#اختصاصی
به قلم: دکتر ولی کالجی، عضو شورای علمی موسسه ایراس
و دکتر هِلِن گیوناشویلی، استاد ایران شناسی دانشگاه ایلیا گرجستان
ارتباطات فرهنگی گرجستان و ایران دارای سابقه طولانی و ریشه های عمیق است. فرهنگ گرجستان دستاوردهای هنری و معنوی ایران را پذیرفته و آن را دچار تحول کرده است. تردیدی نیست که این نفوذ ارزشمند به طور قابل توجهی بر تمام حوزه های زندگی فرهنگی گرجستان – ادبیات، هنر، زبان و علم تأثیر گذاشته است. نقطه آغاز ارتباطات ادبی زبان های فارسی و گرجی معمولاً به قرون ۱۱ تا ۱۲ میلادی باز می گردد، زمانی که ادبیات سکولار گرجستان برای اولین بار توسعه یافت و شکوفا شد. با این وجود، ریشه های روابط فرهنگی-ادبی گرجستان و ادبیات فارسی بسیار عمیق تر است.
در آغاز قرن چهارم مسیحیت به عنوان دین رسمی در گرجستان اعلام شد. مسیحیت شرقی (مانند قبطی، ارمنی قدیم، گرجی قدیم، اسلاو) به طور خاص ایمان مسیحی را در بین مردم به زبانهای محلی منتشر کرد، در نتیجه، تمام خدمات مذهبی و آهنگ ها به زبان مادری آن ها اجرا می شد. مسیحی شدن گرجستان مستلزم ترجمه گسترده نوشته های مسیحی (انجیلِ عهد عتیق و جدید و نیز مزامیر) و همچنین ایجاد ادبیات اصلی به خط و زبان ملی بود. با این وجود، لازم به ذکر است که قبایل باستانی گرجستان در دوران پیش از مسیحیت، سنت ادبی شفاهی و فولکلور تثبیت شده ای داشتند که بیشتر باعث توسعه نثر مذهبی ملی، شعر و سرودشناسی می شد. ردپای سنت غنی فولکلور را باید در سبک و گرایش آثار ادبی متاخر گرجستان جستجو کرد. پیش از این، در قرن پنجم میلادی، نخستین اثر ادبی باقیمانده، شهادت شوشانیک مقدﺱ[۱] است که توسط کشیش یعقوب سورتاولی نوشته شده است؛ فردی که پایه و اساس ادبیات روحانی گرجی را پایه گذاری کرده است. سِپنتاگاشت گُرجی[۲] (به عنوان مثال، شهادت شناسی و زندگی قدیسان)، اگرچه در درجه اول در خدمت منافع کلیسا بود، اما حاوی عناصر داستان و تاریخ نگاری نیز بود.آثارسِپنتاگاشت گرجی (زندگی قدیسان) گواه پیشرفت سبک ادبی و سطح هنری بالای سِپنتاگاشت نویسان و سرودنویسان گرجی است. این فعالیت های ادبی در نهایت منجر به ظهور ادبیات سکولار گرجستان در قرن یازدهم میلادی شد.
در این میان، آشنایی نویسندگان گرجی با آثار کلاسیک فارسی مانند شاهنامه فردوسی، ویس و رامین از فخر الدین اسعد گرگانی و نیز انوار سهیلی [نسخه بازنویسی شده کلیله و دمنه] به قلم حسین واعظ کاشفی[۳] نقش به سزایی در پیشرفت ادبیات گرجستان داشت. آثاری مانند رمان حماسی امیراندرجانیانی[۴] منسوب به موسی خونلی[۵] (قرن دوازدهم)، تاماریانی[۶] از ﮔﺮﯾﮕﻮل ﭼﺎﺧﺮوﺧﺎدزه[۷](قرن دوازدهم)، عبدالمسیانی[۸] از ایوانه شاوتلی[۹] و در نهایت شاهکار شعر گرجی، پَلَنگینهپوش[۱۰] [به گرجی وِپْخیسْتْقائُسانی] از شوتا روستاولی[۱۱] در نتیجه این سنتز وافزایی فرهنگی پدید آمدند.
