روابط پاکستان و طالبان افغانستان در گذشته و امروز، پیچیده و چندوجهی بوده است. از نظر تاریخی، پاکستان در بُرهههای مختلف، هم متحد و هم منتقد طالبان بوده است. قدرتیابی اخیر طالبان در افغانستان، بار دیگر تنشها را بهویژه در مورد مسائل امنیت مرزی، هجوم پناهجویان و فعالیتهای افراطگرایان افزایش داده است. این تنشها، دارای پتانسیل قابل توجهی برای تأثیرگذاری بر ثبات سیاسی پاکستان و روابط بینالمللی آن است. در دو سال اخیر، این تنها افغانستانِ تحت رهبری طالبان نیست که دچار بحرانهای مختلف شده است. کشور پاکستان نیز به عنوان همسایه، در مسیر بحرانهای مشابه قرار گرفته است. وضعیت امنیتی و اقتصادی پاکستان، در حالت وخیمی قرار دارد. علاوه بر این مشکلات و در حالی که دو کشور با بحرانهای متعدد در داخل دست و پنجه نرم میکنند، روابط دو طرفه نیز با اصطکاک زیادی همراه شده است.
در دو دهه حضور نیروهای خارجی در افغانستان پس از یازده سپتامبر، پاکستان حامی اصلی طالبان بوده است. اما اکنون، دولت پاکستان مشکلات امنیتی خود را به شبهنظامیان حامی طالبان افغانستان نسبت میدهد و به طور غیرمستقیم، طالبان افغانستان را در ایجاد این وضعیت مقصر میداند. به این ترتیب، پرسش اساسی که مطرح میشود این است: رابطه طالبان افغانستان و پاکستان در پس زمینۀ تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه چگونه تکامل یافته است؟ و چرا این دو متحد سابق، اکنون با یکدیگر اختلاف دارند؟ و این اختلافها، چه تأثیری بر آینده سیاسی پاکستان دارد؟ تحلیل راهبردی حاضر، با مروری بر روابط طالبان افغانستان و دولت پاکستان، روند تبدیل دوستی به تنش و اختلاف را بر اساس گزارههای موجود بررسی میکند و در نهایت سناریوهای فراروی دولت پاکستان را مطرح خواهد کرد.
تاریخچه روابط طالبان افغانستان و دولت پاکستان
روند رابطه طالبان و دولت پاکستان از آغاز تا امروز، یک مسیر پیچیده و پرچالش بوده است. در واقع، پاکستان برای جبران ناتوانی خود در دستیابی به پیروزی در میدانهای جنگ متعارف علیه هند، سیاست خود را برای دستیابی به عمق استراتژیک در افغانستان اجرا کرد. در اینجا یک بررسی جامع از روابط دو جانبه بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان براساس یک الگوی ساختاری ارائه میشود:
۱. آغاز روابط: روابط بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان بهطور رسمی در دهه ۱۹۹۰ آغاز شد. در آن زمان، طالبان به عنوان یک جنبش اسلامی مسلح در افغانستان ظهور کرد و بهتدریج بخشی عمده از کشور را در دست گرفت. در این مرحله اولیه، دولت پاکستان از طالبان حمایت کرده و در جنگ با گروههای رقیب، به آنها کمک میکرد.
۲. شناسایی مبارزات داخلی: روابط بین طالبان و دولت پاکستان به مرور زمان به دلیل تحرکات و مبارزات داخلی در افغانستان پیچیدهتر شد. مبارزه طالبان علیه گروههای مختلف قومی و افرادی بود که علیه طالبان و نیروهای محلی آنها میجنگیدند. در این مرحله، دولت پاکستان تلاش میکرد تا با استفاده از روابط خوب خود با طالبان و دیگر گروهها، به حفظ استقرار و ایجاد ثبات مورد نظر خود در منطقه کمک کند.
۳. تغییر در روابط: پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، روابط بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان هم تحت تأثیر قرار گرفت. در این زمان، دولت پاکستان تحت فشار جامعۀ بینالمللی قرار گرفت و مجبور شد ظاهراً از طالبان جدا شده و آنها را متهم به حمایت از تروریسم کند. این تغییر در روابط منجر به ایجاد تنشهایی بین پاکستان و طالبان شد.
۴. تأثیرات بر روابط دوجانبه: پس از ۲۰۰۱، روابط بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان بر اساس شرایط جدیدی تغییر کرد. دولت پاکستان تلاش کرد تا با حمایت از فرایند صلح در افغانستان و تسهیل در تشکیل دولت، به پایان جنگ و استقرار صلح در افغانستان کمک کند. در عین حال عملاً حمایت از طالبان را برای پیشبرد اهداف خود در دستور کار قرار داده بود.
