#اختصاصی
به قلم: سید امیربهادر هاشمی، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه، دانشگاه تهران
تحولات ژئوپلیتیکی در خاورمیانه، بهویژه مناقشههای نظامی میان بازیگران کلیدی منطقه، همواره بازتاب گستردهای در رسانهها و افکار عمومی جهانی داشته است. جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی بار دیگر جایگاه ایران در نظم امنیتی منطقه و نحوه مواجهه قدرتهای جهانی با آن را به کانون توجه تبدیل کرد. در این میان، بنیاد افکار عمومی روسیه (FOM) با انجام یک نظرسنجی در روسیه، تلاش کرده است نگرش شهروندان روس نسبت به این مناقشه و بهویژه برنامه هستهای ایران را ارزیابی کند. بررسی نتایج این نظرسنجی از این رو برای ما در ایران اهمیت دارد که نهتنها میزان آگاهی و نگرش شهروندان روسیه نسبت به ایران را روشن میکند، بلکه شکاف میان برداشتهای مردمی در روسیه و احساس عمومی در داخل ایران نسبت به موضع مسکو را نیز آشکار میسازد. این مطالعه فرصتی برای ارزیابی جایگاه ایران در افکار عمومی یکی از مهمترین شرکای ژئوپلیتیکیاش فراهم میآورد و میتواند زمینهای برای بازاندیشی در سیاستهای رسانهای و دیپلماسی عمومی ایران باشد.
به گزارش نزاویسیمایا گازتا، در پی درگیری نظامی اخیر میان ایران و اسرائیل، بنیاد افکار عمومی روسیه (FOM) اقدام به انتشار یک نظرسنجی با هدف سنجش نگرش شهروندان روس نسبت به این رویداد و جایگاه برنامه هستهای ایران در نگاه عمومی کرده است. نتایج این نظرسنجی نه تنها سطح آگاهی عمومی از مناقشه را آشکار میسازد، بلکه به وضوح تأثیر روایتهای رسانهای بر شکلگیری افکار عمومی را نیز نشان میدهد. یافتههای نظرسنجی حاکی از آن است که تنها ۳۵ درصد از پاسخدهندگان از وقوع جنگ ایران و اسرائیل آگاهی داشتند؛ ۱۷ درصد نخستینبار در جریان این نظرسنجی از موضوع مطلع شدند و ۴۷ درصد صرفاً اظهار داشتند که «چیزهایی شنیدهاند». گروه آخر، که درک آنان عمدتا سطحی و برگرفته از روایتهای غالب رسانهای است، به طور خاص برای تحلیل اثرگذاری جریانهای خبری اهمیت دارد.
در پاسخ به پرسش درباره علت اصلی درگیری، بیشترین درصد (۱۰) از میان کسانی که اطلاعاتی ولو محدود از جنگ داشتند، این مناقشه را «نزاعی بر سر منابع و قلمرو» دانستهاند؛ تحلیلی که از هرگونه جهتگیری سیاسی فاصله دارد. در سوی دیگر، ۹ درصد از پاسخدهندگان با تأکید بر اینکه «اسرائیل و ایالات متحده قصد دارند مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شوند»، به روایت رسمی اسرائیل و غرب نزدیک شدهاند. در مقابل، روایتهای منتقدانه نسبت به اسرائیل و ایالات متحده به شکل پراکنده در چند پاسخ دیده میشود: ۷ درصد معتقد بودند که «آمریکا در این درگیری با حمایت از اسرائیل دخالت میکند»، ۴ درصد اسرائیل را به «اتخاذ سیاستی تهاجمی در منطقه و حمله به کشورهای همسایه» متهم کردهاند، ۳ درصد این جنگ را «نزاعی برای کسب قدرت و بازتعریف حوزههای نفوذ از سوی آمریکا و اسرائیل» دانستهاند، و در نهایت، ۲ درصد اظهار داشتهاند که «آمریکا از طریق اسرائیل با ایران وارد جنگ شده است» و ۲ درصد دیگر نیز گفتهاند که «ایران مانعی بر سر راه اسرائیل و آمریکا است و از اینرو آن را تهدید تلقی میکنند».
این الگوهای پاسخدهی گویای آن است که در میان بخشی از افکار عمومی روسیه، روایتهای حامی ایران نفوذ قابل توجهی یافتهاند. بهطور مشخص، ۲۹ درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی اعلام کردند که در این درگیری طرف ایران را گرفتهاند، در حالی که تنها ۲ درصد از اسرائیل حمایت کردهاند. ۴۴ درصد نیز موضعی بیطرف را ترجیح دادهاند. این دادهها نشان میدهد که نگاه همدلانه با ایران در میان افکار عمومی روسیه وزن بالاتری دارد.
یکی از مهمترین محورهای نظرسنجی، برداشت مردم از ماهیت برنامه هستهای ایران بود. بررسیهای گذشته بنیاد FOM در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ (۲۰۰۰–۲۰۱۲ میلادی) نشان داده بود که تنها ۱۷ تا ۲۳ درصد از پاسخدهندگان، برنامه هستهای ایران را صلحآمیز تلقی میکردند. برای نمونه، در سال ۲۰۰۹، ۵۳ درصد بر این باور بودند که ایران در مسیر ساخت سلاح هستهای گام برمیدارد. با این حال، در پی جنگ اخیر، توزیع دیدگاهها به شکلی بیسابقه متعادل شده است: ۲۷ درصد معتقدند برنامه هستهای ایران ماهیتی صلحآمیز دارد و ۲۷ درصد نیز آن را نظامی تلقی میکنند. این تغییر بهاحتمال زیاد تحت تأثیر تحولات سیاسی و نظامی اخیر، بهویژه بازنمایی ایران بهعنوان قربانی، شکل گرفته است.
