تاریخ : شنبه, ۱۷ آبان , ۱۴۰۴ 18 جماد أول 1447 Saturday, 8 November , 2025

تجاوز نظامی اسرائیل به ایران و ضرورت اصلاح برخی نگرش های نادرست و انتظارات غیر واقع بینانه از سازمان همکاری شانگهای

  • ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸
تجاوز نظامی اسرائیل به ایران و ضرورت اصلاح برخی نگرش های نادرست و  انتظارات غیر واقع بینانه از سازمان همکاری شانگهای
پس از تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، این انتقاد از نوع رویکرد سازمان همکاری شانگهای مطرح شده است که این سازمان می بایست واکنشی فراتر از صدور بیانیه محکومیت این تجاوز به یکی از اعضای اصلی خود داشته باشد. به نظر می رسد دلیل انتقادات مطرح شده، برداشت ها و نگرش های نادرست از این سازمان و نیز اطلاق تعابیر غیر واقع بینانه ای مانند «اتحاد شرقی ضد هژمونیک»، «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید» است که طی دو دهه گذشته در کشورمان مطرح شده است. در حالی که سازمان همکاری شانگهای اساساً یک مجموعه مبتنی بر «امنیت دسته جمعی» نیست و برخلاف ماده 4 پیمان ورشو و ماده 5 پیمان ناتو، در هیچ یک از بندها و مفاد منشور (اساسنامه) 26 ماده ای این سازمان، اشاره ای به «تعهد اعضا به دفاع متقابل» نشده است و لذا این سازمان هیچ تعهدی به دفاع از اعضای خود از جمله ایران در مقابل تهدیدات خارجی ندارد. واقعیت این است که ایران در دوره تاریخ معاصر خود از پیمان سعد آباد (1316) و پیمان سنتو (1338) تا سازمان همکاری شانگهای، عضو هیج پیمان و یا سازمان منطقه ای مبتنی بر «دفاع متقابل» و «امنیت دسته جمعی» نبوده است. در این یادداشت تحلیلی به برخی از نکات و ملاحظات مهم در رابطه با سازمان همکاری شانگهای اشاره شده است که امید است در اصلاح برخی برداشت ها و نگرش های نادرست و نیز انتظارات غیر واقع بینانه از این سازمان منطقه ای کمک نماید.

#اختصاصی

به قلم: دکتر ولی کالجی عضو شورای علمی موسسه ایراس

ایران در ژوئن ۲۰۰۵/ تیر ۱۳۸۴ به عضویت ناظر سازمان همکاری شانگهای پذیرفته شد و پس از ۱۶ سال انتظار در اجلاس سران این سازمان در دوشنبه تاجیکستان در سپتامبر ۲۰۲۱/ شهریور ۱۴۰۰ به عضویت اصلی و دارای حق رای در سازمان همکاری شانگهای درآمد. حضور قدرت هایی مانند روسیه و چین در این سازمان به عنوان منتقد جهان غرب و جهان تک قطبی به محوریت ایالات متحده آمریکا، اتخاذ سیاست نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران، تشدید تنش در روابط ایران با جهان غرب، ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت و تصویب قطعنامه های تحریمی علیه کشورمان در فاصله سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ موجب شد که برداشت ها و انتظارات نادرست و غیر واقع بینانه ای از این سازمان منطقه ای نوظهور در بخشی از سطوح اجرایی و تصمیم گیری، مراکز علمی و دانشگاهی و نیز رسانه ای- تحلیلی کشورمان شکل بگیرد و تعابیری مانند «اتحاد شرقی ضد هژمونیک»، «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید» در رابطه با سازمان همکاری شانگهای وارد ادبیات سیاسی کشورمان شود.

در این بین، درخواست و حمایت سازمان همکاری شانگهای از تعطیلی پایگاه های نظامی آمریکا در ازبکستان و قرقیزستان نیز باعث تقویت این نگرش و برداشت نادرست در کشورمان شد. در حالی که تعطیلی دو پایگاه نظامی کارشی خان آبادِ ازبکستان و ماناسِ قرقیزستان که پس از حادثه یازده سپتامبر برای پشتیبانی لجستیکی از نیروهای ائتلاف در اختیار ایالات متحده قرار گرفته بود، نتیجه تحولات سیاسی داخلی ازبکستان و قرقیزستان و چرخش سیاست خارجی این دو کشور در فاصله گرفتن از غرب و نزدیکی به روسیه در سال های ۲۰۰۵ (ازبکستان) و ۲۰۱۱ (قرقیزستان) بود و سازمان همکاری شانگهای در عمل هیچ نقشی در این فرایند نداشت و به عبارتی «روغن ریخته را نذر امامزاده کرده بود».[۱] اما متاسفانه این برداشت نادرست و غیر واقعی در فضای تحلیلی و رسانه ای کشورمان در آن مقطع شکل گرفت که سازمان همکاری شانگهای باعث تعطیلی این دو پایگاه آمریکایی در آسیای مرکزی شده است.