بهطور کلی چند عامل، موجب پیچیده شدن روابط بین طالبان افغانستان و دولت پاکستان شده است:
مدیریت سرحدی: خط دیورند، مرز پرتنش و مورد مناقشۀ بین افغانستان و پاکستان، همچنان بحث برانگیز است. حملات مکرر برون مرزی و به رسمیت نشناختن این مرز توسط حکومت طالبان، تلاشهای امنیتی را پیچیده میکند.
مسائل امنیتی و تروریسم: ظهور مجدد طالبان افغانستان، جناحهای طالبان پاکستانی (TTP) را جسورتر کرده و فعالیتهای تروریستی را در داخل پاکستان افزایش داده است. مرزهای نفوذپذیر و همسویی ایدئولوژیک بین طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان این تهدیدها را تشدید میکند. پاکستان، اکنون درگیر بحرانی شده است که در گذشته خودش در آتش آن نفت میریخت. بسیاری از کشورها و جامعۀ بینالمللی، پاکستان را متهم به حمایت از گروههای تروریستی و طالبان میدانستند.
تفاوت در منافع و اهداف نظامهای سیاسی: دولت پاکستان و طالبان هر کدام منافع و اهداف خود را دارند. همین امر، اَشکال مختلفی از تضاد و شکاف را ایجاد خواهد کرد. پاکستان به دنبال حفظ تأثیر و تعادل قدرت در منطقه و همچنین پیشبرد منافع ملی خود است، در حالی که طالبان در حال حاضر تمام تلاش خود را به ایجاد یک دولت اسلامی – مبتنی بر درک خود از اسلام – در افغانستان معطوف کرده است.
فشار جامعه بینالمللی: پس از حملۀ تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، فشار جامعۀ بینالمللی بر پاکستان افزایش یافت و این کشور مجبور شد تا ظاهراً از طالبان جدا شده و آنها را متهم به حمایت از تروریسم کند. این فشار – در یک مقطع زمانی – باعث تغییر در روابط دو جانبه شد و تنشهایی را میان آنها به وجود آورد.
مواضع حکومت طالبان در مورد تحریک طالبان پاکستان و دولت پاکستان
با روی کار آمدن طالبان در ۲۰۲۱ این گروه، دو رفتار متمایز از خود نشان داده است: الف) جهادگرایی در کنار دولتسازی. ب) حمایت از مبارزان جهادی خارج از مرزها.
از این رو، سیاستمداران پاکستانی در مورد حمایت طالبان از گروههای مختلف از جمله TTP ، طالبان افغانستان را متهم میدانند. رهبری طالبان بارها، نگرانیهای دولت پاکستان در مورد تحریک طالبان پاکستان (TTP) را رد کرده و آن را مشکل داخلی پاکستان خوانده است. در مقابل، بارها به تصمیم پاکستان برای اخراج پناهجویان افغان معترض شده است. در ماههای اخیر، بیانیه رهبر عالی طالبان، هبتالله آخوندزاده، که در مورد رفتار با پناهجویان افغان ابراز نگرانی کرده بود و اظهارات حسن آخوند، رئیس الوزرای طالبان که از دولت و «ژنرالهای نظامی» پاکستان خواست تا به «اصول اسلامی» پایبند باشند، نشان از تغییر رویکرد طالبان و جسورتر شدن آنها نسبت به دولت پاکستان داشت. تا جایی که محمد یعقوب، وزیر دفاع طالبان صراحتاً به پاکستان هشدار داد که باید مراقب «عواقب» تصمیمات خود باشد و آنچه را که بکارد درو خواهد کرد. مهمتر از همه، سراجالدین حقانی، وزیر کشور طالبان – متحد دیرینه پاکستان – نیز پاکستان را محکوم کرده و تصمیم آن کشور را برای اخراج پناهجویان«غیر اسلامی» توصیف کرده بود. این اظهارات رهبران طالبان تا حدی نشاندهندۀ عمق خشم در میان افغانها و در درون طالبان به خاطر اخراج پناهجویان افغان از سوی پاکستان است.
به نظر میرسد رهبران طالبان نیز از فشار فزایندۀ پاکستان بر آنها و عدم تمایل به مذاکره با تحریک طالبان پاکستان و دادن امتیاز به آن، ناامید و عصبانی شدهاند، بهویژه از زمان شکست گفتوگوهای میانجیگری طالبان بین تحریک طالبان پاکستان و دولت پاکستان در اواخر سال ۲۰۲۲٫
با این حال، همگرایی رهبرانی که به نمایندگی از جناحها و گروههای مختلف در داخل طالبان حضور دارند و تأثیر آن بر سیاست داخلی و خارجی طالبان، همچنان با یک آزمون جدی مواجه است. این وضعیت، نشان میدهد؛ ممکن است رویکرد غالب رهبران طالبان در مورد پاکستان یکسان نباشد اما شاید برخی از رهبران طالبان، مخالفت صریح و چنگ زدن به صورت پاکستان را نیز دارای تبعات جبران ناپذیر برای طالبان و افغانستان بدانند.
