هادی حمود – دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات روسیه
آلکساندر نیکولایویچ رادیشچف[۱] (۱۸۰۲-۱۷۴۹) نویسنده و منتقد اجتماعی اهل امپراتوری روسیه بود. او که در یک خانواده ارتدکس بردهدار با سابقه خدمت نسلبهنسل به تزاران متولد شدهبود، در ۱۵ سالگی بههمراه ۱۱ نوجوان اشرافزاده دیگر جهت تحصیل در حقوق و آشنا شدن با علوم و فنون اروپایی توسط کاترین کبیر به لایپزیگ اعزام شد. پس از بازگشت او به روسیه، کتاب «سفری از سن پترزبورگ به مسکو[۲]» به قلم وی به رشته تحریر درآمد. اما دیری نپایید که حکم تبعیدش به سیبری توسط حامی قبلیاش صادر و در نظر کاترین کبیر به «یاغی بدتر از پوگاچُف[۳]» تبدیل شد(Hamburg, 2016; McConnell, 1964a).
همزمان با شعار «آزادی، برابری، برادری» و درخواستهای سربُریدنِ عوامل ضدانقلابی که توسط انقلابیون فرانسه سرداده میشد، یک صدای مبهم و محتاط در روسیه، نخبگان امپراتوری را نه به سربُریدنِ هیولای صدسر[۴] (یکهسالاری روسیه) بلکه به رامکردنِ آن دعوت میکرد. علیرغم «ناکاز»[۵] بهنظر ترقیخواه و تاثیر پذیرفته از «روحالقوانینِ» کاترین کبیر، الکساندر رادیشچف که سابقه طولانی کار در دستگاه دولتی داشت، از وجود نقاط ضعف و فرسودگی در نظام حکومتی وقت مطلع بود و آنها را بهخوبی میشناخت. ازاینرو سعی میکرد از طریق ارزشهای لیبرالِ غرب که در دوران تحصیل وی در آلمان در دل وی نهفته شدهبود، آن را موشکافی کرده و راهحلهایی برای آن در سه لایه مربوط به شیوهحکومتی، اصلاحات دیوانسالاری و قضایی و همچنین بازساخت ارزشهای اخلاقی ارائه نماید(Hamburg, 2016; McConnell, 1958).
«سفری از سن پترزبورگ به مسکو» اولین قدم وی در مسیر آزادیخواهی بود و به مهمترین اثرش نیز تبدیل شد. در این سفرنامه تخیلی، رادیشچف رویدادها و گفتگوهایی را که در شهرهای واقع در مسیر پترزبورگ به مسکو دیده و شنیده بود روایت میکند و در تبعِ آن فرجامهایی تصور میکند که از اصول مساواتخواهی و شهروندی و حق مقاومت ریشه و از مولفههای «وضع طبیعی» ژان-ژاک روسو عاریه میگیرد. این کتاب «شدیدترین نکوهش علیه رعیتداری و خودکامگی بود که تا آن زمان در روسیه منتشر شدهبود»(McConnell, 1964b, p. VII). باایناوصاف، همانطور که عدم اطلاع کافی از شخصیت رادیشچف خوانندگان وقتِ کتاب از جمله کاترین کبیر را دچار قضاوت نادرست (و شاید هم درست) از فحوای کلام کتاب کرد و باعث اتهام وی به ضداشرافیتی و قدرتجویی شد، در دوران شوروی نیز بصورت عامدانه به قهرمان مبارزه علیه اشرافیت رومانوفی و اولین شهید در راه انقلاب بدل شد. ازاینرو، عجیب نیست که این سؤال برای پژوهشگران وعلاقمندان حوزه مطالعات روسیه مطرح شود که: آیا الکساندر رادیشچفِ معروف به «سخنگوی روشنگری روسیه» یک غربگرا بود یا یک اصلاحطلب ملیاندیش؟ جهت پاسخ به این سؤال، باید اندیشه وی و آرمان و ارزشهایی را که او بهدنبال تحققشان بود، بررسی شود.