برداشت ها و نگرش هایی به موازات توسعه قابل توجه روابط ایران با روسیه و چین در سال های اخیر به ویژه انعقاد توافقنامه مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین و ۲۰ ساله ایران و روسیه و تغییر عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از ناظر به اصلی موجب شد در تجاوز نظامی اخیر اسرائیل به ایران، انتظارات و توقعاتی در کشورمان در حمایت موثر و عملی روسیه، چین و سازمان همکاری شانگهای به عنوان یک سازمان دفاعی- امنیتی شکل گیرد. اما در عمل این گونه نشد و روسیه و چین تنها به محکومیت تجاوز نظامی اخیر اسرائیل به ایران پرداختند و سازمان همکاری شانگهای نیز با صدور بیانیه ای این تجاوز را محکوم کرد.[۲] در این بین، هند به دلیل روابط بسیار نزدیک و راهبردی با اسرائیل و نیز آمریکا از امضاء بیانیه محکومیت سازمان همکاری شانگهای خودداری کرد.[۳]

هر چند نفس محکومیت تجاوز نظامی اخیر اسرائیل به ایران ارزشمند و مهم بود، اما به نظر می رسید که این انتظار و توقع در بخش مهمی از جامعه ایران وجود داشت که اقداماتی فراتر از صدور بیانیه محکومیت از سوی چین، روسیه و سازمان همکاری شانگهای، در قبال این تجاوز نظامی، آشکار و گسترده صورت گیرد. همین امر موجب بروز انتقاداتی از نوع عملکرد این کشورها و سازمان هایی مانند سازمان همکاری شانگهای شد.[۴] این انتقادات و انتظارات در حالی که صورت می گرفت که در توافقنامه مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین و ۲۰ ساله ایران و روسیه، و نیز در اساسنامه (منشور) سازمان همکاری شانگهای هیچ بندی و یا تعدی ناظر به «دفاع متقابل» وجود ندارد و لذا از دیدگاه رهبران و مقامات روسیه، چین و سازمان همکاری شانگهای، هیچ تعهد و الزامی به دفاع از ایران- فراتر از صدور بیانیه محکومیت- وجود نداشت. [۵]

در رابطه با سازمان همکاری شانگهای که موضوع این یادداشت تحلیلی است، رویکرد این سازمان در قبال جنگ چهار روزه اخیر بین هند و پاکستان نیز شایان توجه است. این جنگ به روشنی نشان داد که سازمان همکاری شانگهای نه تنها قادر به پیشگیری از وقوع جنگ بین دو عضو اصلی خود نیست، بلکه قادر به میانجی گری و پایان جنگ نیز نیست و این جنگ در نهایت با فشار و میانجی گری آمریکا پایان یافت.

به نظر می رسد بخش مهمی از انتظارات و توقعات شکل گرفته در رابطه با سازمان همکاری شانگهای، نتیجه برداشت ها و انتظارات نادرست و غیر واقع بینانه ای از این سازمان منطقه ای نوظهور در بخشی از سطوح اجرایی و تصمیم گیری، مراکز علمی و دانشگاهی و نیز رسانه ای- تحلیلی کشورمان در دو دهه گذشته است که تعابیری مانند «اتحاد شرقی ضد هژمونیک»، «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید» را در رابطه با سازمان همکاری شانگهای وارد ادبیات سیاسی کشورمان نموده است. عدم شناخت و آگاهی دقیق از منشور (اساسنامه) این سازمان، ماهیت، کارکرد و رویکرد واقعی این سازمان نقش بسیار مهمی در ایجاد چنین برداشت ها و انتظارات نادرست و غیر واقع بینانه ای شده است. تردیدی نیست که عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، ظرفیت ها و فرصت هایی را برای کشورمان در حوزه های مختلف سیاسی، امنیتی- انتظامی و همکاری های تجاری، ترانزیتی، پولی و بانکی ایجاد نموده است که بخش مهمی از آن با اهداف و منافع ناشی از عضویت ایران در بریکس، توافقنامه تجارت آزاد ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کریدور شمال- جنوب، هم پوشانی دارد. بنابراین، در رابطه با موضوعات یاد شده مشکلی وجود ندارد. مشکل و چالش اصلی، برخی تعبیرها، تفسیرها و برداشت های نادرست و غیر واقع بینانه از سازمان همکاری شانگهای است که هیچ گونه مطابقتی با منشور (اساسنامه) این سازمان، ماهیت، کارکرد و رویکرد واقعی این سازمان ندارد. لذا سازمان همکاری شانگهای را باید «همان گونه که در عالم واقعیت هست»، شناخت و براساس همان واقعیت ها از آن انتظار و توقع داشت. در این راستا، نکات و ملاحظات زیر شایان توجه است که امید است در اصلاح برخی برداشت ها و نگرش های نادرست و نیز انتظارات غیر واقع بینانه از سازمان همکاری شانگهای کمک نماید:

۱- سازمان همکاری شانگهای یک مجموعه مبتنی بر «امنیت دسته جمعی»[۶] نیست. در هیچ یک از بندها و مفاد منشور (اساسنامه) ۲۶ ماده ای این سازمان، اشاره ای به «تعهد اعضا به دفاع متقابل» نشده است و لذا این سازمان تعهدی به دفاع از اعضای خود در مقابل تهدیدات خارجی ندارد. علاوه بر این، در ماده ۲ منشور (اساسنامه) صراحتاً اشاره شده است که «سازمان همکاری شانگهای جهت گیری علیه سایر دولت ها و سازمان های بین المللی نخواهد داشت». بنابراین، اطلاق تعابیری مانند «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید» در رابطه با سازمان همکاری شانگهای اساساً در تضاد آشکار با منشور (اساسنامه) این سازمان منطقه ای است.

