دنیایاقتصاد- کامران کرمی : اتحادیه عرب که سوریه را در سال ۲۰۱۱ از این سازمان اخراج کرد، به اتفاق آرا آن را به اتحادیه بازگرداند.جایگاه رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه به شدت از یک دشمن سرسخت سه سال پیش به متحد استراتژیک امارات، عربستان سعودی و مصر تغییر کرده است. محمد بهارون تحلیلگر اماراتی و مدیر مرکز تحقیقات سیاست عمومی دبی ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳ در ادامه این یادداشت با طرح این سوال مینویسد: چگونه میتوان در کمتر از پنج سال قطب سیاسی و امنیتی در منطقه را تغییر داد و ایالاتمتحده چگونه در این تغییرات نقش دارد؟
چهرههای متعدد تنش زدایی
در حال حاضر تنشزدایی احتمالا رایجترین کلمه در محافل سیاستگذاری خاورمیانه است. این اصطلاح پس از توافق پکن بین عربستان سعودی و ایران برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بحث برانگیزتر شده است. برخی از کارشناسان آن را نشانهای از «خاورمیانه پساآمریکایی» میدانند، اما دیدگاه عملگرایانهتر این است که این را نشانهای بدانیم مبنی بر این واقعیت که شکست دادن ایران در نهایت کارساز نخواهد بود و بنابراین رویکرد متفاوتی موردنیاز است. در ماه مه ۲۰۱۹، چهار کشتی در بندر فجیره در امارات متحده عربی مورد خرابکاری قرار گرفتند. شواهد حاکی از آن است که عامل این حمله یک دولت واقع در منطقه بوده است. با این حال، شیخ عبدالله بن زاید وزیر امور خارجه امارات پس از دیدار با همتای خود در مسکو، بر لزوم کاهش تنش تاکید کرد و گفت هیچ مدرک محکمی که ایران را با این حمله مرتبط کند، وجود ندارد، بهرغم اظهارات ترامپ که گفت «ایران این کار را انجام داد.»
با وجود حمایت آمریکا، این نشانه آشکاری بود مبنی بر اینکه امارات متحده عربی از رویارویی نظامی تمام عیار با ایران اجتناب میکند. مفهوم تنشزدایی مبنای استراتژی جدیدی شده است، استراتژی که انور قرقاش وزیر امور خارجه سابق امارات در رابطه با خروج از یمن در ژوئیه ۲۰۱۹ آن را تشریح کرد و همچنین از آن برای توصیف رویکرد امارات در قبال ایران در سپتامبر ۲۰۱۹ مورد استفاده قرار دارد. همین مفهوم را میتوان در رویکرد امارات به ترکیه نیز مشاهده کرد.
سفر شیخ طحنون بن زاید آل نهیان مشاور امنیت ملی امارات به آنکارا در اوت ۲۰۲۱ در حالی انجام شد که روابط بین دو کشور تیره و تار شده بود. خط این دیدار، سه ماه بعد بین شیخ محمد بن زاید رئیسجمهور امارات (ولیعهد وقت ابوظبی) و رئیسجمهور اردوغان دنبال شد. روابط بین آنکارا و ابوظبی از مشاجره به همکاری تبدیل شد. پیش از این، ترکیه امارات را به تامین مالی کودتای ۲۰۱۶ متهم کرده بود، اما دو کشور در حال امضای قرارداد مشارکت استراتژیک به ارزش ۵۰ میلیارد دلار تا سال ۲۰۲۳ بودند. تنشزدایی را میتوان در مقیاس بزرگتر نیز مشاهده کرد. پیچیدهترین ترتیبات در قالب توافقنامه ابراهیم در سپتامبر ۲۰۲۰ حاصل شد. توافقنامه ابراهیم فقط یک توافقنامه صلح مشابه توافقنامههایی نیست که اسرائیل با مصر در سال ۱۹۷۹ و با اردن در سال ۱۹۹۴ امضا کرد، عمدتا به این دلیل که امارات متحده عربی مرز مستقیم با اسرائیل ندارد و مستقیما درگیر جنگ با اسرائیل نبوده است. اگرچه شیخ عبدالله بن زاید توافقات ابراهیم را «بر اساس یک پیشفرض ساده» توصیف کرد، اما نشاندهنده تغییری عمیق است. این توافقنامهها فقط یک معاهده صلح بین دو کشور نیستند، بلکه بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای کاهش مناقشه از یک تضاد هویتی وجودی به یک درگیری سیاسی هستند که میتواند از طریق مذاکره حل شود.