«به خود نگریستم – قلبم از رنجهای بشریت آزرده بود». این عبارت، شاید صریحترین عبارتی از زبان رادیشچف باشد که جوهر اندیشه وی را به نمایش بگذارد. این عبارت همچون دیگر نوشتههایش، به ما نشان میدهد که سرچشمه اندیشه او سیاسی نبوده بلکه اخلاقی است(Marchevsky, 2019). هشت عنصر اصلی تفکر رادیشچف عبارتند از: «برابری همه اقشار در برابر قانون، الغای «جدول رتبهها[۶]»، دادرسی هیئت منصفه، رواداری دینی، آزادی مطبوعات، آزادسازی بردگان ملکی، قرار احضار زندانی[۷] و آزادی تجارت»(McConnell, 1964a, p. 14). روشن است که تمامی این عناصر در هسته تئوریک جنبش روشنگریِ مورد قبول ظاهری کاترین کبیر ریشه دارد، اما آنچه خشم کاترین کبیر را برانگیخت، صحبت رادیشچف از «موازنه قدرت» و محدود نمودن قدرتِ حاکم مطلق بود. اگرچه در اینکه رادیشچف یک روشنگر است شکی نیست، اما خواستههای پیشگفتهاش برای قرارگرفتن او در زمره غربگرایان کافی نیست، چه برسد به غربگرایان خواستار انقلاب در روسیه. نوشتار حاضر سعی دارد مساله غربگرا بودن رادیشچف را از طریق ارائه شواهد نقیض رد کند.
تاکید بر مولفهها، استعداد و تاریخ روسی
برخلاف غربگرایان، رادیشچف مخاطبان خود را به تقلید گاهی کورکورانه از غرب دعوت نمیکرد و در نوشتههایش بر صفات ملت بزرگ و سربلند روس و استعداد بالقوه آن برای شکوفایی تاکید میکرد. در یکی از اشعار ناتمام او که در ستایش از خدایان باستان اسلاوی نوشتهبود، رادیشچف از شکوه و عظمت ملت روس صحبت میکند و خطاب به روسها میگوید: «ای مردمان زاییدهشده برای عظمت و شکوه…». این نوشته نشان میدهد که رادیشچف برخلاف غربگرایان مردم اسلاو را مورد نکوهش و تمسخر قرار نمیداد. همچنین او از نووگوراد بهعنوان الگوی یک حکومت موفق ستایش میکرد که با اعطای آزادی افراد جامعه و دوری از خودکامگی توانست بر قلمروی وسیعی از سرزمین روسیه حکومت کند. تاکید بر مولفههای ملی و استعداد بالقوه روسها و همچنین الگوبرداری از یک حکومت تاریخی روس نشانههایی است از اینکه رادیشچف غربگرا نبود و ترقی و پیشرفت روسیه را در عبور از همان مسیر غربی نمیدید، بلکه برخلاف آن از هردو نمونههای موفق روس، غرب و حتی باستانی برای نجات دادن روسیه اقتباس میکرد(McConnell, 1958, 1964a, 1964b).
نفی نکردن نقش بااهمیت آموزههای مسیحیت
برخلاف برخی غربگرایان، رادیشچف نقش مسیحیت را در حفظ فرهنگ روسیه و توسعه آن نفی نکرد بلکه به مسیحیت ناب اعتقاد داشت، هرچند از خرافات و فساد کلیسا هم بهشدت انتقاد و به جدااِنگاری دین از سیاست دعوت میکرد. همچنین، در نامهای که شب صدور حکم اعدامش به فرزندانش نوشته بود از خداوند و قدرت او صحبت میکند و برایشان از ثَواب و عِقاب خداوند و ضرورت اطاعت از او هم میگوید. علاوه بر آن، کتاب او پر از اصطلاحات متاثر از شفقت و خشوع مذهب ارتدکس است، که در نوشتههای غربگرایان کمتر دیده میشود. این مساله بیانگر آن است که رادیشچف یک خداباور بود که برخلاف غربگرایان، دین را فینفسه یکی از عوامل اصلی عقبماندگی روسیه نمیدانست(McConnell, 1958, 1964a, 1964b).
تاکید بر اهمیت زبان روسی
علاوه بر استفاده رادیشچف از اصطلاحات اسلاوی کلیسایی باستان و روسی باستان در نوشتههایش، در فصل «کرستسی[۸]» کتاب «سفری از سن پترزبورگ به مسکو» ضمن تایید اهمیت یادگیری زبانهای بیگانه میگوید که: «اصلیترین نگرانیِ من این است که شما باید زبان خود را یاد بگیرید، تا بتوانید افکار خود را بهصورت شفاهی و مکتوب بیان کنید». این امر نشان میدهد که رادیشچف برخلاف برخی غربگرایان، زبان روسی را یکی از موانع پیشرفت جامعه روس نمیدانست بلکه برعکس آن را یکی از عوامل تسریعدهنده آزادی فکری و در نهایت توسعه جامعه روسیه میدانست(Marchevsky, 2019).