۲- ماده ۴ منشور پیمان ورشو- پیمان نظامی بلوک شرق به رهبری شوروی – که در ۱۴ می ۱۹۵۵ میلادی/ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۴ به تصویب رسید، ناظر به «تعهد اعضا به دفاع متقابل» است. در ماده ۴ پیمان ورشو آمده است:

«در صورت حمله مسلحانه در اروپا به یک یا چند عضو پیمان توسط هر کشور یا گروهی از کشورها، هر یک از اعضای پیمان، در اعمال حق دفاع شخصی فردی یا جمعی خود مطابق با ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، باید فوراً، به صورت انفرادی یا با توافق با سایر اعضای پیمان، با تمام وسایلی که ضروری می‌داند، از جمله نیروی مسلح، به کمک کشور یا کشورهای مورد حمله بشتابد. اعضای پیمان باید فوراً در مورد اقدامات لازم که باید به طور مشترک توسط آن ها برای بازگرداندن و حفظ صلح و امنیت بین‌المللی انجام شود، مشورت کنند».[۷]

بنابراین ماده ۴ پیمان ورشو  این سازمان را تبدیل به یک مجموعه مبتنی بر «امنیت دسته جمعی» در تقابل با پیمان ناتو در دوره جنگ سرد تبدیل ساخته بود. اما در هیچ یک از بندها و مفاد منشور (اساسنامه) ۲۶ ماده ای سازمان همکاری شانگهای، بندی یا ماده ای مشابه ماده ۴ پیمان ورشو (تعهد اعضا به دفاع متقابل) وجود ندارد و لذا این امر هرگونه شباهت سازی و مقایسه بین دو سازمان دفاعی- امنیتی و اطلاق تعابیری مانند «ورشوی جدید» به سازمان همکاری شانگهای را بی اعتبار می کند.

۳- ماده ۵ پیمان ناتو که در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی/ ۱۵ فروردین ۱۳۲۸ به تصویب رسید، نیز همانند ماده ۴ پیمان ورشو ناظر به «تعهد اعضا به دفاع متقابل» است و معمولاً از این ماده به عنوان قلب پیمان ناتو و نقطه قوت اصلی آن یاد می شود. در ماده ۵ پیمان ناتو آمده است:

طرفین توافق دارند که حمله مسلحانه علیه یک یا چند عضو در اروپا یا آمریکای شمالی، حمله ‌ای علیه همه آن ها تلقی می ‌شود و در نتیجه، آن ها موافقت می ‌کنند که در صورت وقوع چنین حمله مسلحانه‌ ای، هر یک از آن ها، در اعمال حق دفاع از خود به صورت فردی یا جمعی که در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده است، با انجام فوری اقداماتی که ضروری می‌داند، از جمله استفاده از نیروی مسلح، به طرف یا طرف‌ های مورد حمله کمک خواهد کرد تا امنیت منطقه آتلانتیک شمالی را احیا و حفظ کند».[۸]

بنابراین، ماده ۵ پیمان ناتو این سازمان را در هفت دهه گذشته به یک مجموعه مبتنی بر «امنیت دسته جمعی» تبدیل ساخته است. اما چنانچه اشاره شد، در هیچ یک از بندها و مفاد منشور (اساسنامه) ۲۶ ماده ای سازمان همکاری شانگهای، بندی یا ماده ای مشابه ماده ۵ پیمان ناتو (تعهد اعضا به دفاع متقابل) وجود ندارد و لذا شبیه سازی بین سازمان همکاری شانگهای با پیمان ناتو و اطلاق تعابیری مانند «ناتوی شرق» را بی اعتبار می سازد. بنابراین، این مقایسه تطبیقی که در بندهای ۲ و ۳ اشاره شد، به روشنی نشان می دهد که سازمان همکاری شانگهای نه «ناتوی شرق» است و نه «ورشوی جدید».[۹]