بنا به کلام حماسه وار رجل بزرگوار و دریادلِ فرهنگ گرجیان و بنیاگذار دانشگاه تفلیس (۱۹۱۸م)، آکادمیسین ایوانه جاواخیشویلی۱۲، «فرهنگ دورۀ اسلامی برای گرجیان نامأنوس نبوده و آنان پیوسته برای علم و هنر ایرانی احترام فراوان قایل بوده اند. نظم فارسی در شعر و ادبیات گرجی تأثیر بسیار داشته و گرجیان به اندازۀ خود ایرانیان به شعر فارسی علاقه مند بوده اند. شعر و فرهنگ سبب ایجاد وحدت معنوی بین گرجیان و ایرانیان می گردیده و دوستی و محبت را جانشین خصومت می ساخت. جنگ هایی که بارها بین ما به وقوع پیوسته است، هیچ وقت ماهیت جنگ های دینی را نداشت».[۱۲]
شاعر و متفکر بزرگ، شوتا روستاولی در دوره ای که درخشان ترین دوران تاریخ باستان گرجستان بود، زندگی و حماسه اش را خلق کرد، عصری که به «عصر طلایی گرجستان» معروف است. نام او با نام ملکه تامار[۱۳] پیوند خورده است. همان طور که دیوید لانگ گفته است: «روستاولی فرزند رنسانس گرجی در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی بود، غوطه ور در فلسفه نوافلاطونیستی که توسط فیلسوف گرجی یوآن پتریتسی به گرجستان وارد شد و با میراث شعری ایران آن زمان آشنا بود».[۱۴] به دیگر سخن، «پلنگینه پوش»، اثری گرجی است که نگاهش هم به شرق است و هم به سوی غرب، اما ویژگی ملی و خلاقیتش را نیز حفظ می کند.[۱۵]
برخی از محققین از روستاولی به عنوان «دانته گرجی» و شاعر «رنسانس گرجستانی» نام برده اند. «پلنگینه پوش» با سبک والای خود تا به امروز جاودانه مانده است و الگوی تمام نشدنی شعر گرجی است. طرح این اثر بر اساس داستانی از نوع شرقی ساخته شده است که به طور تمثیلی از واقعیت های تاریخی گرجستان اقتباس شده است. بدون تردید جایگاه منظومه پَلَنگینه پوشِ روستاولی در ادبیات حماسی و شعری گرجستان از جایگاهی مشابه شاهنامه فردوسی در ادبیات حماسی و شعری ایران برخوردار است.
منظومه پَلَنگینه پوش در واقع یک قصیده حماسی گرجی شامل حدود ۶ هزار سطر است و از ۱۵۸۷ چهارپاره گونِ قافیه شده تشکیل شده است و به وزن کلاسیک گرجی یعنی ابیات شانزده هجایی با ضرب آهنگ درون مصراعی سروده شده است. مکان وقوع اتفاقات داستان پلنگینه پوش منحصر به گرجستان نبوده و سرزمین های عربی، خوارزم، هندوستان و همچنین چین را نیز در بر می گیرد. نخستین طبع انتقادی و تحلیلی این منظومه به سال ۱۷۱۲ میلادی به دست واختان گششم (۱۶۷۵-۱۷۳۷ میلادی)، پادشاه گرجستان صورت گرفت و بعدها به زبان های مختلف ترجمه شد.
شروع حماسه «پلنگینه پوش» با دیباچه ای است شامل مدح خدا و ستایش شهبانو تامار و بیان عقاید شاعر درباره فن سخنوری و عشق وصلح و نیکی، جایگاه و پایگاه حقیقی زن در عشق پاک. اما روایت این منظومه از آنجا آغاز می شود که «روستیوان» پادشاه عرب عزم کرده است تاج و تخت را به دختر خود شاهزاده «تیناتین» واگذار کند. در شکاری که ترتیب داده شده، شاه، قهرمان ها و درباریان به مردی در جامه پوست پلنگ بر می خورند، مردی با شخصیت و رفتار شگفت که حاضران را به کنجکاوی بر می انگیزد. ناپدید شدن او جمع را به جستجو وا می دارد. «تیناتین»، شهسوار پرآوازه خود را بر آن می دارد که در پی پلنگینه پوش ناپدید شده روانه شود و او را بیابد. آفتاندیل با از سرگذاراندن ماجراهای پر فراز و نشیب او را پیدا می کند و پی می برد که پلنگینه پوش در واقع، «تاریل» شاهزاده هندی است که «نستان داریجان» معشوق گم شده خود را می جوید. دوری از معشوق او را به نومیدی کشانده و به دوری از کسان واداشته و دستخوش نوعی زودرنجی، رقت احساسات و جنون عشق کرده و به زاری فرو برده است. تحلیل گران در پوست پلنگی که او به تن دارد، نماد دست نخوردگی معشوق گم گشته را دیده اند؛ ضمن آن که دور نیست که این پوشینه نشانِ پناه جویی خود او به دامن طبیعت و عالم وحش باشد. «آفتاندیل» و «تاریل» دو شخصیت اصلی منظومه را سپس «پریدون»، پادشاه «مولغازانزار» کامل می کند. اینان سرانجام، «نستان داریجان» را از چنگ دیوان و جادوگران آزاد می کنند. [در نهایت] در درگاه پادشاه عرب، جشن ازدواج «تیناتین» با «آفتاندیل» و نیز «نستان داریجان» با «تاریل» صورت می گیرد.[۱۶]
