ولی کالجی*
در علم حقوق همواره بر این نکته تاکید میشود که بهترین قرارداد آن قراردادی است که کمتر تابع تفسیر باشد. به عبارتی دیگر جملات و مفاد یک قرارداد باید آنچنان روشن و مشخص باشد که نیازی و ضرورتی به تفسیر آن وجود نداشته باشد. مشکل تفسیر نیز استفاده و بهره برداری هر یک از طرفین قرارداد به نفع خود یا به عبارتی مصادره به مطلوب آن است که موجب میشود فرایند اجرایی شدن آن قرارداد با چالش، ابهام و پیچیدگی مواجه شود. این وضعیت در رابطه با بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی به روشنی قابل مشاهده است. برخلاف سایر بندهای این موافقتنامه که از صراحت و قاطعیت قابل قبولی برخوردار است و کمتر تفسیرپذیر است، بند نهم موافقتنامه دارای ابهاماتی است که موجب تفسیرهای متفاوتی از سوی طرفهای ارمنی و آذری شده است. به نظر میرسد مقایسه بندهای سوم و ششم (کریدور لاچین) و نهم ( اتصال جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان) به روشنی میتواند این تفاوت را نشان دهد.
در بند سوم موافقتنامه آتشبس قره باغ آمده است: «در امتداد خط مقدم در قرهباغ و در امتداد گذرگاه لاچین یک گروه صلحبان فدراسیون روسیه با ۱۹۶۰ پرسنل نظامی با سلاحهای سبک، ۹۰ نفربر زرهپوش، ۳۸۰ خودروی نظامی و سایر تجهیزات ویژه وجود خواهد داشت». در بند چهارم نیز اشاره شده است که «نیروهای حافظ صلح فدراسیون روسیه به موازات خروج نیروهای مسلح ارمنستان از قرهباغ کوهستانی مستقر شدهاست. مدت زمان استقرار نیروهای حافظ صلح روسیه ۵ سال خواهد بود و این مدت به طور خودکار برای ۵ سال بعد تمدید خواهد شد، مگر آنکه هر کدام از طرفین ۶ماه قبل از انقضای این دوره، قصد خود را برای انقضای این بند اعلام کند». در بند ششم موافقتنامه آتشبس قره باغ نیز آمده است: «جمهوری ارمنستان تا ۱۵ نوامبر ۲۰۲۰ به منطقه آذربایجان و کلبجر و تا ۱ دسامبر به منطقه لاچین باز میگردد. کریدور لاچین (۵ کیلومتر (عرض ۱/۳ مایل) که دسترسی از قرهباغ به ارمنستان را فراهم میکند، همچنان تحت کنترل نیروهای صلح فدراسیون روسیه است. شهر شوشی واقع در داخل راهرو در اختیار آذریها خواهد بود. با توافق طرفین، در سه سال آینده یک برنامه ساخت برای یک مسیر حرکت جدید در امتداد کریدور لاچین تعیین میشود، که ارتباط بین قرهباغ و ارمنستان را با انتقال مجدد نیروهای حفاظت از صلح روسیه برای محافظت از این مسیر فراهم میکند. جمهوری آذربایجان ایمنی تردد در طول گذرگاه لاچین از شهروندان، وسایل نقلیه و کالاها را در هر دو جهت تضمین میکند». چنانچه در این سه بند مشاهده میشود صراحتاً به واژه «کریدور» اشاره شده است، عرض کریدور (۵ کیلومتر) کاملاً مشخص شده است، مدت زمان (سه ساله) ساخت یک مسیر حرکت جدید در امتداد کریدور لاچین مشخص شده است و به تعداد دقیق نیروها و تجهیزات نظامی روسیه برای حفاظت و تامین امنیت کریدور لاچین و نیز مدت زمان حضور نیروهای حافظ صلح روسی (۵ سال) اشاره شده است.
اما در بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ آمده است: «کلیه فعالیتهای اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین میکند. کنترل حمل و نقل توسط ارگانهای سرویس مرزی (اف. اس. بی) روسیه انجام میشود. با توافق طرفین، ساخت زیرساختهای جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند میدهد، انجام میشود». چنانچه مشاهده میشود، در این بند هیچ گونه اشارهای به واژه «کریدور» و یا «گذرگاه» و «دالان» نشده است و به همین ترتیب «عرض» و «پهنای» آن و نیز تعداد و ترکیب نیروها و تجهیزات ارگانهای سرویس مرزی (اف. اس. بی) روسیه نیز برخلاف کریدور لاچین (بندهای دوم و ششم موافقتنامه) اشارهای نشده است. همچنین مکان دقیق و شهرهای محل عبور این مسیر ارتباطی بین نخجوان و جمهوری آذربایجان که از داخل خاک ارمنستان میگذرد نیز مشخص نشده است. همین ابهامات موجب بروز تفسیرهای مختلف و متفاوتی از سوی طرفهای ارمنی و آذری در چند ماه گذشته شده است و با نزدیک شدن به زمان انتخابات پارلمانی ارمنستان، دامنه و شدت این اختلافات نیز بیشتر شده است.
