به قلم: حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالملل
حمله اخیر ایالات متحده آمریکا به سه سایت شناختهشده هستهای ایران—فردو، نطنز و اصفهان—صرفنظر از ابعاد نظامی، دارای پیامدهایی بسیار عمیق و نگرانکننده در سطح راهبردی، حقوقی و زیستمحیطی است. این تجاوز نظامی آمریکا نهتنها یکی از جدیترین نمونههای نقض اصل منع توسل به زور در منشور ملل متحد است، بلکه به تضعیف نظام جهانی منع اشاعه، بیاعتبارسازی نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، و افزایش خطر گسترش فناوری هستهای با کاربرد نظامی در سطح منطقهای و جهانی منجر خواهد شد.
۱. حمله به سایتهای شناختهشده و تحت نظارت آژانسسه مکانی که هدف حمله قرار گرفتند—تأسیسات غنیسازی فردو، مجتمع هستهای نطنز، و مرکز فرآوری اصفهان—همگی از مراکز کاملاً شناختهشده برنامه صلحآمیز هستهای ایران بودهاند که تحت بازرسیهای منظم آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داشتند. نهتنها ماهیت فعالیتهای این سایتها محرمانه یا نظامی نبود، بلکه ایران با نصب دوربینهای نظارتی و ارائه اطلاعات فنی، همکاریهای گستردهای با آژانس داشته است. با توجه به گزارشهای فصلی مدیرکل آژانس، در هر سه تأسیسات فوق اورانیوم غنیشده با درصدهای مختلف نگهداری میشد که بهطور کامل تحت بازرسی و ثبت رسمی آژانس بود. بنابراین، حمله به چنین مراکزی، عملاً نادیدهگرفتن تلاشهای بینالمللی برای شفافسازی و حلوفصل دیپلماتیک موضوع هستهای ایران است.
۲. خطر تشعشعات هستهای و نقض مسئولیتهای زیستمحیطی یکی از جنبههای کمتر مطرحشده ولی بسیار حیاتی این اقدام نظامی، احتمال بالای نشت و پراکندگی مواد پرتوزا در اثر انفجار در مراکزی است که حاوی مقادیر قابلتوجهی مواد هستهای فعال بودند. هرگونه آسیب به مخازن، سانتریفیوژها یا سیستمهای نگهداری مواد غنیشده میتواند منجر به آلودگی محیطزیست در مناطق اطراف شود، که پیامدهای آن در کوتاهمدت و بلندمدت بر سلامت انسانها، خاک، منابع آبی و هوای منطقه باقی خواهد ماند.ایالات متحده با این اقدام، نهتنها مسئولیتپذیری زیستمحیطی خود را زیر سؤال برده، بلکه عملاً قواعد مربوط به ایمنی هستهای را نیز نقض کرده است.
۳. ضربه به دیپلماسی و تقویت گفتمان رادیکال یکی از مهمترین دستاوردهای توافق هستهای برجام (۲۰۱۵) این بود که توانست با استفاده از دیپلماسی چندجانبه، برنامه هستهای ایران را هم محدود و هم شفاف کند. در آن دوره، سطح غنیسازی اورانیوم به زیر ۳.۶۷ درصد کاهش یافت و ذخایر اورانیوم غنیشده به میزان ۳۰۰ کیلو، محدود شد. همچنین، تمامی سایتهای هستهای ایران تحت نظارت مداوم آژانس قرار گرفتند. اکنون، با حمله نظامی به همان سایتهایی که تحت بازرسیهای رسمی قرار دارند، پیام روشنی به کشورهای عضو معاهده NPT فرستاده میشود: همکاری با آژانس هیچگونه مصونیتی ایجاد نمیکند و حتی ممکن است بهانهای برای اقدام نظامی شود. این رفتار نهتنها اعتماد ایران به نهادهای بینالمللی را تضعیف کرد، بلکه زمینه را برای قدرتگیری گفتمانهای داخلی فراهم میسازد که خواستار توقف همکاری با آژانس، خروج از NPT و پیگیری توان بازدارندگی مستقل هستند. همچنانکه مجلس شورای اسلامی ایران قانون تعلیق اجرای NPT را تا زمان تامین حقوق هسته ای ایران تصویب کرد.
۴. اثر معکوس بر مهار برنامه هستهای ایرانهدف اعلامشده از این حمله، توقف یا نابودی توان غنیسازی ایران بوده است. اما در واقع، اقدام نظامی هرگز جایگزین مؤثر دیپلماسی در موضوعات پیچیده فنی و امنیتی نخواهد بود. تاریخ نشان داده است که تخریب فیزیکی زیرساختها در کوتاهمدت ممکن است روندی را متوقف کند، اما در میانمدت و بلندمدت موجب افزایش اراده سیاسی برای بازسازی، بومیسازی، و تسریع در توسعه ظرفیتهای پیشرفتهتر میشود. زیرا فناوری هسته ای در ایران کاملا بومی شده و در دل های مردم و مغزهای دانشمندان هسته ای جای گرفته است. ایران، در واکنش به این حمله، ممکن است به سمت تغییر الگوی برنامه هستهای خود برود: از یک مدل شفاف و متمرکز به یک ساختار پراکنده، محرمانه و کمقابلشناسایی حرکت کند
۵. بیاعتبار شدن معیارهای قانونی بینالمللیحمله به سایتهای هستهای تحت بازرسی آژانس، بدون مجوز شورای امنیت، نهتنها از نظر حقوق بینالملل فاقد مشروعیت است، بلکه نقض اصل بنیادین منع توسل به زور در منشور سازمان ملل بهشمار میآید. استناد احتمالی آمریکا به «دفاع مشروع» یا «تهدید قریبالوقوع» نیز، در حالی که ایران اقدام مسلحانهای علیه آمریکا انجام نداده و سایتها کاملاً شناختهشده و غیرنظامی بودهاند، فاقد مبنای حقوقی معتبر است.