آغاز روستاولی شناسی در ایران با نام دانشمندان برجسته گرجی و ایرانی – یوری مار، ولادیمر پوتوریدزه، سعید نفیسی و حمزه سردادور[۱۷] مرتبط است. در سال ۱۹۳۴ میلادی/ ۱۳۱۳شمسی در مجله دانشگاهی ایران به نام «ارمغان» در تهران، مقاله تفصیلی حمزه سردادور با عنوان «پهلوانِ پلنگینه پوش» به فارسی منتشر شد. در این مقاله، ابتدا محتوای مختصری از این شعر (۴۰ صفحه) ارائه شد. این کار علمی با کمک یوری مار[۱۸] و ولادمیر پتوریدزه[۱۹] تکمیل شد. این دو با حمزه سردادور در کنگره جهانی هزاره فرودسی که در سال ۱۹۳۴ میلادی در تفلیس برگزار شد، دیدار کردند و ولادمیر پتوریدزه ترجمه بین خطوط متن شعر [پلینگینه پوش] را به او پیشنهاد کرد. سردادور در مقدمه مقاله خود، بدون تحلیل موضوعی، به بررسی این نکته می پردازد که منشا این شعر، ایرانی بوده است یا گرجی؟ سعید نفیسی، محقق، نویسنده برجسته ایرانی، که نزدیک ترین دوست یوری مار بود، نیز مقاله قابل توجهی با موضوع «ادبیات فارسی در گرجستان» منتشر کرد[۲۰] که در آن به شاهکار روستاولی توجه خاصی داشت. به گفته این اندیشمند، «ترجمه این شعر به فارسی مهم ترین اتفاق در زندگی فرهنگی مردم ایران خواهد بود».
در سال ۱۹۶۶ میلادی به مناسبت هشتصدمین سالگرد شوتا روستاولی [شاعر پلنگینه پوش] با حمایت انجمن روابط فرهنگی با کشورهای خارجی شاخه گرجستان [شوروی]، مقالاتی با عنوان «شوتا روستاولی» به قلم الکساندر برامیدزه[۲۱] و «روستاولی و ادبیات فارسی» به قلم دیویت کوبیدزه[۲۲] از زبان روسی به فارسی ترجمه و در مجله ایرانی «پیام نوین» منتشر شد.[۲۳] این مقالات پیش نیازهای علمی و اطلاع رسانی ﺑﺴﻳﺎﺭ خوبی برای دانشگاهیان ایرانی بود.
در همین سال، به سردبیری پروفسور جمشید گیوناشویلی، ترجمه شعر «پلگینه پوش» توسط مؤسسه شرق شناسی فرهنگستان علوم گرجستان در تفلیس منتشر شد که این امر توسط مهاجر ایرانی، مرتضی فاطمی، تحقق یافت. در مقدمه تفصیلی که در ۱۷ صفحه به زبان فارسی توسط جمشید گیوناشویلی نوشته شده بود، به اوضاع سیاسی-اجتماعی گرجستان در قرون ۱۱ تا ۱۳ میلادی و همچنین محتوای شعر، ایده های اصلی، مسائل شعری و غیره پرداخته شده است. لذا انتشار نخستین اثر از ترجمه فارسی پلنگینه پوش هم برای محافل علمی ایرانی و هم برای هم وطنان گرجی مقیم ایران بسیار مهم بود.
نقطه عطف معرفی و آشنایی ایرانیان با شاهکار روستاولی و مسائل اساسی تاریخ فرهنگ گرجستان، اثر علمی جامع استاد دانشگاه فرودسی مشهد، حمید زرین کوب،[۲۴] با عنوان «داستان پلنگینه پوش؛ آشنایی با ادبیات گرجی» بود. این اثر در سال ۱۳۴۹ در مجله جستارهای نوین ادبی منتشر شد.[۲۵]دکتر زرینکوب با ترجمه های انگلیسی پلنگینه پوش که توسط اولیور و مرجری واردراپ[۲۶] و وننرا اوروشادزه[۲۷] و نیز شعر و ادبیات علمی اروپای غربی در این زمینه به خوبی آشنا بود. زرین کوب مختصری از شعر را همراه با تاریخ گرجستان به ویژه «عصر طلایی» آن برای خوانندگان ایرانی ارائه کرد. او همچنین به مسائلی از منشا و زندگی شاعر [شوتا روستاولی]، منطقه جغرافیایی آن، آرمان های عشق، دوستی و وفاداری پرداخت که در شعر پلنگینه پوش منعکس شده است. اطلاعات گسترده ای در مورد ترجمه های صورت گرفته از این شعر نیز به مخاطب داده شده است.