تفسیر و استدلال طرف آذری از بند نهم موافقتنامه این است که مراد از «ارتباطات بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان»، یک دالان و گذرگاه ارتباطی است که از آن با نام «دالان زنگه زور» یاد میکند. اما در مقابل، طرف ارمنی، تعریف کریدور در موافقتنامه آتشبس را فقط منحصر و محدود به «کریدور لاچین» میداند و به دلیل عدم صراحت و اشاره مستقیم در بند نهم به واژگانی مانند کریدور یا دالان، قائل به تعمیم چنین مفهومی به مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان از داخل خاک ارمنستان نیست. به عبارتی دیگر، طرف ارمنی معتقد است در موافقنامه آتشبس تنها «بر رفع انسداد مسیرهای مواصلاتی اشاره شده است»، نه ایجاد یک گذرگاه، کریدور یا دالان. در واقع، طرف ارمنی، لفظ و مفهوم کریدور را فقط برای کریدور لاچین میپذیرد و استنباط کریدور را از بند ۹ موافقتنامه آتشبس ندارد و معتقد است این بند تنها بر گشایش مسیرهای ارتباطی تاکید دارد. اختلاف دیگر مربوط به محل عبور این مسیر ارتباطی (به تعبیر طرف ارمنی) و کریدور و دالان (به تعبیر طرف آذری) است. طرف آذری معتقد است به واسطه وجود زیرساختهای ارتباطی از جمله شبکه ریلی و جادهای دوران شوروی که از منطقه نخجوان به شهر مِقری در مرز ایران و ارمنستان عبور میکند و از آنجا به جنوب جمهوری آذربایجان میرسد (مناطق فیضولی، جبرائیل و زنگیلان که در جنگ دوم قره باغ از کنترل ارامنه خارج شدند و به حاکمیت جمهوری آذربایجان برگشتند)، دالان زنگه زور قاعدتاً باید از مسیری عبور کند که از گذشته و دوران شوروی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان وجود داشته است و نزدیکترین و به صرفهترین مسیر ارتباطی بین این دو بخش است. اما در نقطه مقابل، طرف ارمنی معتقد است مسیرها و ظرفیتهای دیگری برای تحقق این مسیر ارتباطی وجود دارد و عبور این مسیر ارتباطی و به تعبیر طرف آذری از شهر مِقری در استان سیونیک و جنوب ارمنستان و در مجاورت مرز این کشور با ایران، به منزله از میان بردن یکی از مرزهای حیاتی و تنفسی ارامنه است. مخالفان دولت پاشینیان نیز از دالان زنگه زور به عنوان «دالان ترک» یاد میکنند و تحقق آن را به منزله تحقق آرزوهای دیرپای پان ترکیستی در سطح منطقه تعبیر میکنند.
همین ابهامات و اختلافات در تفسیر ماده نهم موافقنامه آتشبس قره باغ به موازات اختلافات در تعیین نقاط مرزی مشترک پس از جنگ سال گذشته، آزادی اسرای ارمنی در جمهوری آذربایجان و اتهام متقابل دو طرف به یکدیگر در استفاده از مزدوران و عوامل تروریستی خارجی در جنگ دوم قره باغ موجب شد با وجود چندین نشست سه جانبه بین مقامات ارشد روسیه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان، بند نهم موافقتنامه برخلاف هشت بند دیگر اجرایی نشود. فضای سیاسی ملتهب ارمنستان به ویژه پس از استعفای نیکول پاشینیان و قبل از انتخابات پارلمانی زودهنگام در ۲۰ ژوئن ۲۰۲۱ میلادی (۳۰ خرداد ۱۴۰۰) نیز موجب تشدید این اختلافات شده است. به گونهای که الهام علی اف، صراحتاً ارمنستان را تهدید به استفاده از گزینه نظامی برای تحقق دالان زنگه زور کرد و اظهار داشت: «ایجاد کریدور زنگزور کاملاً منافع ملی، تاریخی و آینده ما را برآورده میکند. خواه ارمنستان بخواهد یا نه، مسیر زنگزور را اجرا خواهیم کرد. اگر ارمنستان بخواهد، ما این مسئله را راحتتر حل خواهیم کرد، اگر این کار را نکند، ما با زور آن را حل خواهیم کرد».
در واکنش به این اظهارات، نیکول پاشینیان نخست وزیر وقت ارمنستان نیز در استان سیونیک ارمنستان اظهار داشت: «بر اساس توافق به عمل آمده میانجمهوری آذربایجان و ارمنستان بعد از پایان جنگ قره باغ در نهم ماه نوامبر سال گذشته، جمهوری آذربایجان تنها زمانی گذرگاه از خاک ارمنستان به دست خواهد آورد که ارمنستان گذرگاهی از خاک جمهوری آذربایجان به دست بیاورد. در توافق صلح قره باغ نه صحبتی از گذرگاه “زنگه زور” هست و نه “سیونیک” از سوی ارمنستان و اصولاً اسمی از کلمه گذرگاه برده نشده است. در این توافق صلح بر رفع موانع مربوط به فعالیت زیرساختهای ریلی و جادهای منطقه قره باغ تاکید شده است».
نقشه مسیر ارتباطی اتصال زمینی و ریلی جمهوری آذربایجان به منطقه برونگان نخجوان با عبور از استان سیونیک ارمنستان؛ محور اصلی اختلاف در تفسیر ماده نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ
چنین اظهاراتی به موازات برخی تحرکات نظامی جمهوری آذربایجان و نیز هم زمانی آن با التهاب در مرزهای شرقی اوکراین با روسیه، موجب شد در برخی از محافل کارشناسی و تحلیلی کشورمان، امکان وقوع جنگ جدید از سوی جمهوری آذربایجان با حمایت ترکیه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران (۲۸ خرداد ۱۴۰۰) و انتخابات پارلمانی ارمنستان (۳۰ خرداد ۱۴۰۰) شود. در راستای این تحلیل، تحولات و تحرکات نظامی اخیر بین روسیه و اوکراین نیز به عنوان عاملی برای مشغولساختن روسیه در شرق اوکراین و عدم واکنش جدی و به موقع روسها به جنگ احتمالی در منطقه قفقاز تحلیل شده است. هدف اصلی از جنگ مجدد نیز تصرف استان سیونیک ارمنستان در مرز مشترک ایران و ارمنستان است تا مسیر ارتباطی کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگهزور) به طور کامل در اختیار جمهوری آذربایجان و نیز ترکیه قرار گیرد و به اصطلاح کار یکسره شود. اما براساس دلایل و شواهدی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، وقوع چنین جنگی بسیار بعید و دور از ذهن به نظر میرسد و با واقعیات میدانی حاکم بر منطقه مطابقت ندارد:
