نویسندگان:
- اولگ بارابانف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ استاد آکادمی علوم روسیه؛ استاد دانشگاه MGIMO
- تیموفی بارداچف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ سرپرست علمی مرکز مطالعات جامع اروپایی و بین المللی؛ و مدرسه عالی اقتصاد
- یاروسلاو لیسوولیک: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ عضو کمیته برتون وودز
- فئودور لوکیانوف: سرپرست تیم نگارش، مدیر تحقیقات باشگاه گفتگو والدای؛ سردبیر مجله روسیه در امور جهانی؛ رئیس هیئت رئیسه شورای سیاست خارجی و دفاعی؛ استاد پژوهشگر دانشکده عالی اقتصاد
- آندری سوشنتسوف: مدیر برنامه باشگاه گفتگو والدای؛ رئیس دانشکده روابط بین الملل دانشگاه MGIMO
- ایوان تیموفیف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ مدیر برنامه های شورای امور بین الملل روسیه
اوکتبر ۲۰۲۲
معرفی
وقتی تیرهترین پیشبینیهای یک فرد دقیقترین آنها میشود، مسلماً باعث ایجاد احساسات متفاوتی میگردد. رضایت از پیشبینی پذیر بودن، واقعیت آینده بحرانی را جبران میکند. از سال ۲۰۱۸، باشگاه والدای هشدار داده است که فرآیندهای منتهی به فروپاشی کامل نظام سیاسی و اقتصادی جهانی در حال اوجگیری هستند، در حالی که نظم بینالمللی، به عنوان مجموعهای از نهادها که در نیمه دوم قرن بیستم توسعه یافت و همچنان تا قرن حاضر ادامه داشت، به طور فزایندهای در حال تغییر شکل است.
بحران جهانی شدن به عنوان یک چارچوب جهانی برای توسعه جهانی در دهه ۲۰۰۰ آغاز شد. همه گیری کوید ثابت کرد که جهانی شدن، همانطور که در دهه ۱۹۸۰ معلوم شد، کاملاً برگشت پذیر است. بحران نظامی-سیاسی که در سال ۲۰۲۲ در اروپا آغاز شد – بازگشتی بسیار خطرناک و تقریباً غیرقابل پیشبینی به رقابت بین ابرقدرتهای بزرگ – به نوعی جهان را در دو دسته قرار داده است. همچنین نشان دهنده پایان روابطی است که در آن امنیت بخاطر وابستگی متقابل، یک فرض اساسی بود.
میزان درگیر شدن بازیگران مختلف در فاجعه بین المللی کنونی متفاوت است. بسیاری در تلاشند تا بدون دردسر از رویارویی شدید بین روسیه و گروهی از کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده -که اوکراین بهانه ای برای آن بود- فاصله بگیرند. با این حال، هیچ کس تردیدی ندارد که آنچه اکنون در حال رخ دادن است صرفاً یک درگیری منطقه ای یا حتی یک مناقشه نیست که تعیین کنند کدام یک از بازیگران اصلی جایگاه بالاتری در سلسله مراتب بینالمللی را اشغال خواهند کرد. سوال اصلی این است که آیا اصلاً این سلسله مراتب به شکلی که ما به آن عادت کرده ایم حفظ میشود و اگر چنین است چه ترکیبی خواهد داشت؟
همانطور که علل اصلی مشکلات حاد امنیت بینالمللی که جهان با آن مواجه است فراتر از محدوده این گزارش است، پیشبینیهای نتیجه نهایی در هر صورت نارس خواهد بود. با این حال، میتوانیم آنقدر جسارت داشته باشیم که تصور کنیم کدام اصول میتوانند شالوده نظام آینده همزیستی جهانی را تشکیل دهند و کدام در گذشته خواهند ماند. یک سیستم جدید در مرحله آینده سیاست جهانی شکل خواهد گرفت، هرچند که احتمال وقوع آن به این زودی نباشد.
اصول امپریال
به دلیل سادگی نسبی نظام بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، که اکثر بشریت به آن عادت کردهاند، وجود ابرقدرتها را بهعنوان ویژگی بارز آن نظام قبول کرده است. با توانایی گروه بسیار کوچکی از دولتهای قدرتمند در کنترل مستقیم یا غیرمستقیم باقی کشورها، از طریق نهادها، قوانین و پول، و تعیین معیارهای رفتاری اساسی، جهان تحت تسلط ابرقدرتها مشخص شد.
ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد چنین ابرقدرتی بودند. نهادهای بین المللی که در پی جنگ جهانی دوم ظهور کردند، زیرساخت های لازم را ایجاد کردند. پس از سال ۱۹۹۱ و انحلال اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت و رهبر “نظم جهانی لیبرال” موقعیت انحصاری را به دست گرفت. منابع این نظم تا حد زیادی از طریق موسسات بین المللی اصلی توزیع شده است مثل بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، تا حدودی سازمان ملل متحد، با ایالات متحده که نقش اصلی را در عملکرد فعلی آن ایفا می کند.
در دسترس بودن توانمندیهای نظامی، نشانهای از یک ابرقدرت است که البته نباید آن را یک ویژگی نهایی در نظر گرفت. به عنوان مثال، انرژی هستهای به دلیل ماهیت منحصر به فرد خود نمی تواند نقش تعیین کنندهای در حاکمیت بین المللی ایفا کند. همچنین، تجربه عظیم استفاده از نیروهای مسلح قراردادی پس از جنگ جهانی دوم، کارایی محدود این ابزار را در درجه اول برای کشورهای بزرگ نشان داد. توانایی آنها برای ایجاد زیرساختهای سیاسی و اقتصادی مشارکتی -که پیروی از قوانین آن- به عنوان یک ارزش مطلق تلقی شود، اهمیت بیشتری دارد. سلسله مراتب از طریق دسترسی منظم به زیرساخت ایجاد میشود. در اواسط قرن بیستم، این نوع نظم بینالمللی جایگزین موازنه قدرت کلاسیک دوره های قبل شد، زمانی که گروهی از امپراتوریهای اروپایی، از جمله روسیه، تقریباً منحصراً از طریق نیروی نظامی با یکدیگر و سایر کشورها تعامل داشتند. توازن قدرت به معنای به راه انداختن جنگهای مداوم برای «تعدیل» آن بود.