مهم ترین ایدهای که این محقق ایرانی در کار خود بیان کرد این بود که شاهکار روستاولی، برآیندی تقریبی از تاریخ چند صد ساله گرجستان، توسعه فرهنگ ملی و نبوغ خلاق را ارائه میدهد. این امر در واقع ترکیبی از قدرت خلاق اصیل گرجی با دستاوردهای فرهنگ یونانی- بیزانسی و ایرانی-اسلامی بود. دقیقاً در این دوره مهم ترین رساله های فلسفی، ترجمه و تدوین شدند.
پایان قرن بیستم برای مطالعات و ترجمه شعر پلینگینه پوش در ایران سرنوشت ساز بود. با برقراری روابط دیپلماتیک بین گرجستان و ایران، زمینه های خوبی برای توسعه و گسترش روابط فرهنگی- علمی ایران و گرجستان فراهم شد. یکی از رویدادهای مهم در روابط فرهنگی این دو کشور، چاپ تحقیق و ترجمه نثر کل متن این مجموعه شعری به زبان فارسی بود. در سال ۱۳۷۷ فرشید دلشاد، دانشجوی دوره کارشناسی ارشد با موفقیت از پایان نامه خود با عنوان «پلنگینه پوش، شاهکار شوتا روستاولی» در دانشگاه تهران دفاع کرد. این یک تحقیق بدیع و نوآورانه بود که پس از آن، منظومه شعری پلنگینه پوش با ترجمه نثر فارسی همراه با تعلیق و نظرات به چاپ رسید. پژوهش فرشید دلشاد بر اساس آثار آکادمیک (ترجمه ای و اصیل علمی) محققان خارجی و گرجی مانند اولیور و مرجری، واردروپ،[۲۸]دیویدلَنگ،[۲۹] سرگی سولادزده،[۳۰] ﻣاریاملوردکیپانیدزه،[۳۱] راین ِتریویلی،[۳۲] الکساندربارمیدزه،[۳۳] ﻣﺎﺭﻴﺲبوآورا،[۳۴] دیویت کوبیدزه،[۳۵]سِرگیستِسایشویلی،[۳۶] و تادِر نتدزه [۳۷] صورت گرفت.
دکتر دلشاد کوشید در اثر خود به موضوعات نظری مهمی چون فرهنگ گرجی عصر روستاولی، جهان بینی و عقیده آرمان گرای روستاولی، میراث فرهنگی ایرانی و روستاولی، واژگان فارسی منظومه شعری او و نیز فصاحت و بلاغتِ کلام روستاولی توجه کند. فصل خاصی از کتاب نیز به ترجمه شعر پلنگینه پوش اختصاص داشت. دلشاد برای کار ترجمه خود از ترجمه های انگلیسی (واردروپ، اوروشادزه)، عربی (نَظَر خلیل)[۳۸] و تاجیکی (اِسلام اَدهَم)[۳۹] استفاده کرد که از منظومه پلنگینه پوش صورت گرفته بود. در این روند، تا حدوی از ترجمه روسی شالوا نوتسوبیدزه[۴۰] نیز استفاده شده است.
پایان نامه فرشید دلشاد در همان سال به صورت تک نگاری در تهران با مساعدت و ﻫﻤﻜﺎﺭﻯ سفارت گرجستان در تهران، در شماره ۷ مجموعه انجمن روابط و همکاری های علمی-فرهنگی گرجستان و ایران منتشر شد که سرپرستی آن بر عهده پروفسور جمشید گیوناشویلی بود. این کتاب مورد توجه بسیاری از دانشمندان برجسته گرجی و خارجی قرار گرفت. آثار دلشاد توسط لِوان مِنابده،[۴۱] نومادی بارتایا،[۴۲] دانیل کومیساروف[۴۳] (مسکو)، ایرژی بِچکا[۴۴] (پراگ)، احسان یارشاطر (نیویورک) و موریتزیو پیستوزو[۴۵] (بولونیا) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت.
پژوهش فرشید دلشاد، نخستین تلاش جدی برای بررسی علمی پیچیده شعر «پلنگینه پوش» در ایران بود. ترجمه این منظومه شعری در واقع حاصل تحقیقات گسترده نویسنده بوده است. ایران شناس برجسته گرجی، الکساندر گواخاریا[۴۶]معتقد است «ترجمه دلشاد با پیروی از واردروپ،[۴۷] اثری علمی را پدید آورده است. ترجمه او کلاسیک است. این کار اولین گام جدی برای مطالعات و تفسیرهای بیشتر است».