۱- در صورت وقوع جنگ و درگیری در منطقه سیونیک ارمنستان که آذریها از آن با عنوان زنگه زور یاد میکنند، روسیه برخلاف جنگ دوم قره باغ در سال گذشته قطعاً واکنش جدی نشان خواهد داد؛ حتی اگر درگیری هم زمان نظامی بین این کشور با اوکراین هم پیش بیاید. به این دلیل که در صورت وقوع جنگ در استان سیونیک ارمنستان، این جنگ دیگر در منطقه قره باغ و مناطق پیرامونی آن نخواهد بود که خارج از خاک اصلی ارمنستان بود و ارتش روسیه و سازمان پیمان امنیت دسته جمعی تعهدی برای دفاع از ارمنستان در آن مناطق نداشت. به همین دلیل در صورت وقوع جنگ در این منطقه (استان سیونیک ارمنستان)، فدراسیون روسیه به احتمال فراوان از طریق چهار مکانیسم دفاعی واکنش نشان خواهد داد: دو پایگاه نظامی روسیه در ارمنستان مستقر در شهرهای ایروان و گیومری، نیروهای مرزبانی روسی مستقر در مرزهای مشترک ارمنستان با ایران و ترکیه و پیمان امنیت دسته جمعی که ارمنستان بیش از سه دهه است در آن عضویت دارد و جمهوری آذربایجان به همراه گرجستان در سال ۱۹۹۹ میلادی از آن خارج شدند. باید به خاطر داشت که در جریان جنگ دوم قره باغ در سال گذشته، ولادمیر پوتین به صراحت اعلام کرد که «اگر جنگ به خاک ارمنستان کشیده شود روسیه (بنا بر پیمانهای موجود) دخالت خواهد کرد». بر اساس همین منطق بود که روسیه در جنگ دوم قره باغ اقدام به مداخله نظامی مستقیم در حمایت از ارمنستان نکرد و در نهایت با میانجی گری و امضاء موافقتنامه آتشبس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی به جنگ خاتمه داد. لذا در صورت وقوع جنگ و درگیری احتمالی بر سر دالان زنگه زور که در داخل خاک ارمنستان خواهد بود، اگر فدراسیون روسیه و پیمان امنیت دسته جمعی مداخلهای نکند و واکنشی نشان ندهد، عملاً هم صحت و اعتبار صحبتهای سال گذشته پوتین زیر سوال خواهد رفت و هم اعتبار سازمان پیمان امنیت دسته جمعی به عنوان مهمترین مکانیسم دفاعی و نظامی منطقهای روس محور در حوزه سی. آی. اس. نیز به شدت زیر سوال خواهد رفت که این امر شک و تردیدهای بسیار جدی برای دیگر کشورهای عضو این پیمان یعنی بلاروس، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان ایجاد خواهد کرد. به ویژه این که دو کشور این پیمان در آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان و قرقیزستان اخیراً درگیری بسیار سختی در نقاط مرزی منطقه باتکند داشتند. لذا کنترل این شرایط و حفظ انسجام و پایداری پیمان امنیت دسته جمعی (در حوزه دفاعی- نظامی) به موازات جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع یا سی. آی. اس. (در حوزه سیاسی) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (حوزه اقتصادی) از اهمیت بسیار بالایی برای روسها برخوردار است و از این رو در صورت وقوع جنگ و درگیری در خاک ارمنستان، روسها برای حفظ اعتبار مسکو نزد هم پیمانان خود و حفظ انسجام درونی پیمان امنیت دسته جمعی و نیز حفظ اعتبار پیمان نظامی دو جانبه بلند مدت نظامی روسیه و ارمنستان، قطعاً واکنش نشان خواهند داد. ضمن این که تصرف نظامی بخش جنوبی استان سیونیک ارمنستان و تحقق دالان زنگهزور توسط جمهوری آذربایجان (با حمایت ترکیه) از طریق نظامی (و نه از طریق موافقتنامه آتشبس قره باغ) توازن قوای استراتژیک را به کلی در منطقه قفقاز به نفع آذریها و ترکها به هم خواهد زد که به این دلیل و ملاحظه مهم استراتژیک نیز روسها – حتی با فرض درگیری احتمالی در شرق اوکراین- در قبال این تحولات ساکت نخواهند نشست. همچنین وقوع جنگ و درگیری به ویژه در شکل گسترده آن بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان در منطقه سیونیک عملاً اعتبار موافقتنامه آتشبس سال گذشته قره باغ را نیز سوال خواهد برد که با میانجیگری روسها منعقد شد. نگارنده در جریان سفر اخیر به باکو که جهت شرکت در کنفرانسی با عنوان «چشم انداز جدید قفقاز جنوبی بعد از جنگ دوم قره باغ: همکاری و توسعه پس از منازعه» در روزهای ۱۱ تا ۱۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی (۲۲ تا ۲۵ فروردین ۱۴۰۰) صورت گرفت، این موضوع را با دکتر استانیسلاو پریتچین، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز وابسته به انستیتوی شرقشناسی روسیه مطرح کرد. این صاحب نظر روس نیز با بعید دانستن وقوع جنگی فراگیر در رابطه با کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان معتقد بود در صورت وقوع جنگ، روسیه حتماً واکنش نظامی نشان خواهد داد و بر این نکته تاکید داشت که عملیاتی شدن این مسیر ارتباطی باید براساس مفاد موافقتنامه آتشبس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی محقق شود؛ نه از طریق جنگ و درگیری مجدد بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان.