با وجود این تحول، همچنان شمار زیادی از پاسخدهندگان به روایت رسمی ایران مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه هستهایاش اعتماد ندارند. اما همین که تعداد افرادی که به این روایت باور دارند به حدود یکسوم رسیده، نشاندهنده افزایش همدلی نسبت به گذشته است. نکتهای که در این تحقیق مغفول مانده، و میتوانست درک دقیقتری از افکار عمومی ارائه دهد، طرح پرسشی پیرامون مشروعیت دسترسی ایران به سلاح هستهای از منظر پاسخدهندگان بود. با این حال، برخی پاسخها بهطور ضمنی به این موضوع اشاره دارند: ۲۴ درصد بر این باورند که ایران پس از درگیری اخیر، تنها بر استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای متمرکز خواهد شد، در حالی که ۲۹ درصد انتظار دارند ایران به توسعه سلاح هستهای بپردازد. البته این نتایج لزوماً به معنای مخالفت با حق ایران برای دستیابی به بازدارندگی هستهای نیست؛ ممکن است برخی از شهروندان روسیه، ضمن بیاعتمادی به شفافیت ایران، در عین حال اقدامات آن را در برابر اسرائیل و آمریکا توجیهپذیر بدانند زیرا به طور مثال این کشور را مانع برنامههای آمریکا و اسرائیل یا متحد روسیه میدانند.
مرور دادههای نظرسنجی بنیاد افکار عمومی روسیه نشان میدهد که تصویر ایران در ذهن شهروندان روس طی دو دهه گذشته دستخوش تحول تدریجی بوده است. اگرچه در دهه ۲۰۰۰ میلادی بخش بزرگی از افکار عمومی روسیه، برنامه هستهای ایران را تهدیدآمیز تلقی میکردند و باور به صلحآمیز بودن آن در اقلیت قرار داشت، اما در سالهای اخیرو بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه این نگاه به شکل محسوسی تعدیل شده است. اکنون بخش قابل توجهی از جامعه روسیه، ایران را نه بهعنوان یک متهم هستهای، بلکه بهعنوان کشوری تحت فشار بازیگران غربی تلقی میکند. این تغییر نگرش را میتوان حاصل اثرگذاری مداوم روایتهای رسانهای داخلی، بیاعتمادی نسبت به آمریکا، و همزمان نزدیکی ژئوپلیتیکی میان تهران و مسکو دانست. در مجموع، یافتههای این نظرسنجی بر اهمیت روایتسازی رسانهای و اثرگذاری آن بر شکلگیری نگرشهای عمومی تأکید دارد. به نظر میرسد که بازنمایی ایران به عنوان قربانی یک تجاوز خارجی و همزمان، به عنوان کشوری همپیمان با منافع ژئوپولیتیک روسیه، توانسته در جهت تقویت دیدگاههای همدلانه با سیاستهای تهران در بخشی از جامعه روسیه مؤثر واقع شود.
با این حال، همزمان با تغییر تدریجی نگرش افکار عمومی در روسیه نسبت به ایران، در داخل ایران برداشتها و دیدگاههای متفاوتی نسبت به نقش و موضع روسیه در جنگ اخیر شکل گرفته است. برخی از بخشهای جامعه ایران نسبت به میزان حمایت روسیه در این بحران ابراز تردید کردهاند و این مسأله باعث شده تا سوالاتی درباره ثبات و عمق روابط راهبردی میان دو کشور مطرح شود. به عبارت دیگر، آنچه در میان افکار عمومی روسیه بهعنوان همدلی و درک سیاسی نسبت به ایران تفسیر میشود، در فضای داخلی ایران ممکن است با نوعی احتیاط، واقعگرایی و حتی بازخوانی انتقادی مواجه گردد. این تفاوت دیدگاهها و انتظارات نشان میدهد که برای تقویت روابط دو کشور، ضرورت دارد که سازوکارهای ارتباطی میان جوامع ایران و روسیه، شناخت و اعتماد متقابل در سطح افکار عمومی هر دو طرف بهبود یابد. گرچه تغییر نگاه مردم روسیه نسبت به ایران میتواند گام مثبتی به شمار آید، اما این تحول نیازمند همسویی و هماهنگی با رفتار و عملکرد عملی دولتها است. چنانچه تقویت روابط تهران–مسکو صرفا به سطح دولتها محدود بماند و پیوندهای مردمی و شناخت متقابل افکار عمومی نادیده گرفته شود، نمیتوان انتظار داشت این روابط در بلندمدت بهگونهای پایدار و متوازن تداوم یابد. در نهایت، این نظرسنجی نه تنها بازتابی از موقعیت ایران در افکار عمومی روسیه است، بلکه ابزاری تحلیلی برای بازاندیشی در گفتمان داخلی و تقویت بنیادهای اجتماعی سیاست خارجی بهشمار میآید.