ترجمه فرشید دلشاد از منظومه پلنگینه پوش عملاً اساس کار و مآخذ دومین ترجمه این اثر به زبان فارسی شد که محمد کاظم یوسف پور، مترجم، خود نیز در مقدمه به آن اشاره کرده است و به عدم دانش و آشنایی خود به زبان گرجی اذعان و بهره برداری از ترجمه های انگلیسی و عربی را به عنوان منابع اصلی کار خود معرفی می کند. این کتاب در سال ۱۳۸۱ از سوی انتشارات دانشگاه گیلان منتشر شد. فرشید دلشاد و محمد کاظم یوسف پور به سبب برگردان مجموعه شعری پلنگینه پوش به فارسی، هر یک در سال های متفاوتی، نشان ادبی گرجستان را از سوی ادوارد شواردنادزه، رئیسجمهور وقت گرجستان دریافت کردند.
مهم ترین رویداد سال های اخیر نیز انتشار مجموعه مقالاتی به زبان فارسی با عنوان «منظومه شوتا روستاولی، پلنگینه پوش در ایران»[۴۸] در تفلیس بود که در سال ۲۰۱۶ میلادی با مساعدت رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در گرجستان، توسط دانشگاه دولتی ایلیا، مؤسسه شرق شناسی گیورگی تسرتلی،[۴۹] مؤسسه مطالعات علمی و اجتماعی گرجستان-ایران با همکاری جامعه علمی و اجتماعی گرجستان-ایران منتشر شد. ویراستاران این مجموعه، به هشتصد و پنجاهمین سالگرد تولد روستاولی اختصاص یافته بود، پروفسور جمشید گیوناشویلی و دکتر هِلِن گیوناشویلی بودند. پانزده مقاله در این اثر، متعلق به نویسندگان ایرانی است: سعید نفیسی، حمزه سردادور، حمید زرین کوب، مرتضی فاطمی، فرشید دلشاد، محمود عبادیان، جلال الدین کزازی، محمدکاظم یوسف پور، اختر رسولی، بابک روشنزاده، سید حسین فاطمی، فائزه عربی یوسف آبادی، سید جواد مرتضایی، سید جمال وزیری محبوب و مهوش واحددوست. هفت مقاله نیز به نویسندگان گرجی تعلق داشت: الکساند برامیدزه،[۵۰] داویت کوبیدزه،[۵۱] رویین مترولی،[۵۲] ونرا اوروشادزه،[۵۳] گورام چیکوانی،[۵۴] ماگالی تودوآ[۵۵] و جمشید گیوناشویلی. یک مقاله نیز به نویسنده عرب، نظر خلیل،[۵۶] و یک مقاله دیگر نیز به نویسنده انگلیسی، دیوید لانگ،[۵۷] اختصاص یافت. این اثر، ادبیات علمی درباره روستاولی و شعر او را که از سال ۱۹۳۴ تا به امروز در زبان فارسی منتشر شد، گردآوری کرده است و جمشید گیوناشویلی، مقدمه ای تفصیلی به زبان گرجی بر آن نوشته است. با چنین ویژگی هایی است که این مجموعه به تحقیقات عمیق آینده در مورد شعر و در مورد بسیاری از مسائل روابط ادبی گرجستان و فارسی و گسترش گسترده این میراث در سراسر جهان فارسی کمک خواهد کرد.
اما نکته ای که در پایان این نوشتار می توان بر آن تاکید داشت، این است که مجموعه شعری پلنگینه پوش یک اثر ملی و حماسی در تاریخ، فرهنگ و ادبیات گرجی است. با این وجود، همانند بسیاری از آثار ادبی و شعری شناخته شده جهان، از عناصر زبانی، ادبی و تاریخی سایر فرهنگ و ملل ها نیز تاثیر پذیرفته است که این امر از یک سو، غنای بیشتر مجموعه شعری پلنگینه پوش را از از نظر درون مایه و هم از منظر واژگان و صور خیال و تصاویر شعری فراهم ساخته است و از سویی دیگر، گویای تعامل و تاثیرپذیری متقابل فرهنگ های مختلف گرجی، فارسی، یونانی و …. در این اثر ملی و حماسی در تاریخ، فرهنگ و ادبیات گرجستان است. چنانچه یوستینه آبولادزه که فرهنگی از واژه های بیگانه و دخیل در پلنگینه پوش فراهم کرده است، در خصوص این واژگان می نویسد که در پلنگینه پوش ۱۶۰ واژه فارسی، ۱۱۲ واژه عربی، ۹۹ واژه ارمنی، ۱۲ واژه ترکی، ۳۰ واژه یونانی و ۷ واژه لاتینی وجود دارد.[۵۸]