۲- جمهوری ارمنستان تنها کشور منطقه قفقاز است که در تمامی پیمانهای منطقهای روس محور در حوزه سی. آی اس. یعنی پیمان امنیت دسته جمعی (در حوزه دفاعی- نظامی)، جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع یا سی. آی. اس. (در حوزه سیاسی) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (حوزه اقتصادی) حضور دارد. ارمنستان باز تنها کشور منطقه قفقاز است که مرزهای زمینی آن (با ترکیه و ایران) توسط نیروهای مرزبانی روسیه محافظت میشود و باز هم تنها کشور این منطقه است که میزبان دو پایگاه نظامی روسی (مستقر در ایروان و گیومری) است. روسها به جز دو پایگاه ارمنستان، دو پایگاه نظامی دیگر نیز در مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی دارند که پس از جنگ اوت سال ۲۰۰۸ میلادی به طور کامل از کنترل و حاکمیت تفلیس خارج شده است. گذشته از همه موارد یاد شده، براساس پیمان نظامی دو جانبه روسیه و ارمنستان که در ۲۹ اگوست ۱۹۹۷میلادی منعقد شد و در سالهای بعدی تمدید نیز شده است، فدراسیون روسیه در مقابل امتیازات سیاسی و اقتصادی که از ارمنستان دریافت کرد، موظف به دفاع از امنیت و یکپارچگی سرزمینی ارمنستان شده است. به همین دلیل، وزارت امورخارجه روسیه در پاسخ به درخواست مشاوره نیکول پاشینیان از ولادیمیر پوتین در ارتباط با مناقشه قره باغ در ۱۰ آبان ۱۳۹۹ با صدور بیانیهای اعلام کرد که «ما به تعهدات خود در قبال ایروان در صورت انتقال درگیریها به خاک ارمنستان پایبندیم. ما تعهد روسیه را تأیید میکنیم و مطابق پیمان بین دو طرف، در صورت انتقال مستقیم درگیریها به خاک ارمنستان، روسیه کمکهای لازم را به ایروان ارائه خواهد کرد. فدراسیون به تعهدات خود براساس پیمان ۲۹ اگوست ۱۹۹۷میلادی به جمهوری ارمنستان، در صورت حمله مسلحانه یا اقدام تجاوزکارانه به قلمرو یکدیگر پایبند است». بنابراین در صورتی که روسها به جنگ و درگیری احتمالی در منطقه سیونیک ارمنستان واکنشی نشان ندهند و بخواهند همانند جنگ سال گذشته قره باغ عمل نمایند، عملاً فلسفه وجودی یمان ۲۹ اگوست ۱۹۹۷میلادی بین ارمنستان و روسیه، عضویت ارمنستان در پیمان امنیت دسته جمعی و ضرورت حضور نیروهای مرزبانی روسی و پایگاههای نظامی روسی در خاک ارمنستان به کلی زیر سوال میرود. برآیند این امر تقویت جناح غرب گرا و ضدروسی در ارمنستان خواهد بود و این امکان و شرایط را فراهم میکند که ارمنستان با نامیدی و ناکامی از عدم تامین امنیت خود توسط روسیه و مکانیسمهای دفاعی منطقهای روسمحور، همانند گرجستان با خروج از پیمانهای دو جانبه و چند جانبه با روسیه، مسیر حرکت به سمت غرب را در پیش بگیرد و تامین امنیت خود را از طریق همکاری یا عضویت در پیمان هایی مانند پیمان ناتو جستجو کند. امری که قطعاً در راستای رویکردهای کلان سیاسی و دفاعی روسیه در منطقه قفقاز نخواهد بود. لذا روسها به گونهای رفتار نخواهند کرد که ارمنستان را نیز همانند گرجستان به طور کامل از دست بدهند. عدم حمایت سیاسی و نظامی روسیه از ارمنستان در جریان جنگ دوم قره باغ، برای تنبیه و تعدیل رویکردهای غرب گرایانه نیکول پاشینیان کافی بود و در حال حاضر، نیکول پاشینیان به عنوان فردی که در جنگ دوم قره باغ شکست خورده است و موافقتنامه آتشبس قره باغ را امضاء کرده است، گزینه مطلوب همه طرفها از جمله فدراسیون روسیه و جمهوری آذربایجان است. لذا روسها به خوبی از این امر آگاهند که اگر بخواهند از این سطح جلوتر بروند و در صورت وقوع جنگ احتمالی در منطقه سیونیک باز هم واکنشی نشان ندهند، عملاً زمینه شکست قطعی پاشینیان در انتخابات زودهنگام پارلمانی ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ را فراهم خواهند کرد و موجب به قدرت رسیدن جریانات ملی گرا و رهبرانی مانند روبرت کوچاریان (رئیس جمهور سابق ارمنستان) خواهند شد که دیدگاهی به شدت انتقادی نسبت به شخص نیکول پاشینیان و موافقتنامه آتشبس سال گذشته قره باغ دارند. کوچاریان در دسامبر گذشته در مصاحبهای اعلام کرد که در سطح جهان تنها دو رهبر سیاسی را میشناسد که پس از شکست در جنگ در قدرت باقی مانده باشند: صدام حسین پس از شکست در جنگ عراق و کویت و نیکول پاشینیان پس از شکست در جنگ قره باغ. طبیعی است که به قدرت رسیدن چنین جریاناتی- حتی با وجود روابط و سوابق نزدیک سیاسی افرادی مانند کوچاریان با روسها – در حال حاضر به نفع روسیه نخواهد بود و چنانچه اشاره شد مسکو و باکو با رویکردی واقع بینانه و عمل گرایانه در حال حاضر ترجیح میدهند نیکول پاشینیان پیروز انتخابات پارلمانی زودهنگام ارمنستان در ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ باشد.
۳- بررسی موضوع وقوع جنگ احتمالی در منطقه سیونیک ارمنستان برای تحقق دالان زنگه زور از زاویه دید جمهوری آذربایجان نیز شایان توجه است. نکته اولی که باید به آن توجه داشت این است که جنگ دوم قره باغ، تحولات مرزی بسیار مهمی را برای جمهوری آذربایجان به دنبال داشته است. با بازگشت مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلان (در جنوب قره باغ) به حاکمیت جمهوری آذربایجان، ۱۳۸ کیلومتر از مرز مشترک ۷۵۰ کیلومتری این کشور با ایران پس از سه دهه رسمیت یافت و با توجه به مشخص بودن حریم و دامنه مرزی و نیز و استقرار نیروهای مرزبانی دو کشور، مشکل خاصی در این زمینه پس از جنگ دوم قره باغ به وجود نیامد و با انتقال پاسگاه مرزی ایران در مجاورت سد خداآفرین به داخل مرزهای ایران و نیز مشارکت و همکاری دو کشور برای تسریع در ساخت سد و نیروگاه خدا آفرین، زمینه مناسبی برای همکاری تهران و باکو در این بخش از مرز مشترک و رود ارس نیز فراهم شده است. اما شرایط جمهوری آذربایجان در مرزهای مشترک با ارمنستان کاملاً متفاوت است. با بازگشت مناطق زنگیلان، قبادلی، لاچین و کلبجر (در غرب قره باغ) به حاکمیت جمهوری آذربایجان، عملاً نیم دیگری از مرز مشترک این کشور با ارمنستان پس از سه دهه رسمیت یافت. لذا مواردی مانند تحدید حدود نقاط مرزی و میله گذاری و نظایر آن که پس از فروپاشی شوروی باید انجام میشد، با تاخیری ۳۰ ساله پس از جنگ دوم قره باغ و امضای موافقتنامه آتشبس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی در حال انجام است. اما برخلاف مرز مشترک جمهوری آذربایجان با ایران، تحدید حدود نقاط مرزی در مرز مشترک جمهوری آذربایجان و ارمنستان با چالشها و مشکلات متعددی به ویژه در منطقه سیونیک ارمنستان مواجه شده است. مجاورت این منطقه با مرز مشترک ارمنستان و ایران و بحث عبور کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگه زور) از جنوب این منطقه و شهر مرزی مِقری بر حساسیت تحدید حدود مرزی در این منطقه با جمهوری آذربایجان افزوده است. وجود معادن، روستاهای متعدد مرزی و منابع آبی از جمله «دریاچه سیاه» که منبع اصلی تغذیه آب در استان سیونیک و شهر گوریس است، موجب بروز پیچیدگیهای بیشتری از نظر عملیات فنی و اجرایی تعیین حدود نقاط مرزی مشترک پس از جنگ دوم قره باغ شده است.
