فرید زکریا در یادداشتی که در وبسایت سیانان منتشر شده نوشته است: یک سال پس از آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین آشکار شده است که هیچ کدام از طرفها به اندازهای قوی نیستند که بتوانند پیروزی نهایی را از آن خود کنند و هیچ کدام از آنها نیز به اندازهای ضعیف نیستند که که خواستار صلح شوند. این مناقشه عملا به بنبست برخورده است. نیروهای مسلح پس از یک سری پیروزی چشمگیر و قابل توجه، چند ماه است که پیشرفتی در بازپسگیری خاک خود نداشتهاند. در عین حال، روسیه نیز به همان مناطقی که در ماههای اولیه جنگ اشغال کرده چسبیده و حملات بعدی این کشور جز پیشرفتهایی بسیار اندک نتیجهای در بر نداشته است.
به گزارش اعتمادآنلاین، اعداد میتوانند روایت بسیار بهتری از آنچه در اوکراین اتفاق افتاد ارائه کنند. بر اساس ارزیابیهای واشنگتنپست، روسیه در فوریه ۲۰۲۲ نزدیک به ۷ درصد از خاک اوکراین را اشغال کرد و طی چند ماه توانست پیشروی خود را ادامه داده و حدود ۲۲ درصد از خاک اوکراین را تحت کنترل خود در بیاورد. سپس ضدحملههای طرف اوکراینی آغاز شد و اوکراینیها توانستند تا اواسط ماه نوامبر کمتر از یک سوم مناطق اشغال شده را مجددا پس بگیرند اما در سه ماه گذشته هیچ تغییر و پیشروی قابل توجهی در میدان جنگ رخ نداده است.
اوکراین و روسیه هر دو در حال برنامهریزی برای تحرکات و اقدامات جدید هستند اما برای ایجاد یک تغییر ساختاری در شرایط فعلی هر دو طرف نیاز به کسب پیروزیهایی بسیار بزرگ و خیرهکننده دارند. به بیان دیگر، اگر از نگاه اوکراین به ماجرا بنگریم، خواهیم دید که آنها باید دو برابر مناطقی را که در سال ۲۰۲۲ از روسیه پس گرفتند، آزاد کنند تا بتوانند بر روی مناطقی که روسیه از فوریه ۲۰۲۲ به این سو اشغال کرده تسلط پیدا کنند.
عملکرد روسیه در میدان جنگ ضعیف بوده است، اما آنها اکنون عملکرد بهتری از خود به ویژه در زمینه تسخیر قلمرو نشان میدهند. روسیه همچنین توانسته است که ثبات را به اقتصاد خود بازگرداند و صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است که وضعیت رشد اقتصادی روسیه در سال پایان جاری از عملکرد بریتانیا و آلمان بهتر خواهد بود. روسیه آزادانه با غولهای اقتصادی نظیر چین و هند و همچنین با همسایگانی مانند ترکیه و ایران تجارت میکند. به دلیل وجود این کشورها و البته بسیاری از کشورهای دیگر – به جز در حوزه تکنولوژیهای پیشرفته – روسیه میتواند تمام کالاها و سرمایههایی را که در پی تحریم غرب از دست داده جایگزین کند. بخش بزرگی از اقتصاد جهان جدای از اقتصاد غرب است و روسیه میتواند آزادانه از این فضا استفاده کند. واقعیت این است که هم هزینههای زیاد جنگ و هم تحریمهای غرب آثاری واقعی و مخرب برای اقتصاد دارند اما سرعت اثرگذاری آنها کند است. از سوی دیگر، تحمیل این نوع انزوا و رنج اقتصادی، به ندرت باعث تغییر سیاستها در یک کشور خودکامه میشوند؛ کافی است به کره شمالی، کوبا و ونزوئلا نگاه کنید.
پس چه راهی در مقابل ما وجود دارد؟ در کوتاه مدت تنها یک پاسخ برای غرب و متحدانش وجود دارد؛ اینکه به اوکراین تسلیحات و پول بیشتر بدهند. اگر تصمیم بر آن است که حمله نظامی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه باید بدون دستاورد باشد، پس باید تمام گامهای لازم برای تبدیل کردن این گزاره به واقعیت برداشته شود. چرا با هر درخواست تسلیحاتی از سوی اوکراین ما شاهد نوعی برخورد دوگانه هستیم؛ اول تأخیر و بحثهای بدون نتیجه و سپس یک توافق جمعی. چرا تسلیحات بیشتر ارسال نمیکنید؟ چرا ارسال تسلیحات در زمان کوتاهتری صورت نمیگیرد؟ سه ماه آینده برای تعیین سرنوشت جنگ بسیار حیاتی است، زیرا به مرور زمان یخهای زمستانی آب میشوند و نیروها میتوانند آسانتر پیشروی کنند.