محاسبات جدید در خلیج فارس
تنشزدایی اگرچه به طور سنتی بیشتر یک اقدام اعتمادساز است، اما نشاندهنده یک بازنگری اساسی در محاسبات حاصل جمع صفر است که زیربنای تنشهای ژئوپلیتیک در منطقه بوده است. کشورهایی مانند امارات و عربستان سعودی همزمان روابط جدیدی با اسرائیل و ایران ایجاد کردهاند. روند مشابهی را میتوان در روابط امارات با هند و پاکستان و در روابط آن با اتیوپی و اریتره مشاهده کرد. در مقیاس جهانی، این رویکردی است که امارات در قبال روابط چین و آمریکا و روابطش با روسیه و اوکراین اتخاذ کرده است.
این بیش از یک تاکتیک صرف، نشاندهنده درک دگرگون شده از چگونگی تغییر ژئوپلیتیک در منطقه و جهان است. این تغییر بدون ریسک نیست. اتخاذ محاسبات جدید در روابط بینالملل تاثیر تکتونیکی (زیر و بم ساز) بر شیوهای که یک ماتریس طولانیمدت از منافع و خطرات؛ جهان را شکل داده است، خواهد داشت و این بهویژه در رابطه با ایالاتمتحده صادق است.
در حالی که تنشزدایی امارات متحده عربی با اسرائیل در ایالاتمتحده جشن گرفته شد، تنشزدایی بین عربستان سعودی و ایران با تردید بیشتری از سوی واشنگتن مواجه شد. در حالی که کاخ سفید پس از اعلام توافق از این رویداد استقبال کرد، به سرعت جتهای جنگنده F-۱۶ را برای «محافظت از کشتیها» فرستاد و سپس در بحبوحه نشانههایی از اختلاف بین کویت و ایران بر سر میدان گازی آرش، ۳۰۰۰ سرباز را به دریای سرخ اعزام کرد.
این استقرار مجدد ادوات نظامی ایالاتمتحده کاملا در تضاد با اظهارات رئیسجمهور بایدن در مقالهاش در روزنامه واشنگتن پست قبل از سفرش به جده عربستان است، جایی که وی اظهار کرد «اولین رئیسجمهوری است که از ۱۱ سپتامبر، بدون حضور نیروهای آمریکایی از خاورمیانه بازدید میکند.» بنابراین، چه چیزی موضع آمریکا را از خروج موشکهای پاتریوت از عربستان سعودی به استقرار مجدد ادوات نظامی در منطقه تغییر داده است؟
آیا همه چیز مربوط به چین است؟
مسلما واکنش آمریکا به نزدیک شدن عربستان به ایران بیشتر به چین مربوط میشود تا ایران. کشورهای حوزه خلیجفارس، بهویژه امارات و عربستان سعودی، روابط تجاری و استراتژیک خود را با چین و روسیه گسترش دادهاند که تحلیلگران آن را به عنوان «آزمایش استرس» برای اتحادهای سنتی خود با ایالاتمتحده تلقی میکنند. ابوظبی به دلیل نگرانی ایالات متحده در مورد شبکه ۵G هوآوی، بحث فروش F-۳۵ را متوقف کرد. این نشانه آشکاری بود که ساختار روابط در حال تغییر است. در همین حال، دولت آمریکا امارات را متهم کرد که به چین اجازه ساخت یک بندر نظامی مخفی را داده است. اطلاعات مشابهی نیز توسط دولت ایالاتمتحده افشا شد که نشان میدهد امارات متحده عربی با روسیه علیه منافع ایالات متحده تبانی میکند و این پیام را ارسال میکند که روابط رو به رشد با چین و روسیه مخالف نفوذ سنتی ایالات متحده در منطقه است.