تغییرات مرزی جمهوری با آذربایجان با ایران پس از جنگ دوم قره باغ با بازگشت مناطق فیضولی، جبرائیل و زنگیلان (در جنوب قره باغ) و تغییرات مرزی این کشور با ارمنستان با بازگشت مناطق زنگیلان، قبادالی، لاچین و کلبجر (غرب قره باغ) به حاکمیت جمهوری آذربایجان
لذا این شرایط به موازات اختلافاتی که در تفسیر ماده نهم موافقتنامه آتشبس بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان پیش آمده است، فضای سیاسی پرالتهاب و نامشخص ارمنستان به ویژه پس از استعفای نیکول پاشینیان و قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام ارمنستان در ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ موجب شده است جمهوری آذربایجان با برخی تحرکات نظامی در نقاط مرزی مشترک و نیز تهدید لفظی به ایجاد کریدور زنگه زور درصدد اعمال فشار سیاسی و روانی بر دولت ارمنستان برآید تا قبل از انتخابات پارلمانی ارمنستان، وضعیت کریدور نخجوان (دالان زنگه زور) مشخص شود. نگرانی دولت آذربایجان از به قدرت رسیدن جریانهای مخالف و رقیب نیکول پاشینیان در ارمنستان، موضوع پنهانی نیست و لذا باکو ترجیح میدهد با کمترین ریسک و هزینه سیاسی و نظامی، بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ را تا قبل از ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ اجرایی کند. هرچند با توجه به فضای سیاسی کنونی ارمنستان، بسیار بعید به نظر میرسد تا قبل از انتخابات پارلمانی زودهنگام این کشور و استقرار دولت جدید، اتفاقی در اجرای بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ روی دهد. نوع رویکرد دولت آذربایجان نیزی همانند رویکرد دولت روسیه در مقطع کنونی با پیچیدگی هایی مواجه است. مقامات آذربایجان به خوبی از این نکته آگاهند که در صورت وقوع یک جنگ فراگیر که به شکست نظامی دیگری برای ارمنستان منتهی شود، آخرین میخ بر تابوت سیاسی نیکول پاشینیان و متحدان او در صحنه سیاسی ارمنستان زده خواهد شد و شکست پاشینیان و ائتلاف سیاسی «گام من» در انتخابات۳۰ خرداد ۱۴۰۰ قطعی خواهد بود. اما پرسش این است که آیا شکست پاشینیان و به قدرت رسیدن جریانات رقیبی مانند روبرت کوچاریان که از چهرههای شاخص طیف قره باغی در صحنه سیاسی ارمنستان است و منتقد سرسخت توافقنامه آتشبس قره باغ، به نفع جمهوری آذربایجان خواهد بود یا خیر؟ پاسخ به این پرسش قطعاً منفی خواهد و چنانچه در بخشهای قبلی هم اشاره شد باکو و مسکو با رویکردی واقع بینانه و عمل گرایانه در حال حاضر ترجیح میدهند نیکول پاشینیان پیروز انتخابات پارلمانی زودهنگام ارمنستان در ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ باشد. لذا وقوع جنگ فراگیر در منطقه سیونیک ارمنستان در چنین شرایطی و در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور به نفع جمهوری آذربایجان نخواهد بود. ضمن آن که با توجه به نکات و ملاحظاتی که در بخشهای قبلی اشاره شد، مداخله نظامی جمهوری آذربایجان در خاک ارمنستان (نه قره باغ کوهستانی و مناطق پیرامون آن)، مداخله و واکنش نظامی ارتش روسیه و پیمان امنیت دسته جمعی را در پی خواهد داشت و عملاً جمهوری آذربایجان را در مقابل روسیه قرار خواهد داد. نگارنده در جریان سفر اخیر به باکو که جهت شرکت در کنفرانسی با عنوان «چشم انداز جدید قفقاز جنوبی بعد از جنگ دوم قره باغ: همکاری و توسعه پس از منازعه» صورت گرفت، این موضوع را با کارشناسان و مقامات مختلف جمهوری آذربایجان و نیز ترکیه در میان گذاشت. کارشناسان و مقامات آذری و ترک معتقد بودند که در طول جنگ دوم قره باغ، ارمنستان با شلیک موشک به شهرهای مختلف آذربایجان (خارج از منطقه مورد مناقشه) این هدف را دنبال میکرد که باکو نیز اقدام به واکنش متقابل و حملات موشکی به شهرهای ارمنستان (نه قره باغ و مناطق پیرامونی آن) کند تا به این ترتیب پای روسیه و سازمان پیمان امنیت دستهجمعی در جنگ به نفع ارمنستان باز شود. اما دولت و ارتش آذربایجان با وجود تحمل هزینههای انسانی و مالی به ویژه در حملات موشکی به شهر گنجه، از واکنش متقابل موشکی به خاک اصلی ارمنستان خودداری کرد تا مانع از ورود روسیه به عرصه جنگ و حمایت از ارمنستان شود. بنابراین منطقی و عقلایی نیست که پس از پیروزی در جنگ دوم قره باغ، جمهوری آذربایجان بخواهد با درگیری نظامی در کریدور ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان باعث تحریک روسیه و سازمان پیمان امنیت دسته جمعی شود.