آشکار است که بیشترین واژه های دخیل، از آنِ زبان فارسی است. البته نباید از یاد برد که بخش عمده ای از واژه های عربی نیز از طریق زبان فارسی وارد زبان گرجی شده اند. همین طور تعدادی از واژه های فارسی از طریق زبان ارمنی به این زبان راه یافته اند. برخی از واژگان فارسی که در پلنگینه پوش راه یافته اند، امروزه نیز در زبان گرجی به کار می روند. مانند anderdzi (اندرز)، arghavani(ارغوان)، balishi(بالش)، imedi (امید)، msubuki (سَبُک) و jawshani (جوشن).[۵۹]
البته این تاثیرپذیری صرفاً در سطح واژگانی نبوده، بلکه از لحاظ درون مایه و مضمون، شخصیت پردازی، توصیفات، صور خیال و داستان پردازی نیز قابل بررسی است. خود روستاولی در کتابش ذکر کرده که این داستان را از ادبیات ایران اخذ کرده است. برخی نیز معتقدند که این اثر همان وامق و عذرای گم شده عنصری است.[۶۰] عده ای نیز بین سرآغاز داستان پلنگینه پوش با ابیات یا عبارت های آغازین منظومه های داستانی ایرانی مشابهت هایی یافته اند: «خداوندا به من طاقت بده و زبان و دلی ده تا بیان آغاز کنم روحم را با قدرت و موهبت ایزدی برافروز تا بدین گونه، داستان کارهای تاریخ به کلام موزون فرا یاد آید و سرگذشت هر سه تن پهلوان ستاره نشان را که وفادارانه در حق یکدیگر خدمت به جای آوردند، بیان کنم».[۶۱] این عبارات یادآور ابیات آغازین داستان نظامی است:
خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید
درونم را به نور حق برافروز زبانم را ثنای خود درآموز[۶۲]
گذشته از این، نام برخی از قهرمانان و شهرهای منظومه پلنگینه پوش مانند عصمت، گلانشهر، خوارزم، پریدون و مولغانزار نیز یادآور نام های ایرانی است. به خصوص نام دو قهرمان اصلی اثر یعنی «افتاندیل» و «نستان دارجان» که احتمال قریب به یقین منشاء فارسی دارند؛ مخصوصاً نام قهرمان زن داستان یعنی «نستان دارجان» که برگرفته از این بیت نظامی است:
تو گفتی که خود نیست او را دهان همان نام او نیست اندر جهان[۶۳]
این احتمال نیز وجود دارد که افتاندیل- نام قهرمان دیگر داستان- هم ترکیبی فارسی به معنی عاشق و دل داده باشد. بر همین اساس نیکلای مار اعتقاد داشت روستاولی شخصیت اصلی داستانش را از یکی از شخصیت های اسکندرنامه نظامی اخذ کرده است.[۶۴]
دکتر میرجلال الدین کزّازی نیز بر این باور است که «روستاولی، در سرودن حماسه خویش، از ادب گرانمایه ایرانی به ویژه از نامه ورجاوند و بی مانند فرودسی شاهنامه که پیش از روستاولی به زبان گرجی برگردانیده شده بود، بهره بسیار برده است؛ بدان سان که جای جای، در حماسه پلنگینه پوش، از جهان پهلوان بزرگ شاهنامه، رستم، یاد می کند».[۶۵] چنانچه روستاولی در بند ۱۹۲ پلنگینه پوش ضمن توصیف قهرمانی های آوتاندیل، تیر او را بلندتر از تیر رستم تصویر کرده و در بند ۱۶۱۴ این اثر از فرودسی با عنوان حکیم یاد کرده است.[۶۶]
در مجموع، حماسه پلنگینه پوش، شاهکار ادبی و حماسیِ شوتا روستاولی، نه تنها یکی از آثار فاخر و برجسته فرهنگ و ادبیات کهن و غنی گرجی محسوب می شود، به دلیل تاثیرپذیری گسترده از تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران و آثار شاعران بزرگی مانند فرودسی، عنصری، نظامی و فخرالدین اسعد گرکانی که دامنه گسترده و متنوعی از واژگان، تعابیر، اسامی تاریخی و درون مایه و مضمون، شخصیت پردازی، توصیفات، صور خیال و داستان پردازی را در بر می گیرد، یکی از مهم ترین میراث های مشترک فرهنگی ایران و گرجستان به شمار می رود که امید است علاقه مندان به فرهنگ و ادبیات هر دو کشور، توجه بیشتری به این شاهکار ادبی و حماسی نشان دهند.