مخاطب نوشتههایش
یکی از دلایلی که نشان میدهد رادیشچف یک اصلاحطلب بود و دغدغه ملی و انسانی داشته این است که مخاطب اصلی نوشتههایش طبقه اشراف و نجیبزادگان بوده و نه رعیت و بردگان. اگر رادیشچف، که خود از طبقه اشراف بود، مقاصد انقلابی به سبک فرانسوی داشت، نوشتههایش را برای طبقه اشراف نمینوشت بلکه از شیوه بیان و سبک نوشتاری مختلف جهت تحریک رعیت و بردگان استفاده میکرد یا حتی تیراژ کتاباش را به فقط ۶۵۰ نسخه محدود نمیکرد. اما آنچه در نوشتههایش پیداست این است که او از اشراف میخواهد از طریق الغای بردهداری در ترقی و پیشرفت جامعه روسیه و نجات آن از اضمحلال سهیم باشند(Marchevsky, 2019; McConnell, 1958).
دعوت برای جلوگیری از وقوع انقلاب دهقانان در روسیه، و نه تهییج آنان
رادیشچف در نوشتههای خود، نقشهراهی برای جلوگیری از وقوع انقلاب دهقانان از طریق آزادسازی تدریجی آنان ترسیم میکند. رادیشچف بهدنبال براندازی نظام حکومتی موجود نبود بلکه بهدنبال شناسایی نقاط ضعفی بود که روسیه را از رسیدن به آنچه سزاوارش بود، باز میداشت. واکاوی دقیق نوشتههای رادیشچف نشان میدهد که او برای حاکمان، نسخه تحکیم پایههای سلطنت رومانوفها را از طریق توصیه به نوش دارویِ تلخ واگذاری جزئی از امتیازات میپیچید. لازم به ذکر است که اغلب غربگرایان میکوشیدند در بین دهقانان اعتبار و جایگاهی کسب کنند(McConnell, 1958).
نتیجهگیری
در اینکه بین اندیشه رادیشچف و تفکر غربگرایان یا به اصطلاح «زاپادنیکها»[۹]وجوه مشترک زیادی وجود دارد، اختلاف نظر وجود ندارد. اما دلیل این شباهتها، سرچشمه یکسان آنهاست؛ یعنی روشنگری اروپایی که برای قرار دادن رادیشچف در زمره غربگرایان کافی و وافی نیست. برطبق آنچه گفتهشده، نتیجه میگیریم که رادیشچفِ تحصیلکرده و متاثر از غرب، یک غربگرا نبود بلکه یک اصلاحطلب ملیاندیش بود که میکوشید از طریق اعمال اصلاحات، مسیر شکوفایی کشورش را که دچار انحراف شدهبود، هموار نماید.
منابع
Hamburg, G. M. (2016). Russia’s Path toward Enlightenment 15. Radishchev and the “Radical” Enlightenment (pp. 628-674): Yale University Press.
Marchevsky, O. (2019). Alexander Nikolayevich Radishchev and Destiny of Russian Enlightenment. Studies in the History of Philosophy, 10(3), 59-76.
McConnell, A. (1958). Radishchev’s political thought. American Slavic and East European Review, 17(4), 439-453.
McConnell, A. (1964a). The Empress and Her Protégé: Catherine II and Radischev. The Journal of Modern History, 36(1), 14-27.
McConnell, A. (1964b). A Russian Philosophe Alexander Radishchev: Springer.
[۱] Алекса́ндр Никола́евич Ради́щев
[۲] Путеше́ствие из Петербу́рга в Москву́
[۳] Емелья́н Ива́нович Пугачёв
[۴] در «سفری از سن پترزبورگ به مسکو» رادیشچف به یکهسالاری روسیه بهعنوان هیولای صدسر اشاره میکند.
[۵] Наказ Екатерины II، فرمان کاترین دوم برای وضع قوانین جدید
[۶] Табель о рангах
[۷] Habeas corpus
[۸] Кре́стцы
[۹] Западники