سناریوهای احتمالی ناشی از تشدید تنشهای دوجانبه
این گزارش، ضمن بررسی سناریوهای بالقوه در رابطه با تنش بین پاکستان و دولت طالبان در افغانستان، به پیامدهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن برای پاکستان تحت هر سناریو میپردازد. هدف این تحلیل، ارائه توصیههای استراتژیک به سیاستگذاران برای کاهش خطرات است.
سناریوی اول:
تعامل و همکاری دیپلماتیک: طبق این سناریو، پاکستان و دولت طالبان در تلاشهای دیپلماتیک مستمر برای حل نگرانیهای متقابل، مشارکت میکنند که منجر به افزایش همکاریها میشود.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: بهبود ثبات منطقهای، مشروعیت دولت حاکم را تقویت میکند.
ب)امنیتی: افزایش امنیت مرزی و اشتراک اطلاعاتی تهدیدهای تروریستی را کاهش میدهد.
ج)اقتصادی: کاهش خطرات مواد مخدر و افزایش فرصتهای تجاری و ترانزیتی رشد اقتصادی را تقویت میکند.
۲.توصیهها:
الف) تقویت کانالهای دیپلماتیک و ایجاد کمیتههای مشترک برای رسیدگی به مسائل مورد مناقشه.
ب) ترویج ابتکارهای تجارت فرامرزی و پروژههای زیربنایی.
ج) تقویت اقدامهای اعتمادساز برای تحکیم اعتماد.
سناریوی دوم:
رقابت استراتژیک و تداوم درگیریهای مرزی: طبق این سناریو تنشهای مداوم منجر به درگیریهای پراکندۀ مرزی و رقابت استراتژیک بین پاکستان و دولت طالبان میشود.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: بیثباتی سیاسی داخلی با غلبه نگرانیهای امنیت ملی افزایش مییابد.
ب)امنیت: مناطق مرزی با افزایش خشونت روبرو هستند و منابع نظامی را تحت فشار قرار میدهند.
ج)اقتصادی: اختلالات تجاری و افزایش هزینههای نظامی، بر ثبات اقتصادی تأثیر منفی میگذارد.
۲.توصیهها:
الف)افزایش آمادگی نظامی و تدابیر امنیتی مرزی. تقویت عملیات ضد تروریسم در داخل پاکستان و در امتداد مرز افغانستان.
ب) پیگیری راههای دیپلماتیک برای تنشزدایی از طریق میانجیگری منطقهای و بینالمللی.
ج) سرمایهگذاری در توسعه اجتماعی- اقتصادی مناطق مرزی، برای کاهش نارضایتیهای محلی.
سناریوی سوم:
توسعهطلبی حکومت طالبان و آغاز جنگ نیابتی: طبق این سناریو، دولت طالبان از گروههای شورشی در داخل پاکستان حمایت میکند که منجر به تشدید جنگ نیابتی در دو کشور میشود.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: افزایش فشار بر دولت برای پاسخ قاطع، که به طور بالقوه منجر به اقدامهای استبدادی میشود.
ب)امنیت: خشونت و شورش گسترده، مناطق کلیدی را بیثبات میکند.
ج)اقتصادی: سرمایهگذاری خارجی به دلیل افزایش خطرات امنیتی کاهش مییابد.
۲.توصیهها:
الف)تشدید عملیات ضد شورش و تلاشهای اطلاعاتی.
ب)تقویت اتحادهای منطقهای برای تأثیرگذاری بر رفتار حکومت طالبان از نظر دیپلماتیک و نظامی.
ج)تقویت برنامههای تابآوری جامعه برای مقابله با روایتهای افراطی.
سناریوی چهارم:
انزوای منطقهای پاکستان و تحکیم حکومت طالبان: بر اساس این سناریو، حکومت طالبان قدرت خود را در افغانستان تحکیم میکند و پاکستان را از طریق اتحادهای منطقهای به صورت دیپلماتیک منزوی میسازد.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: از دست دادن نفوذ منطقهای موقعیت استراتژیک پاکستان را تضعیف میکند.
ب)امنیت: افزایش احتمالی تروریسم فرامرزی به دلیل کاهش اهرم دیپلماتیک.
ج)اقتصادی: مسیرهای تجاری و ابتکارات اقتصادی منطقهای با شکست مواجه میشوند.