صحنۀ مورد بحث قرار دادن مسئلۀ تاجگذاری تیناتین (Tinatin) به وسیلۀ روستیوان(Rostevan)، نسخۀخطی متعلق به آوالی شویلی (Avalishvili) (قرن ۱۷م)، مرکز ملی نسخ خطی به نام که که لیدزه ، H2074
تاجگذاری تیناتین(Tinatin)نسخۀ خطی متعلقبهتاواکاراشویلی
(Tavakarashvili-1680م) ،مرکزملی نسخخطی بهنامکهکهلیدزه–HH599
صفحه ای از متن منظومۀ پلنگینه پوش نسخه، خطی متعلق به بیگتابیگ
( – Begtabeg1680م)، مرکز ملی نسخ خطی به نام که که لیدزه H-54
بازگشت آوتاندیل به شهر خودنسخۀ خطی متعلق به تسرتلی (Tsereteli- قرن ۱۸م)،
مرکز ملی نسخ خطی به نام کهکهلیدزه S-5006
انستیتوی خاورشناسی آکادمی علومگرجستان، قطعاتی ازمنظومۀ پلنگینهپوشروستاولی،
ترجمۀ مرتظی فاطمی زیرنظرجمشیدگیوناشویلی، خطعلی مینائی تبریزی تفلیس، ۱۹۶۶
پلنگینه پوش ـشاهکار شوتا روستاولی، پژوهش و ترجمه: فرشید دلشاد، تهران، ۱۳۷۷
پلنگینهپوش،شوتا روستاولی برگردان فارسی به نگارش دکترمحمدکاظم یوسف پور؛
زیرنظرپروفسورماگالی تودوآ،رئیسفرهنگستانعلومگلاتی درجمهوری گرجستان،رشت،۱۳۷۹
منابع و پانویس:
[۱]. The Martyrdom of Saint Shushanik (Geo. “TsamebaytsmidisaShushanikisi”)
[۲]. Georgian hagiography
[۳]. کمالالدین حسین بن علی سبزواری (۸۴۰–۹۱۰هجری قمری) مشهور به مولاناحسین واعظ کاشفی نویسنده، عالم و واعظ تأثیرگذار در عصر تیموریان بود. کاشفی تخلص او بود و از آنجا که به وعظ و نصیحت مردم میپرداخت به واعظ مشهور شد. انوار سهیلی که یکی از مشهورترین آثار او است، در چهارده فصل، به سفارش امیر نظام الدین شیخ احمد سهیلی نوشته و به او نیز تقدیم شدهاست. هدف از بازنویسی نیز به روزآوری زبان کلیله و دمنه بود.
[۴]. Amirandarejaniani
[۵]. MoseKhoneli
[۶]. Tamariani
[۷]. GrigolChakhrukhadze
[۸]. Abdulmesiani
[۹]. IoaneShavteli
[۱۰]. The Knight in the Panther’s Skin (Geo. Vepkhistqaosani)
[۱۱]. Shota Rustaveli
- ۱۲. Ivane Javakhishvili
[۱۲]. ای. جاواخیشویلی، تاریخ ملت گرجستان (به زبانگرجی)، جلد ٢، تفلیس، ١٩۶۵۱۹۶۵، ص ٣٠۶؛ جمشید گیوناشویلی، ایران شناسی در گرجستان، نشر دانش، سال پازدهم، شماره سوم، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۴، ص ۱۸؛ جمشید گیوناشویلی، کارنامه پنجاه ساله، گزیده نوشته ها در زمینه ایران شناسی و روابط تاریخی- فرهنگی گرجستان و ایران، تفلیس، ۲۰۱۲، ص ۲۱۲٫
[۱۳]. ملکه تامار (۱۱۶۰ تا ۱۲۱۳ میلادی)، که به عنوان تامار کبیر و تامار مقدس نیز شناخته میشود، ملکه ای از سلسله باگراتیونی ها بود که از سال ۱۱۷۸ تا ۱۲۱۳ میلادی بر پادشاهی متحد گرجستان حکومت کرد. دوران سلطنت او دوره اوج اعتلا و برتری فرهنگ و تمدن گرجی، اوج پیشرفت اقتصادی، موفقیت سیاسی، پیروزی نظامی در مناطق خاوری و قفقاز و آسایش و امنیت اجتماعی و مردمی و افزایش قدرت پادشاهی گرجستان بود که بخش مهمی از عصر طلایی تاریخ گرجستان به شمار می رود.
[۱۴]. دیوید لانگ، پیشگفتار برای ترجمه انگلیسی «پلنگینه پوش»، به ﮐﻮﺸﺵ ونرا اوروشادزه، تفلیس، ۱۹۸۶، ص ۷٫
[۱۵]. سِسیل ماریس بوآورا، الهام و نظم (به انگلیسی)، لندن، ۱۹۵۵، ص ۵۷٫
[۱۶]. مقدمه دکتر محمود عبادیان بر پلنگینه پوش، اثر شوتا روستاولی، پژوهش و ترجمه: فرشید دلشاد، تهران: سازمان انتشارات ایران جام، ۱۳۷۷، ص ۱۵٫
[۱۷]. حمزه سردادور (۱۲۷۵- ۱۳۴۹) مترجم، نویسنده رمان ها و پاورقی های تاریخی که از نام مستعار ح. س. علیمردان نیز استفاده می کرده است. تسلط بالایی به زبان روسی داشت و کارش را در روزنامه رعد آغاز کرد و سال ها نویسنده داستان های تاریخی را در اطلاعات هفتگی بود.
