ کشیده شود». هراس چین با وجود عدم حضور نظامی گسترده در آسیای مرکزی و وابستگی عمیق ژئواکونومیکی به این پهنه جغرافیایی و در عین حال شرایط خاص در مناطق غربی، آسیبپذیری این کشور را در قبال این سناریو افزایش داده است.
جمعبندی: بایستهها و ملاحظات برای ایران
حضور آمریکا در آسیای مرکزی منطق کنشگری فعال ایران در این منطقه را به عنوان یک دیپلماسی پیشگیرانه ایجاب میکند. در این زمینه به نظر میرسد یک راهبرد دولایه برای اعمال این کنشگری متناسب با ظرفیتهای تهران قابل تحقق است. نخست، شکلدهی به یک ائتلاف عملیاتی با حضور چین، روسیه و کشورهای منطقه در قالب شانگهای و یا حتی مشارکت با سازمانهایی نظیر سازمان پیمان امنیت دستهجمعی یکی از رویکردهای عملیاتی پیشرو خواهد بود. راهبرد دوم که تقریباً از سوی تمام بازیگران در پیش گرفته شده است، طراحی راهبردهای دوجانبه متناسب با شرایط کشورهای منطقه است. در این راهبرد وراء از منافع منطقه ای، منافع خاص کشورهای منطقه که ناشی از رویکردهای درون گرایانه این کشورهاست به شکل بهتری تامین خواهد شد. در این بسترها قابلیتهای زیادی حتی در همکاری با ترکمنستان وجود خواهد داشت. طبیعتاً چنین رویکردی مستلزم هزینههای قابل توجهی است که در صورت داشتن برآورد دقیق از منطق دیپلماسی پیشگیرانه از تحرکات احتمالی آمریکا، قابل توجیه خواهد بود.