۴- در رابطه با هم زمانی اختلافات ارمنستان و جمهوری آذربایجان در رابطه با دالان زنگه زور با وقوع تنش در مرزهای اوکراین و روسیه نیز نگارنده در جریان سفر به باکو این موضوع را با چند دیپلمات و کارشناس برجسته اوکراینی مطرح کرد. این پرسش مطرح شد که آیا معتقد هستند تنش در مرزهای اوکراین و روسیه با این هدف صورت گرفته است که در صورت وقوع درگیری نظامی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان، ارتش روسیه نتواند واکنش سریع و مناسبی نشان بدهد؟ همه کارشناسان و دیپلماتهای اوکراینی به اتفاق ارتباط بین این تحولات با تحولات مربوط به کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگه زور) را رد کردند و معتقد بودند تحولات اخیر در مرزهای شرقی این کشور با روسیه و اعزام گسترده نیروهای نظامی دو کشور به مرزهای مشترک، تابعی از روابط روسیه و آمریکا در دوره جو بایدن است. در واقع، روسها با آگاهی از توسعه مناسبات اوکراین با دولت جدید آمریکا با استقرار گسترده نیروهای نظامی در مرز اوکراین درصدد نوعی اقدام پیشگیرانه و اعمال فشار بر کی اف هستند و این تحولات اساساً ارتباطی با منطقه قره باغ و کریدور ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان ندارد. ضمن آن که از حدود دو هفته گذشته نیز دامنه تنش بسیار فروکش کرده است و بخش اعظم نیروهای روسی از مرز با اوکراین عقب نشینی کرده اند.
بنابراین، وقوع هر گونه جنگ و درگیری احتمالی در مقطع کنونی در استان سیونیک ارمنستان، به دلیل واکنش نظامی روسیه، قطعی شدن شکست نیکول پاشینیان و به قدرت رسیدن جریانات ملی گرا و مخالف موافقتنامه آتشبس قره باغ، به ضرر جمهوری آذربایجان خواهد بود و لذا برخی تحرکات نظامی و تهدیدات لفظی رهبران جمهوری آذربایجان بیشتر با هدف تحت فشار قراردادن دولت ارمنستان برای اجرای بند نهم موافقتنامه آتشبس و اجرایی شدن دالان زنگه زور تا قبل از انتخابات پارلمانی ارمنستان در ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ صورت میگیرد. بخشی از این تنشها نیز همان طور که اشاره شد مربوط به تعیین حدود مرزهای مشترک جمهوری آذربایجان و ارمنستان پس از بازگشت زنگیلان، لاچین و کلبیجر (در غرب قره باغ) به حاکمیت جمهوری آذربایجان است که باعث حساسیت بیشتر ارامنه نسبت به استان سیونیک شده است.
از طرفی دیگر، شرایط و نیاز جمهوری آذربایجان برای اتصال زمینی و ریلی به منطقه «برونگان»[۱] نخجوان نیز کاملاً قابل درک است. وجود منطقه «برون بوم» یا «برونگان» جمهوری خودمختار نخجوان، از نظر جغرافیایی دو تکه شدن سرزمین جمهوری آذربایجان را به دنبال داشته و وضعیتی مشابه پاکستان و بنگلادش را برای این کشور ایجاد نموده است. در واقع، همان طور که هند با قرار گرفتن میان پاکستان و بنگلادش موجب جدایی سرزمینی میان دو بخش کشور را فراهم ساخت،[۲] ارمنستان نیز با قرار گرفتن میان منطقه برون بوم نخجوان و جمهوری آذربایجان، مانع از اتصال و پیوند سرزمینی این دو بخش با یکدیگر شد. برقراری ارتباط بین دو بخش کشور در دوره اتحاد جماهیر شوروی با استفاده از راههای ارتباطی با گذر از منطقه قره باغ و «دالان لاچین»[۳] یا از راههای ارتباطی در امتداد دره رود ارس از عرض کشور ارمنستان صورت میگرفت. اما با آغاز جنگ قرهباغ در سال ۱۹۸۸ میلادی، ارتباط زمینی و همچنین ریلی میان نخجوان و جمهوری آذربایجان قطع شد. جمهوری خودمختار نخجوان در انزوا قرار گرفت و در واقع تبدیل به منطقهای محصور بین سه کشور ترکیه، ایران و ارمنستان و جدا از آذربایجان شد. لذا مسیر زمینی و هوایی ایران به عنوان تنها مسیر ارتباطی بین جمهوری آذربایجان به نخجوان در سه دهه گذشته، نقش حیاتی و محوری در ارتباط بین سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان و منطقه برونگان نخجوان داشته است. لذا شرایط و نیاز جمهوری آذربایجان برای اتصال زمینی و ریلی به منطقه نخجوان از کوتاهترین و کم هزینهترین مسیر که مسیر دوره حاکمیت شوروی است، کاملاً قابل درک است. اما تحقق این امر از طریق تهدید و اقدام نظامی غیر قابل درک است. حتی اگر بدون اقدام نظامی و در سایه تهدید و اجبار، دولت ارمنستان به تحقق دالان زنگه زور مورد نظر دولت آذربایجان تن درهد، موضوع آرامش و امنیت روانی شهروندان آذری که از این کریدور و مسیر ارتباطی عبور خواهند کرد نیز مساله بسیار مهمی است. آیا در شرایط تهدید و فشار و بدون رضایت میزبان کریدور (ارمنستان)، تضمینی وجود دارد که شهروندان جمهوری آذربایجان و نخجوان با همان احساس آرامش و امنیتی که در سه دهه گذشته از مسیر زمینی ایران تردد داشته اند، از داخل خاک ارمنستان نیز با همین آرامش خاطر و احساس امنیت تردد کنند؟ حتی اگر نیروهای مرزبانی روسیه نیز مسئولیت تامین امنیت این کریدور ارتباطی را برعهده بگیرند باز هم این نگرانی و درگیری احتمالی با ارامنه وجود خواهد داشت. لذا این احتمال وجود دارد که با فرض شکل گیری دالان زنگه زور، همچنان بخشی از شهروندان آذری و کامیونهای ترانزیتی ترجیح دهند از مسیر ایران برای تردد بین جمهوری آذربایجان و نخجوان استفاده کنند.