۲. توصیهها:
الف) تقویت روابط دوجانبه پاکستان با دیگر قدرتهای منطقهای برای مقابله با نفوذ حکومت طالبان.
ب) لابی پاکستان برای حمایت و مداخله بینالمللی برای فشار بر دولت طالبان.
ج) تنوع بخشیدن به مشارکتهای اقتصادی فرا منطقهای برای کاهش خطرات انزوا.
سناریوی پنجم:
بیثباتی داخلی در ساختار طالبان: طبق این سناریو، اختلافها و درگیریهای داخلی در درون طالبان منجر به چند دستگی، پراکندگی و سرایت خشونت به داخل پاکستان میشود.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: جناحهای سیاسی داخلی از بیثباتی سوء استفاده میکنند که منجر به افزایش قطببندی سیاسی میشود.
ب)امنیت: خشونت، موجب سرریزِ جریانهای افراطی میشود و چالشهای امنیتی موجود را تشدید میکند.
ج)اقتصادی: بحرانهای انسانی و ورود پناهجویان، منابع اقتصادی را تحت فشار قرار میدهد.
۲.توصیهها:
الف) همسایگان افغانستان برای کمکهای بشردوستانه و مدیریت پناهندگان افغان آماده شوند.
ب) تقویت دستگاه امنیت داخلی پاکستان برای جلوگیری از سرریز خشونت.
ج) تعامل کشورهای منطقه با سازمانهای بینالمللی برای مدیریت پیامدهای بیثباتی حکومت طالبان.
سناریوی ششم:
انعقاد توافقنامۀ صلح جامع و یکپارچگی منطقهای: طبق این سناریو، همکاری منطقهای، مشارکت در ابتکارهای دیپلماتیک منطقهای برای ایجاد ثبات در افغانستان و ارتقای همکاریهای اقتصادی بهوقوع میپیوندد. این روند شامل همکاری با چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی است. در این راستا، تلاش پاکستان برای ایجاد توافقنامۀ صلح جامع بین دولت طالبان و جناحهای افغان، یکپارچگی منطقهای را ارتقا میدهد.
۱.پیامدها برای پاکستان:
الف)سیاسی: افغانستان باثبات از اهداف دیپلماتیک منطقهای پاکستان حمایت میکند.
ب)امنیت: کاهش خشونت و تروریسم، امنیت ملی دو کشور و منطقه را بهبود میبخشد.
ج)اقتصادی: ارتباطات منطقهای تقویت شده و یکپارچگی اقتصادی در منطقه باعث رشد میشود.
۲.توصیهها:
الف) حمایت از تلاشهای بینالمللی برای انعقاد توافقنامه صلح جامع در افغانستان.
ب) ترویج ابتکارات اقتصادی منطقهای و پروژههای زیربنایی.
ج) استفاده از تلاشهای دیپلماتیک برای تضمین منافع پاکستان در مذاکرات صلح.
نتیجهگیری
روابط سیاسی-امنیتی بین طالبان افغانستان و پاکستان، یک شمشیر دولبه است که هم اهرم استراتژیک و هم خطرات قابل توجهی را به همراه دارد. با پیشبینی و آمادهسازی برای این سناریوها، پاکستان میتواند پیچیدگیهای این رابطه را برای ارتقای امنیت ملی، ثبات اقتصادی و نفوذ منطقهای خود دنبال کند. سیاستگذاران باید رویکردی گیرانه و چند وجهی برای کاهش خطرات اتخاذ کنند و از فرصتهای ارائه شده توسط هر سناریو بر آن متمرکز شوند. توصیههای موجود مانند: اقدامهای امنیتی پیشرفته؛ تقویت عملیات ضد تروریسم در داخل پاکستان و در امتداد مرز افغانستان بسیار مهم است. تعامل دیپلماتیک با طالبان و تغییر نگاه پاکستان به طالبان میتواند برای ایجاد ثبات در افغانستان، ارتقای همکاریهای اقتصادی، همکاری بینالمللی، ترمیم روابط با کشورهای منطقه از طریق تلاشهای شفاف ضد تروریسم و رعایت موازین بینالمللی موثر باشد. در نهایت، تجربه نشان داده است که دیپلماسی و گفتوگوی مستقیم، مؤثرترین راهحل برای حل و فصل اختلافها و کاهش تنشهاست. برگزاری مذاکرات منظم و ایجاد کانالهای ارتباطی پایدار میان مقامهای دو طرف، میتواند به فهم بهتر مواضع و نگرانیهای یکدیگر و دستیابی به توافقهای متقابل منجر شود. علاوه بر این، نقش جامعه بینالمللی و سازمانهای منطقهای در تسهیل این فرآیند نباید نادیده گرفته شود.