۴- عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، نخستین تجربه عضویت و همکاری در یک سازمان منطقه ای دفاعی- امنیتی پس از خروج کشورمان از پیمان سنتو (سازمان پیمان مرکزی)[۱۰] در ۱۱ مارس ۱۹۷۹ میلادی/ ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ است.[۱۱]لذا در برخی موارد مقایسه یا شبیه سازی هایی بین سازمان همکاری شانگهای با پیمان سنتو نیز صورت می گیرد. اساسنامه پیمان سنتو موید آن است که این پیمان شامل هشت ماده بود که در آن کشورهای عضو موافقت کردند که برای امنیت و دفاع خود در چارچوب ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد («منشور سازمان ملل متحد»؛ ترتیبات منطقه ‌ای و منشور سازمان ملل متحد) همکاری کنند و با یکدیگر توافق‌نامه‌ های ویژه ‌ای منعقد کنند (ماده ۱ پیمان بغداد). با این وجود، برخلاف سایر اتحادها برای دفاع جمعی (امنیت جمعی)، مانند سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، تعهدات پذیرفته شده تحت این پیمان نسبتاً ضعیف و کلی بودند و پیمان سنتو اعضای خود را ملزم به تلقی حمله به یک عضو به عنوان حمله به همه اعضا نمی‌کرد. بنابراین، پیمان سنتو نیز همانند سازمان همکاری شانگهای، فاقد اصل و یا تعهدی مبتنی بر «تعهد اعضا به دفاع متقابل» بود و لذا یک مجموعه مبتنی بر «امنیت دسته جمعی» نبود. حتی اگر بیشتر به عقب برگردیم، «پیمان سعدآباد» که در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ وزرای خارجه چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان به امضاء رسید نیز در واقع «پیمان عدم تعرض» بود و کشورهای عضو پیمان متعهد شده بودند که به خاک یکدیگر تعرض نکنند. بنابراین در آن مقطع هم «پیمان سعدآباد»، مبتنی بر اصل «دفاع متقابل» و «امنیت دسته جمعی» نبود. اما علی رغم شباهت بسیار مهمی که بین سازمان همکاری شانگهای و پیمان سنتو وجود دارد، مقایسه اساسنامه و ساختار این دو سازمان نشان می دهد که پیمان سنتو از نظر تعهد و سطح همکاری های نظامی متقابل بین اعضا در سطحی به مراتب بالاتر از سازمان همکاری شانگهای قرار دارد. در ساختار پیمان سنتو، چهار کمیته اصلی زیر نظر «شورای دائمی» این سازمان که در سطح وزیران تشکیل می شد، فعالیت می کرد. کمیته نظامی به شورا توصیه‌ هایی ارائه می‌داد و برنامه‌ریزی نظامی سازمان را هدایت می‌کرد. این کمیته متشکل از روسای ستاد ملی یا فرماندهان کل قوا بود. اما از آنجا که پیمان سنتو برخلاف ناتو، فاقد ساختار فرماندهی نظامی دائمی بود و هیچ نیروی دفاع جمعی نیز نداشت، بنابراین، کار این کمیته به برنامه ‌ریزی مشترک احتمالی برای دفاع منطقه ‌ای در برابر حملات، هماهنگی برنامه‌های دفاع ملی و کمک به آموزش و تجهیز نیروهای منطقه ‌ای محدود می‌شد. اما تامل در منشور (اساسنامه) سازمان همکاری شانگهای نشان می دهد که هیچ گونه مفاد و یا تعهداتی در رابطه با مواردی مانند برنامه ‌ریزی مشترک احتمالی برای دفاع منطقه ‌ای در برابر حملات، هماهنگی برنامه‌های دفاع ملی و آموزش و تجهیز نیروهای منطقه ‌ای وجود ندارد. در واقع، برخلاف سنتو که یک پیمان «نظامی- دفاعی» هم سو با پیمان های ناتو (اروپای غربی و آمریکای شمالی) و سیتو (جنوب شرق آسیا) در مقابل پیمان ورشو در مناسبات دوران جنگ سرد بود، سازمان همکاری شانگهای در سطح «امنیتی- انتظامی» و برای مقابله مشترک با تهدیداتی مانند تروریسم، تجزیه طلبی و افراط گرایی شکل گرفته است و لذا از این نظر مقایسه عضویت ایران در سازمان همکاری همکاری شانگهای با پیمان سنتو نیز مقایسه دقیق و جامعی نیست.

۵- بندها و مفاد منشور (اساسنامه) ۲۶ ماده ای سازمان همکاری شانگهای، رویکرد عملی این سازمان و به ویژه ماهیت و ترکیب مانورهای مشترک نظامی برگزار شده[۱۲] در دو دهه اخیر به روشنی گویای این واقعیت است که توجه و تمرکز اصلی سازمان همکاری شانگهای مقابله با تهدیدات و چالش هایی مانند تروریسم، تجزیه طلبی و افراط گرایی (سه عنصر اهریمنی[۱۳] مد نظر سازمان)، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و اسلحه، پول شویی، مهاجرت غیر قانونی، امنیت مرزی و امنیت سایبری بوده است. همه تهدیدات و چالش های یاد شده در سطح «امنیتی- انتظامی» هستند و به همین دلیل سازمان همکاری شانگهای علی رغم انتقاداتی که در بیانیه های این سازمان در انتقاد از سیاست های توسعه طلبانه ناتو و آمریکا در دو دهه اخیر داشته است، اما در عمل هیچ گاه در سطح «دفاعی- استراتژیک» تقابلی با پیمان ناتو و ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی، افغانستان و سایر نقاط نداشته است. این واقعیت دو نکته بسیار مهم را یآور می شود. نکته نخست این که باید بین مواضع و بیانیه های این سازمان در «سطح اعلانی» با رویکرد عملی آن در «سطح اعمالی» تفاوت قائل شد. نکته دوم این که برداشت ها و انتظارات ایران به عنوان یکی از اعضای اصلی این سازمان باید مبتنی بر رویکرد عملی سازمان همکاری شانگهای آن در «سطح اعمالی» تنظیم و پیگیری شود نه بیانیه ها و مواضع انتقادی این سازمان در قبال نظام بین الملل، جهان تک قطبی و سیاست های توسه طلبانه غرب به ویژه ناتو و ایالات متحده آمریکا. در این راستا، ایران در رابطه با همکاری با سازمان همکاری شانگهای هر چه بیشتر بر تهدیدات و چالش های سطح «امنیتی- انتظامی» که به آن اشاره شد، متمرکز شود، موفقیت بیشتری در بهره گیری از ظرفیت های این سازمان منطظقه ای خواهد داشت.