[۱۸]. Yuri Marr
[۱۹]. Vladimer Puturidze
[۲۰]. سعید نفیسی، «ادبیات فارسی در گرجستان»، مجله مهر، شماره ۷، ۱۳۱۳، صص ۷۴۶- ۷۴۹٫
[۲۱]. AlexandrBaramidze
[۲۲]. DavitKobidze
[۲۳]. آلکساندر بارامیدزه، «شوتا روستاولی»، ترجمه رضا آذرخشی، پیام نوین، دوره هشتم، شماره ۵، مهر ۱۳۴۵، صص ۱۱- ۱۷؛ دیویت کوبیدزه، «روستاولی و ادبیات فارسی»، پیام نوین، شماره ۶، ۱۳۴۵، صص ۱۵- ۱۸،۷۰٫
[۲۴]. حمید زرین کوب، برادر کوچک تر عبدالحسین زرین کوب، نویسنده و مترجم برجسته ایران معاصر بود. حمید زرینکوب سال ۱۳۱۵ در بروجرد متولد شد. او علاوه بر تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، سردبیری مجله این دانشکده ادبیات مشهد را برعهده داشت و حاصل سال ها تدرس و پژوهش او در حوزه ادبیات، کتاب «چشم انداز شعر معاصر» است، که از کتاب های مرجع در حوزه شعر معاصر و نقد ادبی محسوب می شود.
[۲۵]. حمید زرین کوب، «داستان پلنگینه پوش؛ آشنایی با ادبیات گرجی»، مجله جستارهای نوین ادبی، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۴۹، صص ۷۲۱- ۷۳۱٫
[۲۶]. Oliver and Marjory Wardrops
[۲۷]. Venera Urushadze
[۲۸]. Oliver and Marjory Wardrops
[۲۹]. David Lang
[۳۰]. SergiTsuladze
[۳۱]. MariamLordkipanidze
[۳۲]. Roin Metreveli
[۳۳] . Alexandr Baramidze
[۳۴]. Cecil MauriceBowra
[۳۵]. DavitKobidze
[۳۶]. SargisTsaishvili,
[۳۷]. Nodar Natadze
[۳۸]. Nazar Khalil
[۳۹]. Aslam Adham
[۴۰]. Shalva Nutsubidze
[۴۱]. Levan Menabde
[۴۲]. NomadiBartaia
[۴۳]. Danil Komissarov
[۴۴]. Jerzy Bechka
[۴۵]. MaurizioPistoso
[۴۶]. Alexandr Gvakharia
[۴۷]. Wardrop
[۴۸]. Shota Rustaveli’s Poem “The Knight in the Panther’s Skin” in Iran
[۴۹]. Giorgi Tsereteli Institute of Oriental Studies
[۵۰]. Alexand Baramidze
[۵۱]. DavitKobidze
[۵۲]. Roin Metreveli
[۵۳] . Venera Urushadze
[۵۴]. Guram Chikovani
[۵۵]. Magali Todua
[۵۶]. Nazar Khalil
[۵۷]. David Lang
[۵۸]. ناتیا واتسادزه، «یوستینه آبولادزه؛ ایران شناس معروف گرجی»، مجموعه مقالات از دیار آشنا، شماره ۲، تفلیس، سفارت جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۹، ص ۱۴۲٫
[۵۹]. سید محسن حسینی، پیشین، ص ۱۰۳٫
[۶۰]. حمزه سردادوار، «پهلوان پلنگینه پوش»، مجله ارمغان، دوره پانزدهم، شماره ۸، آبان ۱۳۱۳، ص ۵۶۸٫
[۶۱]. حمید زرَین کوب، «داستان پلنگینه پوش»، مجله جستارهای نوین ادبی، سال ششم، شماره ۴، ۱۳۴۹، ص ۷۲۹٫
[۶۲]. نظامی گنجوی، کلیات خمسه، چاپ پنجم، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۰، ص۱۲۰٫
[۶۳]. همان، ص ۱۰۸۶٫
[۶۴]. سید محسن حسینی، پیشین، ص ۱۰۳٫
[۶۵]. مقدمه دکتر میرجلال الدین کزّازیبر پلنگینه پوش، اثر شوتا روستاولی، پژوهش و ترجمه: فرشید دلشاد، تهران: سازمان انتشارات ایران جام، ۱۳۷۷، ص ۱۹٫
[۶۶].ShotaRustveli, Vepxistkaosani(The Knight in the Tiger’s skin), Tbilisi, 2011, p. 47.