پوریا هامونی
بریکس چیست؟
نخستین بار در آغاز دههی ۲۰۰۰ میلادی یکی از تحلیلگران موسسهی گلدمن ساکس در مقالهای قدرتهای اقتصادی نوظهور برزیل، روسیه، هند و چین را بزرگترین اقتصادهای آیندهی جهان و رقیبان بالقوهی آمریکا خواند. سال ۲۰۰۹ و پس از بحران مالی، این کشورها نخستین نشست خود را برگزار کردند. سرانجام با افزوده شدن آفریقای جنوبی به این گروه در سال ۲۰۱۱ گروه BRICS که از حروف نخست نام این کشورها گرفته شده بود، تشکیل شد.
کشورهای عضو مجموعه بریکس بیش از ۴۰ درصد جمعیت جهان، ۳۰ درصد مساحت جهان، ۱۸ درصد تجارت کالا و ۲۵ درصد سرمایهی جذب شده به اقتصاد جهانی را در اختیار دارند. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸، میانگین رشد اقتصادی کشورهای عضو بریکس ۵ درصد بوده که بالاتر از میانگین جهانی ۲٫۹ درصد در این دوره است. اعضای این گروه اعلام کردهاند که هدفشان «حکمرانی جهانی عادلانهتر» است. موضوع اصلی گردهمایی اعضای این گروه همکاریهای اقتصادی است.
بریکس انجمنی است برای گفتگوهای دوجانبه و چندجانبه بین بازیگران بزرگی که ویژگی مشترک آنها غربی نبودنشان است. هستهی این گروه همکاریهای اقتصادی است و پروای موضوعات امنیتی یا نظامی را ندارد. این گروه هر سال گردهمایی خود را با حضور مسئولان عالی رتبهی کشورهای عضو از جمله رهبران و وزیران برگزار میکند. گاهی در نشستهای بریکس کشورهای مهمان هم حضور میابند. طرح بریکس پلاس از سوی چین برای گسترش بریکس و پیوستن اعضای تازه به آن مطرح شده و در این راستا ایران و آرژانتین برای عضویت در بریکس درخواست رسمی دادهاند.
بریکس را میتوان بخشی از واکنش اقتصادی قدرتهای غیرغربی به تحولات جهانی دانست. با این تفسیر شاید بتوان آیندهی بریکس را در آیندهی نظم جهانی سراغ گرفت. اکنون مدتها است که صحبت از تغییر نظم جهانی تک قطبی (به رهبری آمریکا) سخن تازه نیست و بسیاری به گمانه زنی دربارهی آیندهی نظم جهانی میپردازند. رویدادهایی مانند برخاستن چین در قامت رقیب اقتصادی و ژئوپلتیک آمریکا در سالهای پیش رو و تنشهای فزایندهی روسیه با غرب پس از جنگ اوکراین میتواند نشانهای از تغییر در نظام بینالملل باشد. اما کسی به طور قطع نمیداند که این دگرگونیها منجر به برآمدن یک نظم جهانی تازه خواهد شد، یا قدرت گرفتن بازیگران غیرغربی در عرصهی جهانی روندی ناپایدار است که سرانجام برابر نیروی آمریکا و همپیمانان غربیاش فروکش خواهد کرد. پاسخ هر چه باشد هیچ کشوری نمیتواند از فرصتهای پیش آمده برای تامین منافع ملی خود و گسترش روابط با بازیگران مهم بینالمللی چشم بپوشد. بنابراین عجیب نیست حتی اگر برخی کشورهای نزدیک به آمریکا بخواهند با شرکت در چنین انجمنی فرصتهای خود را برای گسترش روابط اقتصادی محک بزنند، چه رسد به کشورهایی که با غرب ارتباط چندانی ندارند.