۶- سازمان همکاری شانگهای یک مجموعه منسجم و هم سو از نظر اهداف، منافع و مواضع و رویکردهای اعضا در قبال تحولات منطقه و بین المللی نیست. گسترش سریع این سازمان در دو دهه اخیر در هر دو سطح افقی (پذیرش اعضای اصلی، ناظر و شرکای طرف گفتگو در آسیای مرکزی، قفقاز، جنوب آسیا و خاورمیانه) و نیز سطح عمودی (تعریف اهداف و وظایف متعدد و متنوع در حوزه های مختلف سیاسی، دفاعی- امنیتی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی) نیز از انسجام و کارآمدی این سازمان به صورت قابل توجهی کاسته است.[۱۴] در حالی که اعضایی مانند روسیه، چین و ایران در حوزه های مختلف با آمریکا دارای تنش و اختلاف هستند، هند به عنوان یکی از اعضای اصلی سازمان همکاری شانگهای دارای روابط بسیار نزدیک و راهبردی با ایالات متحده است. ازبکستان و قرقیزستان نیز به عنوان دو عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای چندین سال میزبان پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی بودند و اگر سرکوب معترضان در شورش اندیجان ازبکستان در مارس ۲۰۰۵ و تحریم گسترده این کشور از سوی جهان غرب و نیز تحولات سیاسی داخلی قرقیزستان به ویژه انقلاب ۲۰۱۰ قرقیزستان یا انقلاب دوم قرقیزستان (پس از انقلاب رنگی ۲۰۰۵) روی نمی داد، چه بسا هر دو پایگاه کارشی- خان آبادِ ازبکستان و ماناسِ قرقیزستان، دست کم تا زمان بازگشت مجدد طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ میلادی در اختیار ایالات متحده بود. علاوه بر این، ازبکستان و قزاقستان به عنوان دو عضو سازمان همکاری شانگهای به مدت یک دهه، در مسیر اصلی انتقال تجهیزات نیروهای عضو ائتلاف در افغانستان (ناتو و آمریکا) موسوم به «شبکه توزیع شمالی»[۱۵] از افغانستان- آسیای مرکزی- دریای خزر- قفقاز- اروپا مشارکت داشتند. بنابراین از چنین سازمانی که برخی از اعضای آن رسماً و آشکارا دارای روابط سیاسی راهبردی و یا همکاری های نظامی، امنیتی و لجستیکی با ایالات متحده هستند،        نمی توان با اطلاق تعابیری مانند «اتحاد شرقی ضد هژمونیک»، «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید»، انتظار تقابل با ایالات متحده و پیمان ناتو را داشت. به همین دلیل است که در قبال جنگ روسیه و اوکراین نیز سازمان همکاری شانگهای، موضع و رویکرد خاصی را در سه سال گذشته در پیش نگرفته است و برخی از اعضای سازمان همکاری شانگهای همانند قزاقستان نیز موضع انتقادی در قبال اقدام نظامی روسیه در پیش گرفتند.

۷- جنگ اخیر چهار روزه هند و پاکستان نیز تعارض های درونی سازمان همکاری شانگهای را بیشتر برجسته ساخت. در این جنگ، سازمان همکاری شانگهای نه تنها نتوانست از طریق مکانیسم های حل اختلافات، مانع از وقوع جنگ بین دو عضو اصلی شود، بلکه در میانجی گری و پایان بخشیدن به جنگ نیز ناموفق بود و در نهایت جنگ چهار روزه بین دو قدرت اتمی شبه قاره با فشار و میانجی گری آمریکا به پایان رسید. علاوه بر این، در این جنگ، چین رسماً و آشکارا در کنار پاکستان ایستاد که دلیل آن ریشه در روابط بسیار نزدیک و راهبردی چین با پاکستان و رقابت های دیرپای استراتژیکی و ژئوپلیتیکی چین با هند دارد. بنابراین، در جنگ اخیر چهار روزه هند و پاکستان، شاهد تقابل آشکار دو عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای (پاکستان و چین) در قبال یک عضو رسمی دیگر این سازمان (هند) بودیم. این تقابل زمانی آشکارتر شد که در نشست اخیر وزیران دفاع عضو سازمان همکاری شانگهای که در ۱۱ تیر ۱۴۰۴ در چین برگزار شد، هند از امضای بیانیه مشترک اعضای سازمان خودداری کرد و اعلام نمود که این اقدام به نفع پاکستان است چون در این بیانیه اشاره‌ای به حمله تروریستی ماه آوریل ۲۰۲۵ به گردشگران هندی نشده است.[۱۶] بنابراین تعارضات درونی سازمان همکاری شانگهای پس از عضویت هند و پاکستان بسیار تشدید شده است و همین امر از میزان انسجام و ناکارآمدی این سازمان کاسته است.

