تاریخ : چهارشنبه, ۲۸ خرداد , ۱۴۰۴ 22 ذو الحجة 1446 Wednesday, 18 June , 2025

تحولات شرق آسیا و آینده توزیع قدرت در نظام بین الملل، رویارویی چین و ایالات متحده

  • ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۹
تحولات شرق آسیا و آینده توزیع قدرت در نظام بین الملل، رویارویی چین و ایالات متحده
طی ارزیابی تا سال 2020 تقریباً 6 کشور از ده کشور عضو آسه آن با چین رابطه ی نزدیک تری داشته است.

تهیه و تنظیم؛ آترین اسکندری ، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده مطالعات جهان

 

ریگان در سال ۱۹۸۴ گفت «من به حوزه‌ی اقیانوس آرام به عنوان منطقه‌ی آینده جهان می‌نگرم. حوزه‌ی بزرگ اقیانوس آرام با کلیه کشورها و رشد و توسعه بالقوه‌اش منطقه‌ی آینده جهان به شمار می‌آید.» (۱) این بدان معنی است که در میانه‌ی دهه هشتاد میلادی و در اوج جنگ سرد، مفهوم انتقال یابی قدرت از حوزه اقیانوس اطلس به حوزه اقیانوس آرام مطرح بوده است و به تعبیری، شاهد عنوان «اهمیت یابی ژئوپلتیک پاسیفیک» هستیم. تبدیل آسیا و اقیانوس آرام به مرکز جاذبه روابط بین الملل یکی از مهم ترین تغییرات نظام بین الملل در چهارصد سال گذشته محسوب می شود.

آمریکا در سال های پس از جنگ جهانی دوم، همواره در منطقه‌ی آسیا- پاسیفیک حضور داشته و به عنوان قدرت برتر حافظ امنیت مطرح بوده است. با توجه به اینکه آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت باقی مانده از نظم قبلی و چین به عنوان اصلی ترین کنشگر محلی در منطقه‌ی شرق آسیا مطرح هستند، در این گفتار به بررسی نقش و منازعه میان این دو کشور در منطقه‌ی شرق آسیا می پردازیم.

امروز ما شاهد رقابت همه جانبه‌ی میان چین و آمریکا هستیم. اگر در دوران جنگ سرد، دال اصلی رقابت میان چین و آمریکا حوزه نظامی بود، امروزه رقابت میان چین و آمریکا همه جانبه و چند بعدی است. و رقابت در حوزه های مختلفی مانند اقتصاد (تجارت، سرمایه‌گذاری، کمک های مالی و …) فناوری و امنیت هستیم. این رقابت آمریکا و چین برخلاف نزاع آمریکا و شوروی در جنگ سرد، در عین رقابت سرشار از همکاری متقابل و صد البته وابستگی متقابل است.

زمانی پهنه‌ی رقابت میان هر کشور، محدود به آسیای شرقی و منطقه‌ی پیرامونی چین می شد، اما طی سال های اخیر پهنه ی رقابت میان این دو محدود به این حوزه نمانده و تقریباً در سرتاسر دنیا گسترده شده است.طبیعی است نقطه ی کانونی این رقابت کماکان در منطقه ی ایندوپاسیفیک است.