بریکس چه میکند؟
گروه بریکس افزون بر گفتگوهای اقتصادی بین اعضا، اقدام به برپایی بانک توسعهی نوین کرده است و تازگی بنگلادش، امارات، اروگوئه و مصر هم به عضویت این بانک پیوستهاند. این بانک به کشورهای عضو یا کشورهای در حال توسعه برای ساختن زیرساخت یا برپا کردن صنایع وابسته به انرژیهای بازگشتپذیر وام میدهد. پیشتر چنین وظیفهای در عرصهی بینالملل بر دوش نهاد مالی برآمده از سازمان ملل متحد یعنی بانک جهانی بود. چنین مینماید که با افزایش توان سیاسی و اقتصادی کشورهای عضو گروه بریکس در میدان جهانی، این گروه رفته رفته میخواهد دست به برپایی نهادهای بینالمللی موازی سازمان ملل متحد بزند. با قدرت گرفتن اعضای بریکس در عرصهی جهانی آنها خواهان نقشآفرینی بیشتر در حکمرانی جهانی خواهند بود و برپا کردن سازمانهای مشابه سازمان ملل را میتوان نشانهای از خواستهی آنها برای دگرگونی سازمانهای جهانی به فراخور شرایط جهان در سدهی بیست و یکم دانست. اما نباید توانایی کنونی بریکس را بیش از آن چه هست برآورد کرد. بریکس به رغم تواناییهای خود، برای این که یک بلوک سیاسی- اقتصادی یکپارچه باشد یا حتی برای اینکه بخواهد برابر گردهماییهای مشابه غربی مانند جی ۷ عرض اندام کند، هنوز راه درازی در پیش دارد.
تنش در روابط سیاسی و امنیتی کشورهای عضو است از مهمترین عواملی است که در راه گسترش همکاریهای اعضای گروه سنگ میاندازد. چین و هند با یکدیگر درگیریهای مرزی و مناطق مورد مناقشه دارند. دولت کنونی بزریل بنا به سیاستهای ملیگرایانه از مروجان گفتمان ضدچین در آمریکای لاتین است. هند، آفریقای جنوبی و بزریل به غرب نزدیک هستند. گاهی حتی برگزاری نشستها هم خالی از حاشیه نیست. مثلا در نشست شیامن به میزبانی چین کشورهای مصر، گینه، مکزیک و تاجیکستان از سوی میزبان به نشست دعوت شده بودند. در حالی که چین این نشست را مجالی برای گفتگو بین بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه خواند، به چشم برخی اعضا چنین مینمود که این مهمانان بیش از آن که شرایط همکاری با بریکس را داشته باشند، برای یارکشی سیاسی از سوی چین برای پیشبرد منافعش به این نشست دعوت شده بودند.
فراتر از درگیریهای درونگروهی آن چه میتواند چوب لای چرخ پیشرفت بریکس بگذارد، دستاوردهای ناهمسان اعضا در زمینهی اقتصادی است. مدتها است که روند رشد برای اقتصادهای عضو بریکس از سالهای طلایی آغاز سدهی تازهی میلادی فاصله گرفته است و تنها چین و کمتر از آن هند هستند که در این گروه همچنان به رشد چشمگیر خود ادامه دادهاند. به گفتهی تحلیلگران اکنون بریکس است که به چین نیاز دارد. چین شریک بزرگتر گروه است و منافع تجاری و اقتصادی اصلیاش از تجارت با کشورهای غیرغربی تامین نمیشود، پس شاید قدرت گرفتن بیشتر چین در اقتصاد جهان لزوما منجر به رونق همکاریهای بریکس نشود. برآیند این شرایط عوامل سبب شده که جز بانک توسعهی نوین هنوز ساز و کارهای رسمی دیگری در بریکس راه نیافتاده است. این گروه حتی ساختار سازمانی ندارد و بیشتر نشستها صرف گفتگوهای دوجانبه و رایزنی برای گسترش همکاریهای اقتصادی میشود.
بریکس و دلارزدایی از نظام پولی بینالملل
جایگاه بیمانند دلار در نظام پولی و مالی جهان یکی از مهمترین پایههای قدرت آمریکا در عرصهی جهانی است. پیدایش فناوریهای سایبری در آغاز سدهی نوی میلادی به آمریکا امکان داد تا بتواند تراکنشهای دلاری را در سراسر جهان رهگیری کند. اکنون آمریکا از این توانایی برای تنبیه آن چه «بازیگران سرکش» مینامد، استفاده میکند. اگر وزارت امور خارجهی آمریکا اعلام کند که شخص حقیقی یا حقوقی منافع آمریکا را به خطر میاندازد، دست به اقدامات تروریستی میزند و در قاچاق انسان یا مواد مخدر دست دارد، وزارت خزانهداری آمریکا آن شخص را مشمول تحریم خواهد کرد. تحریمهای مالی آمریکا آن بازیگر را از شبکهی پولی و مالی جهانی که تحت رهبری آمریکا است کنار میگذارد و هر که با بازیگر تحریم شده تراکنش مالی داشته باشد نیز مشمول تحریم خواهد شد.