بنابراین، در یک رویکرد واقع بینانه و عملگرایانه باید این واقعیت را پذیرفت که اجرای کامل موافقتنامه آتشبس قره باغ از طریق تهدید و جنگ از طرف جمهوری آذربایجان و بی اعتمادی از طرف ارمنستان امکانپذیر نیست و اگر به هر ترتیبی هم امکانپذیر شود، پایدار نخواهد بود. این که طرف آذری در تفسیر بند نهم موافقتنامه از «دالان زنگه زور» سخن بگوید و در مقابل طرف ارمنی از آن با عنوان «دالان ترک» یاد کند، تنها تولید و بازتولید سوء تفاهم، اختلاف و تنش در سطح منطقه میشود. با چنین تعابیر و واژگانی نمی توان انتظار شکل گیری همکاریهای منطقهای و گشایش خطوط ارتباطی در سطح منطقه قفقاز را داشت. تجربه جامعه بشری نشان داده است که طرح مسائل تاریخی و پیوند زدن مسائل و مشکلات کنونی کشورها با گذشته، نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه موجب پیچیدگی بیشتر مسائل شده است. جمهوری آذربایجان و ارمنستان دو کشور مستقل و عضو رسمی سازمان ملل متحد با مرزهای شناخته شده بین المللی هستند.
لذا راه حل منطقی و اصولی، احترام متقابل ارمنستان و جمهوری آذربایجان به تمامیت ارضی یکدیگر و حل و فصل اختلافات از طریق تداوم مذاکرات رهبران جمهوری آذربایجان، ارمنستان و روسیه به عنوان سه کشور امضاء کننده موافقتنامه آتشبس قره باغ در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی است. اگر اختلافی در تفسیر بند ۹ موافقتنامه وجود دارد، میتواند با مذاکرات و انعقاد قرارداد جدیدی که جزئیات مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان از جمله طول و عرض مسیر، محل عبور مسیر از داخل خاک ارمنستان، فرآیند ساخت و مالکیت زیرساختهای ارتباطی ریلی و جادهای و مدت زمان تامین امنیت و کنترل این مسیر ارتباطی توسط نیروهای مرزبانی روسی، داخلی یا بین المللی بودن این مسیر ارتباطی و فرایند و مکانیسم عبور شهروندان جمهوری آذربایجان و منطقه نخجوان و نیز کالاهای تجاری و تجهیزات نظامی مشخص شود تا از بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ ابهام زدایی شود. باید کلیت و روح موافقتنامه آتشبس قره باغ مبنای کار قرار گیرد و هیچ کشوری نه میتواند مدعی تفسیر مورد نظر خود از بندهای موافقتنامه شود و یا هشت بند آن را بپذیرد و با یک بند آن مخالف باشد. ضمن این که باید توجه داشت جریاناتی در داخل و خارج از این منطقه بنا به اهداف و انگیزههای مختلف، تمایلی به برقراری صلح، ثبات و آرامش و پایان دور باطل آذری ستیزی و ارمنی ستیزی در منطقه قفقاز ندارند که این امر هوشیاری و دوراندیشی مضاعف رهبران و نخبگان حاکم بر منطقه به ویژه در هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان را میطلبد.
باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که منطقه قفقاز پس از جنگ دوم قره باغ در شرایط بسیار متفاوتی قرار گرفته است و در صورتی که بند نهم موافقتنامه یعنی «بلا مانع بودن کلیه فعالیتهای اقتصادی و حمل و نقل در منطقه» اجرایی شود، تحول بسیار مهمی در منطقه ایجاد خواهد شد که به نفع هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان و ارمنستان و نیز گرجستان، روسیه و ترکیه خواهد بود. در بطن این تحول، احیای مسیرهای ریلی دوران شوروی در جنوب قفقاز یعنی منطقه نخجوان، استان سیونیک ارمنستان و مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلانِ جمهوری آذربایجان قرار دارد. گشایش این مسیر ریلی، زمینه را برای تحرک آزادانه و سریع شهروندان و کالاها و محصولات در سطح منطقه فراهم خواهد کرد و این امکان را نیز برای ایران فراهم خواهد کرد که از مسیر ریلی جلفا – نخجوان- ایروان به ارمنستان و گرجستان و از مسیر ریلی جنوبی ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز به شبکه ریلی روسیه (مسیر ریلی ایران و شوروی) متصل شود. در یک رویکرد واقع بینانه، تنها عاملی که میتواند در حال حاضر محور همکاریهای سه کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان از یک سو و ایران، روسیه و ترکیه را در سطح منطقه قفقاز قرار گیرد و نقطه شروعی برای تحقق الگوی ۳+ ۳ در این منطقه باشد، احیا و اتصال شبکههای ریلی دوره شوروی در جنوب منطقه قفقاز است. شبکههای ریلی میتواند همان نقشی را در نزدیکی ارمنستان و جمهوری آذربایجان ایفا کند که ذغال سنگ و فولاد بین فرانسه و آلمان پس از جنگ جهانی دوم ایفا کرده است. مقدمه و پیش شرط تحقق چنین امری در منطقه قفقاز، کنار گذاشتن رویکردهای مبتنی بر تهدید و جنگ از طرف جمهوری آذربایجان و بی اعتمادی از طرف ارمنستان و تداوم مذاکرات و انعقاد توافقنامههای تکمیلی بر پایه موافقتنامه آتشبس قره باغ در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ است.