۸- هرچند «گروه شانگهای پنج»[۱۷] که در ۲۶ آوریل ۱۹۹۶ میلادی/ ۷ اردیبهشت ۱۳۷۵ با مشارکت روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان شکل گرفت و سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۰۱ بر بنیان آن تاسیس شد، در حل و فصل اختلافات مرزی و سرزمینی و انعقاد توافقنامه های مرزی در آن مقطع موفق عمل کرد، اما سازمان همکاری شانگهای در دو دهه اخیر در حل و فصل دیگر چالش ها و مناقشات امنیتی به ویژه در منطقه آسیای مرکزی ناموفق بود. چنانچه در سال های اخیر، مناقشه خونین مرزی بین تاجیکستان و قرقیزستان و نیز بحران و شورش فراگیر قزاقستان در ژانویه ۲۰۲۲ / دی ۱۴۰۰ تنها با مداخله روسیه و سازمان پیمان امنیت دسته جمعی پایان یافت و سازمان همکاری شانگهای همانند تجاوز نظامی اسرائیل به ایران تنها به صدور بیانیه هایی در ابراز نگرانی و محکومیت این حوادث و مناقشات امنیتی بسنده کرد. شاید با آگاهی از سوابق و رویکرد منفعلانه سازمان همکاری شانگهای بود که قاسم توکایف، رئیس جمهور قزاقستان که بحران و شورش فراگیر در ژانویه ۲۰۲۲ / دی ۱۴۰۰ ساختار سیاسی این کشور را تا مرز فروپاشی پیش برده بود، تقضای کمک اضطراری و مداخله فوری سازمان پیمان امنیت دسته جمعی را نمود. متعاقب این درخواست بود که «نیروی واکنش سریع سازمان پیمان امنیت دسته جمعی»[۱۸] متشکل از نیروهای نظامی روسیه، بلاروس، ارمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان وارد قزاقستان شدند و به کمک ارتش و نیروهای انتظامی و امنیتی این کشور توانستند بحران و شورش فراگیر در ژانویه ۲۰۲۲ / دی ۱۴۰۰ را مهار و سرکوب نمایند که برای بسیاری از ناظران، یادآور مداخله پیمان ورشو و ارتش سرخ شوروی در سرکوب معترضان در چکسلواکی موسوم به «بهار پراگ»[۱۹] در سال ۱۹۶۵بود. درخواست کمک اضطراری و مداخله رئیس جمهور قزاقستان از سازمان پیمان امنیت دسته جمعی از این جهت شایان توجه بود که «ساختار ضد تروریستی منطقه ای سازمان همکاری شانگهای»[۲۰] در مجاورت این کشور در تاشکندِ ازبکستان واقع شده است. به نظر می رسد رهبری قزاقستان به خوبی آگاه بود که به دلیل عدم انسجام و نیز اهداف و منافع متعارض اعضای سازمان همکاری شانگهای، نمی تواند انتظار کمک و واکنش فوری و اضطراری از ساختار ضد تروریستی منطقه ای این سازمان را داشته باشد.[۲۱] بنابراین، هنگامی که سازمان همکاری شانگهای از توانایی حل و فصل و پایان بخشیدن به چنین مناقشات و بحران های امنیتی در منطقه آسیای مرکزی را ندارد، نمی توان انتظار رویکرد فعال و تاثیرگذار این سازمان را در مناقشات به مراتب فراگیرتری مانند جنگ هند و پاکستان و یا تجاوز نظامی اسرائیل به ایران داشت.

مجموع نکات و ملاحظاتی که اشاره شد، به روشنی نشان می دهد که به موازات حفظ، تداوم و تقویت عضویت و همکاری ایران در سازمان همکاری شانگهای و ظرفیت ها و فرصت هایی که برای کشورمان در حوزه های مختلف سیاسی، امنیتی- انتظامی و همکاری های تجاری، ترانزیتی، پولی و بانکی وجود دارد، ضرورت دارد نگرش و رویکردهای واقع بینانه تری در قبال این سازمان منطقه ای در سطوح اجرایی و تصمیم گیری، مراکز علمی و دانشگاهی و نیز رسانه ای- تحلیلی کشورمان شکل گیرد و ضمن پرهیز از بزرگنمایی و اغراق درباره ظرفیت ها و کارکردهای سازمان همکاری شانگهای و نیز تحلیل های هیجانی و احساسی، تعابیری مانند «اتحاد شرقی ضد هژمونیک»، «ناتوی شرق» یا «ورشوی جدید» در رابطه با سازمان همکاری شانگهای از ادبیات سیاسی کشورمان کنار گذاشته شود. واقعیت این است که ایران در دوره تاریخ معاصر خود از پیمان سعد آباد (۱۳۱۶) و پیمان سنتو (۱۳۳۸) تا سازمان همکاری شانگهای، عضو هیج پیمان و یا سازمان منطقه ای مبتنی بر «دفاع متقابل» و «امنیت دسته جمعی» نبوده است.

در سطح دو جانبه نیز همین گونه است و ایران با هیچ کشوری از جمله روسیه و چین، توافق الزام آوری در رابطه با «دفاع متقابل» ندارد و حتی در بند سوم ماده ۳ معاهده مشارکت جامع راهبردی بین جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه آمده است که «در صورتی که هر یک از طرف‌های متعاهد در معرض تجاوز قرار گیرد، طرف متعاهد دیگر هیچ کمک نظامی یا کمک دیگر را به متجاوز، که به تداوم تجاوز کمک کند، ارائه نخواهد کرد و به حصول اطمینان از اینکه اختلافات بوجود آمده بر اساس منشور ملل متحد و همچنین سایر قواعد قابل اعمال حقوق بین‌الملل حل و فصل گردد، کمک خواهد نمود».[۲۲] به همین دلیل چنانچه در ابتدای این یادداشت تحلیلی نیز اشاره شد، از دیدگاه رهبران و مقامات روسیه و نیز چین، هیچ تعهد و الزامی به دفاع از ایران در مقابل تجاوز نظامی اسرائیل- فراتر از صدور بیانیه محکومیت- وجود نداشت.