به رغم تمام این گفتهها، تصور حصول یک پیروزی کامل مانند آنچه در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد دشوار است. بیشتر جنگها با مذاکرات پایان مییابند. این جنگ هم بعید به نظر میرسد که سرنوشت متفاوتی در پی داشته باشد. دستور کار غرب این است که اطمینان حاصل کند اوکراین به اندازه کافی در میدان جنگ برتری و پیروزی کسب کرده تا با دستی قوی بتواند وارد چنین مذاکراتی شود. تنها یک پیروزی دراماتیک از سوی اوکراین – مانند قطع دسترسی روسیه به شبه جزیره کریمه – میتواند پوتین را به میز مذاکره بکشاند.
آیا راهی برای پایان دادن به خصومتها وجود دارد؟ دستکم روی کاغذ بله. میتوان آتشبسی را تصور کرد که بر اساس آن، تمامی سرزمینهای اشغال شده پس از فوریه ۲۰۲۲ به اوکراین بازگردانده شود. سرنوشت مناطقی که قبلا از سوی روسیه اشغال شده نظیر شبه جزیره کریمه که از سال ۲۰۱۴ در کنترل روسهاست هم به داوری بینالمللی و راههایی نظیر برگزاری رفراندوم محلی – توسط نهادهای بینالمللی و نه دولت روسیه – سپرده شود. علاوه بر این، اوکراین ضمانتهایی امنیتی از ناتو دریافت خواهد کرد، هرچند این ضمانتها قابل اعمال بر روی مناطق مورد مناقشه نیستند. این معامله – یعنی چشمپوشی از کریمه و بخشهایی از دونباس در قبال تبدیل شدن به بخشی از اتحادیه اروپا و ناتو به صورت دو فاکتو – چیزی است که ممکن است برای اوکراینیها قابل پذیرش باشد چرا که آنها در نهایت میتوانند به خواسته و هدف طولانی مدت خود یعنی تبدیل شدن به بخشی از غرب دست پیدا کنند. این برای روسها هم میتواند قابل قبول باشد چرا که آنها میتوانند ادعا کنند از بخشهایی از مناطق روسزبان محافظت کردهاند.
بسیارانی وجود دارند که معتقدند جنگ میتواند با پیروزی کامل اوکراین به پایان برسد. من هم امیدوارم، اما شک دارم. در سال ۲۰۲۱، جمعیت روسیه سه برابر جمعیت اوکراین بود، تولید ناخالص داخلی روسیه ۱۵ برابر بیشتر از تولید ناخالص داخلی اوکراین بود و روسیه نزدیک به ۱۰ برابر بیشتر از اوکراین صرف هزینههای نظامی میکند. از طرفی، مردم روسیه به ظرفیت بالایشان به تحمل سختیها در دوره جنگ شناخته میشوند. در جنگ جهانی دوم، ۲۴ میلیون نفر از شهروندان شوروی جان باختند در حالی که این رقم برای ایالات متحده ۴۲۰ هزار نفر بود. همچنین در حالی که اقتصاد روسیه یک افت آرام را تجربه کرده، اقتصاد اوکراین شبیه کسی است که از صخره سقوط کرده باشد. تولید ناخالص داخلی اوکراین ۳۰ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافت و هزینههای دولت اوکراین عملا به بیش از دو برابر درآمدهای آنها رسید (با تشکر از کمکهای غرب).
بیش از ۱۳ میلیون نفر از مردم اوکراین خانه و زندگی خود را از دست دادهاند و ۸ میلیون نفر به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. جنگ در خاک اوکراین در حال وقوع است، شهرهای آن زیر بمباران به ویرانه تبدیل میشوند، کارخانهها با خاک یکسان شدهاند. اگر جنگ با همین وضعیت ادامه داشته باشد، آیا میتوانیم بپرسیم که آیا ما اجازه میدهیم اوکراین نابود شود تا آن را نجات دهیم؟