فرسایش موقعیت آمریکا در خاورمیانه
از چین که بگذریم، نمیتوان تاثیر روابط نزدیک با ایران بر موقعیت استراتژیک آمریکا در خلیج فارس را نادیده گرفت. سیاست ایالات متحده در منطقه ایران محور بوده است، هم در تلاش برای منزوی کردن ایران در منطقه؛ یکی از ستونهای سیاست دولت بوش و هم در تعامل با آن که اساس سیاست دولت اوباما بود. رویکرد منطقهای کنونی به ایران مبتنی بر پایان دادن به انزوا و تغییر تمرکز تعامل از امنیت به اتصال است. اما این به تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه کمک میکند. ایالاتمتحده دیگر شریک اقتصادی اصلی شورای همکاری خلیج فارس نیست؛ زیرا چین از آن پیشی گرفته است. سیاستهای آمریکا مانند «بدون چکمه روی زمین» و «تقسیم بار» اعتبار ایالاتمتحده را بهعنوان ضامن امنیتی شورای همکاری خلیجفارس کاهش داده است. در عین حال، خریدهای دفاعی شورای همکاری خلیجفارس با دور شدن از تجهیزات ایالاتمتحده مشخص شده است. تلاشهای بایدن برای نهادینه کردن روابط امنیتی با شورای همکاری خلیج فارس، از طریق شناور ساختن ایده اتحاد شبیه ناتو در خاورمیانه یا استفاده از آن به عنوان عاملی برای همکاری امنیتی با اسرائیل، نیز با هیجان زیادی در منطقه مواجه نشده است.
جایگزینی استراتژی ایالاتمتحده، نه خود ایالاتمتحده
امارات متحده عربی و دیگر کشورهای عربی حوزه خلیجفارس با در نظر گرفتن چهار ستون هر رابطه راهبردی – سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی – دیدگاه خود را در مورد اهمیت ایالات متحده به عنوان شریک استراتژیک اصلی خود تغییر ندادهاند. درحالیکه «انفصال» آشکاری از سیاستهای اخیر ایالاتمتحده در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد، این نباید با تمایل به تغییر روابط اساسی با ایالات متحده اشتباه گرفته شود. کشورهای حوزه خلیج فارس به طور فعال برنامه اتصال را دنبال میکنند که نظم جهانی را مبتنی بر پیوستگی و نه قطبیت میبیند. این چشمانداز مستلزم توسعه شریانهای اتصال بین قطبهای اقتصادی مانند ایالاتمتحده، اروپا، آمریکای لاتین، هند، چین، روسیه، ژاپن، کرهجنوبی، اندونزی و دیگران است. این عامل محرک توافقنامههای مشارکت اقتصادی جامع (CEPAs) و اساس تشکیلات سه جانبه و کوچک است که اماراتمتحده عربی در حال توسعه آن، از جمله I۲U۲ (هند، اسرائیل، امارات و ایالاتمتحده) است. به راحتی میتوان موقعیت ایالات متحده در منطقه را به عنوان چالش برانگیز یا حتی در حال فرسایش به تصویر کشید. همچنین به راحتی میتوان «انعکاس عضلانی» کشورهای منطقه را به عنوان عامل اصلی در آن فرسایش به تصویر کشید. با این حال، از منظر این کشورها، ایالات متحده به دلیل تلاشهای مستمر خود برای قطبی کردن جهان به «دوست، دشمن و حصار نشین»، اهمیت سیاسی خود را کاهش داده است. ایالات متحده تلاشی برای درک الزامات این منطقه برای انتقال دانش، تنوع اقتصادی و اتصال انجام نداده است و بیش از هر چیز خود را به عنوان یک تامین کننده امنیت میبیند تا یک شریک. از آنجا که مفهوم امنیت همچنان در حال تغییر است و تنشزدایی نشاندهنده ورود به «خلیج فارس جدید» است، ایالات متحده باید مطمئن شود که با تنشزدایی به این منطقه نوع دیگری از خلیج فارس که آن را از برخی از نزدیکترین دوستانش جدا میکند، تبدیل نمیشود.