بنابراین، ایران در حوزه کلان دفاعی- امنیتی با وضعیتی مواجه است که محی‌الدین مصباحی، استاد دانشگاه بین‌المللی فلوریدا در آمریکا از ان با عنوان «تنهایی استراتژیک ایران» یاد می کند. مفهوم «تنهایی استراتژیک ایران» به این معناست که ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری، در عرصه بین ‌الملل از اتحادهای معنادار و متصل به قدرت‌های بزرگ محروم است و در تدوین، کاربرد و پیشبرد استراتژی‌ های کلان خود تنهاست.[۲۳] این «تنهایی استراتژیک»

در تجاوز نظامی اخیر اسرائیل به ایران به صورت شایان توجهی برای ایرانیان به اثبات رسید و نشان داد تنها از طریق تقویت بنیان نظامی و دفاعی کشور بر اساس اصل «خودیاری»،[۲۴] اتخاذ یک سیاست خارجی متوازن و پویا و نیز واقع نگری دردر عرصه تحولات منطقه ای و بین المللی و مهم تر از همه حفظ انسجام ملی و داخلی از طریق کاهش مشکلات و افزایش کارآمدی نظام حکمرانی می توان در مقابل تهدیدات و تجاوزات خارجی ایستادگی و امنیت و منافع ملی را تامین و تضمین نمود.

 

 

[۱] . هرچند بیانیه اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در آستانه قزاقستان در ژوئیه ۲۰۰۵ از ایالات متحده درخواست کرده بود تا نیروهای خود را از آسیای مرکزی خارج کند، اما تصمیم به تعطیلی پایگاه هوایی کارشی- خان آباد ازبکستان که برای پشتیبانی از نیروهای آمریکایی در افغانستان پس از حادثه یازده سپتامبر در اختیار ایالات متحده قرار گرفته بود، نتیجه تحولات سیاسی داخلی ازبکستان به ویژه پس از سرکوب شدید اعتراضات در اندیجان در مارس ۲۰۰۵ بود که باعث شد روابط ازبکستان با کشورهای غربی و حتی ترکیه به سردی و تنش کشیده شود و بسیاری از مقامات ازبکستان از جمله اسلام کریم اف، رئیس جمهور وقت ازبکستان در فهرست تحریم های غرب قرار گیرد. در چنین شرایطی بود که دولت ازبکستان تصمیم گرفت به همکاری های نظامی و دفاعی با آمریکا پایان بدهد که مهم ترین پیامد آن، تعطیلی پایگاه هوایی کارشی- خان آباد در نوامبر ۲۰۰۵ بود. بنابراین سازمان همکاری شانگهای هیچ نقش تعیین کننده و عملی در این فرایند نداشت و اگر حادثه اندیجان، سرکوب شدید معترضان و سردی در روابط ازبکستان با جهان غرب پیش نمی آمد، پایگاه هوایی کارشی- خان آباد نیز تعطیل نمی شد و همکاری های نظامی و دفاعی ازبکستان به عنوان یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای با ایالات متحده همچنان ادامه می یافت. این امر در رابطه با پایگاه هوایی ماناسِ قرقیزستان نیز صادق است و تعطیلی این پایگاه نیز نتیجه تحولات سیاسی داخلی این کشور پس از به قدرت رسیدن آلماز بیک آتامبایف به عنوان رئیس جمهور قرقیزستان در سال ۲۰۱۱ بود و چرخش سیاست خارجی قرقیزستان به سمت روسیه باعث شد که پایگاه هوایی ماناس که در اختیار نیروهای آمریکایی بود، در ژوئن ۲۰۱۴ تخلیه و تعطیل شود. در این مورد نیز همانند حادثه اندیجان ازبکستان، اگر تحولات سیاسی داخلی قرقیزستان به ویژه انقلاب ۲۰۱۰ قرقیزستان یا انقلاب دوم قرقیزستان (پس از انقلاب رنگی ۲۰۰۵) روی نمی داد، پایگاه هوایی ماناس همچنان در اختیار ایالات متحده بود.