تردیدی نیست که ایران میتواند به این روند کمک کند تا به این دور باطل نفرت، خشونت و جنگ در منطقه که نتیجهای جز ویرانی، آوارگی و از بین رفتن هزاران انسان به ویژه غیرنظامیان نداشته است، پایان داده شود. از بین سه کشور همسایه منطقه قفقاز یعنی ایران، روسیه و گرجستان، تنها ایران است که با هر سه ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان روابط دیپلماتیک دارد. چرا که روابط ارمنستان و ترکیه از سال ۱۹۹۳ و روابط گرجستان و روسیه نیز از سال ۲۰۰۸ قطع است. همچنین ایران تنها کشوری است که با هر دو بخش جمهوری آذربایجان یعنی سرزمین اصلی این کشور و منطقه برونگان نخجوان همسایه است. هرچند متاسفانه ایران تنها کشوری است که در نتیجه جنگ اول قره باغ، ارتباط ریلی آن با منطقه قفقاز قطع شده است. لذا در صورتی که مسیر ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان به احیای راه آهن دوره شوروی در جنوب قفقاز یعنی منطقه نخجوان، استان سیونیک ارمنستان و مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلانِ جمهوری آذربایجان منجر شود، این امر نه تنها تهدیدی برای کشورمان نخواهد بود، بلکه فرصت ارزشمندی نیز برای اتصال شبکه ریلی ایران به منطقه قفقاز پس از سه دهه فراهم خواهد نمود. حتی اگر مسیر ترانزیتی جمهوری آذربایجان به نخجوان از داخل خاک ایران به طور کامل نیز قطع شود، در صورتی که ایران بتواند به شبکه ریلی منطقه قفقاز متصل شود، منافع تجاری و ترانزیتی به مراتب گسترده تری نصیب کشورمان خواهد شد که قابل مقایسه با حجم محدود منابع مالی حاصل از مسیر ترانزیتی جمهوری آذربایجان به نخجوان از داخل خاک ایران نخواهد بود. مسیر ریلی جلفا- نخجوان- ایروان میتواند جایگزین طرح مسیر ریلی پرهزینه ایروان- مِقری شود و مسیر ریلی جلفا به جنوب ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز به موازات راه آهن رشت- آستارا از دو مسیر امکان اتصال به شبکه ریلی جمهوری آذربایجان و نیز روسیه را فراهم خواهد نمود. بنابراین باید از تمامی ظرفیتهای ممکن به تقویت این روند در سطح منطقه قفقاز کمک نمود و از دامن زدن به اختلافات و تنشها بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان پرهیز نمود. ضمن این که بسیاری از این اختلافات و تنشها از جمله فرایند تعیین حدود مرزهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان پس از جنگ دوم قره باغ، اختلافات و تنشهای این دو کشور با یکدیگر است و الزاماً به معنی اختلافات ایران با ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیست.
نقشه طرح احیای شبکه ریلی دوره شوروی در جنوب منطقه قفقاز؛ رنگ آبی مسیر ریلی است که ایران را پس از سه دهه میتواند به ارمنستان، جمهوری آذربایجان و فدراسیون روسیه متصل کند.
موضع اصولی ایران در سه دهه گذشته، همواره عدم تغییر مرزهای بین المللی در منطقه قفقاز بوده است. براساس همین منطق، ایران از همان ابتدای دهه ۱۹۹۰ جدایی و استقلال منطقه قره باغ را به رسمیت نشناخت و این منطقه و مناطق پیرامون آن را همواره بخشی از حاکمیت جمهوری آذربایجان دانسته است. چنانچه همین موضع را در رابطه با مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی نیز اتخاذ نمود و با وجود روابط نزدیک و راهبردی ایران و روسیه، کشورمان از شناسایی الحاق کریمه به خاک روسیه خودداری نمود. این در حالی بود که سوریه به عنوان متحد نزدیک ایران در منطقه طی چند سال اخیر هم استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی و هم الحاق کریمه به خاک روسیه را به رسمیت شناخته است. براساس همین منطق، ایران قطعاً مخالف هرگونه تعرض به خاک و سرزمین ارمنستان و تهدید و انسداد احتمالی مرز مشترک ایران و ارمنستان با هر هدف و انگیزهای از جمله اجرای بند نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ و اجرایی شدن کریدور ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگه زور) خواهد بود. همان گونه که نگارنده در جلسه پژوهشگران خارجی با الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان در ۱۴ آوریل ۲۰۲۱ میلادی (۲۵ فروردین ۱۴۰۰) نیز اشاره نمود، هر دو مرز ۷۵۰ کیلومتری ایران با جمهوری آذربایجان و ۳۸ کیلومتری ایران با ارمنستان برای کشور ما مهم است و دارای اهمیت راهبردی است. امید است که با خویشتنداری، خردمندی و دوراندیشی رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان و تداوم مذاکرات و رایزنیهای دو جانبه و چندجانبه، سوء برداشتها و اختلاف در تفسیر ماده نهم موافقتنامه آتشبس قره باغ برطرف شود و با انعقاد موافقتنامههای تکمیلی، راه برای گشایش مسیرهای ارتباطی و ریلی جنوب منطقه قفقاز همانند بخش شمالی این منطقه فراهم شود که قطعاً این امر به نفع صلح، ثبات و توسعه همه کشورهای منطقه خواهد بود.
* پژوهشگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و عضو شورای علمی موسسه ایراس
[۱] . برون بوم به بخشی از سرزمین یک کشور اطلاق میشود که از نظر مکانی کاملاً جدا از سرزمین اصلی است ولی از هر حیث تابع سرزمین اصلی محسوب میشود.
[۲] . پاکستان در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ میلادی با دو جناح دارای اکثریت مسلمان در قسمت شرقی (بنگلادش کنونی) و شمال غربی مناطق آسیای جنوبی (پاکستان کنونی) تشکیل شد که توسط هند که اکثریت آن هندو بودند، از هم جدا شد. تفرقههای اقتصادی و سیاسی در پاکستان شرقی (بنگلادش امروزی) منجر به سرکوبیها و تنشهای شدید سیاسی گردید، که به جنگ آزادسازی بنگلادش و جنگ ۱۹۷۱ میلادی هند و پاکستان و نهایتاً جدا شدن پاکستان شرقی به عنوان کشور مستقل بنگلادش انجامید.
[۳] . Lachin Corridor