اوباما در نوامبر ۲۰۱۱، در مقابل پارلمان استرالیا اعلام کرد که یک تصمیم مهم استراتژیک گرفته است. اوباما منطقه‌ی آسیا پاسیفیک را اولویت اول سیاسی- امنیتی آمریکا معرفی کرد و گفت: آمریکا به این منطقه آمده تا بماند.(۲) مدّت کوتاهی بعد هیلاری کلینتون در مقاله ای درنشریه فارن پالیسی، قرن ۲۱ را قرن پاسیفیک خواند و اعلام کرد با خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و عراق، سیاست خارجی این کشور در آستانه ی چرخشی بزرگ قرار گرفته است.(۳) جنجال های متعددی بر سر این نگاه شکل گرفته، و عده ای از تحلیلگران بر این اعتقاد هستند که آمریکا حدود ده سال پیش از این (۲۰۱۱) این سیاست را اعمال کرده و در واقع میان اعمال و اعلان رسمی حدود ده سال فاصله است و دولت جمهوری خواه بوش، عامدانه برای جلوگیری از برانگیختن چین این راهبرد را پیش گرفته است. شاهد مثال آن گزارش QDR (Quadrennial Defense Review) پنتاگون در سال ۲۰۰۱ به چالش بالقوه‌ی چین اشاره می کند و اینگونه اشعار می دارد که اگر چه آمریکا در آینده ی نزدیک با رقیبی مواجه نیست، اما این توان بالقوه در قدرت های منطقه ای وجود دارد که توانایی های خود را به اندازه‌ای گسترش بدهند که ثبات را در مناطقی از کره زمین که منافع حیاتی آمریکا واقع شده، به خطر بیاندازد. در این میان به ویژه از آسیا و به خصوص چین نام می برد.(۳) مجدداً در گزارش چهارسالانه ی ۲۰۰۶ ظهور قدرت های بزرگ جدید شامل هند، چین و روسیه را از مهم ترین فاکتورهای تعیین کننده ی محیط امنیت بین المللی در قرن ۲۱ می‌دانند.

بازتاب این گرایش علنی به حضور و افزایش نفوذ در آسیا پاسیفیک را در راهبردهای آمریکا (NDS) که با عنوان حفظ رهبری جهانی ایالات متحده آمریکا منتشر شده را می بینیم. این از جمله مهم ترین اسنادی است که استراتژی آسیایی دولت اوباما را تشریح می کند. قسمت هایی از این سند در ادامه می آید.

(در حالی که نیروهای نظامی آمریکا به نقش آفرینی خود در زمینه ی تأمین امنیت جهانی ادامه می دهند، ضرورت دارد که به برقراری توازن در منطقه ی آسیای شرقی نیز مبادرت ورزند. ارتباط با متحدان آسیایی خودمان، نقش مهمی در اثبات و رشد منطقه ایفا می کنند. ظهور چین به عنوان یک قدرت منطقه ای از این پتانسیل برخوردار است که اقتصاد و امنیت آمریکا را به طرق مختلف تحت تأثیر قرار بدهد و همچنین رشد نظامی چین باید همراه با شفاف سازی بیشتر و بهتر اهداف آن باشد تا مانع از بروز اختلاف احتمالی در منطقه شود) در ادامه اشارات دیگری به چین در میان انبوه اشارات موجود که در اسناد بالادستی ایالات متحده وجود دارد، می بینیم.

در سند استراتژی دریایی آسیا- پاسیفیک آمریکا که در سال ۲۰۱۵ توسط وزارت دفاع منتشر شده، روی گسترش توان تکنولوژیک نیروهای آمریکا در منطقه ی شرق آسیا تکیه دارد.(۳) در دوران ترامپ هم مطابق اولین استراتژی امنیت ملی، به وضوح چالش اصلی نظام بین الملل را روسیه و چین نام می برد و در بخشی از این سند اینطور آمده است که «چین به دنبال آن است که جایگزین آمریکا در منطقه ی ایندوپاسیفیک شده، دسترسی خود را گسترش داده و نظم منطقه را به نفع خود باز تنظیم کند.» نکته ی مهم دیگری که در این سند بدان اشاره می شود، این است ادعا می شود که چین توانمندترین و پرهزینه ترین ارتش پس از ارتش ایالات متحده آمریکاست و زرادخانه هسته ای آن در حال رشد است. در یکی از آخرین نمونه اسناد بالادستی ایالات متحده آمریکا که در آن به مسأله چین اشاره می شود و رد پای چین را می بینیم، اولین سند استراتژی صنعتی دفاع ملی آمریکاست.

(Notional Defense Industrial strategy (NDIS)) این سند که در ژانویه ۲۰۲۴ منتشر شده نکات متنوعی را مطرح می کند و بندهای مهمی از آن به چین اشاره می کند و به طور کلی سرعت رشد تولید تسلیحات و توان صنعت دفاعی چین را فراتر از ظرفیت نه تنها آمریکا، بلکه مجموع تولید متحدان اصلی اروپایی- آسیایی آمریکا می داند.(۴) در دوره ی ترامپ، در سند راهبرد امنیت ملی، آشکارا پیوند زدن محیط امنیتی ژاپن، هند و آمریکا را با هدف توازن سازی در برابر چین دنبال می کند.