[۲] . در این بیانیه آمده است: « کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای نگرانی شدید خود را از تشدید تنش‌ها در خاورمیانه ابراز می‌دارند و حملات نظامی رژیم اسرائیل به قلمرو جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ را قویاً محکوم می‌کنند. این‌گونه اقدامات تهاجمی علیه تأسیسات غیرنظامی، از جمله زیرساخت‌های هسته‌ای-انرژِی، که منجر به جان‌باختن غیرنظامیان، از جمله زنان و کودکان شده، نقض آشکار اصول و قواعد بنیادین حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل متحد، و تجاوز به حاکمیت ایران محسوب می‌شود. این اقدامات به امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی آسیب جدی وارد می‌نمایند و پیامدهای خطرناکی برای صلح و ثبات جهانی در پی دارند. کشورهای عضو این سازمان قاطعانه از حل‌وفصل مسالمت‌آمیز و صرفاً سیاسی-دیپلماتیک مسئله مربوط به برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند. کشورهای عضو این سازمان مراتب همدردی صمیمانه خود را با ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران ابراز می‌دارند. کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در چارچوب پایبندی کامل به اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد و منشور این سازمان، هرگونه اقدام غیرقانونی علیه اعضای آن را غیرقابل قبول دانسته و تعهد راسخ خود را به تقویت صلح و امنیت بین‌المللی مورد تأکید قرار می‌دهند».

[۳] . Yashraj Sharma, Why India refused to join SCO condemnation of Israel’s attacks on Iran?, Al Jazeera, June 16, 2025

[۴] . به عنوان نمونه نگاه کنید به: «در این جنگ چین و روسیه به عنوان مدعیان دوستی با ایران کجا بودند» (روزنامه ایران)، «انتقاد از روسیه و چین: با وجود قراردادهایی که این دو کشور با ایران دارند حمایتشان در جریان حمله اسرائیل، فقط زبانی بود» (جمهوری اسلامی)، «ثمره نگاه به شرق / گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای در جنگ ایران و اسرائیل چه واکنشی داشتند؟» (خبرآنلاین).

[۵] . در رابطه با رویکرد روسیه در قبال تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، به مقالات تحلیلی اخیر منتشر شده در موسسه ایراس شایان توجه است: جهانگیر کرمی، « روسیه و جنگ اسراییل و امریکا با ایران: نگاهی به معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران وروسیه»، محمود شوری، « انفعال روسیه در قبال ایران، به زیان روابط مسکو و تهران خواهد بود» و سعید خاوری نژاد، « حلیل مواضع روسیه در قبال جنگ اسرائیل و ایران».

[۶] . Collective Security

[۷]. The Warsaw Security Pact: May 14, 1955, The Avalion Project Doucuments in Law, History and Diplomacy, Yale Law School.

[۸] . The North Atlantic Treaty, Washington D.C. – 4 April 1949.

[۹] . Vali Kaleji, The Shanghai Cooperation Organization Is No ‘New Warsaw’ or ‘Eastern NATO’, The National Interest, November 13, 2021.

[۱۰]. The Central Treaty Organization (CENTO)

[۱۱] . بنیان اصلی پیمان سنتو، پیمان بغداد بود که در سال ۱۹۵۵ با حضور عراق و ترکیه به عنوان اعضای بنیانگذار تأسیس شد. اما پس از خروج عراق، به سازمان پیمان مرکزی (سنتو) تبدیل شد و بریتانیا، ایران و پاکستان به آن پیوستند. ایالات متحده نیز در سال ۱۹۵۸ به کمیته نظامی آن پیوست. سنتو در واقع، بخشی از یک سیستم گسترده‌تر دفاعی غرب بود که ناتو در غرب و سیتو در شرق آسیا را به هم متصل می‌کرد.

[۱۲] . سازمان همکاری شانگهای مانورهای نظامی مشترکی را با هدف تقویت همکاری‌های نظامی، مبارزه با تروریسم و حفظ ثبات منطقه‌ای برگزار می‌کند. این مانورها که معمولاً تحت عنوان «مأموریت صلح» انجام می‌شوند، به طور منظم بین کشورهای عضو برگزار می شود و عمدتاً شامل تمرین ‌های ضد تروریسم است.

[۱۳] .  Three Evil Forces

[۱۴] . Vali Kaleji, Challenges of Expanding the SCO to Caucasus and the Middle East, Valdai Club, Moscow, August 28, 2023.

[۱۵] . Northern Distribution Network (NDN)

[۱۶] . هند بیانیه سازمان همکاری شانگهای را امضا نکرد، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۶ تیر ۱۴۰۴٫

[۱۷] . The Shanghai Five Group

[۱۸] . CSTO’s Collective Rapid Reaction Force

[۱۹] . Prague Spring

[۲۰]. «ساختار ضد تروریستی منطقه ای سازمان همکاری شانگهای» طبق ماده ۱۰ منشور (اساسنامه) این سازمان به عنوان یکی از ارکان دائمی در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۱ در بیشکک قرقیزستان برای مقابله با تروریسم، جدایی طلبی و افراط گرایی تاسیس شد. اما چند سال بعد مقر این ساختار به تاشکندِ ازبکستان منتقل شد.

[۲۱] . Vali Kaleji, Why the Shanghai Cooperation Organization Was Absent in Kazakhstan, The National Interst, February 1, 2022.

[۲۲] . متن کامل توافقنامه جامع راهبردی ایران و روسیه، پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، ۲۸ دی ۱۴۰۳٫

[۲۳] . محی‌الدین مصباحی، تنهایی استراتژیک ایران: از مخمصه ژئوپلتیک تا بحران هسته‌ای. ترجمه علی نعمت پور، تهران: انتشارات پیله، ۱۴۰۳٫

[۲۴] . Self- help

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=12591
  • نویسنده : دکتر ولی کالجی عضو شورای علمی موسسه ایراس
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
  • 1010 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.