جای شگفتی نیست که در سالهای گذشته با افزایش تنش میان آمریکا و قدرتهای بزرگ مانند جنگ تجاری چین و آمریکا، تحریم شدن برخی شرکتهای چینی و تحریمهای سخت روسیه پس از جنگ اوکراین از سوی آمریکا، قدرتهای نوظهور غیرغربی پی راهکاری بگردند تا از گزند دلار در امان بمانند و حتی بخواهند جایگزینی برای دلار بیایند. در این راستا برخی اعضای بریکس مانند چین و روسیه توافق کردهاند که داد و ستد میان خود را به واحدهای پولی یوان و روبل انجام دهند.
روسیه همچنین تلاش کرده تا دلارزدایی را به گروه بریکس بیاورد، شاید که استفاده از ظرفیتهای این گروه در سالهای آینده بتواند یک ساز و کار جهانی جدا از ابزار دلار و سیستم سوییفت برای تجارت بینالملل پدید آورد. در این راستا روسیه پیشنهاد کرده است تا اعضا برای تجارت میان خود از واحدی به نام بریکس پی استفاده کنند که از سبد ارزی کشورهای عضو بریکس ساخته میشود. این پیشنهاد شبیه رویکرد صندوق بینالمللی پول است که با سبدی از ارزهای جهانروا به نام «حق برداشت ویژه» یک واحد پولی تعریف کرده است. اگر حتی این پیشنهاد هم جامهی عمل بپوشد و کشورهای عضو بریکس با بریکس پی با یکدیگر به تجارت بپردازند، باز عملیات مالی آنها نمیتواند جایگزینی برای نظام پولی و مالی غرب باشد. اگر چین را کنار بگذاریم، تجارت اعضای گروه بریکس با یکدیگر آن چنان نیست که بر تجارت آنها با غرب بچرید. همچنین اگر ای روند رو به شکوفایی برود، اعضای نزدیک به غرب بریکس حتما با برخورد آمریکا و غرب روبهرو خواهند شد، که ضربهای سنگینتر به آنها خواهد بود. بنابر آن چه گذشت به نظر نمیرسد به رغم افزایش تنشها بین دو عضو مهم بریکس (چین و روسیه ) با آمریکا، طرح بریکس پی برای کنار گذاشتن دلار از مبادلات تجارت بینالملل، چشمانداز روشنی داشته باشد.
ایران و بریکس
طرح چین به نام بریکس پلاس برای افزایش اعضای بریکس، فرصتی برای کشورهای دیگر فراهم آورده تا از این گروه برای پیشبردن منافع خود بهره گیرند. ایران نیز برای عضویت در این سازمان درخواست رسمی داده است. شرکت در این گروه برای ایران صرف نظر از زمینهسازی برای شکوفایی تجارت میتواند میدانی باشد برای آزمودن راههای مقابله با سلطهی دلار آمریکا در نظام مالی جهان. برای بررسی اثرات عضویت ایران در بریکس میتوان این رویداد را در دو مولفهی اقتصادی و سیاسی بررسی کرد.
از نگاه اقتصادی ایران تامینکنندهی بزرگ انرژی است و فرصتهای اقتصادی بسیاری در ایران هست که برای شکوفایی نیاز به سرمایهگزاری خارجی دارد. انجمن بریکس میتواند جایگاه گفتگو و رایزنی اقتصادی باشد، اما مشکل این جا است که بسیاری از این کشورها از طرفهای اصلی تجارت ایران نیستند. برقراری پیوندهای اقتصادی تازه برای صادرات نیاز به رایزنیهای دیپلماتیک در بخش تجاری و تخفیفهای هنگفت در قیمت دارد چرا که برای این منظور باید از کشورهای رقیب در این حوزه پیشی گرفت. همچنین تلاش برای جذب سرمایهگزاری خارجی میان اعضای بریکس کاری آسان نخواهد بود. بیشتر کشورهای گروه بریکس از کشورهای در حال توسعه و خواهان جذب سرمایه هستند. از سوی دیگر سرمایهگزاری در ایران نیاز به تبادل مالی ایران دارد که مشمول تحریمهای آمریکا است و مجازاتهای آمریکا را در پی خواهد داشت.