مطابق با آنچه که در بالا ذکر شد، آمریکا در تلاش برای برسازی روایت «چین میلیتاریزه» وبرسازی یک مفهوم «تهدید چین» به عنوان یک خطر هست. رویکرد چین، عمدتاً و شاید بگوییم در اکثریت قریب به اتفاق این بوده است که برنامه نظامی چین کاملاً دفاعی است. چین قاطعانه ادعاهایی مانند تلاش جهت برکنار کردن آمریکا از منطقه ی ایندوپاسیفیک را رد کرده است.

در اینجا تحلیلگران به چند دسته تقسیم می شوند. برخی معتقدند چین با تاکتیک های خاصی، به جای مواجهه مستقیم یا سریع، در پی تضعیف تدریجی آمریکاست. و عده ی دیگری نیز اعتقاد دارند اصولاً هدف چین برون راندن آمریکا از منطقه ی پاسیفیک نیست. آنچه که واضح است، هیچ یک از دو کشور (آمریکا و چین) نمی خواهند، یک، گزاره دو گزینه ای روی میز کشورهای منطقه شرق آسیا قرار بدهند تا کشورهای منطقه مجبور به انتخاب میان یکی بشوند.

بد نیست اینک یک نگاهی به کشورهای این حوزه (و در اینجا کشورهای آسه آن) و جهت گیری آن ها میان چین و آمریکا داشته باشیم. طی چند سال اخیر و با توجه به تشدید رقابت و بازنگری آمریکا در برخی سیاست هایش، جابجایی هایی را در طیف بندی کشورها شاهد هستیم.

طی ارزیابی تا سال ۲۰۲۰ تقریباً ۶ کشور از ده کشور عضو آسه آن با چین رابطه ی نزدیک تری داشته است. (برونئی- کامبوج- اندونزی- لائوس- مالزی- تایلند) و کشورهای سنگاپور و ویتنام به آمریکا نزدیک تر هستند.(۵) البته این طیف بندی بسیار سیال است و این هم از ویژگی های دوران گذار می باشد که اتحادها در دوران کنونی ما اتحادهای موردی هستند و خطوط فارق مانند دوران جنگ سرد به هیچ وجه پررنگ نیست!

چین اگر چه سویه برجسته قدرتش را کماکان باید اقتصادی دانست، اما در پی گسترش سویه های دیگر قدرت خود نیز می باشد. نفوذ دیپلماتیک و هنجاری چین در آسیای شرقی، خصوصاً از سال ۲۰۱۷ رو به فزونی نهاده و حضور نظامی اش هم پیوسته در حال افزایش است.

 

 

منابع:

( ۱ )ریچارد نیکسون.۱۹۸۸ . پیروزی بدون جنگ. انتشارات اطلاعات

( ۲ ) https://obamawhitehouse.archives.gov/the-press-office/2011/11/17/remarks-president-obama-australian-parliament

( ۳ ) جمشیدی، محمد، و یزدان شناس، زکیه. (۱۳۹۹). استراتژی چرخش به آسیا؛ خیزش چین و سیاست امنیت ملی آمریکا در آسیا. دانش سیاسی، ۱۶(۱ (۳۱ پیاپی) )، ۹۱-۱۱۶٫ SID. https://sid.ir/paper/1011424/fa

( ۴ )  شاپوری،مهدی. .۱۴۰۲تاملی بر سند «استراتژی صنعتی دفاع ملی آمریکا»دیده‌بان امنیت ملی . شماره ۱۴۳

( ۵ ) David Shambaugh.2021.Where Great Powers Meet: America and China in Southeast Asia. Oxford University Press

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=12380
  • نویسنده : آترین اسکندری ، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده مطالعات جهان
  • منبع : موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
  • 1301 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.