از آنجا که جز روسیه و چین، اعضای دیگر به غرب نزدیک هستند، تا هنگامی که ایران به شبکهی مالی جهانی دسترسی نداشته باشد، تجارت با بیشتر این کشورها بسیار دشوار خواهد بود. نمونهاش ماندهی حساب ایران نزد هند، در دور گذشتهی تحریمها پیش از امضای برجام بود. هند اقدام به پرداخت طلب ایران با دلار یا یورو نمیکرد و اصرار داشت که پرداخت را با پول خود، روپیه انجام دهد. این کار مطلوب ایران نبود، چرا که روپیهی هند ارز جهانروا نیست و نمیتوان آن را در تجارت با کشورهای دیگر به کار گرفت و از سوی دیگر واردات ایران از هند حدود ۲٫۵ میلیارد دلار بوده که با ۷ میلیارد دلار طلب ایران از هند اختلاف بسیار داشت. اگر ایران در تجارت با هند که بزرگترین اقتصاد و صادرکننده این گروه پس از چین است، با چنین موانعی رو به رو شود، بدیهی است تا هنگامی که درگاههای شبکهی مالی جهانی روی ایران بسته باشد، صحبت از تجارت گسترده با اعضای دیگر این گروه چندان جدی نخواهد بود. نمونهی دیگر برای این ادعا تاثیرپذیری تجارت ایران با این کشورها از تحریمهای آمریکا است. پیش از تحریمهای آمریکا در قبال ایران در سال ۲۰۱۲ میانگین صادرات ایران به هند بیش از ۵ میلیارد دلار و تراز تجاری ایران و هند به سود ایران بوده که زیر سایهی فشارهای حداکثری و بازگشت تحریمها صادرات ایران به محدودهی ۲۰۰ میلیون کاهش یافته است.
شاید بحث تجارت با چین که تافتهی جدا بافتهی این گروه است، و روسیه که پس از جنگ اوکراین گرفتار سختترین تحریمها از سوی آمریکا شده است، فرق کند. چین میخواهد یوان را ارزی جهانروا کند و تا کنون نیز یوان علاوه بر این که در بانک مرکزی بسیاری از کشورها به عنوان ارز ذخیره نگهداری میشود، به سبد صندوق جهانی پول برای حق برداشت ویژه نیز راه یافته است. چین مشتری نفت ایران است. در ایران سرمایهگذاری میکند و حتی قرارداد ۲۵ سالهی راهبردی با ایران دارد. اما اینها همه بیرون از چارچوب بریکس انجام شده و ربطی به عضویت ایران در بریکس ندارد. ایران و چین برای تجارت با یکدیگر نیازی به گروه بریکس ندارند. بنا بر آن چه گذشت به نظر نمیرسد عضویت ایران در بریکس نفع اقتصادی چندانی در کوتاه مدت همراه داشته باشد.
اگر هدف ایران از پیوستن به این گروه دور زدن تحریمها باشد نیز طرح بریکس پی چندان نوید کامیابی نمیدهد. آن چه احتمالا در سالهای پیش رو بهترین گزینه را برای جایگزینی دلار آمریکا فراهم خواهد کرد، یوان چین است. چین یک قدرت نوپدید در عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فناوری است و تلاش دارد تا در نظام پولی بینالملل، جهانروایی یوان را تثبیت کند. تا کنون چین برای دستیافتن به این هدف گامهایی موثر و محتاطانه برداشته است. اما در تحلیل کوتاه مدت نباید جهانروا شدن یوان را با کنار گذاشتن دلار یکی گرفت. چین با بیش از یک تریلیون دلار یکی از بزرگترین خریداران اوراق قرضهی دولت آمریکا است. طبیعتا کاهش ناگهانی ارزش دلار به سود چین نیست. به نظر نمیرسد چین در کوتاه مدت پی نابودی هژمونی دلار باشد و این را حتی در بحران سال ۲۰۰۸ نشان داد. هنگام آشفتگی نظام مالی جهانی در بحران مالی ۲۰۰۸، روسیه پیشنهاد کرد که چین نیز خواستار بازپرداخت اوراق بهادار دولت آمریکا شود تا در جریان این بحران بزرگ، ضربهی دیگری بر پیکر رهبری پولی و مالی آمریکا در عرصهی جهانی وارد آید. چین دست به چنین کاری نزد، چرا که اقتصاد سیاسی چین بیش از هر چیز با صادرات کالا و خدمات به سراسر جهان گره خورده است که در بستر نظام پولی و مالی جهانی زیر رهبری آمریکا انجام میشود. دسترسی به این شبکه و کشورهای سراسر جهان برای چین در مقام بزرگترین صادرکنندهی جهان مسئلهی مرگ و زندگی است. چین با تجارت در این نظام توانسته است به موقعیت برجستهی کنونیاش در اقتصاد جهان دست یابد و موفقیت تجاری و اقتصادی را تبدیل به یکی از مولفههای قدرت خود در عرصهی جهانی کند. به همین دلیل دولت ترامپ برای مهار چین تصمیم گرفت تا با اقداماتی چون وضع تعرفه بر کالاهای چینی در گمرک آمریکا و تحریم کردن برخی شرکتهای چینی مانند هوآوی، موانعی برای دسترسی آزاد چین به نظام مالی و تجارت جهانی بتراشد.
چین زیر سایهی افزایش نفوذ سیاسی خود و گسترش پیوندها اقتصادی و بازرگانی در سراسر جهان، کمکم خواهد توانست یوان را در چه جایگاه ارز ذخیره و ارز پرکاربرد در تراکنشهای بینالملل و ارز رایج برای قیمتگذاری، در عرصهی بینالملل جابیندازد. این هدف نیاز به ادامهی روند کنونی رشد چین و سیاستگذاری درست پولی، مالی و تجاری دارد و در کوتاه مدت روی نخواهد داد. اگر همهی عوامل دست در دست دهند و چنین هدفی محقق شود، چین نیز میتواند سازوکارهای مالی خود را دور از کنترل آمریکا بگرداند. بنابراین پایدارتر شدن جایگاه یوان در مقام یک ارز جهانروا میتواند به سود بازیگرانی چون ایران و روسیه باشد که پی راهی برای رهایی از کنترل آمریکا بر نظام مالی جهان هستند. این کشورها اگر امید از همکاری و شراکت با آمریکا و غرب بریدهاند، باید با سیاستهای خود به چین در این زمینه یاری برسانند. موقعیت اقتصادی ایران و روسیه در مقام تامینکنندهی انرژی میتواند در این زمینه بسیار سودمند باشد.
جدا از مقولهی اقتصادی، عضویت ایران در بریکس میتواند مولفهی سیاسی هم داشته باشد. چه در کوتاه مدت و چه در بلندمدت عضویت در بریکس بیش از هر چیز تاکیدی بر موضعگیری ضدغربی ایران است. در کوتاه مدت و در کشمکش گفتگوهای احیای برجام، میتواند نشان دهد که ایران از نظر سیاسی منزوی و دستبسته نیست. کشوری است که در گروهی که مهمترین بازیگران غیرغربی در آن حضو دارند، پذیرفته میشود و میتواند برای منافع خود چانه بزند و در پی کسب منافع اقتصادی تازه در عرصهی جهانی باشد. هر گامی برای شکستن انزوای سیاسی و افزایش روابط خارجی کشور حتی اگر سود ملموس اقتصادی یا امنیتی به همراه نداشته باشد، در کوتاه مدت چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ سیاسی میتواند به نفع کشور باشد. از آنجا که ساختار بریکس هنوز شکل نیافته و آیندهی بریکس در گروی تحولات آیندهی جهان است، شاید در بلندمدت عضویت ایران در بریکس فرصتی برای نقشآفرینی در سرنوشت این گروه یا چانهزنی برای تامین منافع ملی در قبال رویدادهای آیندهی جهان باشد.